درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

99/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: درس خارج اصول/مقدمات اصول /تتمه مباحث مشتق

ادله اصولیین در مساله مشتق بررسی شد و نظر ما موافق است با رأی محقیین متاخر، از اصولیین شیعه که مشتق را حقیقت در خصوص معنای ذات متلبس بالمبدأ فی الحال می بینند. یعنی اگر مشتقی به ذاتی نسبت می دهیم اگر در حال اسناد مشتق مبدأ در آن ذات موجود باشد این اسناد حقیقی است و اگر در حین اسناد مشتق مبدأ در ذات نباشد این استعمال و اسناد مجاز است.

0.1- مباحث تکمیلی در مشتق

اصولیون در تتمه ی بحث مشتق مطالب نسبتا گسترده ای بیان کرده اند که بیشتر صبغه ی کلامی دارد تا صبغه ی فقهی. ما در حد توان و فرصت جلسه به آن ها می پردازیم:

0.1.1- بساطت یا ترکیب مفهوم مشتق

مطلب اول این است که آیا مفهوم مشتق یک امر بسیط است و یا مرکب ، مثلا معنایی که از « کاتب » دریافت می کنیم آیا این معنا یک معنای بسیط است و تنها یک مفهوم در آن خوابیده است - که همان معنای کتابت باشد - با این تفاوت که کتابت قابل حمل نیست ولی «کاتب» قابلیت حمل را دارد و یا یک معنای مرکب از ذات و مبدأ و نسبت به ذهن می رسد .در این جا دو نظر هست.

0.1.2- محل نزاع

اما قبل از ورود به بحث باید گفت که میان اصولیین در خود موضوع مساله نیز نزاع است که آیا موضوع نزاع در اینجا معنای تصوری مشتق یعنی مدلول مشتق است یعنی آن معنای که وقتی مشتق استعمال می شود به ذهن می آید نزاع در این است یا این که موضوع نزاع معنای تحلیلی مشتق است، مثلا شجر که معنای جامد است ذهن می تواند آن را تحلیل بکند به شیئ له الشجریة.

بعضی همچون مرحوم آخوند[1] این نظر را دارند که موضوع نزاع خصوص معنای تصوری مشتق است و ترکیب در معنای تحلیلی مشتق - که به وسیله عقل به دست می آید - امر روشن و واضحی است و محتاج بحث نیست و گروه دیگر همچون آقای خویی[2] و آغا ضیاء موضوع نزاع را معنای تحلیلی مشتق می دانند و در معنای تصوری آن نزاعی نمی بینند و معنای تصوری مشتق را در اینکه امری بسیط است مسلم می دانند .

اما به نظر ما هر دو دیدگاه قابل تامل و نظر است و هر دو مقام قابلیت بحث را دارند زیرا که در قول مرحوم آخوند که معنای تحلیلی مشتق را روشن می دانند و نزاعی را در آن نمی بیند و می فرمایند که قطعا معنای تحلیلی مشتق مرکب است چون ذهن حتی جوامد را مانند حجر و شجر می تواند تحلیل بکند به شیئ له الحجرية یا شئی له الشجرية پس این جهت محل بحث نیست باید گفت که اینگونه نیست بلکه همین معنای تحلیلی مشتق مورد اختلاف و موضوع نزاع قرار گرفته است میر سید شریف می فرمایند ترکیب در معنای تحلیلی مشتق هم محال است چنان که روشن خواهد شد.

و در قول آقای خویی نیز که بساطت معنای تصوری را مسلم می داند باید گفت که در معنای تصوری نیز اصولیین با یکدیگر اختلاف کرده اند و خود آخوند بحث را در همین مقام قرار دادند و خواهیم گفت که معنای تصوری بسیط نیست .

پس نزاع در هر دو مقام قابل تصور است ولی به نظر ما آنچه که به عنوان یک مساله اصولی باید موضوع بحث قرار بگیرد معنای تصوری مشتق است و باید بحث حول معنای تصوری بچرخد زیرا که آنچه ملاک حجیت در خطابات شرعی می باشد ظهور الفاظ است و ظهور از معنی تصوری دانسته می شود و بحث از معنای تحلیلی از سنخ بحث های فلسفی و عقلی ای است که دخلی به علم اصول و دلالت لفظ ندارد . گرچه بحث در آن هم راه دارد.

0.2- انظار چهارگانه در بساطت یا ترکیب در معنای مشتق

در اینکه معنای مشتق چیست چهار نظر بلکه پنج نظر وجود دارد:

دیدگاه اول: اینکه معنای تصوری مشتق یک امر مرکب از ذات و مبدأ و نسبت است اما نه به صورت تفصیلی بلکه به نحو اجمالی از اطلاق لفظ مشتق مانند کاتب یک معنی نمی فهمیم بلکه سه چیز می فهمیم کتابت، ذات و نسبت بین این دو البته به صورت اجمالی.

