1400/08/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: العام و الخاص/المخصص المجمل /بحث دوّم: شبهه مصداقیه در مخصِص منفصل لبّی
بحث دوّم: شبهه مصداقیه در مخصِص منفصل لبّی:
مراد از مخصص لبّی مخصصی است که دارای لفظ نیست، مثل اینکه از إجماع یا به ادراک عقل باشد. البته نه اینکه عقل صدور چنین مخصصی از ناحیه مولا را درک کند، بلکه مراد این است که عقل به عنوان یکی از ادله احکام درک کند که این عام باید محدود باشد و به ادراک عقل، مخصصی برای آن وجود دارد یا به برکت اجماع، سیره متشرعه، سیره عقلاء و ... یقین به تخصص عام پیدا شده است، مثل اینکه مولا خطاب عامی مانند " اوفوا بالعقود " را که بر وجوب وفاء بر هر عقدی دلالت میکند، القاء نموده و بعداً اجماع بر عدم وجوب وفاء به بیع ربوی قائم شده است و حال در خارج، مصادیقی هستند که قطعاً ربوی نیستند و تحت شمول عامند و مواردی قطعاً ربوی هستند و از عموم عام خارجند و مواردی نیز مشکوکند، مثل اینکه نمیدانیم آیا بیع رُطب در مقابل تَمر، بیع ربوی به حساب میآید یا نه؟
نزاع در جواز یا عدم جواز تمسک به عام با وجود مخصص لبّی است و یا مثل اینکه مولا در خطاب عامی فرموده: "اکرم جیرانی" که وجوب گرامی داشتن همه همسایههای مولا دلالت میکند و بدون اینکه مخصص لفظی وارد شود، عبد با عقل خودش دریافت که فلانی دشمن مولاست و یقیناً مولا راضی به اکرام او نیست، آنگاه همسایهها در خارج بر سه قسم هستند:
1. قسمی ازآنها با مولا دوست هستند و در عموم عام داخلند.
2. همسایههائی هستند که یقیناً با مولا دشمنی دارند و از دائره شمول عام خارجند.
3. همسایههائی هستند که دوستی یا دشمنی آنها با مولا مورد تردید است، بحث در جواز یا عدم جواز تمسک به عام در این قسم (با وجود دلیل خاص لبّی که همان ادراک عقلی است) میباشد.
مرحوم آخوند ره به پیروی از شیخ أعظم ره در مورد مخصص لبّی قائل به تفصیل شده و آنرا بر دو قسم میداند:
1. گاهی مخصص لبّی از چنان وضوحی برخوردار است که همانند قرینه متصل به کلام است و چون مولا به وضوحِ آن إتّکا کرده نیازی به إستفاده از لفظ ندیده است.
2. گاهی مخصص لبّی به گونهای است که در عین حال که عقل بدون اینکه تردیدی در حکم و ادراک خود داشته باشد، آنرا درک میکند ولی مانند قرینه متصل به کلام نیست بلکه ادراک آن نیازمند فکر و تأمل است.
قسم اوّل: همانند مخصص متصل است؛ زیرا اگر فرض کردیم که مولا به این ادراک عقلی تکیه فرموده و به جهت شدّت وضوح، نیازی به إستثناء و امثال آن ندیده است، پس گویا مولا در کلام خودش به صورت مخصص متصل به آن تصریح کرده است و در شبهه مصداقیه مخصص متصل تمسک به عام جائز نیست؛ زیرا برای یک خطاب، دو ظهور وجود ندارد تا یکی را بر دیگری مقدّم کنیم بلکه کلام دارای یک ظهور است، لذا در اینجا هم تمسک به عام جائز نخواهد بود.
در قسم دوّم: هر چند ادراک عقلی وجود دارد ولی از وضوحی که مولا به آن إتّکاء کند برخوردار نیست تا از ذکر آن بینیازی باشد، مثلاً فرض کنید که مولا بگوید: "اکرم کل جیرانی" ولی عبد در اوّلین برخورد با این خطاب عام، چیزی به عنوان مخصص در ذهنش نمیآید بلکه پس از تأمل و دقت نظر متوجه میشود که بعضی از همسایههای مولا دشمن او هستند و اراده جدی مولا چنین همسایههای تعلّق نمیگیرد.
مرحوم آخوند ره در مورد این قسم که شبیه مخصص منفصل است میگوید: عبد اگر در مورد یکی از همسایههای مولا تردید کند، آیا دشمن مولا هست یا نه؟
چارهای غیر از تمسک به خطاب "اکرم کل جیرانی" ندارد و چرائی تمسک به عام در چنین موردی را به دو بیان مطرح کرده است:
بیان اوّل: ایشان در ابتدای کلامشان میفرمایند: در اینجا تنها دستوری که از مولا صادر شده همان خطاب عام "اکرم کل جیرانی" است، و از نظر عبد تطبیق عنوان " جارّ " بر " زید " مثلاً جای تردید نیست و تنها در دشمن بودن یا نبودن او تردید دارد. بنابراین اگر چنین همسایهای خودداری کند در مقابل حجتی که از ناحیه مولا صادر شده و به نحو عموم بر وجوب اکرام همه همسایههای مولا دلات میکند، عذر نخواهد داشت، در مخصص منفصل گویا اگر به نحو خطاب لفظی باشد، عبد در مقابل مولا میایستد و میگوید: از ناحیه شما دو دستور صادر شده، یکی " اکرم کل عالم " که خطاب عام است و دیگری " لاتکرم الفساق من العلماء " که مخصصِ عام به حساب میآید. و من در مقابل دو حجت قرار گرفتهام، لذا در مورد شخصی که عالم بودنش محرز است ولی فسق او مورد تردید است، به هیچکدام از دو دلیل ( عام – خاص ) نمیتوانم تمسک کنم ولی در اینجا تنها یک خطاب " اکرم کل جیرانی " از سوی مولا صادر شده و به مجرد شک در عداوت " زید " ( که همسایه مولاست ) عبد نمیتواند از تکلیف عام، شانه خالی کند، بلکه اگر قطع به دشمنی " زید " نسبت به مولا پیدا کند، چنین قطعی برای او حجت است و اگر مولا از او سؤال کند که: چرا " زید " را اکرام نکردی؟ حجتی در مقابل مولا دارد که به آن تمسک کرده و میگوید: من قطع داشتم که " زید " دشمن توست و قطع داشتم که اراده جدّی تو به اکرام دشمن تعلق نکرفته است.