1403/07/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /دو مقدمه در حجیت خبر واحد
بعد از نقاطی که به عنوان تمهید عرض شد وارد بحث حجیت خبر واحد میشویم ولی بزرگان در مطلع این بحث یکی دو نکته را به عنوان مقدمه ذکر کردند. به آنها هم اشاره میکنیم.
یکی از مقدماتی که ذکر فرمودند این است که این بحث از اهمّ مباحث است. آقای خویی رضوان الله علیه میفرمایند بحث حجیت خبرواحد اهم مباحث اصولیه است به جهت اینکه استنباط احکام شرعیه دائر مدار این بحث است و وجه آن هم روشن است. به این خاطر که ادله ای که قطع آور است مثل نص کتاب در مورد احکام کم است. کلیات عبادات را فرمودند. و همچنین در معاملات ممکن است کلیاتی مثل احلّ الله البیع وارد شده است. اما شرایط و موانع و خصوصیات و احکام در کتاب بیان نشده است. همچنین در سنت متواتره ای که قطع آور است اکثر احکام بیان نشده است. بنابراین ما نیاز داریم به ادله ای که این احکام را برای ما روشن کند. از آن طرف به امارات هم که میرسیم ظواهر کتاب هم بخشی از احکام را بیان فرموده است ولی عمده ی شرایط عبادات و غیر عبادات نه تنها در نص قرآن نیست در ظواهرش هم بیان نشده است. پس نوبت میرسد به سنت و سنت متواتر هم که محدود است. پس عمده منبع برای استنباط، همین روایاتی است که از معصومین علیهم السلام به ما رسیده است. اگر کسی قائل به حجیت اینها بشود دستش باز است و میتواند استنباط کند. اما اگر کسی قائل به حجیت خبرواحد نباشد آن موقع دستش بسته است و باید از راه انسداد حرکت کند و از راه انسداد احکام را بدست بیاورد. که مقدمات انسداد را بحث خواهیم کرد. اگر کسی حجیت خبر واحد را نپذیرد معنایش این است که ما نه راه علم و نه راه علمی برای احکام نداریم یعنی نه راهی که شارع آن را تایید کرده باشد تعبدا. پس نوبت میرسد به ظنون. از راه ظنون و با مقدماتی که هست از جمله شارع ما را رها خلق نکرده است و از آن طرف احکام است و اگر بخواهیم احتیاط کنیم احتیاط حرج آور است و با مقدماتی که در باب انسداد فرمودند نوبت میرسد به اینکه بگوییم مطلق ظنون حجت است الا ماخرج بالدلیل مثل قیاس و غیر قیاس. بنابراین آن مطلبی که مشخص میکند که آیا ما انسدادی بشویم یا انسدادی نشویم به نظر مرحوم آقای خویی همین بحث حجیت خبرواحد سات. اگر قائل به حجیت شدیم آن موقع انسدادی نمیشویم و با اخبار آحاد استنباط میکنیم و اما اگر قائل به عدم حجیت شدیم ناچار باید قائل به انسداد بشویم. این از اهمیت بحث.
مقدمه ی دومی که در مقام ذکر فرمودند این است که آیا این بحث بحثی اصولی هست یا بحث از حجیت خبر واحد بحث اصولی نیست. به عبارت دیگر آیا تعریف علم اصول بر این شامل میشود یا نه؟ هو العلم باقواعد الکلیه التی تقع فی استنباط احکام الشرعیه الفرعیه الکلیه. آیا این تعریف که قواعدی است که ما را به استنباط حکم شرعی فرعی کلی میرساند آیا این تعریف بر بحث حجیت خبر واحد منطبق است یا منطبق نیست؟ مرحوم شیخ انصاری میفرمایند که اگر ما موضوع علم اصول را ادله ی اربعه بدانیم: کتاب و سنت و اجماع و عقل. و از طرف دیگر این کبری را میدانیم که در هر علمی از عوارض ذاتی آن موضوع بحث میشود. اگر این را بگوییم یک اشکالی پیش می آید. بحث از حجیت خبر واحد از عوارض کتاب و اجماع و عقل نیست و فقط میماند از عوارض سنت و حال آنکه از عوارض سنت هم نیست. زیرا سنت قول و فعل و تقریر معصوم است ولی خبر واحد نقل و حاکی از آن است ولی سنت خود آن محکی است. و حال آن که شما بحث میکنید از حجیت آن حاکی نه محکی. خود آن محکی که حجیتش مفروغ عنه است. بنابراین این بحث، بحث از هیچ کدام از این چهار امری که موضوع علم اصول است نخواهد بود.
