1401/03/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المطلق و المقيد/مقدمات الحكمة /إنصراف
إنصراف: یکی از مسائلی که در فقه مورد ابتلاست و در موارد متعددی با آن مواجعه میشویم مسئله " إنصراف " است بطوری که هرگاه مطلق به بعض افراد یا بعض اصناف و یا بعض انواع انصراف داشته باشد نمیتوان به آن استناد نمود برای اینکه مراد از این بحث روشن شود انواع پنجگانه انصراف را مورد بحث و بررسی قرار دهیم تا علاوه بر روشن شدن معنا و مراتب انصراف، معلوم شود که کدامیک از مراتب آن مانع از اطلاق است.
1. انصراف بدوی: یعنی به محض شنیدن لفظ مطلق، ذهن عرف به فرد یا صنف خاص منصرف شده و همان فرد یا صنف به ذهن میآید ولی با اندک تأملی این انصراف از بین میرود و معلوم میشود که میان این فرد یا صنف با سائر افراد یا اصناف تفاوتی وجود ندارد مثلا به محض شنیدن لفظ "انسان" انسانی از فلان نژاد و دارای فلان زبان و رنگ به ذهن میآید ولی بلافاصله این انصراف زائل میشود و کلیت و اطلاق انسان به حال خود میماند روشن است که چنین انصرافی مانع از اطلاق نیست.
2. انصراف ظهوری: در اثر کثرت استعمال لفظ در فرد یا صنف خاص، اُنس ذهنی بین لفظ و این فرد یا صنف حاصل میشود بطوری که به محض شنیدن لفظ آن فرد یا صنف، بیاختیار در ذهن حاضر شده و لفظ در آن معنا ظهور پیدا میکند، چنین انصرافی ارزشمند است و مانع از انعقاد اطلاق میشود.
3. انصراف تیقّنی: ممکن است بدون اینکه انس ذهنی بین یک لفظ با فرد یا صنف خاص وجود داشته باشد، قدر متیقن در مقام تخاطب، ریشه انصراف باشد، طبق مبنای آخوند ره که قدر متیقن در مقام تخاطب را مانع از اطلاق میدانست، انصرافی که مستند به قدرمتیقن در مقام تخاطب باشد مانع از انعقاد اطلاق است ولی بنابر مبنائی که ما اختیار کردیم و گفتیم: وجود یا عدم وجود قدرمتیقن در مقام تخاطب، ربطی به اطلاق ندارد، انصرافی که مستند به قدرمتیقن در مقام تخاطب باشد مانع از تحقق اطلاق نخواهد شد.
4. انصراف اشتراکی: عبارت است از این که برای لفظ مطلق در اثر کثرت استعمال در یک معنا، معنای حقیقی ثانوی در عرض حقیقت اولی پیدا شود بدون اینکه معنای حقیقی اول مهجور واقع شود و در نتیجه اشتراک لفظی حاصل شود، در این صورت چنانچه متکلم لفظ مطلق را ذکر کند و قرینهای برای تعیین یکی از معنای نصب نکند کلام دارای اجمال خواهد شد و از ظهور برخوردار نخواهد بود و روشن سات که در چنین صورتی تمسک به اطلاق معنا نخواهد داشت زیرا شرط تمسک به اطلاق این است که متکلم در مفام بیان باشد نه در مقام اجمال یا اهمال.
5. انصراف نقلی: این نوع از انصراف اشتراکی نیز بالاتر است بطوری که همانند اشتراک برای لفظ، وضع ثانوی پیدا میشود و معنای منقولالیه به عنوان حقیقت ثانوی میگردد با این تفاوت که در اشتراک، معنای اول، مهجور واقع نشده به خلاف نقل که معنای حقیقی اول (منقولعنه) متروک واقع شده و از شنیدن لفظ، معنای حقیقی دوم (منقولالیه) به ذهن متبادر میشود.
در این صورت نیز جائی برای تمسک به اطلاق وجود نخواهد داشت؛ زیرا فرض این است که معنای مطلق (منقولعنه) به سبب کثرت استعمال لفظ در معنای مقید (منقولالیه) از دائره حقیقت خارج شده و جای خود را به معنای مقید داده است.
آنچه گذشت مراتب پنجگانهای است که از کلام آخوند ره در کفایه استفاده میشود (کفایه ج1 ص389) هر چند ایشان حکم همه این مراتب را مطرح نکردهاند ولی ما حکم هر مرتبهای را به دنبال ذکر همان مرتبه، متعرض شدیم و تنها اختلاف ما با ایشان ره در ارتباط با مرتبه سوم (مرتبه انصراف تقینی) است که منشأ انصراف به تعبیر ایشان وجود قدرمتیقن در مقام تخاطب است؛ زیرا ایشان ره وجود قدرمتیقن در مقام تخاطب را مانع از تحقق اطلاق میداند ولی از نظر ما که مقدمه حکمت بودنِ " عدم قدرمتیقن در مقام تخاطب" پذیرفته نیست، چنین مطلبی قابل قبول نیست.
به فضل الهی در همینجا به جهت اینکه آخرین جلسه سال تحصیلی 1401-1400 است لازم از همه فضلای بزرگوار خداحافظی کنم و در ضمن آرزوی سلامتی و توفیق و شادابی و سربلندی، عاجزانه تقاضا کنم که حق خود را بر حقیر سراپا تقصیر ببخشند و در مظان استجابت دعا فراموش نکنند کما اینکه بنده نیز در مواقف مختلف به یادشان و دعاگویشان هستم، ان شاءالله.
الحمدلله رب العالمین.