1401/02/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المطلق و المقيد/تعريف المطلق /اشکال سوم بر تعریف مطلق
اشکال سوم بر تعریف مطلق: این تعریف (المطلق ما دلّ علی معنیّ شائع فی جنسه) شامل مثل "رقبهی مؤمنه" نیز گه شامل همهی افراد خود میشود، هست، خواه سفید باشند یا سیاه، عالم باشند یا جاهل، چاق باشند یا لاغر و... درست همانند لفظ "رجل" که هر چند از نظر منطق، دارای عنوان "صنف" است، و حتی نوع هم نیست، ولی تعریف مطلق، شامل آن میشود فلذا اگر مولا خطاب به عبد بگوید: "اکرم رجلاً" به اطلاق کلامش أخذ شده و نقش قیودی مانند: علم، عدالت، ایمان و... در مأمورٌبه نفی میشود، در "رقبه مؤمنه" نیز جریان از همین قرار است، مگر اینکه گفته شود مراد از "ما"ی موصوله در تعریف مطلق که مراد از آن، لفظ است، لفظ مفرد است و از این نظر بین "رجل" و "رقبه مؤمنه" تفاوت وجود دارد، ولی این حرف را نمیپذیریم؛ زیرا اگر مولا، در غیر موارد حمل مطلق بر مقید، از ابتدا بگوید: "إنّ أفطرتَ شهر رمضان یجب علیک تحریر رقبة مؤمنة" اگر چه قید "ایمان" مطرح شده ولی با توجه به اطلاق و مقدمات حکمت جلوی قیود دیگر مثل، عدالت، علم، نژاد و ... که احتمال مدخلیت آنها داده میشود، گرفته میشود و از اینجاست که چنین کلامی، مطلق قلمداد میشود.
اشکال چهارم: آنچه در ذهن ارتکاز دارد این است که: مطلق، خواه لفظ باشد یا معنا، دارای معنای کلّی است و در افراد و مصادیق یا طبیعت سریان دارد، لذا عبارت "شائع فی جنسه، فقط بر معنای کلی، انطباق دارد، دائره شمول کلی، عر چه که باشد.
نتیجه چنین مقدمهای، عدم جرریان مسئله مطلق و مقید در ارتباط با جزئیات است، در حالی که در مواردی از علم اصول، این مسئله را در ارتباط با جزئیات مطرح کردهاند که یکی از آنها، بحث واجب و مطلق و واجب مشروط است.
در واجب مشروط، نزاعی بین شیخ انصاری ره و مشهور واقع شده بطوری که "مجیئ زید" را در قضیه شرطیهی "إن جاءک زیدٌ فأکرمه" از سوی مشهور به عنوان قید هیئت (یعنی وجوب اکرام) ولی از نظر شیخ ره قید مادّه (یعنی اکرام زید) قرار داده شده است.
روشن است که بنابر هر دو مبنا، اطلاق و اشتراط در ارتباط با امری جزئی مطرح شده است؛ امّا بر مبنای شیخ ره هرچن "نفس اکرام" از کلیت برخوردار است و پس از اضافه شدن به جزئی مثل "زید" جزئی میشود و خال آنکه، این جزئی مقید به مجیئ میشود و نراد از عبارت "إن جاءک زیدٌ فأکرمه" این است که "الواجب هو اکرام زید مقیداً بمجیئه".
اما از نظر مشهور نیز که "مجیئ زید" را قید هیئت "وجوب اکرام" میدانند همین مطلب به بیان دیگر جاری است؛ زیرا هیئت را دارای معنای حرفی میدانند و در مباحث مربوط به وضع، معتقدند که حرف، دارای وضع عام و موضوعٌله و مستعلٌفیه خاص هستند؛ بنابراین، مشهور نیز مجیئ زید را قید برای یک امر جزئی (موضوعٌلع هیئت است) قرار میدهند.
نتیجه اشکال: هر چند از تعریف مطلق استفاده میشود که مسئله مطلق و مقید با معنای کلی در ارتباط است ولی از سوی دانشمندان اصولی در امور جزئی هم، به لحاظ حالات مختلف جزئی و خصوصیات آن، این مسئله مطرح شده است.
تصحیح تعریف مطلق: برای اینکه تعریف "مطلق" از اشکالات سابقالذکر در امان باشد آن را این گونه تعریف میکنیم: مطلق عبارت است از معنائی، خواه کلی باشد و خواه جزئی، که خالی از قید باشد، چون در این تعریف، نه کلمهی "لفظ" به کار رفته و نه کلیتی که از تعبیر "شائع فی جنسه" استفاده میشود، مطرح است و نه پای "دلالت" در میان است، لذا اشکالات بر آن وارد نمیشوند.
محقق خوئی ره نیز در این رابطه فرمودهاند: المطلق في اللغة بمعنى المرسل الّذي لم يقيد بشيء في مقابل المقيد الّذي هو مقيد به و منه يقال أن فلاناً مطلق العنان يعني أنه غير مقيد بشيء، و أما عند الأصوليين فالظاهر انه ليس لهم في إطلاق هذين اللفظين اصطلاح جديد، بل يطلقونهما بما لهما من المعنى اللغوي و العرفي.[1]