درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

99/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: بحث اجزاء/تبدیل امتثال/بررسی اقوال و ادله

 

خلاصه بیان آخوند ره:

گفتیم مرحوم خراسانی قائل به امکان تبدیل امتثال هستند. بیانشان این بود که اگر غرض اقصا هنوز حاصل نشده باشد، طلب مولا بحقیقته باقی است، گرچه هنوز داعویت ندارد زیرا عبد چیزی را آورده که می‌توان به آن اکتفا کرد. مثلا مولا گفت آب بیاور و عبد آب را آورد ولی مولا هنوز آب نخورده است. اینجا غرض اقصا که سیراب شدن مولا است هنوز حاصل نشده است. بنابراین طلب بحقیقته باقی است، زیرا طلب حقیقتا ناشی از غرض اقصا بود. اگر بگویید طلب از بین رفته است معنایش این است که آن غرض، موجب این طلب نبوده است، در حالی که فرض ما این است که طلب ناشی از آن غرض بوده است. پس مرحوم آخوند می‌فرمایند همانطور که آن غرض، علت حدوث طلب است، علت بقای آن نیز هست و مادامی که غرض باقی باشد، طلب هم بحقیقته باقی است. بعد ایشان شاهدی ذکر کردند و فرمودند اگر فرضا آبی که عبد آورده بود به زمین ریخت، بر این عبد واجب است دوباره آب بیاورد و این نشانه‌ی این است که در صورتی هم که آب هست ولی مولا هنوز آب نخورده، حقیقت طلب باقی است، زیرا این دو از یک باب است و منشأ طلب، بقای غرض اقصا است. بعد ایشان استشهاد کردند به روایاتی که در این باب وارد شده است، مانند روایتی که کسی نمازش را فرادا خوانده و می‌تواند به جماعت، آن را اعاده کند. ظاهر روایات این است که نماز دوم می‌تواند به جای اولی امتثال محسوب شود و مولا آن را انتخاب کند «یختار احبهما الیه».

بررسی دیدگاه آخوند ره

گفته شده فرمایش مرحوم آخوند که فرمودند غرض اقصا باقی است و در نتیجه طلب نیز حقیقتا باقی است و تبدیل امتثال ممکن است، این بیان قابل اشکال است. مرحوم اصفهانی و دیگران فرمودند امر دائر مدار غرضی است که تحصیل آن مقدور عبد باشد و اگر تحت قدرت او نباشد نمی‌تواند باعث امر شود. در اراده‌ی تکوینی، فرد کاری را اراده می‌کند که مقدور او است، اما اگر مقدور او نباشد، اراده نیست بلکه آرزو است. در اراده‌ی تشریعی هم مانند اراده‌ی تکوینی، طلب مولا به چیزی تعلّق می‌گیرد که عبد متمکن از انجام آن باشد. در اینجا چیزی که مقدور عبد است تمکّن مولا از شرب است نه سیراب شدن مولا؛ چون سیراب شدن مولا به اراده و فعل خود او بستگی دارد و در اختیار عبد نیست. اما اینکه می‌فرمایید اگر آب ریخته شد عبد وظیفه دارد دوباره آب بیاورد قبول داریم، ولی این وظیفه‌ی جدید، به خاطر امر مولا که قبلا امتثال شده نیست بلکه عقل می‌گوید هر وقت کشف شد که مولا غرض ملزمی دارد، عبد باید آن را تأمین کند ولو اینکه مولا امری صادر نکند. مثلا اگر فرزند مولا در حال غرق شدن بود و مولا خبر نداشت، عبد نباید منتظر امر مولا بماند، چراکه عقل حکم می‌کند نجات فرزند مولا غرض ملزمی است که باید تأمین شود. پس لزوم آوردن آب بعد از ریخته شدن، براساس امر قبلی مولا نیست بلکه براساس حکم عقل است که تأمین غرض ملزم مولا را بر عبد واجب می‌داند ولو اینکه هیچ طلبی در کار نباشد.

