درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

99/03/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقصد اول/اوامر/استفاده وجوب از جملات خبریه

بحث در جملات خبریه بود که در مقام طلب استعمال می شوند و بحث در این بود که آیا این جملات خبریه ظهور در وجوب دارد یا نه؟ عرض کردیم در اینجا دو قول است:

نظر اول این است که آخوند ره [1] و اکثر اصولی ها می گویند ظهور در وجوب دارد مگر اینکه قرینه ای بر خلاف باشد، مثلا در آیه «وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْن‌» اگر قرینه ای نداشتیم باید می گفتیم شیر دادن واجب است تا دو سال. پس هر جمله ای خبریه ای که در مقام طلب استعمال بشود ظهور در وجوب دارد مگر قرینه ای بر خلاف باشد.

نظر دوم این است که عده ای مثل محقق ثانی و صاحب مدارک و مرحوم نراقی و شیخ بهایی رحمهم الله و دیگران فرموده اند ظهور در وجوب ندارد و مجمل می شود و فقط اصل مطلوبیت را می فهمیم و بیشتر از این را نمی شود فهمید چون دارای اجمال است.

قائلین به نظر دوم استدلال کرده اند به اینکه وقتی جمله خبریه را در طلب استعمال بکنند از آن معنای اصلیش خارج شده است ودر یک معنای دیگری استعمال شده است یعنی از خبری بودن درآمده و در معنای انشایی استعمال شده است لذا معنای جدیدی وجود دارد، و از آنجا هم که طلب سه قسم است: مطلق طلب یا طلب ندبی یا طلب وجوبی، وقتی از معنای خبریه درآمد دیگر معلوم نیست بر کدام یک از این معانی دلالت دارد، لذا مجمل می شود. پایه حرف این قائلین این است که وقتی جمله خبریه را در مقام طلب به کار می گیریم این معنایش با آن جمله خبریه که در مقام اخبار استعمال می شود فرق دارد، اینجا در طلب استعمال شده و معلوم نیست کدام یک از طلب ها را اراده کرده است لذا مجمل می شود.

در اینجا دو جواب برای این دلیل وجود دارد:

جواب اول این است که ما این مبنا را قبول نداریم که اگر جمله خبریه در مقام انشا استعمال شود معنایش عوض می شود، بلکه معنایش باقی است به حال خودش، بلکه معنا در جمله خبریه ای که در مقام طلب است با آن جمله خبریه ای که در مقام اخبار است یکی است، فقط چیزی که تغییر پیدا می کند داعی است، داعی اگر حکایت باشد می شود خبر، ولی داعی اگر بعث و طلب باشد می شود جمله خبریه ای که در مقام طلب استعمال شده است. و ما بیان خواهیم کرد که چون معنا ثابت است و داعی عوض می شود این یکی از وجوهی است که اثبات می کند ظهور این جمله را در وجوب.

 

علاوه بر اینکه اگر بگوییم جمله خبریه معنایش عوض می شود بازهم ما می توانیم ظهور این جمله را در وجوب اثبات کنیم به این بیان که از راه اطلاق و مقدمات حکمت جلو می آییم.[2]

مقدمات حکمت یکی از راه های اثبات ظهور صیغه امر در وجوب بود، حتی در ماده امر هم برخی این را گفته بودند، مثل اغتسل للجمعة و الجنابة که هم وجوب را می رساند و هم استحباب را، وجوب را هم به همان بیانی که در ماده و صیغه امر گذشت استفاده می کنیم در همین جا، البته سه بیان برای اجرای مقدمات حکمت و راه اطلاق وجود داشت.

