99/10/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اوامر/مقدمه واجب/مقدمات مفوته
بحث در مقدمات مفوته بود. خاطرتان باشد عرض کردیم که مقدمات مفوته یک اشکالی در آن وجود دارد که چرا قبل از زمان واجب این مقدمات این چنینی لازم الاتیان هستند، برای تصحیح و حل این اشکال راه ها و مسالک های مختلفی بیان کرده اند: [1]
1. مرحوم شیخ کلا واجب مشروط را به گونه ای خاص غیر از آنچه که مشهور می فرمودند تعریف کردند، به اینکه وجوبش قید ندارد بلکه واجب در آن قید دارد، پس همیشه وجوب مطلق است. با این بیان قبل از اینکه زمان واجب برسد مانعی ندارد که فعلی بشود برای اینکه آن قید و زمان برای واجب است و نه برای وجوب.
2. مرحوم صاحب فصول از راه واجب معلق پیش آمدند، و فرمودند همه واجبات وجوبش مطلق نیست بلکه وجوب فعلی است و واجب مقید است و فرمودند این می شود واجب مطلق معلق. ما عرض کردیم این دو بیان مرحوم شیخ و مرحوم صاحب فصول جوهرا یکی است.
3. بیان سوم یا راه سوم یا مسلک سوم را مرحوم آخوند ذکر کردند که مقدمات مفوته را از راه شرط متاخر تصحیح کردند.
4. بیان چهارم وجوب نفسی مقدمات مفوته بود که مرحوم اردبیلی فقط درباره وجوب تعلم آن را ذکر کردند.
5. بیان و راه پنجمی وجود دارد که امروز بحث می کنیم و آن هم این است که وجوب مقدمه در مقدمات مفوته از وجوب ذی المقدمه ترشح نمی کند تا آن اشکال معروف پیش بیاید، بلکه باید بگوییم مولا به وجوب مقدمه و وجوب ذی المقدمه نظر استقلالی دارد اگرچه مقدمه را برای ذی المقدمه می خواهد و واجب کرده است.
اگر ما ترشح بگوییم بله اشکال وارد می شود ولی ما می گوییم هر دوی مقدمه و ذی المقدمه را مولا واجب می کند مستقلا، بله مقدمه را بخاطر ذی المقدمه واجب می کند وقتی چنین شد، می شود که گفت مقدمه را باید قبل از زمان ذی المقدمه انجام دهد چون وجوبش استقلالی است، اگرچه به خاطر ذی المقدمه واجب شده است. ما نمی گوییم اینجا وجوب شرعی مقدمه منوط است که حتما ذی المقدمه واجب بشود، تا آن اشکال معروف را شما وارد بدانید بلکه می گوییم اگرچه وجوب مقدمه برای انجام دادن و امتثال ذی المقدمه است ولی وجوب در مقدمه مستقل از وجوب در ذی المقدمه است.
به عبارت دیگر وجوب مقدمه، وجوب للغیر است نه وجوب بالغیر، اگر بالغیر بود باید وجوبش از ذی المقدمه ترشح می کرد ولی وجوب للغیر است، مرحوم امام خمینی بیان شان بیان زیبایی است اولا وجوب شرعی درست می کنند و ثانیا نیاز نیست وجوب ذی المقدمه فعلی باشد تا بگویید چرا هنوز زمانش نیامده مقدماتش واجب شده است، بلکه می گوید این وجوب للغیر است، لذا اشکال ندارد مولا ببیند در آینده ذی المقدمه چون واجب می شود مقدمه اش باید الان واجب بشود. این هم یک بیان.
6.بیان ششم و راه ششمی برای تصحیح مقدمات مفوته وجود دارد، و آن این است که ما اصلا قائل به وجوب شرعی مقدمه نمی شویم در اینجا، می گوییم در اینجا عقل حکم می کند، یعنی عقل می بیند در اینجا ملاک وجود دارد و اگر مکلف زودتر عمل نکند و تا زمان اتیان واجب صبر کند این ملاک فوت می شود، لذا حکم می کند که مقدماتش باید قبل از فرارسیدن زمان ذی المقدمه انجا شود.
عقل می بیند استیفای ملاک متوقف بر انجام مقدمات است لذا حکم می کند به لزوم انجام مقدمات، لذا وجوب شرعی در کار نیست تا شما آن اشکال معروف را داشته باشد، ذی المقدمه ملاکش در ظرف خودش تام است و مقید به هیچ قیدی نیست یا مقید بقیدی در ظرف خودش است، لذا حکم می کند به انجام مقدماتش، لذا فرد قدرت بر انجام آن دارد و انجامش محال نمی شود، در زمان واجب قدرت داشتن فقط شرط نیست بلکه اگر قدرت در زمان قبل از واجب هم وجود داشته باشد باز هم مصحح است و باعث فعلی شدن ملاک می شود، خوب این آقا الان قدرت فعلی دارد ولو زمان واجب بعدا می آید، قدرت داشتن اعم از زمان واجب و زمان قبل از آن است، لذا مولا می تواند بگوید از هم اکنون حرکت کن و مقدمات را انجام بده.
پس عقل حکم می کند که در این موارد باید مقدمات را انجام بدهید تا ملاک از بین نرود، فعلی شدن حکم یا واقعا مقید به قدرت نیست و حکم فعلی می شود ولی ملاک فوت می شود، مثل نجات غریق، یک وقت مقید به قدرت است ولی قدرتی که چه در زمان واجب باشد و چه در زمان قبل از آن واجب، چون قدرت وجود دارد ولو جلوتر از زمان واجب، لذا عقل می گوید برای فوت نشدن ملاک باید حرکت کنید، همین حکم عقل برای تصحیح مقدمات مفوته کفایت می کند و نیازی به امر شرعی از ناحیه مولا نیست تا بعدا آن اشکال و محذور پیش بیاید که چطور می شود ذی المقدمه هنوز نیامده مقدماتش واجب شده است! حاصل اینکه وجوب مقدمات مفوته از باب حکم عقلی است و نه امر شرعی.