و این قول به نظر ما صحیح است و این نظر مرحوم استاد تبریزی و برخی بزرگان دیگر است.[3]

دیدگاه دوم: اینکه معنای متصور از مشتق، امر بسیطی است ولی در معنای تحلیلی مرکب است این نظر آخوند، اصفهانی، آقای خوئی و برخی از بزرگان است و قائلین به این قول دوم هم به دو دسته تقسیم می شوند:

گروهی آن را مرکب از ذات و مبدأ و نسبت می دانند

2. گروهی آن را تنها مرکب از مبدأ و نسبت می دانند و این نظر آغا ضیاء[4] است.

و این نکته را باید متذکر شد که اگر مقصود صاحبان این نظر از بساطت معنای تصوری مشتق این است که معنای تصوری مشتق بسیط است به این نحو باشد که مرکب تفصیلی به ذهن نمی رسد این نظر همان بیان قول اول می باشد

دیدگاه سوم: آنکه معنای مشتق - چه تصوری و چه تحلیلی - امر مرکبی از آن سه معنا است که تفصیلا به ذهن می رسد و این نسبت داده شده به قول مشهور بین ادباء.

دیدگاه چهارم: اینکه معنای تصوری و تحلیلی مشتق هر دو امر بسیطی است و این معنای بسیط تنها بر تصور معنای مبدأ ، استوار است و معنای ذات را ندارد . این نظر میر سید شریف و مرحوم دوانی و مرحوم ایروانی است. و فرق بین مشتق با مبدأ فقط در این است که مشتق قابل حمل است ولی مبدأ قابل حمل نیست.

0.2.1- ادله قول اول

قائلین هر یک از چهار قول ادله ای بر دیدگاه خودشان اقامه کرده اند اما دسته اول - که قائلند معنای متصور از مشتق ، مرکب اجمالی است که البته به نظر ما هم قول صحیح همین است و مرحوم استاد تبریزی صاحب این نظر بودند – این گونه دلیل اقامه کرده اند که

اولا: آنچه وجدانا از لفظ « کاتب » به ذهن متبادر می شود معنای مرکبی از معنای ذات و مبدأ و نسبت است اما نه به صورت تفصیلی بلکه به صورت اجمالی

و ثانیا اگر معنای متصور از مشتق شامل تصور ذات نمی بود نمی توانستیم آن را که مسند الیه ، محکوم علیه قرار بدهیم حال اینکه ما می توانیم مشتق را موضوع و مسند الیه قرار بدهیم در حالی که مبدأ را نمی توانیم مسند الیه قرار بدهیم پس « الضارب » نمی تواند به معنای « الضرب » باشد زیرا کلمه « الضرب » در مانند « الضارب جائنی » نمی تواند جای مبتدا واقع شود و صحیح نیست گفته شود الضرب جائنی

و ثالثا وقتی ما بازاء مشتق را در عالم خارج بررسی می کنیم می بینیم در عالم خارج سه امر و سه حقیقت وجود دارد: ذات، مبدأ و نسبت بین آن دو. لفظی که برای این معانی وضع شده است باید همین سه امر را به ذهن برساند نه یک چیز را .

ادله اقوال دیگر را در جلسات بعدی بررسی خواهیم کرد ان شاء الله تعالی


[1] قوله: لا يخفى أن معنى البساطة بحسب المفهوم وحدته إدراكا و تصورا ... كفاية الأصول ( طبع آل البيت )، ص: 54.
[2] قال السید الخوئی رحمه الله: ومن مجموع ذلك يستبين أن مركز النزاع هو البساطة والتركيب بحسب التحليل والواقع، لا بحسب الإدراك والتصور... محاضرات فى أصول الفقه ( طبع موسسة احياء آثار السيد الخوئي )، ج‌1، ص: 303.
[3] دروس في مسائل علم الأصول، ج‌1، ص: 238.
[4] قال العراقی رحمه الله: اما احتمال تركب المشتق من المبدأ والذات فلا شبهة في كونه بمعزل عن التحقيق... وحينئذ فبعد بطلان القول بالتركيب من المبدأ والذات يدور الامر بين المحتملات الثلاثة المتصورة على البساطة من الوضع لامرين: المبدأ واضافة قيامه بالذات كى يكون دلالته على الذات من جهة الملازمة، أو الوضع لامر واحد وهو المبدأ خاصة لكنه في حال كونه متحدا مع الذات بنحو القضية الحينية لا التقييدية فتكون الاضافة ايضا كنفس الذات خارجة عن المدلول، أو الوضع للمبدأ قبالا للذات لكنه بما هو ملحوظ بعنوان اللا بشرطي كما تقدم بيانه، وفي مثله لا ينبغى الاشكال في ان المتعين منها هو المعنى الاول من البساطة: من جعله عبارة عن المبدأ القائم بالذات غايته بما انه ملحوظ وجها وعنوانا للذات وطورا من اطوارها، فان هذا المعنى هو الذي تقتضيه قاعدة انحلال اوضاع المشتقات بحسب المادة والهيئة، حيث نقول: بان المادة في الاوصاف وضعت للدلالة على نفس الحدث، والهيئة فيها وضعت للدلالة على اضافة قيام المبدأ بالذات نهایة الافکار ج1 ص143.