99/10/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي /مقدمه نهم: اقسام نهی متعلق به عبادت
مقدمه نهم: اقسام نهی متعلق به عبادت
آخوند ره مقدمه طولانی را تحت چنین عنوانی مطرح فرموده ولی به نظر میرسد که هیچ ارتباطی به جهت مورد بحث ندارد، منتهی از آنجا که محور بحث را کتاب کفایه قرار دادهایم لازم است به این مقدمه اشاره کرده و وجه عدم ارتباط را متذکر شویم.
ایشان ره متعلق نهی در عبادت را بر پنج قسم قرار داده و معاملات را نیز عطف بر عبادت کردهاند:
1. نفس عبادت متعلق نهی واقع شده مثل تعلق نهی به نماز یا روزه در ایام حیض
2. جزء عبادت متعلق نهی واقع شده مثل تعلق نهی به قرائت سوره سجدهدار در نماز
3. شرط عبادت متعلق نهی واقع شده (امری که در عین خارج بودن از حقیقت عبادت، تقید عبادت به آن، مدخلیت دارد)
4. وصف عبادت، که عنوانی غیر از نفس عبادت و جزء یا شرط عبادت متعلق نهی واقع شده است که خود بر 2 دو قسم است:
الف. وصف ملازم، به گونهای که بین عبادت و این وصف، انفکاکی وجود ندارد مثل نهی از جهر در نماز ظهر و یا اخفات در نماز صبح
ب. وصف مفارق (غیر لازم) که بین عبادت و چنین وصفی، انفکاک ممکن است مثل نهی از غصب در نماز.
آخوند ره در مقام اظهار نظر در این اقسام پنجگانه فرموده است:
قسم اول که نهی به ذات عبادت تعلق گرفته، محل بحث در مسئله (دلالة النهی علی الفساد) است.
اما در قسم دوم که نهی به جزء عبادت تعلق گرفته و بنابر دلالت نهی بر فساد، آن جزء فاسد و باطل میشود و به دنبال آن بحث میشود که آیا بطلان جزء به کل نیز سرایت میکند یا نه؟
و روشن است که اگر مکلف به همان جزء منهیعنه اکتفا کند، عبادتش باطل خواهد شد ولی اگر بر جزء منهی عنه اکتفا نکند مثل اینکه پس از خواندن سوره سجدهدار بعد از حمد، سوره دیگری غیر از عزائم بخواند نمازش باطل نخواهدشد.
اشکال استاد بر آخوند ره
اشکالی که در بخش بر آخوند ره داریم این است که: این مسئله ربطی به ما نحن فیه (دلالت یا عدم دلالت نهی بر فساد منهی عنه) ندارد بلکه یک مسئله فقهی است که آیا اکتفاء به جزء فاسد موجب فساد کل عبادت میشود یا نه؟ و تدارک جزء فاسد موجب حکم به صحت کل عبادت میشود یا نه؟
لذا بحث، اصولی نیست اما نهیی که به شرط عبادت تعلق میگیرد با توجه به اینکه شرط بر دو قسم است، جداگانه مورد ملاحظه قرار داده است:
1. شرطی که دارای جنبه عبادیت است همانند طهارات ثلاثه (وضو، غسل و تیمم) مثل اینکه فرموده باشد: لا تتوضأ بالماء المغصوب للصلوة.
2. شرطی که دارای جنبه عبادیت نیست مثل ستر عورت برای نماز، مثل اینکه فرموده باشد: لا یلبس الرجلُ الحریرَ فی الصلوة.
در صورتی که شرط عبادت، از جنبه عبادیت برخوردار بوده و متعلق نهی قرار گیرد مثل نهی از وضو با آب غصبی، و ما قائل شویم که نهی از عبادت، اقتضای فساد عبادت را دارد، چنین شرط عبادیی باطل خواهد شد و با بطلان شرط، مشروط نیز باطل میشود لذا حکم به بطلان نماز میشود.
اشکالی که بر چنین فرمایش وارد است که چنین مطلبی یک مسئله عقلی است که هرگاه چیزی (وضو) شرط چیز دیگری قرار داده شود در صورت بطلان یا عدم تحقق شرط، مشروط نیز باطل خواهد شد لذا ارتباطی به مسئله اصولی (دلالت یا عدم دلالت نهی بر فساد منهی عنه) نخواهد داشت.
اما اگر چیزی که به عنوان شرط عبادت است جنبه عبادیت نداشته باشد و نهیی به آن تعلق بگیرد عبادتی که مشروط به این شرط منهی عنه شده است باطل نخواهد شد چون این شرط، عنوان عبادیت ندارد.
ملاحظه میشود که چنین بحثی نیز ارتباط به مسئله اصولی (دلالت یا عدم دلالت نهی بر فساد منهی عنه) ندارد.