سه بیان دیگر:

گفتیم سه بیان دیگر وجود دارد که براساس آن می‌توان تبدیل امتثال را پذیرفت. یکی بیان آقا ضیاء عراقی از راه مقدمه‌ی موصِله است. می‌گوییم فعل مقدور عبد، دو حصه دارد. یک حصه‌ی آن، موصِل به غرض اقصا هست و حصه‌ی دیگر موصل نیست. مولا به حصه‌ای امر می‌کند که موصِل به غرض اقصا باشد، چنانکه برخی در مقدمه‌ی موصله همین دیدگاه را دارند. گفتند مقدماتی وجوب غیری دارد که موصِل به ذی‌المقدمه باشد. اینجا هم می‌گوییم حصه‌ای از واجب نفسی واجب است که غرض اقصا را حاصل کند.[1]

مرحوم اصفهانی نیز همین بیان را دارند، البته متذکر مسأله‌ی مقدمه‌ی موصله نمی‌شوند. می‌فرمایند مولا می‌تواند به فعلی امر کند که ملازم با غرض اقصای او باشد. با این دو بیان می‌توانیم بگوییم از همان اول، حصه‌ای بر عبد واجب می‌شود که غرض اقصای مولا را حاصل کند، و وقتی حصه‌ای غرض مولا را حاصل نکرد کشف می‌شود که از اول واجب نبوده است. پس آبی که مولا خورده، واجب بوده و آبی که مولا نخورده، از اول واجب نبوده است. البته آقاضیاء می‌فرمایند این تبدیل امتثال نیست بلکه کشف شده که آن فرد قبلی، از اول امتثال نبوده است. ما می‌گوییم دعوای لفظی نداریم. بحث این است که آیا مکلّف می‌تواند فردی از واجب را با فردی دیگر جایگزین نماید یا نه. چه نامش را تبدیل امتثال بگذاریم یا کشف از امتثال نبودن فرد قبلی، فرقی در مسأله ندارد و نتیجه‌ی هر دو یکی است.[2]

مرحوم اصفهانی در اشکال به این بیان می‌فرمایند این بیان از نظر ثبوتی ممکن است، اما از نظر اثباتی، دلیلی نداریم و مفاد ادله چنین نیست. ایشان ابتدا اشکالی به اصل مسأله دارند و می‌فرمایند تبدیل امتثال ممکن نیست زیرا مستلزم انقلاب موجود است و انقلاب الشیء عمّا هو علیه محال است. وجودی که محقّق شده نمی‌تواند به غیر ماهیت خود منقلب شود. اگر بگوییم فرد اول امتثال است، دیگر نمی‌تواند از امتثال بودن خارج شود. زمانی که تحقّق یافت، به عنوان فردی از طبیعتی که مولا خواسته بود تحقّق یافت و صدق طبیعت بر این فرد، قهری است. بنابراین امتثال محقّق شده است و اگر بخواهد از امتثال بودن خارج شود و فرد دیگری جایگزین آن شود، یعنی این فرد دیگر فردی از طبیعت مطلوب مولا نباشد و این محال است. ایشان در اینجا با همان بیانی که گفتیم پاسخ می‌دهند و می‌گویند مگر اینکه مولا از اول بگوید طلب من قید دارد و شامل فردی می‌شود که ملازم با غرض اقصا باشد. در این صورت، کشف می‌شود که فرد قبلی که ملازم با غرض اقصا نبود، اصلا از اول امتثال نبوده نه اینکه امتثال بوده سپس به عدم امتثال منقلب شده است. بنابراین بیان ایشان و مرحوم آقاضیاء، اشکال انقلاب الشیء عمّا هو علیه را مرتفع می‌کند.

دو بیان دیگر نیز وجود دارد که عرفی است. یکی اینکه امتثال بودن فرد، مقیّد باشد به اینکه عبد، فرد دیگری را انتخاب نکند و دوم اینکه امتثال بودن آن مقیّد باشد به اینکه مولا، فرد دیگری را اختیار نکند. این دو بیان از مرحوم شیخ کاظم شیرازی است. بنابراین جایگزین کردن فرد دیگر با این دو بیان نیز ممکن است.

