99/10/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اوامر/مقدمه واجب/واجب منجز و معلق
بحث در مقدمه واجب به اینجا رسید که وقتی می گوییم مقدمه واجب منظورمان از واجب چیست؟ باید خود واجب و تقسیمات آن مشخص باشد. یکی از تقسیمات واجب، تقسیم به مطلق و مشروط بود. نظر مشهور این بود که واجبات دو قسم اند، یا مطلق اند و یا مشروط، مراد از واجب مطلق یعنی واجبی که دارای قید نباشد و مراد از واجب مشروط هم واجبی بود که وجوب در آن شرط و یا قید دارد و بدون آن به فعلیت نمی رسدمثل استطاعت نسبت به حج. اکثر واجبات یک شروط و قیود خاصه ای دارند.
نکته ای که تکرار می کنیم این است که تعبیر به واجب مطلق و واجب مشروط می شود ولی در واقع مراد از آن وجوب مطلق و مشروط است نه واجب، این وجوب است که دارای قید است یا دارای قید نیست. همچنین عرض کردیم این تقسیمات نسبی هستند.
در مقابل این نظر، نظر شیخ انصاری بود که می فرمودند که ما واجب مطلق را قبول داریم ولی واجب مشروط را به صورتی که شمای مشهور می گویید قبول نداریم یعنی وجوب همیشه فعلی و مطلق است و قیدی ندارد بلکه آن چیزی که مقید است واجب است ونه وجوب، لذا همه قیود را به ماده برمیگرداندند ونه به هیئت، بیان ایشان هم گذشت به صورت مفصل.
بعد صاحب فصل واجب مطلق را به صورت دو قسم منجز و معلق فرض کردند، یعنی فرمودند که واجب مطلق دو قسم است منجز و معلق. بعد ما سوال مان این بود که چه چیزی باعث شده است که صاحب فصول به سمت فرض این تقسیم برود؟
فرموده اند آن واجب است که گاهی قید دارد و گاهی قید ندارد، و این بیان ایشان در واقع همان بیان شیخ انصاری است برای تعریف واجب مشروط، شیخ انصاری فرمودند همه شرط ها به واجب برمیگردند، ولی صاحب فصول واجب مشروط را قبول دارد مثل مشهور، لکن کلام شان این است که همه واجب های مطلق اینطوری نیست که واجب در آن منجز باشد بلکه دو قسم اند، منجز و معلق، می فرمایند این قیدی که برای واجب فرض می کنیم این یک قیدی است غیر اختیاری مثل زمان، مثلا بگوییم در ماه رمضان از اول دخول ماه رمضان وجوب صوم می آید ولی واجب مقید به طلوع فجر است، پس وجوب فعلی شد ولی واجب معلق است به زمان که یک قید غیر اختیاری است چون طلوع فجر در اختیار ما نیست. یا مثال می زنند به شخص که مستطیع است و حج بر او واجب شده است، اما واجب مقید است به این که زمان عشره ذی الحجه برسد و این آقا برود عرفه و مزدلفه و منا و ... حاضر بشود و اعمال را انجام دهد، لذا وجوب از زمان استطاعت آمد ولی واجب در زمان خاص می آید یعنی زمان هشتم و نهم و دهم و یازدهم و دوازدهم ذی الحجه، که تا محقق نشود واجب قابل اتیان نیست و معلق به این قیود است.
مشهور می گوید واجبات یا مطلق است و یا مشروط، و منظورشان در جایی است که خود وجوب، قید داشته باشد یا نداشته باشد، و نه واجب. مرحوم نائینی که می فرمودند تمام واجبات از قبیل واجب مشروط اند و غیر آن نداریم. حاصل اینکه مشهور وجوب را مقید می دانند. مرحوم شیخ این را قبول نکرد و فرمودند وجوب اصلا نمی شود مشروط باشد بلکه همیشه مطلق و فعلی است، و این واجب است که مطلق است و یا مقید، واجب و متعلق وجوب است که قید برمیدارد.
صاحب فصول آمدند یک تقسیم جدید فرض کردند [1] و گفتند واجب مطلق یا منجز است و یا معلق. ایشان تقسیم مشهور را قبول دارد ولی می فرمایند واجبات مطلقه یا منجز هستند و یا معلق. مطلقِ منجز آن است که هم وجوب و هم واجب هر دو در آن فعلی اند و هیچکدام قید ندارند، مثل معرفه الله و معرفه النبی و معرفه الامام که مطلق و منجز هستند، اینها واجب اند و انسان باید به این موارد معرفت داشته باشد، و هیچ قیدی ندارند نه از ناحیه وجوب و نه از ناحیه واجب. می گویند پس واجبات مطلقه ما گاهی طوری است که نه از ناحیه وجوب و نه از ناحیه متعلق آن که واجب باشد هیچ قیدی ندارند.
