1400/12/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: العام و الخاص/تخصيص الكتاب بخبر الواحد /اجمالی پیرامون مسئله بَداء
اجمالی پیرامون مسئله بَداء: بداء در لغت به معنای ظهور پس از خفاء است، یعنی چیزی که بر کسی مخفی و نامعلوم بود، بعداً روشن و ظاهر گردد لذا در عربی میگویند: " بَدا له أی ظهر " و روشن است که بداء به این معنا بر خداوندی که علّام الغیوب علی الاطلاق است، محال میباشد و چیزی از علم الهی که ذاتی است پنهان نیست، لذا روشن است که این لفظ وقتی در مورد خداوند استعمال میشود معنای دیگری دارد.
بداء را مورد تکوینی دقیقاً همانند نسخ در امور تشریعی است یعنی بداء همان نسخ تکوینی و نسخ همان بداء تشریعی است، مسئله بداء یکی از معتقدات مسلم مذهب شیعه است و اهل سنت نیز هر چند از آوردن نام آن وحشت دارند ولی آن را قبول دارند.
اصل اعتقاد به بداء قابل انکار نیست و اخبار متواتر در رابطه با آن وارد شده بطوری که مرحوم مجلسی حدود 70 روایت در بحارالانوار (ج4ص122) نقل کرده است ولی تفسیر صحیحی از آن داشته باشیم تا از تصور عامیانه که مبتلا به اشکالات میشود فاصله بگیریم.
در مورد بدائی که به خداوند نسبت داده میشود به طور خلاصه میگوئیم: گاهی حکمت و مشیت بالغه خداوند اقتضاء میکند که حادثهای را که خود میداند آن را محو خواهد کرد و از وقوعش جلوگیری خواهد کرد، اظهار ثبوت میکند مثل اینکه به پیامبری از پیامبران یا ولیی از اولیای الهی مانند ائمه : الهام می کند که چنین حادثهای اتفاق خواهد افتاد و او نیز به مردم ابالغ میکند در خالی که تمام حکمت و مصلحت در اظهار ثبوت آن پدیده بوده است نه در اصل وجود آن در خارج، فلذا حادثهای که آن پیامبر از وقوع آن خبر داده بود تحقق پیدا نمیکند مثل برداشتن عذاب از قوم حضرت یونس 7 قبل از نزولش و... .
در چنین مواردی گفته میشود: برای خداوند حاصل شد، امّا روشن است که معنای لغوی آن یعنی ظهور بعد الخفاء (گاهی بعد از جهل) مراد نیست بلکه معنای اصطلاحی آن که إظهار و ابداء است اراده شده یعنی چیزی را که در آغاز مخفی کرده بود بعداً اظهار و آشکار نمود یعنی در حقیقت از علم و دید دیگران پنهان بود و گرنه خداوند از آغاز هم علم به عدم تحقق آن حادثه داشت.
در موضوعات و امورد تکوینی نیز همانند اوامر امتحانی و صوری در امور تشریعی، گاهی مصلحت ایجاب میکند که آنچه جامعه عمل نخواهد پوشید فعلاً ثبوتش اظهار شود و از تحقق آن خبر داده شود با علم به اینکه آن حادثه محقق نخواهد شد مثلاً به پیامبرش اعلام کند که تا 30 شب به کوه طور برود یا به پیامبر دیگر خبر میدهد که قومش را هلاک خواهد کرد یا پیامبر الهی خبر از مرگ عروس، مرگ خارکن یهودی و ... میدهد در این اظهار و اخبار، حکمتی وجود دارد که ممکن است شخص پیامبر نیز در اثر پیوند با لوح محفوظ از واقع با خبر باشد ولی چون وظیفهاش إخفاء بوده آنرا اظهار نکند.
مصلحت إخفاء بسته به موارد فرق میکند ممکن است مصلحت، امتحان و آزمایش یک امت باشد چنانکه در جریان حضرت موسی 7چنین بود لذا نخست، وعده 30 شب حضور در کوه طور و جدائی از امت داده شد و سپس وقتی آن مدت 10 شب دیگر تمدید شد و 40 شی در آنجا مانده در همین فاصلهاند که بنی اسرائیل خود را گرفتار کردند و به زعم اینکه حضرت موسی 7 خلف وعده کرده و سراغ سامری رفتند و گوساله پرست شدند، آری پس از آن همه معجزاتی که از پیامبرشان دیده بودند برای چند روز هم نتوانستند خود را حفظ کنند و انتظار بکشند.
ممکن است مصلحت إخفاء، بیان اهمیت و نقش حیاتی صدقه، دعا و صله رحم و ... باشد که بسته به مورد بداء، متفاوت است.
بنابراین، مقتضای مصلحت این بود که ابتدا خطاب را مطلق بیاورد و مدت آن را بیان نکند و یا خبر از عذاب بدهد و خصوصیات را ذکر نکند که اگر توبه نکند عذاب میشوند منتهی عذاب نمیشوند و بعداً آنچه را پنهان کرده بود آشکار میکند و اینجاست که تعبیر به بداء کرده و میگوئیم: برای خداوند بداء حاصل شد یعنی آنچه از اول مخفی کرده بود و پیامبر و امام را نیز امر به اخفاء کرده بود، حالا اظهار و آشکار نمود پس در واقع، اظهار است نه ظهور، ابداء است نه بداء، اعلام به دیگران است نه علم، و اسناد بداء بدین معنا به خداوند هیچ مانعی ندارد.
محقق خوئی ره نیز پس از بحث پیرامون روایت وارده و تبیین مراد از آنها میفرماید: ان حقيقة البداء عند الشيعة الإمامية هي بمعنى الإبداء أو الإظهار و إطلاق لفظ البداء عليه مبني على التنزيل و بعلاقة المشاكلة.[1]
ایشان در بیان فائده اعتقاد به بداء میفرماید: ان فائدة الاعتقاد بالبداء هي الاعتراف الصريح بأن العالم بأجمعه تحت سلطان اللَّه و قدرته (﴿يمحو اللَّه ما يشاء و يثبت و عنده أم الكتاب[2] ﴾) و توجه العبد إلى اللَّه تعالى و تضرعه إليه في قضاء حوائجه و مهماته و عدم يأسه من ذلك، و هذا بخلاف القول بإنكار البداء، فانه يوجب يأس العبد و لا يرى فائدة في التضرع و الدعاء و هذا هو السر في اهتمام الأئمة عليهم السلام بشأن البداء في الروايات الكثيرة.[3]