1401/02/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المطلق و المقيد/تعريف المطلق /تعریف مطلق
تعریف مطلق: برای این لفظ تعریفهای مختلفی از سوی بزرگان اصول مطرح شده، بطوری که مشهور میگویند: هو ما دل على شايع في جنسه[1]
یعنی مطلق عبارت از لفظی است که بر معنائی که آن معنا در جنس خودش شیوع و سریان دارد، دلالت میکند.
این تعریف در کتب اصولیین، از لحاظ جامعیت و مانعیت، مورد نقض و ابرام واقع شده است ولی مرحوم آخوند ره معتقد است (کفایةالاصول ج1ص376) این گونه تعاریف، از قبیل تعریفهای حقیقی که برای بیان ماهیت معرَّف آورده میشوند نیستند تا انتظار داشته باشیم که شرائط تعریف حقیقی (جامعیت، مانعیت، خالی بودن از دور، شناخته شدهتر بودنِ معّرف نسبت به معَّرف) در مورد آنها مطرح باشد بلکه اینها تعریف لفظی یا شرح الاسمی مانند: "سعدانةُ نبتٌ " هستند که به منظور آشنائی اجمالی با مدلدل لفظ آورده میشوند و لازم نیست همه افراد را در برگرفته و همه أغیار را خارج کند؛ زیرا بحث پیرامون چنین تعریفهائی، ضروری نیست و نیازی به بررسی اشکالات آنها وجود ندارد.
این فرمایش آخوند ره به صورت موجبه قابل پذیرش است ولی کلیت آن مورد قبول نیست، خصوصاً با توجه به دو مطلبی که مورد نظرند:
1. تعریف لفظ مانند: "سعدانة نبت" به کسی گفته میشود که هیچ اطلاعی نسبت به معنای "سعدانه" ندارد و نمیداند که چنین لفظی به معنای نبات است یا جَماد یا انسان؟ خوردنی است یا پوشیدنی؟ و... لذا در موردی که هیچ آشنائی اجمالی وجود ندارد از تعریف لفظی استفاده میشود تا ذهن مخاطب به سوی معنای دیگر نرود و شناخت اجمالی نسیت به آن پیدا کند، ولی در صورتی که مخاطب میداند: سعدانة از گیاهان است، گفتن جمله "سعدانة نبت" برای او فائدهای ندارد، بنابراین تعریف لفظی در همه جا کربرد ندارد بلکه برای آن، شرائط خاصی مطرح است.
هر محصّلی هر چند در همان مراتب آغازین علم اصول باشد معنائی اجمالی از مطلق و مقید در نزد او حاصل است و اینگونه نیست که چنین الفاظی کاملاً مبهم باشند تا تعریف شرح الاسمی برای او آورده شود، پس وجهی ندارد که مثل تعریف مشهور از "مطلق" را تعریف شرح الاسمی قرار دهیم.
2. علمای اصولیی که این تعریف را مطرح کردهاند خودشان در مقام اشکال بر جامعیت و مانعیت آن برآمدهاند، و مانند یک تعریف حقیقی با آن، برخورد کردهاند بنابراین هر چند در برخی از تعاریف، شرح الاسمی بودن تعریف را قبول داریم ولی نباید هر جا جامعیت یا مانعیت یک تعریف مورد بحث قرار گرفت، لفظی بودن تعاریف را راهی برای فرار از قلمرو بحث قرار دهیم؛ بنابراین بعید است که این تعریف با دقتهائی که در آن وجود دارد (هرچند مناقشاتی نیز در مورد آن مطرح است) بر تعریف لفظی حمل شود بلکه شایسته است مانند یک تعریف حقیقی با آن برخورد کرده و آن را مورد مُداقّه قرار داد.
مقصود از تعریف مطلق: به نظر میرسد که لازم است به دو نکته در این تعریف، عنایت خاص داشته باشیم:
1. هرچند در تعریف مطلق، کلمه "لفظ" به کار نرفته و از موصول عام "ما دلّ" استفاده شده است ولی روشن است که لفظ و قول و خطاب از آن اراده شده است و قرینه چنین برداشتی، استعمال کلمهی " دلّ" در صله موصول است که ظهور در دلالت عقلی و طبعی را شامل نیست به خلاف الفاظی مانند: إقتضاء و تأثیر و ... که در اقسام دیگر دلالت، ظهور دارند.
2. هر چند در این تعریف، کلمه "معنی" به کار گرفته نشده است ولی روشن است که وقتی مراد از "ما" لفظ است و دلالت به عنوان صفت برای لفظ قرار گرفته است، مدلدل آن عبارت از "معنی" خواهد بود که در ولقع، مفصل ممیز معنای مطلق است یعنی لفظ مطلق بر معنائی دلالت میکند که در محدوده جنس خودش شیوع و سریان دارد، و مقصود از این جنس نیز معنای لغوی وعرفی (کلی و طبیعی) است نه جنس منطقی که در مقابل چهار قسم دیگر از کلمات خمس (فصل، نوع، عرض خاص، عرض عام) قرار دارد لذا وقتی میگوئیم: لفظ "رجل" مطلق است، مراد این است که این لفظ، عنوانی است که در محدوده افراد هم جنس (طبیعت رجل) همه را اعم از پیر و جوان، عالم و جاهل، عادل و فاسق و... شامل بوده و در محدوده معنائی خودش داراری توسعه است و بر همه آنها قابل اطلاق است.