درباره آن بحثی که وجوب تعلم بود:[2]
گفتیم وجوب تعلم وجوب نفسی است، وباید جلوتر شروع کند به یادگیری مثل نماز صبح تا بتواند بعد از طلوع فجر نماز بخواند. اگر قبل از زمان طلوع فجر شروع نکند واجب فوت می شود، خوب چرا تعلم واجب است؟
1.یک وجه آن همان بیان مرحوم اردبیلی بود که وجوب تعلم وجوب نفسی است. تعلم و یادگرفتن مطلوب نفسی است و نه فقط به خاطر انجام اعمال شرعی. این بیان ایشان برای اینکه تعلم وجوب نفسی است یا نه. بیان های دیگری هم برای وجوب تعلم که آیا نفسی است یا نیست وجود دارد:
2.یک بیان این است که گفته اند وجوب در تعلم وجوب ارشادی عقلی است، یعنی عقل از باب دفع ضرر محتمل اخروی می گوید باید بروید احکام الهی را یاد بگیرید، این از راه وجوب مقدمه نیست، خودش یک وجوب ارشادی است به حکم عقل.
3.بیان دیگر را که مرحوم خوئی و دیگران فرمودند وجوب طریقی شرعی است، می فرمایند اینجا وجوب عقلی نیست بلکه شرعی است، چون از ادله می فهمیم یاد بگیرید تا عمل کنید، یاد گرفتن به عنوان مقدمه ای برای عمل کردند واجب است، ولی این وجوب طریقی است، وجوب طریقی در امارات و طرق هم همینگونه است مثلا عمل به قول ثقه واجب به وجوب طریقی است یعنی اگر واقع باشد منجز است و اگر خطا رفت برای شما عذر محسوب می شود.
می فرمایند اگر این وجوب طریقی نبود و ما می خواستیم تنها از راه ارشادی عقلی پیش بیاییم یک جاهایی به مشکل برمیخوردیم چون حدیث رفع ما لا یعلمون وجود دارد، می گوید اگر نمی دانید شما معذورید، پس چرا می گوید خبر رفع قبل از فحص را نمی گیرد، باید فحص کنید اجتهادا یا تقلیدا، اگر نبود، روایت رفع می آید، برای اینکه همین وجوب تعلم طریقی است که از ناحیه شارع رسیده است و منجز می کند واقع را برای ما، اگر این وجوب نبود این حدیث رفع برائت شرعی می آورد، و برائت شرعی جلوی وجوب ارشادی را می گرفت، عقل در اینجا می گوید خطر است ولی حدیث رفع می گوید اینجا خطری وجود ندارد. ولی چون شارع وجوب تعلم را جعل کرده به نحو طریقیت این باعث می شود وجوب تعلم باقی باشد.
4.عده ای هم از راه وجوب مقدمه، وجوب تعلم را تصحیح کرده اند، می گویند باید از راه مقدمات مفوته مساله را حل کنید، در مقدمات مفوته هرچی گفته اید در وجوب تعلم هم همین را بگویید، به یکی از همان راه ها و وجوهی که گفتیم. می توانید برخی را باهم قبول کنید مثلا بگویید وجوب تعلم هم وجوب مقدمی دارد و هم وجوب عقلی و ...
تا اینجا وجوب در مقدمات مفوته را تصحیح کردیم و راه ها و مسالک متعددی را بیان کردیم.
در باب وجوب مقدمه اجمالا عرض می کنیم که عده ای وجوب مقدمه را فقط عقلی می دانند و وجوب شرعی مقدمه را قبول ندارند و می گویند با وجوب عقلی آن، لغو است که شارع وجوب شرعی هم برای آن جعل کند، اما برخی هم می گویند وجوب مقدمه شرعی است و می تواند وجوب عقلی هم داشته باشد و لغویتی هم پیش نمی آید، چون ممکن است کسی با حکم عقلی بعث برایش ایجاد نشود ولی با حکم شرعی بعث برایش ایجاد شود. مثلا ضرب یتیم از باب عدوان ظلم است و شارع هم آن را حرام کرده است. و اوامر در این صورت هم ارشادی نمی شود. بلکه اوامر ارشادی در جایی است که از مولوی بودنش استحاله لازم می آید مثل امر به اطاعت از مولا که نمی شود مولوی باشد، چون مستلزم تسلسل است.
اما در جایی که اشکال عقلی وجود ندارد آنجاها حمل بر امر مولوی می شود، اصلا مقام مولا اقتضا می کند همه دستوراتش مولوی باشد نه ارشادی، ارشادی یعنی خبر می دهد اینجا خطری هست و ... لذا ما قائل به وجوب شرعی مقدمه هستیم، و وجوب شرعی مقدمات مفوته به یکی از این راه های گذشته که ذکر کردیم، و این منافاتی با وجوب عقلی آن هم ندارد و می شود به وجوب عقلی آن هم قائل شد. لذا ما این را قائل هستیم.
بحث بعدی این است که یک قیدی هست ولی ما نمی دانیم قید برای هیئت است و یا قید برای ماده است در اینجا باید چه کنیم؟
در جلسه بعدی این را می خواهیم مورد بحث قرار دهیم.