99/09/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اوامر/مقدمه واجب /تقسیم مقدمه به مقدمه داخلیه و خارجیه
مرور بحث
بحث در تقسیمات مقدمه واجب بود. یکی از این تقسیمات، تقسیم مقدمه به مقدمه داخلیه و مقدمه خارجیه است. در این تقسیم، دو بحث مطرح میشود. بحث اول اینکه تصویر مقدمه داخلیه چگونه است و بحث دوم اینکه بنابراین که اجزاء، مقدمه داخلیه مرکب باشند، آیا بحث از ملازمه بین وجوب ذیالمقدمه و وجوب مقدمه، در مقدمه داخلیه هم مطرح میشود یا نه؟ دو بیان مطرح شده که مقدمات داخلیه در این بحث داخل نمیشوند. بیان اول این است که ارتکاز عقلایی که ملازمه بین وجوب ذیالمقدمه و وجوب مقدمه را ثابت میکند، شامل این مورد نیست. بیان دوم هم این است که اگر بین وجوب ذیالمقدمه و وجوب مقدمات داخلیه و اجزای مرکب، قائل به ملازمه شویم، اجتماع مثلین لازم میآید. بنابراین ممکن نیست مقدمات داخلیه وجوب غیری بپذیرند[1] .
جواب استاد سبحانی از اشکال مرحوم آخوند در لزوم اجتماع مثلین
به این اشکال، جوابهایی داده شده است. یکی از این جوابها، جواب استاد سبحانی است. فرمودند در اینجا اجتماع مثلین لازم نمیآید. مرحوم صاحب کفایه که اجتماع مثلین را ادعا میکند، به این جهت است که مقدمه داخلیه را «الأجزاء بالاصل» گرفتند یعنی همه اجزاء با هم، مقدمه داخلیه برای مرکب هستند و فرق آنها با مرکب، اعتباری است؛ اگر اجزاء را بشرط الانضمام در نظر بگیریم مركب میشود و اگر آنها را لابشرط در نظر بگیریم مقدمه داخلیه میشود. بنابراین مرکب و مقدمه داخلیه در خارج یک چیز هستند و میفرمایند دو وجوب در یکجا جمع نمیشوند. استاد سبحانی جواب میدهند که ما مقدمه داخلیه را «الأجزاء بالاصل» نمیدانیم بلکه تکتک اجزاء را مقدمه داخلیه میدانیم. بنابراین اجتماع مثلین لازم نمیآید زیرا وجوب غیری که به یک جزء مانند رکوع تعلّق میگیرد، غیر از وجوبی است که به تمام مرکب مثل نماز تعلّق میگیرد[2] .
اشکال بر کلام استاد سبحانی
میگوییم ظاهرا بیان استاد سبحانی مشکل را برطرف نمیکند چون اگر هم مقدمه داخلیه را الأجزاء بالاصل ندانیم و هر جزء را مقدمه داخلیه بدانیم، تکتک اجزاء هم وجوب نفسی دارند ولو وجوب نفسی ضمنی. پس اگر وجوب غیری هم پیدا کنند اجتماع دو وجوب لازم میآید. بنابراین مشکل اجتماع مثلین همچنان باقی میماند.
جواب دوم به اشکال اجتماع مثلین؛ بیان مرحوم نایینی
جواب دومی که از اشکال اجتماع مثلین داده شده مربوط به مرحوم نایینی است. ایشان میفرمایند میپذیریم در اینجا دو وجوب میآیند ولی اجتماع مثلین لازم نمیآید بلکه در اینجا تأکّد وجوب صورت میگیرد، یعنی یک وجوبِ مؤکّد حاصل میشود نه دو وجوب. مثال میزنند به نماز ظهر که هم واجب نفسی است و هم مقدمه برای نماز عصر هست، زیرا اگر کسی نماز عصر را بدون خواندن نماز ظهر بخواند، نمازش باطل است. بنابراین نماز ظهر دو وجوب دارد؛ هم وجوب نفسی دارد و هم وجوب غیری برای انجام نماز عصر. پس وجوب دوم باعث تأکّد وجوب اول میشود[3] .
