درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

98/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مشتق/اقوال در مشتق/بیان ادله مشتق

در اینکه مشتق حقیقت است در خصوص متلبس بالمبدا في الحال یا معنای مشتق اعم است اقوال و تفصیلاتی علما فرموده اند ولی عمده اش همین دو قول است:

متقدمین از علما شیعه وفاقا للمعتزلة قائل بودند که معنای مشتق اعم است از متلبس بالمبدأ في الحال و من انقضی عنه المبدأ، مشتق هم شامل کسی است که فعلا مشتق را دارد و هم شامل کسی است که قبلا متلبس بوده و الان نیست، نظر متاخرین شیعه هم که موافق با اشاعره است این است که مشتق وضع شده برای خصوص متلبس بالمبدا و نه اعم. و لذا اگر در من انقضی عنه المبدا استعمال شود مجازی است.

قبل از بررسی اقوال به مطلبی که مرحوم نائینی دارند می پردازیم،[1] ایشان می فرمایند اینکه علما دو دسته شده اند درباره این مساله، این مبتنی است بر یک اختلافی در معنای مشتق، ان شاء الله در تنبیهات آخر مشتق این بحث می آید و آن این است که آیا مشتق بسیط است و یا اینکه معنای آن مرکب است، مرحوم نائینی فرموده این اختلاف علما در معنای مشتق که وضع شده بر اعم و یا خصوص متلبس، ناشی از آن اختلاف است که معنای مشتق بسیط است ویا مرکب.

در آنجا بررسی می کنیم که بعضی از علما نظرشان این است که معنای مشتق مرکب است یعنی مرکب از ذات و مبدا و نسبت به این دو، مثلا وقتی می گوییم ضارب، در اینجا یک ذاتی داریم و یک نسبت و ضرب، یا وقتی می گوییم عادل، یک عدالت داریم و یک ذات و یک نسبت بین این دو، لذا هر مشتقی این حالت را دارد و مرکب است، مرکب یعنی ذات، مبدا که همان مصدر است و نسبت، عده ای دیگری در مقابل این نظر قائل اند معنای مشتق بسیط است، معنای مشتق همان مبدا و مصدر است و دیگر ذات و نسبت در آن نیست، ضارب عبارت است از همان ضرب، فرموده اند فرق بین ضارب و ضرب در این است ضرب که مصدر است به شرط لای از حمل است و اما ضارب لا بشرط است و قابلیت حمل دارد ولی ذاتی در آن نیست.

سید شریف قائل هستند که معنای مشتق بسیط است و در معنای مشتق اصلا ذات و نسبت اخذ نشده است، بله فرق مشتق با مصدر و مبدا این است که مصدر به شرط لای از حمل است ولی مشتق لا بشرط است والا در آن ذاتی نیست.

مرحوم نائینی فرموده اختلاف در مشتق مبتنی است بر اختلاف در اینکه معنای مشتق بسیط است و یا مرکب. فرموده کسانی که مشتق را بسیط می دانند باید قائل بشوند مشتق بر خصوص متلبس وضع شده است ولی کسانی که مشتق را بسیط نمی دانند باید نظرشان این باشد که مشتق برای اعم وضع شده است.

بیان این مطلب این است که اگر ما معنای مشتق را بسیط بگیریم معنایش این است که آن ضارب به معنای ضرب است و کاتب به معنای کتابت است فقط لابشرط از حمل است و معنا ندارد بگوییم اعم از متلبس و غیر آن است، ضرب شامل لا ضرب که نمی شود، چون غیر متلبس فی الحال یعنی ضرب تمام شده است و چیزی از آن باقی نمانده است تا اعم باشد، اگر شما مشتق را بسیط گرفتید در حقیقت ضارب می شود ضرب قائم می شود قیام و هکذا ... وقتی این چنین باشد دیگر معنا ندارد بگوییم قیام برای اعم است یعنی هم شامل خصوص متلبس است و هم شامل غیر آن یعنی قیام هم شامل خودش می شود و هم شامل غیر خودش این چنین چیزی معنا ندارد، یک شی شامل عدم خودش و حالت انقضای خودش نمی شود باشد.

پس اگر کسی قائل شد معنای مشتق بسیط است و همان مبدا و مصدر است لا محاله باید قائل بشود که مشتق حقیقت است در خصوص متلبس في الحال، ولی اگر کسی قائل بشود معنای مشتق مرکب است آن وقت می توانند قائل بشوند معنای مشتق اعم از متلبس است، برای اینکه ذات در آنجا ملاحظه می شود بله یک نسبت با مبدا دارد ذات که با انقضای آن مبدا از بین نمی رود ما می پرسیم این نسبت آیا زمان دارد یا ندارد، شما نمی توانید بگویید زمان دارد و زمان حال را هم می رساند، چون ما حتی در افعال گفتیم زمان داخل در معنای افعال نیست تا چه رسد به مشتقات مثل اسم فاعل و مفعول و اینها، وقتی زمان داخلش نشد ما یک ذاتی داریم که نسبتی با مبدا دارد می تواند نسبت به حال باشد و یا نسبت به گذشته باشد چون فرض این است که دلالت بر زمان ندارد و نمی کند. پس اگر ما معنای مشتق را مرکب بگیریم چون علاوه بر مبدا ذات را هم ملاحظه می کنیم و در کنار ذات نسبتی هم وجود دارد و آن نسبت زمان دار نیست لذا هم مبدا في الحال را شامل می شود و هم من انقضی عنه التلبس را شامل می شود.

