99/10/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي /جهت ثانیه: بحث در مقام اول (عبادات): ملازمه عقلی بین حرمت یک عبادت و فساد آن
جهت ثانیه: بحث در مقام اول (عبادات): ملازمه عقلی بین حرمت یک عبادت و فساد آن
قبل از اظهار نظر در رابطه با وجود یا عدم وجود ملازمه عقلی بین تعلق نهی به یک عبادت و فساد آن، توجه به چند نکته ضروری است:
1. همانگونه که در اولین مقدمه از مقدمات نهگانه مسئله "دلالة النهی علی الفساد" گذشت، مراد از لفظ "عبادت" در این بحث یکی از دو معناست
الف. عملی که عبادیتش ذاتی است و متوقف بر ورود امر از سوی شارع نیست، مثل تسبیح و تحمید و تهلیل و... که ذاتا عبادت هستند.
ب. عبادت تعلیقی: عملی که هر چند امری به آن تعلق نگرفته بلکه متعلق نهی واقع شده است ولی اگر امری به آن تعلق میگرفت، امر عبادی بود مثل "صوم عیدین" که اگر قرار بود به جای نهی "لا تصُم فی العیدین" امری به آن تعلق بگیرد همانند امر به روزه در سائر روزها حتما جنبه تعبدی داشت و هرگز احتمال توصلی بودن در آن نمیرفت.
با این بیان روشن میشود که عبادت با وصف عبادت بودن میتواند حرمت مولوی داشته باشد همانگونه که نهی متعلق به عبادت (همانگونه که در جهة اولی گفتیم) به احتمال زیاد نهیی است که از مولا به عنوان ارشاد به فساد صادر شده است، بر خلاف کسانی که حرمت در عبادت را حرمت تشریعی میدانند و معتقدند که وقتی یک عمل متعلق نهی واقع شود صلاحیت مقربیت ندارد و اتیان چنین عملی با قصد قربت، دارای حرمت تشریعی است؛ زیرا نسبت دادن عملی به شارع است بدون اینکه شارع با آن موافق باشد و با وجود حرمت تشریعی نوبت به حرمت ذاتی نمیرسد.
2. با توجه اینکه نماز متشکل از اذکار و افعالی است که عبادیت ذاتی دارند، لذا نماز را به خلاف آخوند ره که عبادت تعلیقی میدانستند ما از عبادات ذاتی میدانیم.
حال میگوئیم: در اینجا درصدد بررسی وجود یا عدم وجود ملازمه عقلی بین حرمت عبادت و فساد آن هستیم و چون در مقام اول بحث از عبادات است لذا روی چنین عنوانی متمرکز میشویم تا چگونگی حکم عقل روشن شود.
روشن است که محل بحث جائی است که یک عمل در عین حال که صلاحیت عبادیت را دارد از حرمت ذاتی نیز برخوردار باشد مثل خطاب شارع به حائض در مورد نماز در ایام عادت که فرموده است:
"دعی الصلوة ایام اقرائک" (هر چند لفظ "دعی" صیغه امر است ولی چون به معنای امر به ترک است لذا با آن ، معامله نهی میشود)
ما معتقدیم که عبادیت نماز جنبه ذاتی دارد (برخلاف مبنای آخوند ره) و یا اگر خطاب به حائض گفته شود "لا تسجدی لله" و نهی به سجود تعلق بگیرد که حتی از نظر آخوند ره نیز عبادیت ذاتی دارد، در چنین مواردی که بین عبادیت و نهی مولوی جمع میشود و بحث ارشادی بودن نهی در میان نیست، عقل چه حکمی دارد؟
عقل وقتی جوانب مسئله را مورد ملاحظه قرار میدهد (عملی که عبادیت ذاتی دارد و متعلق نهی مولوی تحریمی قرار گرفته و جنبه ارث هم در میان نیست) تعلق نهی تحریمی به چنین عملی را کاشف از مبغوضیت منهی عنه میداند و روشن است که وقتی یک عمل، مبغوض مولا بوده و مشتمل بر مفسده لازم الاحتراز باشد مبعِّد از مولا بوده و مکلف را از خداوند دور میکند و نمیتواند مقربیت داشته باشد و فرض هم این است که عمل عبادیی مانند نماز با همان عنوان واحد صلوتی متعلق نهی قرار گرفته و تعدد عنوان در کار نیست تا از مصادیق مسئله اجتماع امر و نهی باشد.
در نتیجه در صورت تعلق نهی مولوی به یک عمل عبادی (مثل نماز یا سجود در حال حیض) عقل حکم به ملازمه بین حرمت عبادت و فساد آن میکند.