درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

99/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اوامر/مقدمه واجب/مقدمات مفوته

بحث ما در واجب معلق بود. عرض کردیم اشکالاتی بر این نظر شده است و هفت اشکال را بیان کردیم و امروز در ادامه این بحث اشکال مرحوم استاد تبریزی ره را بررسی می کنیم. اشکال هفتم را مرحوم خوئی ذکر کردند[1] و فرمودند این واجب معلق در حقیقت همان واجب مشروط است و به آن برمیگردد.

ما عرض کردیم این اشکال قوی است اگرچه بقیه اشکالات را جواب دادیم، چون فرض این است که قدرت از شرایط عامه تکلیف است و این آقا که می گویید مکلف است و مکلف به و متعلق مقید به امر غیر اختیاری است، می گوییم اگر آن امر غیر اختیاری حاصل نشد آن وجوب باقی است یا نیست اگر بگویید وجوب هست می گوییم معنایش این است که وجوب برای غیر مقدور می آید و حال اینکه این مسلم است تکلیف بر غیر قادر نمی آید، واگر بگویید وجوب نیست معنایش این است که وجوب مشروط است یعنی هم شرط وجوب است و هم شرط واجب. لذا این واجب معلق برمیگردد به واجب مشروط به شرط متاخر. واجب معلق درست است که شرط واجب است ولی همزمان با آن شرط وجوب هم می باشد.

پس واجب معلق آن واجب مشروطی است که مشروط به شرط متاخر است و آن شرط، هم شرط وجوب است و هم شرط واجب، شرط هر دو است. این اشکال آقای خوئی ره به نظر ما وارد است، لذا واجب معلق از نظر ما قسمی از واجب مشروط است و به آن برمیگردد.

8.اشکال هشتم را استاد تبریزی بر مرحوم صاحب فصول وارد کرده اند و آن این است که شما در واجب معلق چه می فرمایید می گویید وجوب فعلی است ولی واجب در آینده فعلی می شود، وجوب قیدی ندارد، می گوییم فرض می کنیم آن جاهایی که این قید بعدا حاصل نشد، طبق فرمایش شما وجوب فعلی است، قید چه حاصل بشود و چه نشود باید بگویید وجوب الان هست، و همچنین شیخ انصاری ره هم که می گفت اصلا واجب مشروط این است که وجوب فعلی است و واجب استقبالی است، همه واجب های مشروط را ایشان اینطور معنا می کردند، بنا بر این دو مسلک مرحوم صاحب فصول و شیخ انصاری، سوال می کنیم اگر قید حاصل نشد آیا وجوب باقی است یا نه؟

بنا بر مبنای خودشان باید بگویند وجوب باقی است و فعلی است، آن وقت اشکال پیش می آید که جعل وجوب در اینجا چه مصلحت و ملاکی دارد، وقتی این آقا موفق نخواهد شد آن واجب را اتیان بکند، جعل وجوب دیگر لغو می شود وفایده ای نخواهد داشت، شیخ انصاری مثلا می گوید حج وجوبش فعلی است و مستطیع شدن شرط آن است، می گوییم کسی که هیچوقت مستطیع نخواهد شد این جعل وجوب برای او چه فایده ای خواهد داشت؟ اینجا لغو می شود جعل وجوب برای او. این اشکال ایشان است. لذا گفته اند ما نظر این بزرگواران را نمی توانیم بپذیریم و لذا باید خود وجوب مشروط به آن شرط متاخر باشد، و در آینده در ظرف خودش باید انجام شود. یعنی علاوه بر اینکه شرط واجب است شرط وجوب هم می باشد و الا لازم می آید جعل وجوب برای کسی که قید برای او محقق نمی شود لغو بشود.

به نظر ما این اشکال اگر اینگونه باشد قابل جواب است به اینکه جعل وجوب در این موارد لغو نیست به دو بیان:

یک بیان این است که ما بگوییم احکام اصلا منحل نمی شوند، تک تک افراد مد نظر نیست، بلکه احکام جعل قانون است و نیازی به انحلال نداریم تا بگوییم برای تک تک افراد است تا بعد بگوییم جعل وجوب برای این آقا لغو می شود.

