99/12/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اوامر/مقدمه واجب/بررسی اقوال در وجوب مقدمه
بحث در اقوالی بود که درباره مقدمه واجب بود. عرض کردیم که قول پنجم قول صاحب فصول است.[1] ایشان قائلند هر مقدمه ای واجب نیست، بلکه مقدمه واجبی واجب است که موصل به ذی المقدمه باشد. فرض کنید حج واجب است برای مستطیع، مقدمه اش این است که بلیط بخرد و حرکت کند و برود به طرف مکه، صاحب فصول می فرماید این مقدمات این مکلف را اگر به اعمال حج برساند این مقدمات واجب است، ولی اگر بعد از انجام مقدمات مانعی پیش آمد مثلا مریض و یا پشیمان شد و به حج نرفت، این مقدمات دیگر واجب نیستند و معلوم می شود اینها از اول وجوب نداشته اند.
یا مثلا تبلیغ واجب است ابلاغ دین واجب است، مقدمه اش تحصیل علم است تبعا تحصیل علم واجب می شود ولی ایشان می فرمایند هر تحصیل علمی واجب نیست بلکه آنی واجب است که شخص را به تبلیغ دین برساند، اگر به تبیلغ نرساند معلوم می شود واجب نبوده چون موصله نبوده است.
البته عرض کردیم مراد ایشان این نیست موصله بودن شرط وجوب است، شرط واجب می دانند آن را، شرط وجوب باشد معنایش این است که وقتی موصل شد تازه واجب می شود، این مراد ایشان نیست، وقتی مقدمه به نحو شرط متاخر بود تاز این مقدمات واجب می شود، ایشان این را نمی گویند و خودشان می گویند چنین مطلبی باطل است چون تحصیل حاصل می شود. وقتی شخص مقدمه را انجام داد و رسید چرا دیگر دوباره واجب بشود، این می شود تحصیل حاصل و باطل است.
مثلا می گوییم بر انسان نماز واجب است، اگر نماز بخواند بدون رکوع و سجده، این نماز، نماز واجب نیست، اگر کسی نماز بخواند بدون رکوع می گوییم این واجب نیست، نمازی واجب بود که رکوع داشته باشد، ولی این به این معنا نیست که وجوب هم وابسته به اتیان این شخص است، شما اتیان بکنید و یا نکنید وجوب هست، وجوب می گوید برو نماز با رکوع انجام بده.
اینجا هم می گوید برو مقدمه ای را ایجاد کن که شما را به ذی المقدمه برساند، لذا رساندن شرط واجب است و نه وجوب. ایشان می فرمایند مقدمات موصله واجب است یعنی آن حصه ای از مقدمات واجب است که موصل به ذی المقدمه باشد این چنین حصه ای را خواسته اند.
ایشان این مطلب را که می فرمایند برایش سه تا دلیل ذکر می کنند به صورت مختصر و مفید:[2]
دلیل اول:
این است که آنکه حاکم است و به ملازمه حکم می کند و بین وجوب ذی المقدمه و مقدمه لازمه است آن عقل است، عقل این ملازمه را بین وجوب ذی المقدمه و مقدمه موصله میداند و نه غیر آن، عقل نمی گوید بین وجوب ذی المقدمه و وجوب هر مقدمه ملازمه وجود دارد. عقل حصه خاصی از مقدمه را واجب می داند و آن مقدمه عبارت از موصل به ذی المقدمه است.
مرحوم خراسانی ره به این دلیل اشکال می کنند[3] که ما وقتی به عقل مراجعه می کنیم می گوید بین وجوب ذی المقدمه و وجوب چیزی که اگر آن چیز نباشد حصول ذی المقدمه ممکن نخواهد بود، ملازمه برقرار است. عقل قید موصله را ندارد نمی گوید مقدمه موصله می گوید بین وجوب ذی المقدمه و وجوب مطلق مقدمه ملازمه برقرار است، مطلق مقدمه یعنی هر چیزی که امکان حصول ذی المقدمه را برای ما فراهم می آورد. عقل می گوید هر مقدمه ای و نه مقدمه ای خاص که مقدمه موصله باشد. به عبارت دیگر هر مقدمه ای که امکان وصول به ذی المقدمه را داشته باشد واجب است نه اینکه باید حتما موصله باشد.