البته نفرمایید اگر اینطوری است پس شامل نسبت به مبدئی که در آینده هم محقق می شود شامل آن هم می شود پس باید آن هم در معنای مشتق داخل باشد، می گوییم نه چنین نیست چون مشتق مرکب است از ذات و نسبت و مبدئی که محقق شده باشد نه مبدئی که هنوز محقق نشده است لذا شامل آینده نمی شود، مبدا محقق شده و واقعا وجود دارد و تحقق یافته است و می تواند طرف نسبت واقع بشود دو قسم بیشتر نیست یعنی گذشته و حال، لذا مرحوم نائینی می فرمایند اگر معنای مشتق را مرکب بگیریم می توانیم بگوییم موضوع له مشتق اعم است از متلبس فی الحال و من انقضی عنه المبدأ، بخلاف اینکه اگر معنای مشتق را بسیط بدانیم که در این صورت مشتق مساوق است با مبدا و متحد با آن است، وقتی چنین باشد و فرقش در فقط لا بشرط بودن و بشرط لا بودن شد آن وقت نمی توانید بگویید مبدا شامل من انقضی عنه التلبس هم می شود چون انقضا یعنی شامل عدم خودش بشود و این صحیح نیست. این بیان ایشان.

حال می شود نظر مرحوم نائینی را پذیرفت؟ ظاهرا این بیان ایشان قابل اشکال است چون ما می گوییم ملازمه ای نیست بین اینکه کسی قائل باشد معنای مشتق مرکب است و قائل باشد که موضوع له آن اعم است، چون وقتی مرکب را تصویر می کنید می توانید به دو صورت تصویر بکنید، مشتق مرکب است از ذات و از مبدا و از نسبت به این مبدا، نسبت را چطور معنا می کنید آیا نسبت را بالفعل می گویید و یا نسبت مطلق یعنی مطلق انتساب، اگر نسبت را بالفعل بگیرید این می شود خصوص متلبس، زمان را هم نیاورده ایم، همان نسبت یا بالفعل است یا نسبت مطلق، لذا این تلبس را دو جور معنا کردیم فعلی یا مطلق، کسانی که قائلند معنای مشتق مرکب است بتوانند یکی از این دو را انتخاب بکنند، شما که می گویید مرکب است معنای مشتق، اینها دو دسته می شوند یک دسته تلبس را فعلی می گیرند و یک دسته مطلق می گیرند آن را، مثال می زنند برای مطلق نسبت و تلبس به «لابن»، لابن مگر خودش لبن شده است! ولی یک نسبتی با لبن پیدا کرده است می گویید لابن، پس کسی که قائل است مشتق مرکب است می تواند بگوید یک نحوه نسبتی باید وجود داشته باشد، یک وقت هم می گویید ما هر نسبتی را نمی پذیریم بلکه نسبت باید محقق و موجود باشد، لذا هر دو نحوه نسبت قابل تصویر است.

اما اگر قائل باشیم معنای مشتق بسیط است و آن مبدا و مصدر می باشد، ایشان گفتند نتیجه اش این است که باید قائل بشویم که مشتق برای خصوص متلبس وضع شده است ولی این هم قابل اشکال است یعنی کسی که معنای مشتق را بسیط می داند باز لزوما نتیجه اش این نیست که باید حتما قائل به وضع آن برای خصوص متلبس بالمبدا باشد، برای اینکه در آن بحث خواهد آمد که ما که می گوییم بسیط است معنایش این نیست که معنای مشتق عین همان مبدا است و شامل حالت انقضا نمی شود بلکه معنایش این است که صورت واحده ای از این مشتق به ذهن می رسد آن صورت واحده در تحلیل البته از آن نسبت هم در می آید، قبل از تحلیل بسیط است، پس فرق پیدا کرد.

مبدا اصلا قابل تحلیل نیست و از ضرب ذات در نمی آید اما ضارب درست است که یک صورت واحده ای دارد ولی عند التحلیل، از آن ذات در می آید، و چون چنین است لذا می شود بفرمایید این ذات که عند التحلیل استفاده شده و مبدا در آن است آیا آن اعم را می گوید یا خصوص متلبس را می گوید؟

اینجا خصوص مبدا نیست تا بگویید شامل انقضا نمی شود، می گویید عنوان تنها در اینجا نیست معنون وجود دارد، معنون درست است بسیط است ولی در درون خودش ذات و مبدا و نسبت را دارد لذا عند التحلیل سه عنصر را دارد، وقتی چنین بود می شود ذات را با نسبت فعلی درنظر گرفت و می شود با نسبت مطلق در نظر گرفت تا معنای مشتق اعم باشد.

لذا این بیان نائینی ره که در اینجا ذکر کرده اند و مساله را مبتنی بر مبنای خاص نموده اند این را نمی شود پذیرفت. لذا چه قائل به بساطت معنای مشتق باشیم و چه قائل به مرکب بودن آن باشیم می توانیم یکی از آن دو قول را اختیار کنیم و لزومی که مرحوم نائینی ادعا کرده اند ثابت نیست.

 


[1] المبسوط في أُصول الفقه، السبحاني، الشيخ جعفر، ج1، ص269.