99/10/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اوامر/مقدمه واجب/واجب مطلق و مشروط
عرض کردیم که اختلاف است بین مشهور و مرحوم شیخ انصاری[1] ، ایشان می فرمایند اگر قیدی در خطابی وارد شد گرچه ظاهرش این است که به حکم و وجوب برمیگردد ولی ما باید این قید را به ماده و واجب ارجاع بدهیم نه حکم. عرض کردیم وجوه خمسه ای هم برای اثبات این مطلب از طرف ایشان یا دیگران اقامه شده است و اینها همه محل نقد قرار گرفته اند و لذا این نظر شیخ قابل مناقشه است و نمی توان آن را اثبات نمود. بلکه قید ممکن است به هر دو برگردد.
بنا بر مبنای شیخ این سوال پیش می آید که حال که شما همه قیود را به ماده برگرداندید، قیود یا اختیاری هستند یا غیر اختیاری، وقتی همه قیود به واجب برگردند، معنایش این است که همه این واجب را با همه این قیودش اتیان کنید، در مثال «لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا»، این استطاعت شرط وجوب است از نظر مشهور، تا نباشد وجوبی در کار نیست، ولی طبق نظر شیخ شرط واجب است که لازمه اش این است که مکلف باید استطاعت را تحصیل کند. همچنین در مورد نصاب زکات نیز باید شخص برود این نصاب را تحصیل کند. این سوالی است که متوجه فرمایش شیخ انصاری ره است.
ایشان این را در حقیقت در بیان خودشان حل کرده اند به اینکه قیود اختیاری دو قسم است یک بار اینطور است که آن قیود اختیاری دخیل بودنش در واجب به صورتی است که مولا می خواهد وباید تحصیل هم بشود در صورت نبودن شان، مثل طهارت در باب نماز، اختیاری است و دخیل بودنش در نماز به طوری است که باید تحصیلش کرد، ولی یکبار دخلش در ملاک اینطوری نیست که باید تحصیل بشود بلکه اگر خودش حاصل بود ملاک به وجود می آید، اگر اتفاقا حاصل شد آن وقت ملاک محقق می شود، مثل استطاعت در باب حج، چون نحوه دخیل بودنش در مصلحت اینطور نیست که شخص برود و آن را تحصیل کند بلکه خودش اگر حاصل شد ملاک حج هم می آید، چون فرض این است که حصولش دخیل در ملاک نیست. مرحوم شهید صدر بر این مطلب اشکال دارند به اینکه وقتی شما پذیرفتید همه شروط به واجب برمیگردد یک نحوه از قیود اصلا غیر اختیاری است مثل دخول وقت، نمازی که وقتش داخل شده باشد، یعنی قید نماز است، اگر اینطوری است لازمه اینکه چرا آن قید اختیاری را از ما نمیخواهد می گویید اختیاری نیست که از ما بخواهد، یا بگویید حصولش در ملاک دخیل نیست، می گوییم لازمه این مطلب این است که یک شوقی از مولا متعلق به این قید بشود ولو اراده متعلق به آن نشده است، غیر اختیاری است دیگر نمی شود اراده بکند از عبدش، ولی شوق می شود داشته باشد که مثلا وقت بیاید تا نماز را بخواند، یا استطاعت بیاید تا برود حج. لذا اشتیاق مولا را نباید انکار بکنید وباید بگویید مولا به حصول قید اشتیاق دارد.
اگر اشتیاق را قبول کنید اشکال پیش می آید که در برخی موارد مولا اشتیاقی ندارد مثلا در باب کفارات اگر مکلف کسی را به قتل رساند نمی شود بگویید مولا شوق دارد، یا مثلا اگر ماه رمضان روزه نگرفتی باید کفاره بدهید یا حنث نذر کردید باید کفاره بدهید نمی شود گفت مولا شوق به قید در این موارد دارد، شوقی در این موارد در کار نیست، نمی شود بگویید مولا به افطار عمدی روزه شوق دارد و ...
پس طبق فرمایش مشهور این اشکال پیش نمی آید چون می گفتند تا شرط نیاید وجوب هم نمی آید، ولی طبق فرمایش مرحوم شیخ وجوب آمده است ولی واجب هنوز منتظر است تا شرطش حاصل بشود، می گوییم اگر وجوب آمده معنایش این است که مولا یک شوقی دارد به اینکه شرط بیاید تا واجب فعلی بشود و در برخی جاها این شوق دچار اشکال است. لذا همان فرمایش مشهور درست است قیود به حکم برمیگردد.
در اینجا یک اشاره ای داشته باشیم به ثمره اختلاف مشهور و شیخ انصاری:
یکی از ثمرات این دو قول این است که در بیان مرحوم شهید صدر آمد که بنا بر نظر شیخ ره مولا یک شوقی به حصول قیود و شرایط دارد ولی بنا بر نظر مشهور شوقی در کار نیست و اگر حاصل شد بعد از آن شوق می آید.