بیان دوم این است که به فرض اینکه انحلال را بپذیریم باز بدون ثمره نیست، باعث می شود که این مکلف در مقام انقیاد واقع بشود، مقدمات فراهم کند و یک تلاشی بکند و لذا همان انقیاد او برایش کافی است، ولو نداند که قبل از موسم حج از دنیا خواهد رفت و اجلش خواهد رسید مثلا، کلا همین انقیاد برای مولا کافی است تا حکم را نسبت به او فعلی قرار دهد، جعل کند و فعلی کند، اگر چه واجب هوز برای او فعلی نشده است. خود مقدمات چون امر غیری دارد به نظر ما ثواب دارد و اگر هم نگوییم ثواب دارد همان انقیاد مطلوب است و حسن فاعلی دارد و برای رفع لغویت کفایت می کند لذا این اشکال استاد تبریزی ره هم وارد نیست.

حال به اصل بحث برمی گردیم و آن این بود که مرحوم صاحب فصول واجب مطلق را به منجز و معلق تقسیم فرموده بود، واجب مطلق معلق را برای تصحیح مقدمات مفوته فرض کرده بودند، مقدمات مفوته آن مقدمات وجودیه واجب است که باید پیش از زمان واجب انجام بگیرد، یعنی واجب بر آن توقف وجودی دارد و همزمان با واجب قابل اتیان نیست و اگر جلوتر انجام نشود واجب در زمان خودش فوت می شود مثل حج، و مثل وضو نیست که همزمان با واجب بتوان آن را انجام داد.

در حج که وجوبش بعد از استطاعت می آید باید سفر زودتر انجام بشود والا در زمان واجب نمی شود سفر کند و حج او باطل نمی شود، چون سفر را باید قبل از موسم حج انجام دهد. یا اغتسال از حدث اکبر برای روزه رمضان که باید قبل طلوع فجر باشد که اگر غسل نکند واجب که روزه باشد در ظرف خودش فوت می شود.

این موارد را سوال شده است که وجوب مقدمه ملازمه دارد با وجوب ذی المقدمه، یعنی اگر ذی المقدمه مشورط به شرطی باشد باید مقدمه هم به آن شرط مشروط باشد، و الا ملازمه معنا نخواهد داشت. مثلا وجوب روزه مشروط به طلوع فجر است و غسل برای آن هم باید مشروط به طلوع فجر باشد، شما چرا در چنین مواردی می گویید مقدمه واجب است در حالی که هنوز زمان وجوب ذی المقدمه نیامده است؟ هنوز ایام حج نیامده چرا شما می گویید مقدماتش واجب است این معقول نیست.

مرحوم صاحب فصول برای رفع مشکل و حل کردن مساله از راه واجب مطلق معلق جلو آمده اند، گفته اند آقا اینجا وجوب فعلی است ولی واجب معلق به تحقق شرط آن است که در آینده فعلی می شود مثل طلوع فجر و مقدمات حج در مثال گذشته. یا مثلا شخصی می داند که اگر اول صبح نماز را فرانگیرد نمی تواند وقت ظهر آن را فرابگیرد، لذا واجب است برود یاد بگیرد تا بتواند برای نماز ظهر آماده باشد تا نماز فوت نشود در اینجا تعلم احکام جلوتر واجب می شود ولو وقت نماز ظهر نرسیده باشد. یا برخی فرموده اند قبل از دخول وقت اگر آب برای وضو دارد حق ندارد آن را بریزد باید آن را حفظ کند، این بنا بر ملاک محل بحث است یعنی این از باب مقدمات مفوته است. یا معرفت قبله که قبلا باید آن را کشف کند ولو هنوز وقت نماز نرسیده باشد. مرحوم صاحب فصول همه این موارد این چنینی را از باب واجب مطلق معلق حل و تصحیح می کنند یعنی وجوب فعلی است وواجب مقید به قید زمانی است که بعدا می آید.

