1400/07/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: العام و الخاص/تعريف العام /اقسام عام/عام استغراقی/عام مجموعی/عامبلی
اقسام عام
گفتیم که لفظ عام دارای یک معنای ارتکاذی روشنی است و تعاریفی که در این مقام آورده شده و مورد نقض و إبرام واقع شد، تعاریف لفظی و شرحُالإسمی است که رعایت شرائط تعریف ماهوی (حقیقی) در آنها معتبر نیست و با دو دلیلی که بر این مدعا اقامه کردیم جائی برای إدّعای حقیقی بودن تعاریف و نیز اشکالاتی مانند دو اشکالی که مرحوم مشکینی ره در حاشیه کفایه آوردهاند نیست.
پس از روشن شدن آنچه محقق خوئی ره فرموده است که: ان العام معناه الشمول لغة و عرفاً، و أما اصطلاحاً فالظاهر انه مستعمل في معناه اللغوي و العرفي، و من هنا فسروه بما دل على شمول الحكم لجميع أفراد مدخوله.[1]
حال میگوئیم: عام در یک تقسیم بر سه نوع است:
1. عام استغراق یا أفرادی:
عامی است که هر فردی از افراد آن را جداگانه موضوع حکم قرار گرفته باشد، گویا خطاب واحد به تعداد أفراد عام انحلال پیدا کرده و به جای خطاب عام ( اکرام کل عالم ) مولا فرموده باشد: أکرم زیداً العالم، أکرم بکراً العالم، أکرم سعیداً العالم و... و در نتیجه به تعداد أفرادی که مشمول عام هستند، إمتثال و عصیان محقق میشود، لذا إکرام هر فردی از أفراد عالم، یک إمتثال به حساب میآید و دارای ثواب است، و عدم إکرام هر فردی از أفراد عالم، یک عصیان به حساب میآید و دارای عقاب است وممکن است متکلف هم مطیع باشد و هم عاصی.
2. عام مجموعی:
عامی است که هر فردی از افراد آن مستقلاً و جدا از افراد دیگر، موضوع حکم نیست بلکه افراد مِن حیثُالمجموع و به هیئت إجتماعیه، باهم موضوع حکم هستند و در ظاهر و باطن فقط یک خطاب است و دارای یک موضوع است، مثل "وجوب ایمان به اصول دین و أنبیاء و کتوب آسمانی و آیات قرآن و به دوازده امام معصوم (علیع السلام) و..." در این قسم از آن، اگر مکلف در صورتی که مجموع بماهو محموع را اتیان کند یا به آن ملتزم یا مؤمن باشد، یک امتثال به حساب میآید و دارای یک ثواب خواهد بود، ولی در صورتی که مجموع را اتیان نکند (خواه به هیچ فردی ملتزم نشود وخواه تبعیض نموده و فقط به بعضی از مصادیق ملتزم شود) در هر حال یک معصیت به حساب میآید و مستحق یک عقاب است.
3. عام بدلی:
عامی است که هر فردی از افراد آن موضوع حکم باشد، ولی با این خصوصیت که هر فردی به نحو تخییر و علیالبدل و لا علیالتعیینی، موضوع است بطوری که در مقابل تعلیل این خطاب عام، از حرف عطف " أو" استفاده میشود، مثلاً وقتی مولائی خطاب به بندهاش میفرماید: « أعتق رقبةً شِئت » به این معنا هست که، « أعتق زیداً أو بکراً و سعیداً...» به خلاف عام استغراقی، که هر فردی معیناً موضوع حکم بوده، در مقام تحلیلِ خطابِ عامِ استغراقی از حرف عطف "واو" استفاده میشود، مثلاً در تحلیل خطاب عام « اکرم کل عالم » گفته میشود: اکرم زیداً العالم و بکراً العالم و سعیداً العالم و... لذا در عام بدلی با ترک جمیع افراد عام، یک عصیان محقق میشود، ولی با اتیان یک فرد هم امتثال حاصل شده و اتیان جمیع لازم نیست.
پس از روشن شدن اقسام عام، لازم به ذکر است که هرگاه یقین به نوع عام داشته باشیم به یقین عمل میکنیم ولی در مواردی که نوع خطاب عام مورد تردید باشد، چون در محاورات عرفی، استعمال عام استغراقی متعارف است، لذا مقتضای اصل آن است که عموم از نوع استغراق باشد و توجه به این نکته هم لازم است که عام بدلی هرگز با دو قسم دیگر عام (استغراقی-مجموعی) مشتبه نمیشود، چرا که همواره با قرینهای مثل لفظ "أیّ" همراه است.
نکته مهم دیگری که در این مقام لازم است مورد توجه باشد، این است که این تقسیم به لحاظ مقامِ إثبات و حکم است، یعنی پس از تعلق حکم به عام کیفیت تعلق حکم، متفاوت است و غرض مولا از إنشاء چنین خطابی فرق نمیکند، گاهی هر فردی جدا جدا موضوع حکم است، و گاهی مجموع مِن حیثُ المجموع موضوع حکم است؛ زیرا به لحاظ ثبوت و واقع و با قطع نظر از تعلق حکمی به عام، لفظ عام دارای یک مفهوم است که عبارتست از مشمول این عنوان نسبت به همه مصادیقی که صلاحیت دارند که عنوان عام بر آنها منطبق شوند و این مفهوم در تمام اقسام سه گانه عام، وجود دارد، بدون اینکه بین آنها تفاوت ماهوی وجود داشته باشد.
مؤیّد این مدّعا: در تعریف هر یک از اقسام سه کانه عام، قید "موضوع حکم بودن" را مفروض میگرفتیم و میگفتیم: "استغراقی" آن است که هر فردی جداگانه موضوع حکم میباشد، "مجموعی" آن است که مجموع من حیثُ المجموع حکم باشد.
ناگفته نماند که به لحاظ مقام ثبوت و واقع بودن یا به لحاظ مقامِ إثبات و حکم بودن تقسیم عام، ثمره فقهی ندارد و مهم نیست.