یکی دیگر از ثمرات مهم این است که برخی از واجبات مقدماتی دارند که اگر آن مقدمات قبل از رسیدن واجب انجام نگیرد نمی شود واجب را در زمان خودش اتیان کرد. مثلا السفر إلی الحج، هنوز اشهر حج وارد نشده است ولی این آقا در بلد دوری است و باید قبل از زمان حج حرکت کند تا به حج برسد، یا الان در عصر ما اگر در چند سال پیش از حج ثبت نام نکند نمی تواند در زمان خودش به حج مشرف بشود، طبق نظر شیخ ره مشکل حل می شود چون می گوید وجوب آمده است و هر قیدی هست برای واجب است، اما بنا بر نظر مشهور که می گوید تا وجوب نیاید نمی شود واجب را انجام داد اینجا اشکال به وجوب می آید، وجوب نمی آید چون شرط آن وجود ندارد، لذا واجب نیست مقدمات واجب مثل حج را انجام دهد، چرا جلوتر ثبت نام کنید؟ چرا زن حائض یا شخص جنب نماز صبح وقتش نرسیده باید در ماه رمضان غسل کند و حال اینکه وجوب روزه هنوز نیامده است. همه این موارد بنا بر نظر شیخ ره قابل حل است می گوید وجوب آمده است چون قیدی ندارد، وجوب که آمد مقدمه اش هم واجب می شود، اما به نظر مشهور که وجوب را به حصول قید مقید می داند آن وقت این مقدمات را نمی شود انجام داد چون واجب نیستند. لذا یکی از ثمرات در مقدمات مفوته ظاهر می شود که مرحوم شیخ راه شان روشن است ولی مشهور مشکل برای شان پیش می آید، البته مشهور هم راه هایی برای خودشان دارند ولی راه شیخ روشن و بدون مشکل است.
یکی دیگر از ثمرات جواز تعجیز و عدم آن است، فرض کنید مقدمات مفوته هم نیست، ولی مثل نماز که وضو گرفتن برای آن از مقدمات مفوته نیست، برخی از واجبات مقدماتش را می شود قبل یا بعد از وجوب آنها انجام داد، وضو را می شود قبل یا بعد از وجوب نماز انجام داد، در این موارد آیا تعجیز جایز است یا نه؟ یعنی قبل از دخول وقت من آب وضو را بریزم، تا با تیمم نماز بخوانم.
بنا بر مبنای شیخ انصاری ممکن است کسی بگوید تعجیز جایز نیست چون واجب مقید به وقت است و الا وجوب که آمده است و محقق است، لذا تعجیز جایز نخواهد، اما بنا بر مبنای مشهور که می گویند وجوب هوز نیامده است ممکن است که بگویند تعجیز جایز است. پولش را خرج کند تا به نصاب نرسد تا زکات ندهد، یا خرج می کند تا خمس را ندهد، بالاخره آیا تعجیز جایز است یا نه؟
ثمرات تا کنون سه ثمره بود:
1. لازمه بیان شیخ ره این است که مولا به همه قیود یک شوقی داشته باشد.
2. در مقدمات مفوته شیخ ره جواب روشن و راحتی دارد.
3. بر مبنای شیخ ره تعجیز قبل از دخول وقت جایز نیست.
این ثمرات باعث می شود که ما این بحث را داشته باشیم، خلاصه باید ببینیم این قیود به هیئت برمیگردد یا به ماده، به وجوب یا واجب، این جا باید اختیار مبنا کرد و طبق آن جلو رفت.
به نظر رسید ادله ای که مرحوم شیخ و دیگران برای قول خود بیان کرده اند و اقامه کرده اند اینها قابل مناقشه اند، و لذا از نظر ما می شود و ممکن است قیود به هر کدام از این هیئت و یا ماده برگردد و ما در اینگونه موارد باید لسان دلیل را ملاحظه کنیم و ببینیم قیود به کدام برمیگردد و ظهور این قیود در چیست. ما قائلیم قیود به وجوب برمیگردند مگر در جاهایی که خود شارع بیان کند این قیود به ماده برمیگردند، ما قیود و شروط را بر اساس ظاهرش به حکم و وجوب برمیگردانیم مگر قرینه ای بر این باشد که قید به ماده برمیگردد.
بحث بعدی این است که بنا بر نظر مشهور وجوب فعلی است یا نیست؟
می فرمایند در فعلی ما سه مبنا داریم که فعلی چیست، یک فعلی که مرحوم آخوند فرموده اند و یک فعلی که مرحوم نائینی فرموده اند و یک فعلی که از برخی از عبارات مرحوم آخوند استفاده می شود. باید ببینیم که کدم یک از اینها در اینجا مراد است.