با بیان مرحوم آقا ضیاء و مرحوم اصفهانی به این نتیجه می‌رسیم که اگر در مقام اثبات، دلیل داشته باشیم که در جایی تبدیل صورت گرفته، کشف می‌شود که آن حصه‌ی خاص مورد امر بوده است.

بررسی ادله در مقام اثبات

اکنون در مقام اثبات به بررسی مسأله می‌پردازیم. در مقام اثبات، دسته‌هایی از روایات است که ممکن است برای اثبات امکان تبدیل امتثال به آن‌ها استدلال شود. در باب نماز آیات، نماز فرادا که به جماعت اعاده می‌شود. نماز در خانه که با مخالفین اعاده می‌شود، یا نماز با مخالفین که در خانه اعاده می‌شود و همچنین در باب حج. در این چهار باب روایاتی وجود دارد که از آن‌ها استفاده می‌شود که تبدیل امتثال اشکالی ندارد. البته برخی از این روایات را می‌توان جواب داد که مراد از آن‌ها تبدیل امتثال نیست، مگر یکی دو روایت که ظهور در تبدیل امتثال دارند. بقیه‌ی روایات قابل جوابند؛ یا حمل بر استحباب می‌شوند، یعنی امر اولی ساقط شده و امر جدید مستحبی داریم، یا حمل می‌شود بر واجب جدیدی غیر از واجب اول، مانند قضای نمازهای فوت شده، یا در باب حج، کفاره‌ی گناه انجام شده در حج اولی باشد یا بر تقیه حمل می‌شود که عنوان ثانوی است.

دسته اول از روایات

دسته‌ی اول، روایات باب کسوف در نماز آیات است. شیخ طوسی روایتی با سند صحیح نقل می‌کند: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَلَاةُ الْكُسُوفِ إِذَا فَرَغْتَ قَبْلَ أَنْ يَنْجَلِيَ فَأَعِد». نمازی که برای کسوف می‌خواندید، اگر دیدید کسوف ادامه دارد و انجلا حاصل نشده است، اعاده کنید. این را می‌توان به این معنا گرفت که واجب اولی همچنان باقی است و به جای نماز اولی امتثال می‌شود، که در این صورت، تبدیل امتثال است. ولی برخی از بزرگان فرمودند «أعِد» در اینجا امر استحبابی است، یعنی آن امتثال به جای خود باقی است و این نماز هم امتثال امر استحبابی است. دلیل آن، صریح روایت دیگری در این باب است که موثّقه است: «وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِنْ صَلَّيْتَ الْكُسُوفَ إِلَى أَنْ يَذْهَبَ الْكُسُوفُ عَنِ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ تُطَوِّلُ فِي صَلَاتِكَ فَإِنَّ ذَلِكَ أَفْضَلُ وَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تُصَلِّيَ فَتَفْرُغَ مِنْ صَلَاتِكَ قَبْلَ أَنْ يَذْهَبَ الْكُسُوفُ فَهُوَ جَائِز»[3]

اگر نماز آیات را طولانی کنی (تا کسوف تمام شود) بهتر است، اگر هم خواستی نمازت را قبل از آنکه کسوف برود تمام کنی، جایز است. در روایت دیگر هم آمده اگر قبل از انجلا و تمام شدن کسوف، از نمازت فارغ شدی، بنشین و ذکر بگو. معلوم است که اعاده‌ی نماز هم مستحب است. پس این روایت نمی‌تواند دلیل بر اثبات تبدیل امتثال باشد. البته از «فأعِد» فهمیده می‌شود که همان عمل را اعاده کن. لذا اگر احیانا کشف شد که نماز قبلی باطل است، این نماز می‌تواند جایگزین آن باشد. این اعاده فی حد نفسه مستحب است و تبدیل امتثال نیست، ولی این خاصیت را دارد که اگر کشف شد اولی باطل بوده، امتثال محسوب می‌شود، مانند وسایل یدکی که اگر وسیله‌ی اصلی از کار افتاد، جایگزین می‌شود.

