1401/03/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المطلق و المقيد/مقدمات الحكمة /چگونگی احراز در مقام بیان تمام مراد بودن مولا
چگونگی احراز در مقام بیان تمام مراد بودن مولا: مرحوم آخوند ره تحت عنوان " بقی شیء " در این رابطه میفرماید: (کفایة الاصول ج1ص378-388) گاهی از خارج احراز میکنیم که متکلم در مقام بیان تمام مراد است و به این امر، اطمینان پیدا میکنیم که در این صورت، به اطمینان خود اخذ میکنیم و گاهی از خارج احراز میکنیم که متکلم در مقام اجمال و یا ابهام است که باز هم تکلیف روشن است.
عمده بحث در این زمینه در رابطه با اکثر مواردی است که علم به مراد متکلم نداریم و شک داریم که آیا در مقام بیان هست یا نه؟ در چنین مواردی بعید نیست که از "اصالةالبیان" استفاده کرده و بنا را بر این بگذاریم که وی در مقام بیان است.
البته به این نکته عنایت داریم که "اصالةالبیان" به عنوان یک اصل لفظی و بنای قولی نیست که در گفتار وارد شده باشد بلکه به عنوان یک سیره فعلی و بنای علمی است، یعنی عقلای عالم در مقام اخذ به گفتار متکلمین بنای علمی را بر این میگذارند که وی در مقام بیان است و به همین خاطر است که به ظاهر اقرار، وصیت، شهادت و ... اخذ کرده و در مقام احتجاج به ظاهر کلام طرف مقابل استناد میکنند. پس معلوم است که اصالةالبیان در زمره اصول عقلائیه بوده و سیره قطعی عقلاء پشتوانه آن است.
آخوند ره در ادامه و در مقام شاهد بر بنا و سیرهی مذکور میفرماید: در مراجعه به کلام مشهور فقهاء ملاحظه میکنیم که به اطلاقات وارده در آیات و روایات و فتاوای فقهاء و کلمات عرف، اخذ میکند در حالی که نسبت به " در مقام بیان بودن متکلم " یقین ندارد و آنرا احراز نکردهاند. تنها چیزی که به نظر میرسد این است که: چون سیره عقلاء بر بناگذاری بر بیان، قائم شده به ظاهر اصلاقی خطابات استثناء میکنند.
اگر گفته شود که تمسک مشهور اصولیها و فقهاء به اطلاقات، شاید از آن جهت است که آنها در معنای مطلق قید شیوع و سریان را دخیل میدانستند و دلالت بر شیاع و اطلاق را وضعی قرار میدادند فلذا به سبب چنین وضعی به اطلاقات استناد میکردند نه به سبب بناگذاری عملی عقلاء.
آخوند ره در پاسخ میگویند: چنین نسبتی به مشهور، صحیح نیست و شاید ریشه چنین نسبتی همین بوده که دیدهاند مشهور بدون احراز "در مقام بیان بودن متکلم" به اطلاقات تمسک میکنند، لذا خیال کردهاند که آنان، چون اطلاق را وضعی میدانند اینگونه عمل میکنند غافل از اینکه دلیل تمسک مشهور به اطلاقات همین اصل عقلائی و بنای عقلاء بر اخذ به ظواهر اطلاقی خطابات است نه مسئله وضع.
بررسی فرمایش آخوند ره: برای روشن شدن نطلب، لازن است ابتداء مقئمهای را تمهید کنیم:
روایاتی که از حضرات معصومین (علیهم السلام) صادر شدهاند، بر دو دستهاند.
1. روایاتی که در هنگام صدورشان مورد ابتلا نبودند و صرفاً با هدف ثبت و ضبط در کتابها جهت مراجعه و عمل آیندگان صادر شدهاند.
2. روایاتی که در هنگام صدورشان مورد ابتلا بودند و با هدف عمل کردن راوی و سائر معاصرین صادر شدهاند مثل اینکه از حکم عملی که از شخص صادر شده است سؤال کرده مثلا راوی اقدام به ظاهر همسر خود کرده و چون میدانست افتراق با اطلاق حاصل میشود، از حکم ظهار برسیده است.
حال میگوئیم: آنچه از سوی مرحوم آخوند ره به عنوان اصل عقلائی "اصالةالبیان" در مورد شک در اینکه آیا مولا در مقام بیان بوده یا نه؟ مطرح شد فقط در مورد قسم دوم از روایات، صدق میکند، در مواردی که با هدف عمل کردن سائل و دیگر معاصرین، صادر شدهاند و قصد ترتب اثر بر جواب معصوم (علیه السلام) دارند به این بیان که اگر مراد جدّی مولا در مورد ظهاری که از سوی شوهر صورت گرفته، عتق خصوص رقبه مؤمنه باشد و عتق رقبه مؤمنه کفایت نکند، شایسته نیست که معصوم (علیه السلام) بفرماید: "إن ظاهرتَ فأعتق رقبة" لذا از همین جوابی که معصوم (علیه السلام) به ساءل داده معلوم میشود که قید ایمان دخالتی در حکم ندارد لذا در این صورت اصالةالبیان کاربرد دارد.
اما در مورد قسم اول از روایات که صرفا به انگیزه ثبت و ضبط حکم برای استفاده آیندگان صادر شده و باید در نظر گرفتن مطلق و مقید و حمل مطلق بر مقید مورد عمل واقع شود، دلیلی نداریم که مولا در مقام بیان تمام مراد بوده، و در چنین مواردی، اگر شک کنیم که آیا مولا در مقام مراد خوش بوده یا نه؟
اصل عقلائی برای احراز چنین معنائی نداریم بلکه همان عدم احراز برای حکم به عدم ثبوت وقدمه حکمت و عدم جواز تمسک به اطلاق کافی است.