دیگرانی که راه صاحب فصول را قبول نکرده اند راه های دیگری را برای تصحیح مقدمات مفوته طی کرده اند:[2]

راه دوم: راه شیخ انصاری ره

ایشان اصلا واجب مشروط را یک طوری دیگر مطرح کرده اند و نظر مشهور را اصلا قبول ندارند، می فرمایند در همه موارد واجب مشروط وجوب محقق است و واجب مقید است به یک قید و شرط، اصلا واجب مشروط را کلا انکار کرده اند، در حقیقت اصطلاح ایشان با اصطلاح مرحوم صاحب فصول یکی می شود، فقط صاحب فصول در برخی موارد واجب مشروط را قبول داشتند بخلاف شیخ که اصلا واجب مشروط را قبول ندارد، می فرمایند واجب مشروط یعنی وجوب فعلی و واجب مقید است. نظر این دو بزرگوار جوهرا یکی است و اختلاف در تعبیر دارند اگرچه واجب مشروطی که شیخ بیان می کند گسترده است.

راه سوم: راه مرحوم آخوند خراسانی و مرحوم خوئی

می فرمایند ما از راه واجب مشروط به شرط متاخر این مشکل را حل می کنیم و مقدمات مفوته را تصحیح می کنیم. می فرماید شما مجبور نیستید که بگویید وجوب فعلی است و واجب مقید است، بلکه می توانید بگویید خود وجوب قید دارد ولی قید آن به نحو شرط متاخر است، ایشان در بحث شرط متاخر گفتند که لحاظ آن و آن اضافه، به آن شرط متاخر یک عنوانی می دهد که مولا این فعل را در این ظرف واجب کرده است، فرمودند وجودش متاخر است ولی لحاظش می شود فعلی باشد، لذا می فرمایند اگر آن شئ در ظرف خودش فی علم الله فعلی باشد وجوب از هم اکنون فعلی می شود. و نیازی نداریم راه صاحب فصول را برویم بلکه اصلا ممکن نیست به تعبیر مرحوم خوئی چون مقدور نخواهد بود. اگر هم مثل مرحوم آخوند واجب معلق را ممکن بدانیم باز راه به آن منحصر نیست.

راه حل چهارم: راه مرحوم محقق اردبیلی ره

این را ایشان فقط درباره وجوب تعلم گفته اند، یعنی اگر مثلا این نماز را این آقا که تازه مسلمان است صبح یاد نگیرد دیگر نمی تواند هنگام ظهر واجب را انجام دهد و از او فوت می شود لذا تعلم نماز برای او در صبح واجب است، می گوییم تعلم قبل از وقت چرا واجب است، این از مقدمات مفوته است، این تعلم چگونه تصحیح می شود، ایشان نظرش این است که تعلم وجوب نفسی دارد، می فرمایند ما از روایات و از ادله می فهمیم تعلم خودش وجوب نفسی دارد، چه بخواهد عمل کند یا نکند، خود یاد گرفتنش واجب است، ما وجوب مقدمی در اینجا قائل نیستیم بلکه به وجوب نفسی قائل هستیم. چنانکه بر انسان واجب است نماز بخواند یاد گرفتن واجبات بنفسه خودش واجب است ولو عمل هم نکند.

مرحوم خوئی اشکال می کنند که ظاهر ادله این است که تعلم وجوبش مقدمی است یعنی برای عمل کردن واجب است، ولی اگر ما از ادله وجوب نفسی برداشت کردیم می توانیم حرف مرحوم اردبیلی را بپذیریم و ظاهرا نظر ایشان قابل قبول است و خود معرفت شانیت دارد ولو مکلف عمل نکند، چون شارع می خواهد که مردم بیایند به اهل بیت علیهم السلام مراجعه بکنند و در درب آنها وارد بشوند. البته تعلم حیثیت غیری هم دارد و اشکال ندارد یک چیز دو حیثیت مقدمی و نفسی داشته باشد.

 


[1] المبسوط في أُصول الفقه، السبحاني، الشيخ جعفر، ج1، ص496.
[2] المبسوط في أُصول الفقه، السبحاني، الشيخ جعفر، ج1، ص499.