1401/08/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/حجية ظواهر الألفاظ /دلیل سوم، دلیل چهام و دلیل پنجم اخباریها
دلیل سوم اخباریها بر عدم حجیت ظواهر کتاب برای غیرمعصومین (علیهم السلام):
خود قرآن کریم، آیات قرآن را به دو دسته تقسیم کرده و میفرماید: ﴿هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ...[1] ﴾ و در ادامه همین آیه شریفه در مقام سرزنش کسانیکه راه استفاده صحیح از آیات الهی را بلد نیستند میفرماید: ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ[2] ﴾.
کسانیکه در بهره گیری از آیات قرآن به سوی متشابهات رفته و از آنها پیروی میکنند قلبشان تیره و بیمار است و هدفشان این است که اگر روزی پایبند به تعالیم آسمانی قرآن را به منفعت خود ندید راه تاویل را در پیش بگیرند، ملاحظه میکنیم که این آیه پیروی از آیات متشابه به قرآن را ممنوع اعلام میکند.
اخباریها در بیان استدلال خویش میگویند:
اولا: متشابه دارای معنای عامی است و هر لفظی را که نص و تصریح نبوده و احتمال خلاف در آن وجود داشته باشد شامل میشود و علاوه بر مجملات، الفاظ دارای ظهور را نیز شامل میشود، پس به حکم این آیه، پیروی از ظواهر قرآن ممنوع است.
ثانیا: بر فرض که دلالت واژه "متشابه" بر چنین عمومیتی احراز نشده باشد ولی حداقل در مورد آن چنین احتمالی وجود دارد یعنی نفس این لفظ، از متشابهات و مجملات است و نمیدانیم که مراد از آن فقط مجملات است یا اعم از مجملات و ظواهر است؟ و با احتمال شمول نسبت به ظواهر، شاید ظواهر از مصادیق مجملات باشد و پیروی از آنها حرام باشد و صرف وجود چنین احتمالی موجب ممنوعیت تمسک به ظواهر قرآن میشود؛ زیرا معروف است که: " اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال " و شاید سیره عقلاء از این طریق ردع شده باشد پس عدم ردع سیره، محرز نیست و روشن است که اگر قطع به عدم ردع سیره نداشته باشیم صرف وجود سیره عقلاء ارزش نخواهد داشت و ظواهر حجت نخواهد کرد.
دلیل چهارم اخباریها: بر فرض که از ادعای مذکور در دلیل سوم صرف نظر کرده و قبول کنیم که ظواهر اولا و بالذات از مجملات و متشابهات نیستند ولی مدعی هستیم که ثانیا و بالعرض مجمل شدهاند؛ زیرا علم اجمالی داریم که بسیاری از عمومات قرآن تخصیص خوردهاند تا آنجا که ضرب المثل شده که " ما من عام الّا و قد خصّ " و غالب مطلقات آن تقیید پیدا کردهاند تا آنجا که جمله " ما من مطلق الّا و قد قیّد " معروف شده و بسیاری از الفاظ در معنای مچازی استعمال شدهاند و خیلی از ظواهر قرینه بر خلاف ظاهر پیدا کردهاند.
روشن است که با وجود این علم اجمالی، در هر عامی که مورد ملاحظه قرار گیرد احتمال تخصیص میرود و همینطور در مورد مطلق و ظاهر و حقیقت و... احتمال تقیید و خلاف ظاهر و مجاز و... داده میشود و علم اجمالی مانع از اخذ به ظاهر میشود؛ زیرا اگر در تمام موارد عموم و اطلاق و... اخذ به ظاهر کنیم با علم اجمالی مخالفت شده و اگر فقط در بعضی از آنها اخذ به ظاهر کنیم ترجیح بلا مرجح است و به دلیل عدم جواز مخالفت با علم اجمالی و قببح ترجیح بلامرجح نمیتوان به هیچکدام از ظواهر کتاب تمسک کنیم.
دلیل پنجم اخباریها: اخبار فراوانی از معصومین (علیهم الاسلام) وارد شده و تفسیر به رای را به شدت مورد مذمت قرار داده و منع کرده است که در این مورد به بیان فقط سه مورد از روایات اشاره میکنیم:
1. در تفسیر عیاشی از امام صادق (علیه السلام) در پاسخ از سوال در مورد قضاوت نقل کرده است که آن حضرت (علیه السلام) فرمودند: محمد بن مسعود العياشي في تفسيره، عن عمار بن موسى، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سئل عن الحكومة فقال: من حكم برأيه بين اثنين فقد كفر، ومن فسر برأيه آية من كتاب الله فقد كفر.[3]
2. صدوق ره به سند خود از طریق عبدالرحمن بن سمرة از پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله وسلم) در خصال نقل کرده است: وفي (الخصال) عن محمد بن علي ماجيلويه، عن محمد بن أبي القاسم، عن محمد بن علي ومحمد بن سنان، عن مفضل، عن جابر بن يزيد، عن سعيد بن المسيب، عن عبد الرحمن بن سمرة قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: لعن الله المجادلين في دين الله على لسان سبعين نبيا، ومن جادل في آيات الله كفر قال الله: ﴿وما يجادل في آيات الله إلا الذين كفروا[4] ﴾ ومن فسر القرآن برأيه فقد افترى على الله الكذب، ومن أفتى الناس بغير علم لعنته ملائكة السماوات والأرض...[5] .
3. ابوبصیر میگوید: وعن ابن محبوب أو غيره، عن مثنى الحناط، عن أبي بصير قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام: ترد علينا أشياء لا نجدها في الكتاب والسنة فنقول فيها برأينا، فقال: أما أنك إن أصبت لم توجر، وإن أخطأت كذبت على الله.[6]
و حمل کلام بر معنای ظاهرش و اخذ به ظاهر کلام نوعی تفسیر به رای است بنابراین به صورت قیاس اقترانی مشکل اول میتوان گفت: اخذ به ظاهر نوعی تفسیر به رای است و تفسیر به رای حرام و موجب کفر است.
نتیجه: اخذ به ظاهر حرام و موجب کفر است.