مرحوم اصفهانی بر آخوند ره اشکال کرده اند[4] که این نمی شود ملاک وجوب باشد، چون امکان حصول ذی المقدمه با تمکن از خود مقدمه به وجود می آید نه با فعل خود مقدمه، شما می گویید واجب است برای تمکن یافتن از اتیان ذی المقدمه...، می گوییم این تمکن قبل از اتیان مقدمه هم وجود دارد، شما همین که می توانی مقدمه را انجام بدهی در حقیقت امکان حصول ذی المقدمه وجود دارد. لذا این نمی شود ملاک وجوب مقدمه باشد. این متوقف بر ایجاد مقدمه نیست، همینکه شما امکان خود مقدمه را داری ولی هنوز انجام ندادی، متمکن از ذی المقدمه هستید، حال اگر شارع بگوید بروید مقدمه را بیاورید می گوییم به چه ملاکی، می فرماید به خاطر اینکه امکان حصول ذی المقدمه فراهم بشود می گوییم ذی المقدمه الان امکان حصولش وجود دارد دیگر نیازی به مقدمه نیست. لذا این نمی تواند ملاک وجوب مقدمه باشد.
استاد تبریزی ره بر فرمایش مرحوم اصفهانی اشکال دارند[5] که این فرمایش شما اینطوری است که تمکن از ذی المقدمه حاصل است با تمکن از مقدمه، و این نمی شود ملاک قرار بگیرد، وقتی ذی المقدمه تمکنش حاصل است قبل از اتیان، خوب دیگر چرا مقدمه را بر ما واجب کند! می فرمایند آخوند ره که نفرموده است ملاک وجوب مقدمه، تمکن مکلف از ذی المقدمه است، اگر این را می فرمود اشکال شما وارد بود که تمکن از ذی المقدمه قبل از اتیان مقدمه هم حاصل است.
مرحوم آخوند فرمودند که ملاک وجوب مقدمه این است که اگر این مقدمه را اتیان نکنید ذی المقدمه امکان حصول نداشته باشد، نگفتند شمای مکلف تمکن نداشته باشید، تمکن را به مکلف نسبت نداد تا بگویید تمکن من قبل از اتیان مقدمه هم حاصل است. آخوند ره فرمودند که مقدمه ای واجب است که در سایه آن امکان حصول ذی المقدمه وجود دارد.
ایشان می فرمایند امکان حصول که تعبیر آخوند ره است عبارت دیگر از توقف است، یعنی ملاک مقدمیت همان توقف ذی المقدمه بر مقدمه است، توقف هم در همه مقدمات موصله و غیر موصله وجود دارد. اصلا شما کلمه امکان را بردارید و بگویید مراد آخوند ره این است که ملاک در وجوب مقدمه عبارت از : «ما لا یحصل ذی المقدمة إلا به» می باشد، و این یعنی هر چیزی که توقف و مقدمیت داشته باشد. این جوابی است که استاد تبریزی ره از اشکال مرحوم اصفهانی داشتند.
به نظر ما می رسد این جواب استاد هم مطلب را برای ما واضح نکرد. جواب درست این است که باید بگوییم که مراد صاحب کفایه از تعبیر به امکان حصول این است که اگر مرادشان امکان ذاتی است اشکال مرحوم اصفهانی وارد است چون امکان ذاتی در ذی المقدمه وجود دارد چه مقدمه را انجام بدهد و چه انجام ندهد، در هر دو صورت امکان ذاتی حصول ذی المقدمه وجود دارد، ممکن بودن که امتناعی ندارد. ولی اگر مراد ایشان از امکان حصول امکان بالغیر است دیگر اشکال ایشان وارد نیست و فرمایش آخوند ره درست است، یعنی اگر شما مقدمه را انجام ندهید امتناع بالغیر شامل ذی المقدمه می شود شما باید مقدمه را انجام دهید تا امتناع بالغیر از ذی المقدمه برداشته بشود و حصولش ممکن بشود، و این امکان حصول قبل از انجام مقدمه وجود ندارد بلکه از ناحیه اتیان مقدمه می آید، لذا نمی توانید بگویید قبل از اتیان مقدمه هم امکان حصول ذی القدمه وجود داشت. اگر مقدمه نبود از ناحیه نبودن آن امتناع بود برای حصول امکان ذی المقدمه، لذا اتیان مقدمه باید صورت بگیرد تا امتناع از این ناحیه برداشته بشود و راه برای انجام ذی المقدمه باز بشود. مثلا مولا گفته برو به سمت مکه تا امکان انجام اعمال حج فراهم و ممکن بشود. این هم بیان مراد آخوند ره از کلام خودشان.