دسته‌ی دوم،

روایاتی است که می‌گوید مستحب است با مخالفین، به جماعت نماز خواند. روایت به سند صحیح در من لایحضره الفقیه نقل شده است: وَ رَوَى عَنْهُ عُمَرُ بْنُ يَزِيدَ أَنَّهُ قَالَ: «مَا مِنْكُمْ أَحَدٌ يُصَلِّي صَلَاةً فَرِيضَةً فِي وَقْتِهَا ثُمَّ يُصَلِّي مَعَهُمْ صَلَاةً تَقِيَّةً وَ هُوَ مُتَوَضِّئٌ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِهَا خَمْساً وَ عِشْرِينَ دَرَجَةً فَارْغَبُوا فِي ذَلِك‌»[4] کسی که نماز فریضه‌اش را در وقت بخواند و سپس نماز تقیه را با مخالفین بخواند در حالی که وضو دارد، خداوند برای او بیست و پنج درجه می‌نویسد. پس به آن راغب شوید. این روایت ظهور خوبی دارد که نماز دوم مستحب است و امتثال امر واجب نیست. در این دسته روایات دو بیان وجود دارد. یکی اینکه این کار مستحب است. بیان دیگر هم این است که این کار تقیه است نه به عنوان نماز مستحبی. در برخی از روایات آمده که تکبیر هم نگوید اشکال ندارد و فقط با آن‌ها متابعت کند و همین تقیه و متابعت با آن‌ها ثواب دارد. پس این روایات، تبدیل امتثال را نمی‌رساند، بلکه یا استحباب نماز دوم را می‌رساند یا استحباب تقیه و انجام صورت نماز.

دسته‌ی سوم

روایاتی است که می‌گوید نماز فرادا را می‌توان به جماعت اعاده کرد. فرمودند این روایات را به دو وجه می‌توان حمل کرد؛ یا استحباب نفسی یا قصد وجوب نماز قضا، زیرا صریح برخی از روایات این است که نمازهای فوت شده را نیت کند.

مثلا در موثّقه‌ی عمار آمده است: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي الْفَرِيضَةَ ثُمَّ يَجِدُ قَوْماً يُصَلُّونَ جَمَاعَةً أَ يَجُوزُ لَهُ أَنْ يُعِيدَ الصَّلَاةَ مَعَهُمْ قَالَ نَعَمْ وَ هُوَ أَفْضَلُ قُلْتُ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ قَالَ لَيْسَ بِهِ بَأْس[5] ‌». این روایت ظهور دارد که این عمل واجب نیست بلکه مستحب است. البته احتمال دیگر این است که مراد از قوم، مخالفین هستند و به عنوان تقیه با آن‌ها نماز جماعت می‌خواند.

روایت دیگر، موثقه‌ی اسحاق بن عمار است: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) تُقَامُ الصَّلَاةُ وَ قَدْ صَلَّيْتُ فَقَالَ صَلِّ وَ اجْعَلْهَا لِمَا فَات‌». نماز را به جماعت بخوان و آن را به عنوان قضا انجام بده. پس به عنوان واجب دیگر انجام می‌دهد.

در این باب، روایتی وجود دارد که ظهور در تبدیل امتثال دارد و آن، روایت ابی‌بصیر است که مرحوم آخوند به آن استناد می‌کند. ابوبصیر می‌گوید: « قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أُصَلِّي ثُمَّ أَدْخُلُ الْمَسْجِدَ فَتُقَامُ الصَّلَاةُ وَ قَدْ صَلَّيْتُ فَقَالَ صَلِّ مَعَهُمْ يَخْتَارُ اللَّهُ أَحَبَّهُمَا إِلَيْه‌»[6] . نماز را با آن‌ها بخوان، خداوند محبوب‌ترین آن‌ها را برمی‌گزیند. ظاهر آن این است که یک واجب است که دو فرد از آن اتیان شده و خداوند هر کدام را که محبوب‌تر است به عنوان امتثال فریضه انتخاب می‌کند. بنابراین ظاهر این روایت، تبدیل امتثال است.