اشکال این است که مشهور و معروف عندالعلما این است که موضوع علم اصول کتاب و سنت و اجماع و عقل است و یک کبرایی را هم همه پذیرفتند که موضوع کل علم ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه، در هر علمی از عوارض ذاتی موضوع آن علم بحث میشود. مثلا موضوع علم نحو کلمه و کلام است و بحث میکنیم از عوارض کلمه که فاعل میشود یا مفعول و یا تمییز. گفته شده است که اگر این چهار تا را موضوع بدانید و از آن طرف آن کبری را هم دارید. شما باید بفرمایید بحث از حجیت خبرواحد بحث از کدام یکی از اینها هست؟؟ از عوارض هیچ کدام از اینها نیست.
مرحوم شیخ انصاری خودشان از این اشکال خودشان جواب دادند که در اینجا بحث میکنیم از ثبوت آن سنت به واسطه خبر. سنت یکی از عوارضش این است که هل یثبت السنه بالخبر أم لا. ثبوت محمول است و عارض میشود بر سنت. سنت موضوع است. یکی از موضوعات علم اصول سنت است و یکی از عوارض آن ثبوت آن بالخبر الواحد است. اینطوری جواب دادند.[1]
مرحوم آخوند بر این جواب در کفایه هم در اول و هم در اینجای کفایه اشکال کردند که آیا مراد شما ثبوت واقعی است یا ثبوت تعبدی است؟ یعنی میخواهید بگویید واقعا با قیام خبرواحد سنت وجودش احراز میشود و ثابت میشود که آن سنت موجود است. اگر این را بفرمایید اشکالش این است که این بحث از وجود موضوع است و بحث از وجود موضوع هم داخل در علم نیست بلکه داخل در مبادی آن علم است. باید در یکجایی وجود موضوع ثبت بشود بعد در علم از عوارض آن بحث بشود. مثلا در علم ریاضیات از کم منفصل و یا کم متصل بحث میشود. و دیگر خود ریاضیات متکفل این نیست که در دنیا اصلا کم متصل یا منفصل داریم یا نه. آن باید در جای دیگری اثبات بشود که کم متصل یا منفصل داریم یا نداریم. خود ریاضیات بعد از ثبوت موضوع بحث میشود که حالا کم متصل چه عوارضی دارد و کم منفصل چه عوارضی دارد. پس بحث از وجود موضوع جزء مبادی علم است و جزء مسائل علم نیست. مرحوم آخوند میفرمایند اگر بفرمایید بحث میشود:هل تثبت السنه بالخبر الواحد، تثبت یعنی وجود پیدا میکند و محقق میشود. این بحث از وجود سنت و وجود موضوع است و این داخل در مسایل علم نیست و داخل در خود علم است. حتی در علم فسلفه که بحث از وجود میشود دیگر بحث از خود وجود نیست، آن را با سوفسطایی بحث کردند و جواب دادند که وجودی است و بعد در علم فسلفه وارد میشوند که وجود چه عوارضی دراد. در هر علمی وجود آن موضوع را در آن علم بحث نمیکنند. مرحوم آخوند اشکالش این است که اگر بفرمایید: هل تثبت السنه بالخبر الواحد این تثبت یعنی توجد و تتحقق و بحث از تحقق داخل در خود علم نیست.[2]
و اشکال دیگری آقای خویی میفرمایند که بحث از وجود آیا واقعا صحیح است که بگوییم سنت موجود میشود به واسطه خبر واحد؟ مگر سنت وجودش با خبر واحد است؟ قطعا باطل است این امر. بگوییم سنت بوسیله خبرواحد وجود پیدا میکند پس قطعا این حرف باطلی است. اگر بگویید احرازش را میگوییم با خبر واحد اثبات بشود. علم به آن را خبر واحد ایجاد میکند. اگر این را هم بگویید باطل است زیرا خبرواحد علم آور نیست. شما با خبرواحد علم پیدا نمیکنید که سنت هست یا نیست. احرازش هم اشکال پیدا میشود. بله، ممکن است بگویید ما اثبات و احراز تعبدی را میگوییم یعنی تعبدا با قیام خبر واحد احراز میکنیم وجود سنت را نه واقعا. میفرمایند این را اگر بگویید این درست است که سنت آیا با خبر واحد احراز میشود تعبدا یا نه؟ این بحث درست است اما از عوارض خبرواحد است نه از عوارض سنت. یعنی خبر واحد آیا چنین خاصیتی دارد که شارع در سایه ی او ما را متعبد به سنت بکند یا نکند. این از عوارض خبر واحد میشود نه سنت. سنت چنین عوارض و محمولی ندارد. عبارت مرحوم آقای خویی این است: ان کان المراد هو الثبوت الواقعی فهو بدیهی الفساد اگر بگویید بواسطه خبرواتحد واقعا آنوجود پیدا میکند این که خیلی حرف باطلی است زیرا با خبر واحد که سنت وجود پیدا نمیکند فأنّ الخبر حاک عن السنه و لا یعقل أن یکون الحاکی عن شیئ من علل تحققه. اینکه این باعث بشود آن وجود پیدا بکند این قطعا باطل است. علاوه بر اینکه ما گفتیم صاحب کفایه فرموده است: این بحث از کان تامه است یعنی بحث از وجود است و بحث از وجود جزء مبادی است و جزء مسائل نیست. و إن کان المراد هو الثبوت الواقعی الذهنی یعن احراز مراد باشد بمعنی حصول العلم بها فهو ایضا معلوم الانتفاء است. این خبر واحد مفید علم به وجود سنت نیست و لا یکون هذا مراد الشیخ و إن کان المراد ثبوت التعبدی یعنی همان احراز تعبدی بمعنی تنزیل الخبر الحاکی للسنه منزلتها فی وجوب العمل بها، بگویید باید به این عمل کنید چنانکه به سنت عمل میکردید. اگر به این صورت بگیرید فالبحث عنه بحث عن عوارض الخبر لا السنه. این بحث از عوارض خبر است و بحث از عوارض سنت نیست. یک خبری آمده است شما بگویید آیا این یجب العمل به أم لایجب العمل به؟ این احراز تعبدی میکند سنت را تا به این عمل بکنیم؟
در اعتبار خبر واحد چند مسلک است.
یک مسلک این است که خبر واحد که معتبر است یعنی جعل حجیت شده است که مسلک مرحوم آخوند است یعنی جعل منجزیت و معذریت. بحث منجزیت و معذریت بحث خبر است نه سنت. این خبر آیا منجز است یا خیر؟ پس این بحث از عوارض خبر است نه از عوارض سنت. سنت که کسی در آن بحث ندارد که حجت است یا حجت نیست. پس اگر به معنای ثبوت تعبدی باشد و ثبوت تعبدی همان اعتبار خبرواحد است باید یکی از این سه مبنا را أخذ کنیم. یا حجیت به معنای همان منجزیت و معذریتی است که مرحوم آخوند میفرماید این وصف خبر است.
یا به معنای علم است که آقای خویی و مرحوم نایینی میفرماید که خبرواحد را شارع آمده است علم اعتبار کرده است. این وصف خبر واحد است وصف سنت که نیست. یا حجیت به معنای جعل حکم مماثل است که یجب العمل به که در این عبارت آمده است که این احراز تعبدی است و یجب العمل به این هم وصف خبرواحد است. آقای خویی میفرمایند اگر شما ثبوت تعبدی هم بفرمایید این از عوارض سنت نیست. پس اشکالی که مرحوم شیخ خواستند جواب بدهند این جواب رافع اشکال نشد. اشکال این بود که شما باید در این بحث از عوارض سنت بحث کنید تا بشود بحث از موضوع علم اصول. مرحوم شیخ فرمودند که بحث میکنیم که آیا سنت ثابت میشود به وسیله خبر واحد یا ثابت نمیشود. ماعرض کردیم که مراد شما از ثبوت یکی از این سه تا بیشتر نیست: یا ثبوت واقعی است که این قطعا باطل است. یا علم به ثبوت است که آن هم قطعا باطل است. یا ثبوت تعبدی است آن هم از عوارض خبر است نه از عوارض سنت. پس این مسئله از عوارض علم اصول نمیشود با این بیان. علاوه بر اینکه بحث از ثبوت بحث از وجود موضوع و کان تامّه است و بحث از وجود موضوع داخل در علم نمیتواند باشد. پس اشکال باقی مانده است. در دفع اشکال مرحوم آقای خویی یک جوابی دارند و حضرت امام خمینی هم یک جوابی دارند.