گاهی وجوب قید ندارد ولی واجب به یک قیدی مقید است به قیدی که یا غیر اختیاری است مثل زمان طلوع فجر در ماه رمضان برای روزه، و یا قید اختیاری است ولی از ما نخواسته اند که آن را تحصیل کنیم بلکه می خواهند که خودش محقق شود وبعد ما واجب را انجام دهیم. مثال قبلی این بود که وجوب صوم در شب می آید وقتی رویت هلال ماه بشود ولی روزه که واجب است هنگام طلوع فجر آغاز می شود و گاهی هم قید اختیاری است ولی از ما نخواسته اند که تحصیلش کنیم.
صاحب فصول چرا این مطلب را در اینجا فرض کرده اند؟
صاحب فصول غرضش این است که برخی از واجبات مقدماتش را در زمان خود آن واجب می شود انجام داد مثل نماز، وقتی وقتش رسید می توانید وضو بگیرید و نماز بخوانید، و مردم هم همین کار را می کنند، اما برخی از واجبات است که مقدمه اش را در زمان خودش نمی شود انجام داد بلکه باید مقدماتش را قبل از زمان خودش انجام داد مثل حج که مقدماتش را باید قبل از زمان حج انجام داد والا واجب فوت می شود، به چنین مقدماتی می گویند مقدمات مفوته چون اگر انجام نشوند نمی توان واجب را در زمان خودش انجام داد. مثلا کسی که جنب است نمی تواند بعد از طلوع فجر غسل کند بلکه واجب است در شب طهارت را تحصیل کند و اگر عمدا ترک کند روزه اش باطل است.
ایشان آمده اند برای اینکه مقدمات مفوته را تصحیح کند این تقسیم را فرض کرده اند، شما از یک طرف می فرمایید وجوب مقدمه وابسته به وجوب ذی المقدمه است، وجوب مقدمه از ذی المقدمه ترشح می کند، لذا اینجا سوال پیش می آید که چرا با اینکه زمان ذی المقدمه نرسیده بر من واجب می شود که مقدمه اش را انجام بدهم؟ چرا وقتی وقت حج نرسیده است بر من لازم است این مقدمات مفوته را انجام بدهم و حال آنکه وجوب مقدمه ملازم است با وجوب آن ذی المقدمه، و هنوز ذی المقدمه زمانش فرا نرسیده پس چرا مقدمه ای را که وجوبش وابسته به وجوب ذی المقدمه است باید انجام ده؟ خود ذی المقدمه هنوز زمانش نرسیده چرا باید مقدماتش را انجام دهم؟
این سوال باعث شده است که برای تصحیح انجام این مقدمات مفوته، مرحوم صاحب فصول از راه تقسیم مذکور جلو بیایند و مساله را بخواهند حل کنند.
می گویند وجوبش جلوتر است و واجب مقید به آن قید است، اگر این را واجب مطلق فرض نمی کردیم و واجب مشروط فرض می کردیم و می گفتیم تا آن زمان نرسد اصلا وجوبی در کار نیست اشکال وارد بود، ولی ما این مقدمات مفوته را از واجب مشروط خارج می کنیم و داخل در واجب مطلق می دانیم لذا مساله با بیان ما حل می شود. ما اینجا را داخل در واجب مشروط نمی کنیم تا شما اشکال کنید تا شرط حاصل نشود وجوبی هم حاصل نمی شود، اگر داخل در واجب مشروط می دانستیم اشکال شما وارد بود که چرا قبل از آمدن زمان واجب و فعلیت آن واجب، مقدمه اش را باید انجام دهیم، بلکه ما این را داخل در واجب مطلق می دانیم و می گوییم وجوبش مطلق است و واجب که مقید به قیدی غیر اختیاری است منجز نیست بلکه معلق است یعنی وجوبش فعلی است و واجبش بعدا می آید.
