درس خارج اصول استاد سید محمد واعظ موسوی

1403/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دوران امر بین اقل و اکثر ارتباطی در أجزاء

در موردی که مرکبی امرش دائر بین اقل و اکثر ارتباطی (مثلا 9 جزء یا 10 جزء) باشد.

سه قول در رابطه با اصلی که در آن جاری می شود، مطرح است:

    1. شیخ اعظم ره در رسائل معتقد است که نسبت به اکثر و جزء مشکوک، عقلا شرعاً برائت جاری می شود و احتیاط، واجب نیست (فرائدالاصول ص273 به بعد).

    2. عده ای از اصولیها مانند مرحوم مشکینی ره در حاشیه کفایه می فرماید: نسبت به اکثر هم به حکم عقل و هم به حکم شرع، جای احتیاط است.

    3. آخوند ره در متن کفایة قائل به تفصیل شده و میان حکم عقل و حکم شرع تفاوت قائل شده و مدعی است که عقل، حکم به احتیاط می کند ولی شرعاً جای برائت است، در ضمن احتیاط در اقل و اکثر با احتیاط در متبائنین، متفاوت است؛ زیرا احتیاط در متبائنین به تکرار عمل و اتیان جمعه و ظهر است ولی در اقل و اکثر، یکبار اقل و یکبار اکثر، اتیان نمی شود بلکه فقط اکثر، اتیان می شود که اقل هم در ضمن آن است، اگر اکثر تکلیف واقعی بود که اتیان شده و اگر هم اقل ، واجب بوده، انجام داده شده است؛ چرا که فرض این بحث در جائی است که آوردن جزء زائد مانند سوره در نماز، ضرری ندارد و خللی ایجاد نمی کند.

برای روشن شدن حکم دوران امر بین اقل و اکثر ارتباطی، لازم است در دو جهت بحث کنیم: یکی جریان برائت عقلیه و دیگری جریان برائت شرعیه.

جهت اول: جریان برائت عقلیه در دوران امر بین اقل و اکثر ارتباطی در أجزاء:

هر چند ظاهراً مانعی از جریان برائت عقلیه در اینجا وجود ندارد ولی برای روشن‌تر شدن حکم مسئله باید مطالبی را از نظر گذرانده و اشکالاتی که در این رابطه مطرح شده، مورد بررسی قرار دهیم، بازهم متذکر می شویم که با قطع نظر از اشکالات مزبور، حق با شیخ انصاری ره است و برائت عقلیه جاری می شود.

مطلب اول: مرکباتی که متعلق امر یا نهی شارع واقع می شوند مرکبات اعتباری هستند که هر چند همانند مرکبات حقیقیه، مرکب بودن بر آنها صدق می کند ولی این دو نوع مرکب، اختلاف وجود دارد به طوری که اجزاء تشکیل دهنده مرکب حقیقی، قبل از این که جزئی از مرکب قرار داده شوند دارای وجود مستقلند ولی پس از ترکیب با اجزاء دیگر و تألیف مرکب، حالت کسر و انکساری پیدا می کنند یعنی در اثر ترکیب، هر جزئی صورت اولیه خود را از دست می دهد و جهت ممیزه‌اش از بین می رود حالت اختلاط و امتزاج پیدا می کند و در نتیجه صورت جدیدی تحقق پیدا می کند که این صورت با صورتهای اجزاء، متفاوت است به طوری که گویا صورت هیچکدام از آنها در مرکب حاصل شده حفظ نمی شود.این روند در مرکب اعتباری نیز به چشم می خورد با این تفاوت که إنعدام صورتهای اجزاء و تشکیل صورت جدید در مرکب حقیقی، واقعیت دارد ولی چنین رخدادی در مرکب اعتباری، جنبه فرضی و اعتباری دارد و می دانیم که اعتبار، موجب تغییر واقعیت یک شئ نمی شود همانگونه که اعتبار شرعی و عقلائی زوجیت، بین زن و مرد، تعبیری در واقعیت وجودی آنها ایجاد نمی کند.

وقتی مولا در صدد برمی آید تا عبادی را که معراج مؤمن و سبب قرب الهی است به مردم معرفی کرده و آن را مأمورٌبه قرار دهد ملاحظه می کند که این عمل عبادی به نام نماز است که مجموعه ای مرکب اط إجزاء مختلفی مانند نیت، تکبیرةالاحرام، قیام، رکوع و سجده و... است که از مقوله های مختلف هستند و به جهت تبانی که با هم دارند از نظر واقعیت قابل اجتماع نیستند ولی از آنها که مجموعه این أجزاء دارای خاصیت نمازی بوده و غرض شارع را بر آورده می کنند، شارع آن ها را شئ واحدی اعتبار کرده و متعلق تکلیف قرار می دهد.

لذا آنچه گفتیم روشن می شود که بین مرکب حقیقی و مرکب اعتباری قدر مشترکی وجود دارد یعنی همانگونه که در تشکیل مرکب حقیقی‌ای مانند یک معجونمتشکل از چند جزء، هر کدام از اجزاء، صورت ظاهری خود را از دست داده و صورت مرکب را تشکیل می دهند که دارای اثر مشخص است در مرکب اعتباری مانند نماز نیز جریان از همین قرار است، رکوع یا قیام یا سجود و یا جلوس که در ضمن نماز انجام داده می شود دیگر استقلال ندارد و فقط به عنوان جزئی از نماز که یک مرکب اعتباری است در رسیدن به هدف تشریع حکم آن مرکب، نقش خود را ایفا می کند و همانگونه که ختصیت معجون مرکب از ده مادّه بر آن مرکبِ تشکیل شده از ده ماده مترتب می شود غرض شارع از این مرکب اعتباری مؤلف از ده جزء نیز بر چنین مرکب اعتباری ترتب پیدا می کند منتهی انعدام صور اجزاء و فانی شدن آنها در مرکب حقیقی، در رابطه با واقعیت آنهاست ولی در مرکب اعتباری در رابطه با مقام جعل و اعتبار است.