تا اینجا دلیل اول مرحوم صاحب فصول را بیان کردیم و اشکالات وارد به آن را هم بیان کردیم و در ضمن آن ادعای مرحوم آخوند ره هم روشن شد، تا اینجا دو ادعا درباره مقدمه وجود دارد:
1.مرحوم صاحب فصول فرمودند آن مقدمه ای واجب است که موصل به ذی المقدمه باشد نه هر مقدمه ای.
2.جناب آخوند ره هم فرمودند مقدمه ای واجب است که موجبات امکان حصول ذی المقدمه را فراهم آورد.
استاد سبحانی ره یک بیانی دارند که تایید بکنند فرمایش صاحب فصول را.[6] می فرمایند ممکن است که هر دو ملاک که صاحب فصول ره و آخوند ره دارند صحیح باشد ولی یکی اصلی و دیگری عرضی و تبعی باشد، ما باید سعی کنیم آن ملاک اصلی را برای وجوب مقدمه بیان کنیم، که ملاک وجوب مقدمه کدام یک از این دو ملاک است.
ایشان یک مثالی آورده اند به اینکه اگر از کسی بپرسند که آقا چرا اینقدر در این ایام درس می خوانید و مطالعه می کنید، می گوید می خواهم در امتحانات نمره خوبی بیاورم، می گویند چرا می خواهید در امتحانات قبول بشوی؟ می گوید می خواهم مدرک بگیرم، می گویند چرا مدرک می خواهی؟ می گوید می خواهم معاش خود را تامین کنیم. اینجا که رسید به تامین معاش و روزی دیگر سوال غلط می شود و قابل سوال نیست و انسان نیاز دارد به این مایحتاج زندگی، لذا معلوم می شود آن ملاکات قبلی عرضی هستند و ملاک اصلی همین اخیری یعنی تامین معاش است.
می فرمایند همین مثال را در اینجا پیدا کنید: می گوییم چرا مقدمه را می خواهی انجام بدهی می گوید برای انجام ذی المقدمه می گوییم چرا ذی المقدمه را انجام می دهی، می گوید برای قرب الهی، لذا موصله بودن مقدمه قاطع سوال است و معلوم می شود ملاک اصلی همان است که صاحب فصول ذکر کرده است. لذا فرمایش صاحب فصول تایید می شود.
پس عقل مقدمه موصله را می فهمد بخلاف آخوند ره که می فرمود اتیان مقدمه برای امکان حصول ذی المقدمه است و طبق بیان استاد این ملاک مرحوم آخوند عرضی می شود . اصلی نیست چون سوال از آن قطع نمی شود. پس این دلیل مرحوم صاحب فصول را که بحث درباره آن طولانی شد ما تا اینجا می پذیریم.
دلیل دوم مرحوم صاحب فصول:[7]
می فرمایند که عقل هیچ مانعی نمی بیند که مولا بگوید من ذی المقدمه را می خواهم و مقدمه موصله را می خواهم ولی غیر موصله را نمی خواهم، مانعی برای تصریح این نیست عقل می گوید چنین بیانی از ناحیه مولا اشکالی ندارد منعی ندارد. ولی قبیح است که عقل بگوید من ذی المقدمه را می خواهم ولی مقدمه موصله آن را نمی خواهم یا مطلق مقدمات آن را نمی خواهم. و این نشان می دهد که ملازمه ای که وجود دارد بین ذی المقدمه و مقدمه موصله است.
در اینجا دوباره مرحوم آخوند بر ایشان اشکال می کنند[8] و می گویند چه کسی گفته است عقل چنین چیزی را می فهمد، عقل اجازه بدهد که کسی، یک حکیمی، بگوید من ذی المقدمه را می خواهم ولی مقدمات غیر موصله را نمی خواهم، می فرماید عقل نمی گوید چنین چیزی را چون قبیح است.
اشکال ما بر آخوند ره این است که ملاک اصلی همان است که گفتیم و طبق آن چنین فهمی از عقل قبیح نخواهد بود.