یک بیان، بیان مرحوم آخوند بود که عبارت ایشان چنین است:

فقضية مقدمات الحكمة هو الحمل على الوجوب فإن الندب كأنه يحتاج إلى مئونة بيان التحديد و التقييد بعدم المنع من الترك بخلاف الوجوب فإنه لا تحديد فيه للطلب و لا تقييد فإطلاق اللفظ و عدم تقييده مع كون المطلق في مقام البيان كاف في بيانه فافهم.[3]

آن طلبی که نیاز به بیان دارد استحباب است ولی وجوب نیازی به قید آوردن ندارد چنانکه گذشت و این را عرف می فهمد، وقتی مقدمات حکمت جاری شد یعنی در مقام بیان بود و مانعی از قید نبود و قیدی هم نیاورد این یعنی ظهور صیغه امر در وجوب. همین بیان را هم می شود در محل بحث آورد. دو بیان دیگر هم در ظهور صیغه امر در وجوب وجود داشت. پس دلیل مجمل نمی شود برای اینکه از راه اطلاق ومقدمات حکمت وجوب را می فهمیم به همان بیانی که در ظهور صیغه امر در وجوب گذشت و ذکر کردیم.

بیان دوم را مرحوم عراقی فرمودند[4] که طلب یا شدید است و یا ضعیف، وجوب طلب شدید است و ندب طلب ضعیف است، طلب شدید طلب است و غیر طلب در آن نیست، اما طلب ضعیف یک طلبی است به همراه عدم یعنی با ترخیص در ترک، ترخیص یعنی خللی در طلب راه پیدا کرده است این یعنی یک قید عدمی. طلب وجوبی فقط طلب است از جنس خودش است ولی ندب علاوه بر دلالت بر طلب از جنس غیر طلب هم در آن وجود دارد و آن همان ترخیص است که یک امر عدمی است. لذا وجوب قید نمی خواهد ولی ندب بیان می خواهد تا آن ترخیص را بفهماند آن عدم را بفهماند. مقدمات حکمت را اینطوری جاری می کنیم که مولا در مقام بیان بود و مانعی از بیان هم نداشت و قیدی هم نیاورد تا دلالت کند در این طلب یک امر عدمی قاطی است تا بشود ندب، لذا از صیغه امر وجوب فهمیده می شود.

یک ییان سومی هم وجود دارد آن را هم محقق عراقی دارند به این که اگر کسی صیغه امری را گفت صلّ، صم.. یا گفت یعید الصلاة، یصوم، یغتسل.. وقتی طلب را ابراز کرد ابراز به این غایت است که شخص برود امتثال کند و مطلوب در خارج محقق بشود، لذا غرض از طلب تحقق مطلوب است، ما میگوییم وقتی این را گفت آن چیزی که این غرض را تامین می کند وجوب است نه ندب، چون اگر غرض وجوب باشد راه های عدم را نبسته است در حالی که متکلم می خواست محقق بشود، اگر ندب محفوظ باشد یک راه عدم را باز گذاشته است، لذا کسی که صیغه امر یا جمله خبریه را برای ابراز طلب بیان می کند باید همه راه های عدم را ببندد تا غرض محقق بشود و آن چیزی که با این غرض سازگاری دارد و همه راه های عدم را می ببندد وجوب فعل است و نه غیر آن. لذا مقدمات حکمت جاری می شود و وجوب استفاده می شود.

با این سه بیان می گوییم ولو اینکه در جمله خبریه معنا عوض شده است لو در طلب استعمال شده است ولی اجمال پیش نمی آید و با جریان مقدمات حکمت به وجوب می رسیم. این ها تا الان جوابی است برای دلیل کسانی است که می گفتند جمله خبریه در مقام طلب مجمل است و معلوم نیست کدام قسم از طلب هاست.

مرحوم آخوند برای اینکه اثبات کنند جمله خبریه ای که در مقام طلب استعمال شده ظهور در وجوب دارد دو بیان و وجه مطرح کرده اند:

