99/09/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اوامر/مقدمه واجب /مباحث تمهیدی
مقدمهی اول: موضوع بحث و پیشینهی آن
بحث مقدمه واجب از مباحث قدیمی علم اصول است و علمای خاصه و عامه از آن بحث کردند. البته عنوان بحث آنها «هل الأمر بالشیء أمرٌ بما لا یتمّ إلّا به» است؛ یعنی آیا امر به شیء، امر به چیزی هست که شیء بدون آن تمام نمیشود؟ شیخ مفید این مطلب را مسلّم میگیرد و میگوید امر به شیء، امر به مقدمات آن نیز هست[1] . اما ظاهر فرمایش سید مرتضی این است که بین مقدماتی که سببی هستند و مقدماتی که سببی نیستند تفصیل میدهند[2] و صاحب معالم هم این تفصیل را از کتاب الذریعهی سید مرتضی نقل میکند.[3] ایشان میفرماید اگر مقدمه سببی باشد و به عبارتی تولیدی و علت تامه باشد، قطعا امر به شیء امر به مقدمهی آن است زیرا فرض این است که بدون این مقدمه، آن امر موجود نمیشود. اما اگر سببی نیست بلکه از مُعِدّات و شرایط است، امر به شیء، امر به مقدمه نیست. اما اینکه آیا منظور ایشان از عبارتی که در الذریعه دارند همین معنا است یا معنای دیگر، جای بحث دارد.
مرحوم شیخ طوسی در عُدّه قائل به تفصیل میشوند. میفرمایند اگر مأموربه توقف وجودی بر مقدمه داشته باشد، امر به آن، امر به مقدمه نیز هست، اما اگر توقف وجودی ندارد، بلکه شرط وجوب آن است یعنی اگر محقّق نشود، آن شیء واجب نمیشود، در این صورت امر به شیء، امر به مقدمه نیست[4] ؛ مثلا امر به حج، امر به استطاعت نیست. ممکن است مراد سید مرتضی هم همین باشد. در این صورت، فرمایش ایشان قول به تفصیل در مسأله نیست بلکه تنقیح موضوع است زیرا بحث ما در مقدمات وجودی شیءاست نه مقدمات وجوبی آن. اما چون در زمان قدیم، موضوع بحث منقّح نبوده است این بزرگان برای تنقیح موضوع بحث، بین مقدمات وجودی و مقدمات وجوبی فرق گذاشتند. پس بحث در مقدماتی است که وجود شیء به آن وابسته باشد. در این صورت بحث میشود که آیا امر به شیء، امر به مقدمهی وجودی آن هم هست یا نه. این مقدمات وجودی را گاهی از راه عقل میفهمیم و گاهی از راه شرع میفهمیم. مهم این است که بدانیم مأموربه محقّق و موجود نمیشود مگر به وجود آن شیء دیگر.
مرحوم آخوند تقسیماتی در این مسأله مطرح فرموده است[5] . ایشان چهار امر مطرح میکند:
امر اولامر اول، در ابحاث مقدمی است: اینکه آیا این بحث، اصولی هست یا نه؟ لفظی است یا عقلی؟ محل نزاع کجاست؟ و مانند آن.
امر دومامر دوم، در تقسیمات مقدمه است. مقدمهی داخلیه و خارجیه، مقدمهی متقدم، مقارن و متأخّر، مقدمهی صحت، مقدمهی وجوب، مقدمهی وجود، مقدمهی علمیه و غیره. تقسیمات مقدمه، آثاری در فقه دارد و برای تشخیص محل بحث، لازم است زیرا هر کدام بحث جداگانهای دارد. باید مشخص شود که مقدمهای که در اینجا مورد بحث قرار میگیرد از کدام قسم است تا کسی تصور نکند که مثلا مقدمات علمیه هم در این بحث داخل میشود؛ زیرا مقدمات علمیه ربطی به مقدمات وجودیه ندارند؛ بلکه به باب اشتغال مربوط میشود و دلیل دیگری دارد و محل بحث آن جای دیگری است. همچنین شرط متأخرّ در فقه آثاری دارد.
امر سومامر سوم مربوط به تقسیمات واجب است. چون بحث در مقدمهی واجب است، لذا مرحوم آخوند اقسام مقدمه و اقسام واجب را به طور جداگانه بحث کرده است. واجب مطلق و مشروط، واجب معلّق و منجّز. بحث مقدمات مفوّته هم در اینجا مطرح میشود، یعنی در واجباتی که وقت آن هنوز نرسیده ولی اگر مقدمه را انجام ندهیم، نمیتوانیم واجب را در زمان خود انجام دهیم. همچنین واجب نفسی و غیری و اینکه عبادیت واجب غیری از کجا فهمیده میشود؟ آیا به امر نفسی خودشان است یا به امر غیری است؟ مثلا قبل از وقت نماز، به چه نیتی وضو بگیریم؟ آیا به نیت نماز واجب میتوان وضو گرفت یا باید به نیت وضوی مستحب گرفته شود؟ بنابراین امر سوم هم دربارهی تقسیمات واجب است که ثمرات عملی در فقه دارد.