در واجبات مشروط واجب نیست که مقدمه اش را قبل از زمان فعلیت واجب انجام بدهیم ولی در این مواردی که مقدمات مفوته هستند از نظر ما واجب مطلق معلق هستند یعنی وجوب فعلی است ولی متعلق آن یعنی واجب، معلق به محقق شدن قیدش می باشد. مرحوم صاحب فصول از این راه آمده و مشکل مقدمات مفوته را حل کرده اند. دیگران راه های دیگری برای حل این مشکل پیشنهاد و بیان کرده اند که در گذشته بیان کرده ایم. بر این نظر صاحب فصول اشکالات فراوانی کرده اند:
1.یک اشکال را مرحوم آخوند دارند[2] به اینکه می فرمایند شما چرا شما اصرار دارید واجب مطلق را دو قسم بکنید، مرحوم صاحب فصول می گوید به خاطر اینکه مقدمات مفوته را تصحیح کنیم، بعد مرحوم آخوند اشکال می کنند به اینکه واجب یک قیدی داشته باشد که در آینده آن قید زمانی در آینده حاصل می شود این چه ربطی به بحث ما دارد، بگوییم چرا مقدمات را انجام می دهیم چون واجب ما واجب مطلق است، مطلق بودن دخیل در مطلب است، دیگر کاری با معلق بودن و منجز بودن نداریم. شما می خواهید بگویید مقدمه باید قبل از واجب انجام بشود می گوییم چرا، بگویید چون واجب در اینجا مطلق است، آن قید بر می گردد به واجب، می گوییم قید برگردد به متعلق وجوب یا برنگردد این دخیل در واجب مطلق نیست، بگویید چون واجب مطلق است باید مقدماتش را هم از قبل انجام دهیم، اینطور نیست که بگویید واجب ما یک قید غیر اختیاری دارد و بعدا فعلی می شود، این اشکالی است که آخوند ره مطرح کرده اند.
جوابی که از این اشکال می شود داد این است که صاحب فصول این بیان شان که واجب معلق را مطرح کرده اند در مقابل واجب مطلق مطرح نکرده اند بلکه در مقابل واجب مشروط مطرح کرده اند یعنی یک قسم از واجب مشروط را از تحت آن خارج کرده اند و آن را داخل در واجب مطلق کرده اند، اگر می آمدند در خود واجب مطلق این فرض ها را می کردند می گفتید این چه کاری است واجب مطلق، واجب مطلق است دیگر چه نیازی به معلق و منجز دارد، این تقسیمات چیست دیگر! اینها دخیل در مطلب نیست. تقسیمات مذکور ربطی به وجوب مقدمه ندارد بلکه مربوط به واجب و متعلق وجوب است.
جوابش این است که مرحوم صاحب فصول واجب معلق را در اینجا نمی خواهد در مقابل واجب مطلق قرار بدهد تا شما این اشکال را وارد بدانید، این واجب معلق را در مقابل واجب مشروطی که مشهور قائلند قرار داده اند، با واجب مشروط از نظر صاحب فصول نمی شود مقدمات مفوته را تصحیح کرد، و حال اینکه مقدمات مفوته در شرع داریم، ایشان آمده اند این مقدمات مفوته را از راه واجب مطلق معلق تصحیح کرده اند. هنر صاحب فصول این است که یک قسمی از واجبات را از واجب مشروط خارج کرده اند و در واجب مطلق داخل کرده اند، مثلا غسل برای روزه بنا بر نظر مشهور که آن را واجب مشروط می داند اشکال را رفع نمی کند که چرا قبل از رسیدن زمان واجب باید مقدمه را انجام دهیم، ولی بنا بر نظر صاحب فصول که روزه را در واجب مطلق داخل می داند قابل حل است به اینکه وجوبش آمده ولی واجب قید دارد و در زمان خودش فعلی می شود. همینطور در حج که تا زمانش نرسد واجب نمی شود. خلاصه ایشان واجب معلق را در قبال واجب مطلق قرار نداده تا اشکال آخوند ره وارد باشد.
2.اشکال دوم این است که شما می گویید واجب معلق این است که یک قید غیر اختیاری داشته باشد چرا می گویید قید غیر اختیاری، ممکن است قید اختیاری باشد برای واجب معلق، یعنی وجوب فعلی باشد ولی واجب مقید به یک امر غیر اختیاری باشد، امر غیر اختیاری لازم نیست، امر اختیاری است که در آینده حاصل می شود و از ما نخواسته اند حاصلش کنیم بلکه خودش باید حاصل شود، مثلا می گوید اگر سال آینده رفتی خانه زید به او این مبلغ پول را بده.
جواب این اشکال این است که خود صاحب فصول در آخر کلامش به قید اختیاری هم اشاره کرده است. اگرچه مثال فوق هم ممکن است که به قید غیر اختیاری برگردد چون سال آینده هم از دست مکلف خارج است. واجب استقبالی است برای اینکه مقید به قیدی است غیر اختیاری یا اختیاری، و قید اختیاری هم مثل قید «سال آینده» به قید غیر اختیاری برمیگردد، لذا چون واجب استقبالی است و مربوط به زمان آینده است و آن هم از دست ما خارج است برگشتش به امر غیر اختیاری خواهد بود.
عمده اشکال، اشکال سوم است که مرحوم نهاوندی مطرح کرده اند که واجب معلق ممکن نیست که این را در جلسه بعدی بیان خواهیم کرد.