بیان اول ایشان این است که می گویند گفتیم که جمله خبریه وقتی در مقام طلب استعمال می شود معنای تصوری آن عوض نمی شود وهمان معنای خبری را دارد، ولی داعی آن فرق دارد و آن این است که مکلف مراد را تحصیل کند انگیزه اش خبر و حکایت نیست بلکه ایجاد است بعث است، مراد جدی همین است، این ایجاد آمد و با کلمه ای نگفت که دلالت کند بر امتثال و محقق شدن، صیغه امر می آورد که دلالت بر این دارد که هنوز محقق نشده است، یک کلمه ای به کار گرفته است که دلالت دارد این فعل قطعا محقق می شود، یعنی بجای صیغه امر می گوید «این کار را انجام می دهد»، کلمه ای می آورد که دلالت بر تحقق دارد، می فرمایند آن داعی را با اینکه این آقا نیامد از کلمه ای استفاده کند که دلالت داشته باشد فعل هنوز امتثال نشده، از این می فهمیم مولا شدیدا این را می خواهد والا با کلمه ای نمی آورد که دلالت قطعی بر تحقق کند لو استقبالی باشد، حال که با جمله خبریه آورده یعنی حتما آن را می خواهد و این سازگاری با وجوب دارد.

به عبارت دیگر می فرمایند که طلبش را مولا با کنایه بیان کند و کنایه هم ابلغ است از تصریح، اگر با صیغه امر می گفت دلالت بر وجوب داشت به طور طبیعی، ولی آمد از کلمه ای مثل جمله خبریه استفاده کرد که دلالت دارد بر اینکه فعل محقق خواهد شد، این یعنی آن کار را حتما می خواهد و این ابلغ است از به کار گرفتن صیغه امر، وقتی از لازم و معلول که فعلی است که در خارج محقق می شود خبر می دهد معنایش این است که علت و ملزوم که همان امر وجوبی است محقق است و چون می گوید لازم محقق می شود معنایش این است که ملزوم هم حتما وجود دارد و این چنین بیان خبری مناسبت با وجوب دارد.

متکلم مراد جدی اش طلب است ولی در گفتار نیامد با صیغه امر بیان کند بلکه با کلمه ای بیان کرد که دلالت بر تحقق دارد معنایش این است که امر حتما در این مورد وجود دارد و این همان وجوب است بلکه وجوبش موکد است. عبارت مرحوم آخوند ره این است:

لكنه لا يخفى أنه ليست الجمل الخبرية الواقعة في ذلك المقام أي الطلب مستعملة في غير معناها بل تكون مستعملة فيه إلا أنه ليس بداعي الإعلام بل بداعي البعث بنحو آكد حيث إنه أخبر بوقوع مطلوبه في مقام طلبه إظهارا بأنه لا يرضى إلا بوقوعه فيكون آكد في البعث من الصيغة كما هو الحال في الصيغ الإنشائية على ما عرفت من أنها أبدا تستعمل في معانيها الإيقاعية لكن بدواعي أخر كما مر.[5]

مطلب ایشان واضح است، ولی بر این عبارت ایشان اشکالی وارد شده است که ظاهر عبارت شما این است که جمله خبریه یک معنایی دارد و جمله انشایی یک معنایی دیگر دارد، یعنی جمله خبریه در معنای انشائیه استعمال نشده لذا معنایش این است که جمله خبریه معنایش با جمله انشائیه فرق دارد و جدا هستند. این با مبنای ایشان در خبر و انشا سازگاری ندارد زیرا ایشان می فرمایند خبر و انشا معنای شان یکی است ولی در اینجا گفته اید این دو با هم فرق دارند! این اشکال. مگر کسی دفاع کند بگوید این کلام آخوند ره مفهوم ندارد یعنی اینکه ما می گوییم در غیر معنایش استعمال نشده است منظورمان این است که به غیر این معنایی ندارد که در آن استعمال بشود. البته این توجیه خلاف ظاهر کلام ایشان است.

بیان دوم ایشان از راه مقدمات حکمت است که در جلسه بعدی عرض می کنیم.

 


[1] كفاية الأصول، الآخوند الخراساني، ج1، ص71.
[2] كفاية الأصول، الآخوند الخراساني، ج1، ص71.
[3] كفاية الأصول، الآخوند الخراساني، ج1، ص72.
[4] مقالات الأصول، العراقي، آقا ضياء الدين، ج1، ص223.
[5] كفاية الأصول، الآخوند الخراساني، ج1، ص71.