امر چهارمامر چهارم، اقوال در مسألهی مقدمهی واجب است که التزام به هر کدام از این اقوام، آثاری دارد. بعد از آن، وارد بحث ثمرهی این بحث میشود و بعد به ادلهی اقوال مسأله میپردازد. بعد هم دربارهی مقدمهی حرام بحث میکند؛ همانطور که اهل سنت، به طور مفصل تحت عنوان «سدّ ذرایع» دربارهی آن بحث کردهاند. ذریعه یعنی وسیله و مقدمه، سدّ ذرایع یعنی اینکه کارهایی که منجر به حرام میشود باید راهش بسته شود. برخی قائل به سدّ ذرایع هستند و برخی قائل به فتح ذرایع هستند.
ثمره دار بودن بحث مقدمه واجب
پس این بحث هم ثمرهی فقهی دارد. بنابراین اگر کسی در اصل مسأله قائل به عدم ثمره شد - هرچند خواهیم گفت که آنجا هم ثمره دارد- میگوییم اصل مسأله هم ثمره نداشته باشد، تفصیلات مسأله دارای ثمرات زیادی است و نمیتوان با استناد به اقوال برخی بزرگان که اصل مسأله را دارای ثمره ندانستند، پرداختن به این بحث را اتلاف عمر دانست. مرحوم آخوند، ثمرهی بحث را در آخر مباحث مطرح میکنند، اما بهتر بود که اول مطرح میکردند تا ابهامی باقی نماند. برخی از بزرگان مانند شیخ انصاری، مرحوم نائینی، مرحوم خوئی و مرحوم امام، ثمرهی این بحث را انکار کردند و فرمودند این بحث ثمرهی عملی ندارد. لذا این سؤال و شبهه مطرح میشود که چرا باید وقت خود را صرف بحثی کنیم که ثمرهی عملی در فقه ندارد،هرچند ثمرهی علمی داشته باشد؟ برای اینکه به این سؤال پاسخ داده شود، این بحث را مطرح میکنیم که در این فصل، اموری مطرح میشود و تقسیماتی وجود دارد تا معلوم شود که بخش کوتاهی از بحث مربوط به این است که آیا مقدمهی واجب، واجب هست یا نه، اما فصول دیگری نیز مطرح میشود که امور مستقلی هستند و برای خود، ثمرهی عملی دارند. لذا اگر کسی ثمرهی عملی این بحث را انکار کرد، معنایش این است که عنوان بحث، ثمرهی عملی ندارد، اما مسائلی در این فصل مطرح شده که ثمرهی عملی دارد.
علم اصول روش شناسی فهم دین
علم اصول، روش استنباط و فهم دین را آموزش میدهد. البته عمده کاربرد آن در فقه است اما در علوم انسانی دیگر هم اگر بخواهیم نظر اسلام را استخراج کنیم، به روش فهم صحیح دین نیاز داریم، و این روش را باید از علم اصول فرا بگیریم. غربیها برای فهم متون دینی روشی دارند که هرمونوتیک نامیده میشود. آنها متن قرآن را مانند شعری میدانند که برداشتهای مختلفی از آن میتوان کرد و براساس فهم هر کس، تأویلات مختلفی میپذیرد. اما این روش فهم متون دینی صحیح نیست. روش درست برای فهم دین را باید از علم اصول بیاموزیم؛ روشهای دیگر مانند هرمونوتیک، بازی با دین و از بین بردن آن است.
واقع گرایی در تعدیل مباحث اصول
پس قضاوت ما از علم اصول باید واقعبینانه باشد و تفحص و دقت بیشتری انجام شود. ما ادعا نمیکنیم که علم اصول اصلا نیاز به تجدید نظر ندارد. مثلا برخی از بحثها لازم است مختصرتر انجام شود یا برخی باید تفصیل بیشتری داده شود، اما اینکه بحث اصیل و مهمی را که ابعاد و تفصیلات مختلفی دارد و هر کدام دارای ثمراتی هست، از ریشه زائد بدانیم و حذف آن را لازم بدانیم، ناشی از بیدقتی و قضاوت عجولانه است. بله، میتوان بررسی کرد که مباحثی که ثمرات بیشتری دارند، در اولویت قرار گرفته و توسعهی بیشتری داشته باشند و از حجم مباحثی که ثمرهی کمتری دارند کاسته شود، نه اینکه بحث را با تمام تفصیلات آن که ثمرات مستقلی دارد کنار بگذاریم. الحمد لله رب العالمین