99/09/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي /مقدمه هفتم از مقدمات اقتضاء النهی للفساد: تحقیق پیرامون لفظ "فساد" در عنوان مسئله
هر چند در بحث صحیح و اعم، در مورد صحت و فساد، بحث مختصری انجام گرفت ولی در اینجا مفصلا در این رابطه لازم است بحث کنیم.
به عقیده مرحوم آخوند، صحت در همه جا به یک معناست که همان معنای لغوی و عرفیِ آن است، لذا "صحت" به معنای تمامیت بوده و به شئ تام و کاملی که دارای کلیه اجزاء و شرایط و سالم از هر عیب و نقصی باشد "صحیح" میگویند.
در مقابل، فاسد یعنی ناقص و معیوب و فاقد بعضی از اجزاء و شرایط و معنای جدیدی پیدا نکردهاند؛ زیرا اگر در معنای جدیدی استعمال شوند از دو حال خارج نیست، یا به نحو منقول است که با رعایت مناسبت از معنای لغوی به این معنا منتقل شده است و یا به نحو مجاز و با مراعات علاقه و قرینه است و حال آنکه هر دو بر خلاف اصلند (اصل عدم نقل – اصل عدم مجازیت)
ممکن است اینگونه به نظر آید که در علوم مختلف، تفسیرهای گوناگونی از دو لفظ صحت و فساد اراده میشود مثلا در علم طب، صحت را به اعتدال مزاج و فساد را به انحراف مزاج از حد اعتدال به طرف افراط یا تفریط تفسیر میکنند و یا در علم کلام، صحت را به موافقت با امر و یا موافقت با شریعت، و فساد را به مخالفت با امر و یا شریعت تفسیر میکنند و فقهاء در فقه، صحت را در باب عبادات به سقوط اعاده و قضا، و در باب معاملات به ترتب اثر مقصود، تفسیر کردهاند.
نظر آخوند ره در مورد صحتمرحوم آخوند معتقد است که همه این تفاسیر از نوع تفسیر شئ به لازم و اثر آن است و از آنجا که در هر علمی، غرض و نتیجهای را از صحت اراده میکنند و چیزی مهم و مقصد اصلی است، لذا همان اثر مهم را به عنوان تفسیر "صحیح" قرار دادهاند مثلا چون مقصود اصلی در علم طب، اعتدال مزاج است و اعتدال مزاج لازمه صحت و تمامیت است، آن را ذکر کردهاند و هدف اصلی فقیه در عبادات، انجام دادن آن به نحوی است که موجب سقوط اعاده و قضا گردد، صحت را به این امر معنا کردهاند و چون متکلم در ارتباط با مبدأ و معاد و مسائل مرتبط با آن بحث میکند؛ لذا عبادتی را صحیح میداند که استحقاق عقوبتی به دنبال آن نباشد و آن عبادتی است که موافق با امر الهی باشد تا امتثال امر الهی، موجب استحقاق مثوبت شود.
حال اگر کسی این موارد را به عنوان معانی متعدد برای صحت و فساد بداند دچار اشتباه شده و لازم شئ را به جای خود شئ اخذ نموده است.
بر اساس آنچه گذشت، تقابل میان صحت و فساد (همانند تقابل بین تمامیت و نقصان) تقابل میان عدم و ملکه است یعنی ناقص به چیزی گفته میشود که شأنیت تام بودن را دارا باشد ولی بالفعل تمامیت را نداشته باشد، در این فرض، صحت و ملکه، امر وجودی است و فساد و عدم ملکه، امر عدمی است، اما اگر چیزی، شأنیت تام بودن را دارا نباشد نمیتوان عنوان ناقص را بر آن اطلاق نمود بنابراین اطلاق لفظ "فاسد" در موردی است که دو شرط داشته باشد،
اولا: با توجه به اینکه تقابل بین عدم و ملکه در موردی است که یک طرف وجودی و طرف دیگر عدمی باشد (البته عدمی که شأنیت وجودی بودن را دارا باشد) باید فاسد، امر عدمی باشد.
ثانیا: از شأنیت وجودی بودن برخوردار باشد وگرنه تقابل، به نحو سلب و ایجاب خواهد بود.
اشکال امام خمینی ره بر آخوند رهایشان معتقدند که صحت و فساد در لغت و عرف به معنای تمامیت و نقصان نیست بلکه موارد استعمالشان با هم متفاوت است مثلا اگر ساختمانی مشتمل بر همه چیزهای مورد نظر باشد آن را تام میگویند و اگر فاقد برخی از آنها باشد ناقص گفته میشود.
تعبیر به تمامیت و نقص در چنین موردی یک تعبیر مرتکَز عرفی است، در حالی که در چنین موردی نمیتوان به جای دو لفظ (تام و ناقص) از تعبیر صحیح و فاسد استفاده کرد و خانه تمام را صحیح و خانه ناقص را فاسد نامید.
و یا مثلا به شخصی که به صورت مادرزادی از نعمت بینائی محروم است ناقص الخلقة و به شخصی که واجد همه اعضاء و جوارح است تام الخلقة میگویند، و با اینکه تعبیر به تمامیت ونقصان، تعببیر درست و رایجی است ولی نمیتوان به جای آنها از دو لفظ "لفظ و فاسد" استفاده کرد.
همانگونه که در برخی از موارد، مطلب برعکس است یعنی با اینکه به کار بردن لفظ "فاسد" امر رائج و پسندیدهای است ولی نمیتوان لفظ "ناقص" را به کار برد، مثلا میوهای که در اثر مرور زمان یا حرارت و یا برودت و... تغییر کرده است، عنوان "فاسد" کاربرد دارد ولی به کار بردن عنوان "ناقص" در مورد آن، دارای مقبولیت عرفی نخواهد بود.
نتیجه: از آنچه گفتیم روشن شد که موارد استعمال "صحیح و فاسد" در استعمالات عرفی با موارد استعمال " تام و ناقص" متفاوت است.