بررسی سند و دلالت حدیث

جوابی که از این روایت دادند این است که اولا سند روایت ضعیف است، زیرا در سند آن، سهل بن زیاد است که رجالیون آن را توثیق نکرده‌اند. البته عده‌ای از علما به آن اعتماد کردند و گفتند عمده اشکالی که به او شده، غلو است که اولا به مسائل فقهی ارتباطی ندارد و در مسائل عقیدتی باید دقت و احتیاط کرد. ثانیا در مسأله‌ی غلو، نظرها متفاوت است. به عنوان مثال، برخی از چیزهایی که مرحوم صدوق یا استاد ایشان غلو می‌دانستند، بعدا معظم شیعه قبول کردند و آن را غلو ندانستند. سهل از بزرگان اصحاب است و در کافی، بیش از دو هزار حدیث از او نقل شده است. بنابراین از نظر سند می‌توان جواب داد.

اما جواب دیگری که مرحوم خوئی و دیگران فرمودند این است که منظور از «یختار احبّهما الیه»، اختیار یکی از آن‌ها در مقام ثواب دادن است نه اینکه جایگزین امتثال صورت گیرد، بلکه ثواب این نماز را به جای آن می‌نویسند. اما اشکال آن این است که خلاف ظاهر روایت است و دلیل می‌خواهد. ظاهر «یختار الله أحبهما الیه» این است که در مقام امتثال و اطاعت، محبوب‌ترین آن‌ها را برمی‌گزیند نه در مقام ثواب دادن. البته اگر کسی قائل به امتناع شود، ناچار به توجیه است، اما اگر قائل به امتناع نشود، ظاهر آن تبدیل امتثال است و چون ما ممکن می دانیم، می‌گوییم روایت ظهور در تبدیل امتثال دارد.

روایت حفص

روایت دیگری که ظهور در این معنا دارد، روایت حفص البختری است. حفص از راویان عامه است اما علما به روایات او اعتماد کردند. شیخ طوسی در عُدّه، برخی از راویان اهل سنت را برمی‌شمارد که علمای ما به روایاتشان اعتماد کردند و از جمله‌ی آن‌ها حفص را ذکر می‌کند. حفص روایت می‌کند: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي الرَّجُلِ يُصَلِّي الصَّلَاةَ وَحْدَهُ ثُمَّ يَجِدُ جَمَاعَةً قَالَ يُصَلِّي مَعَهُمْ وَ يَجْعَلُهَا الْفَرِيضَةَ.»[7] این روایت هم ظهور در تبدیل امتثال دارد، چراکه می‌فرماید: «وَ يَجْعَلُهَا الْفَرِيضَةَ» یعنی این نماز را همان فریضه‌ی واجب خود قرار می‌دهد.

طبق این دو روایت می‌توانیم ملتزم شویم که در مقام اثبات هم فی‌الجمله تبدیل امتثال ممکن است؛ البته در مواردی که دلیل بر تبدیل امتثال وجود دارد. اما در مواردی که دلیل وجود ندارد، اگر بیان عرفی مرحوم کاظمی را درباره‌ی تبدیل امتثال بپذیریم، می‌توان آن را به موارد دیگر توسعه داد. اما اگر بیان ایشان را نپذیریم، باید در مقام اثبات، دلیل خاص بر تبدیل داشته باشیم، مانند اعاده‌ی نماز فرادا به جماعت. نظر ما این است که ظهور روایات را قابل اخذ می‌دانیم و تبدیل امتثال را هم عرفا و هم عقلا ممکن می‌دانیم. الحمد لله رب العالمین

 


[1] نهایة الافکار ج1 ص225.
[2] منتقی الاصول ج2 ص17.
[3] وسائل الشیعه، آل البیت ع الحر العاملی، ج7 ص498.
[4] وسائل الشیعة آل البیت ع، الحر العاملی، ج8 ص302.
[5] وسائل الشیعة آل البیت ع، الحر العاملی، ج8 ص403.
[6] وسائل الشیعة آل البیت ع، الحر العاملی، ج8 ص403.
[7] وسائل الشیعة آل البیت ع، الحر العاملی، ج8 ص401.