اشکال مرحوم آقا ضیاء عراقی به جواب مرحوم نایینی
مرحوم آقاضیاء بر این جواب اشکال میکنند. میفرمایند تأکّد وجوب را در مثالی که گفتید (یعنی نماز ظهر و عصر) میپذیریم، چون منشأ دو وجوب از هم جدا هست؛ منشأ وجوب نفسی، وجوب نماز ظهر است و منشأ وجوب غیری وجوب نماز عصر است؛ اما در اجزای مرکب، منشأ وجوب غیری همان وجوب نفسی مرکب است، لذا منشأ هر دو وجوب یکی است و تعدّد آنها و تأکّد یکی با دیگری معنا ندارد[4] .
اشکال آقا ضیاء وارد است زیرا اجزای مرکب، وجوب خود را از وجوب مرکب میگیرند و نمیتوانند همان وجوب را تأکید کنند زیرا یک چیز نمیتواند منشأ تأکید خودش باشد. لذا بیان جواب مرحوم نائینی، اشکال اجتماع مثلین را برطرف نمیکند.
بنابراین اگر هم بتوانیم اجزاء را به صورت مقدمه داخلیه تصوّر کنیم، بحث ملازمه بین وجوب ذیالمقدمه و وجوب مقدمه در آنها قابل طرح نیست؛ چراکه اشکال اجتماع مثلین وارد میشود؛ چنانکه مرحوم آخوند و مرحوم تبریزی و دیگران فرمودند. همچنین اشکالات دیگری مطرح میشود.
اشکال سوم
اشکال دیگر این است که وقتی مولا اراده میکند که مرکبی ایجاد شود، اراده اجزاء را هم در ضمن خود دارد. در مقدمات خارجیه میتوان گفت اراده مرکب، ارادهی دیگری را در پی دارد که به مقدمات خارجیه تعلّق میگیرد؛ اما اراده مولوی نسبت به مرکب، اراده اجزاء نیز هست و اراده مولوی جدیدی به اجزای مرکب تعلّق نمیگیرد و تعدّد اراده در اینجا معنا ندارد. خود انسان هم وقتی مرکبی را اراده میکند، میتواند بالوجدان دریابد که اراده مرکب، اراده اجزاء نیز هست. اراده ضمنی غیر از اراده مقدّمی و غیری است. اراده ضمنی، همان اراده نفسی به مرکب است که به اجزاء مرکّب نیز تعلّق میگیرد نه اینکه به عنوان مقدمه، اراده دیگری به اجزاء تعلّق گرفته باشد.
اشکال استاد تبریزی
مرحوم تبریزی اشکالی بر مرحوم آخوند وارد میکنند و آن این که آیا اتیان مصداق، مقدمه برای اتیان طبیعت هست یا نه؟ مثلا وقتی که طبیعت نماز را از ما خواستند، ما یک فرد از طبیعت نماز را اتیان میکنیم. آیا این فرد نسبت به طبیعت نماز مقدّمیت دارد یا نه؟ مرحوم آخوند خواهند گفت که مقدّمیتی در کار نیست زیرا طبیعت و فرد، عین هم و منطبق بر یکدیگر هستند ولو اینکه تصوّرا و اعتبارا از هم جدا هستند. به مرحوم آخوند عرض میکنیم شما که در آنجا قبول ندارید اتیان فرد، مقدمه برای اتیان طبیعت است، چطور در اینجا مقدّمیت اجزاء را میپذیرید و میخواهید وجوب جداگانهای برای آنها تصوّر کنید؟ با اینکه اختلاف اعتباری فرد با طبیعی واضحتر از اختلاف اجزاء با کل است زیرا طبیعی بر افراد دیگر هم صدق میکند، اما کل (مرکّب) عین اجزاء است و بر غیر اجزاء صدق نمیکند. بنابراین همانطور که در باب طبیعی و فرد میگویید امر به طبیعی همان امر به فرد نیز هست و عینیت بین آنها برقرار است، در اینجا (باب جزء و کل) هم به طریق اولی باید بگویید اینها عین هم هستند و مقدّمیت درباره آنها معنا ندارد[5] .
جمع بندی
خلاصه اینکه ارادهای که به مرکّب تعلّق میگیرد اراده به اجزاء نیز هست. لذا معنا ندارد وجوب دیگری غیر از وجوب نفسی ضمنی، به اجزاء تعلّق گیرد. بنابراین اجزاء نمیتوانند علاوه بر وجوب نفسی ضمنی، وجوب غیری نیز داشته باشند. پس بحث ملازمه بین وجوب ذیالمقدمه و وجوب مقدمه، در مقدمات داخلیه نمیآید. الحمد لله رب العالمین