99/10/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي /بحث از اصل مسئله "دلالة النهی علی الفساد "
بحث از اصل مسئله "دلالة النهی علی الفساد "
پس از پشت سر گذاشتن مقدمات نهگانهای که تمهید شد نوبت به بحث از اصل مسئله میرسد که آیا نهی از عبادت یا معامله دال بر فساد و بطلان آن عبادت یا معامله هست یا نه؟
در این مسئله اقوال مختلفی وجود دارد که به قول شیخ اعظم ره[1] در تقریرات، متجاوز از ده قول عنوان شده است ولی ما کاری به این اقوال نداریم و آنچه مهم است رسیدن به قول حق در مسئله است و برای این منظور دو مقام از بحث منعقد میکنیم.
و با توجه به اینکه این مسئله هم دارای جهت لفظی و هم دارای جهت عقلی است در هر یک از دو مقام عبادات و معاملات باید هر دو جهت را مورد بررسی قرار دهیم، هر چند آخوند ره فقط در بحث معاملات هر دو جهت را مطرح کرده ولی در ارتباط با عبادات، صرفا جهت عقلی را مورد توجه قرار داده و به جهت لفظی نپرداخته است و حال آنکه در صورتی که عبادتی متعلق نهی واقع شود جای این بحث وجود دارد که آیا نهی متعلق به عبادت از جهت لفظی، ظهور در مولوی تحریمی دارد یا ظاهر در ارشاد به فساد چنین عبادتی است، لذا همانگونه که نهی در باب معاملات، ارشاد به عدم ترتب اثر بر معامله شمرده میشود در باب عبادات نیز لازم است مسئله ارشاد نهی به عدم ترتب اثر بر عبادت مطرح شود؛ زیرا دو اثر بر عبادت مترتب میشود:
اثر معنوی که عبارت از مقربیت است.
و اثر دیگر که بر وجود خارجی به عنوان سقوط اعاده و قضا مترتب میشود.
با این بیان روشن میشود که در عبادات نیز باید جهت لفظی را مورد ملاحظه قرار داد خصوصا با توجه به اینکه شرائط و موانع و قواطع در باب عبادات معمولا در قالب امر و نهی لفظی بیان شدهاند مثل اینکه در مقام بیان شرطیت طهارت برای نماز خطاب شرعی "صلّ مع الطهارة " وارد شده و حال آنکه کاملا روشن است که در مقام بیان حکم نفسی نیست بطوری که اگر مکلف اقدام به خواندن نماز بدون طهارت نماید نمازش صحیح باشد و صرفا با یک حکم نفسی مخالفت کرده باشد و یا وقتی در مقام بیان مانع از نماز گفته شود:
" لا تصلّ فی وَبَر ما لا یؤکل لحمه"
معلوم است که این خطاب برای بیان حکم نفسی وارد نشده تا اگر مکلف، نمازش را در چنین لباسی خواند، نمازش صحیح باشد و تنها یک عمل حرامی را انجام داده باشد بلکه این خطاب نهیی در مقام ارشاد به مانعیت " وَبَر ما لا یؤکل لحمه" نسبت به نماز است، بنابراین وقتی شارع مقدس نفس نماز حائض را متعلق نهی قرار داده و میفرماید:
"دعی الصلوة ایام اقرائک" لازم است بحث شود که آیا از این خطاب، یک حرمت ذاتی برای نماز حائض استفاده میشود یا اینکه ارشاد به فساد نماز اوست.
مقام اول: بحث عبادات
جهت اولی: دلالت لفظی نهی بر حرمت مولوی یا ارشاد به فساد به عبادت.
وقتی عبادتی متعلق نهی واقع شود از نظر دلالت لفظی لازم است بررسی شود که آیا ظهور در حرمت مولوی دارد یا در ارشاد به فساد چنین عبادتی ظهور دارد؟
همانگونه که اشاره کردیم اجزاء و شرائط و موانع در عبادات، معمولا از طریق امر یا نهی بیان میشوند و در هر کدام از امر یا نهی احتمال مولویت و ارشادیت وجود دارد لذا ممکن است کسی ادعا کند که در صورت عدم وجود قرینه نسبت به یکی از دوطرف، نهی متعلق به عبادت، ظهور در ارشاد به فساد آن دارد؛ یعنی درصدد است تا بگوید که چنین عبادتی از مقربیت برخوردار نبوده و مسقط اعاده و قضا نیست (خصوصا که در باب معاملات بحث ارشادی بدون نواهی مطرح است و صحت و بطلان از طریق امر و نهی بیان میشود).
پس از اینکه متفاهم عرفی از نهی متعلق به عبادت، ارشادی بودن نهی است یعنی ارشاد به بطلان چنین عبادتی و عدم برخورداری از خصوصیت مقربیت و معراجیت است، و چون عبادات از مخترعات شرعیه است، نیاز به ارشاد، کاملا وجود دارد تا وضعیت مکلف به هنگام اتیان چنین عملی روشن شود؛ لذا به نظر میرسد که نهی متعلق به عبادت در مقام ارشاد به فساد عبادت است منتهی اگر یک مورد قرینهای بر خلاف این ظهور لفظی وجود داشته باشد حمل بر مولویت میشود و نهی، مولوی تحریمی خواهد بود همانند نهی موجود در خطاب " لا تشرب الخمر" یک نهی مولوی تحریمی است که از مفسده ذاتیه موجود در متعلق (شرب خمر) سرچشمه میگیرد.