مرحوم آقای خویی میفرمایند ما ملتزم نمیشویم که موضوع علم اصول منحصر است در کتاب و سنت و اجماع و عقل والا اشکال شما وارد بود. ما میگوییم موضوع علم اصول هر آنچیزی است که در استنباط بلاواسطه به کارمان بیاید. هرکبرایی که ما را به حکم شرعی برساند بدون نیاز به کبرای دیگر_بلاواسطه_ آن آخرین کبرایی که ما را به حکم شرعی برساند آن کبریات جزء مسائل علم اصول هستند.[3] و میفرمایند حجیت خبرواحد جزء این مسائل هستند که بدون نیاز به هیچ کبرای دیگر ما را به حکم شرعی فرعی الهی برساند و ما نیازمند این نیستیم که عوارض یکی از این چهارتا باشد. این خلاصه جواب مرحوم آقای خویی رضوان الله علیه.
مرحوم امام رضوان الله علیه و شاگردشان آیت الله سبحانی و شاید قبل از این دو بزرگوار مرحوم آقای بروجردی این مطلب را دارند، میفرمایند موضوع علم اصول را ما حجت میدانیم. آقای خویی میفرمود که هر آنچیزی که در طریق استنباط واقع بشود بلاواسطه ولی حضرت امام و آیت الله سبحانی و قبل از اینها مرحوم آقای بروجردی میفرمایند موضوع علم اصول «حجت» است. آنوقت بحث میکنیم در این علم از عوارض حجت. عوارض حجت یعنی از تعیینات حجت. الحجه اما ظاهر الخطاب اما خبرالواحد و اما الشهره و اما الاجماع. تعیّنات یعنی فروعات حجت را داریم بحث میکنیم. تعیّنات یک موضوع جزء عوارضش است. چنانچه در علم فلسفه میگوید الوجود اما ممکن أو واجب این بحث از امکان وجود از عوارض وجود است زیرا دارد وجود را متعیّن میکند در این دوقسم که یا این قسم است یا آن قسم است. در بحث اصول فقه هم موضوع حجت است از تعیّنات آن بحث میکنیم که یکی از آنها خبر واحد است. اگر اینطوری باشد ممکن است شما اشکال کنید که باید اینطوری بحث میکردند که: الحجه خبرالواحد أم لا. خبرواحد محمول واقع میشد چون تعیّن حجیت است و حال اینکه برعکس میگویند و میگویند خبر الواحد حجت أم لا. میفرمایند این به جهت انس ذهن است که محمول را موضوع قرار میدهد و موضوع را محمول قرار میدهد. پس بنابراین جواب حضرت استاد سبحانی و اساتیدشان این است که موضوع علم اصول الحجه است و آنوقت بحث میکنیم از تعیّنات حجت. یکی از تعینات حجت خبر واحد است. بحث میکنیم الحجه هل هو خبرالواحد یعنی هل یتشخص فی خبرالواحد أم لا؟ چرا عکسش را قرار دادند که خبرالواحد حجه أم لا؟ جوابش این است بخاطر انس است. در فلسفه هم میگویند الممکن موجود أم لا، و نمیگویند الوجود ممکن أم لا. بخاطر اینکه ذهن با این طرف بیشتر انس گرفته است. با این بیان روشن میشود بحث از حجیت خبرواحد بحث از مسائل علم اصول است.
آقای خویی میفرمایند بعضی از محققین و افاضل و دیگر نام نمیبرند و من هم گشتم پیدا نکردم که کدام یک از بزرگان منظورشان است. ایشان نقل میکنند که بعضی از بزرگان آمدند تصحیح کردند که بحث از حجیت خبرواحد بحث از علم اصول است با اینکه ما موضوع علم اصول را کتاب و سنت و اجماع و عقل بدانیم باز هم میشود بحث از حجیت خبرواحد را بحث از عوارض این چهارتا بدانیم. بیان ذلک: فرمودند در حقیقت ما در علم اصول در بحث حجیت خبرواحد بحث میکنیم که آیا خبرواحد نازل به منزله سنت است یا نیست؟ هل نزّل خبرالواحد منزله السنه أم لا؟ وقتی اینطوری بحث کردند منزل و منزّل علیه متضایفین هستند و میشود از آن طرف مطلب را طرح کرد که هل السنه منزل علیه بالنسبه الی الخبرالواحد؟ یک وقت ما از این طرف نگاه میکنیم و میگوییم هل خبرالواحد منزّل منزله السنه و این یک نوع بحث است. در حقیقت این بحث ملازم است از باب تضایف، تضایف بین منزل و منزّل علیه. این بحث ملازم است با این بحث که هل السنّه منزل علیه بالنسبه الی الخبر أم لا. پس در حقیقت ما بحث از عوارض سنت کردیم که آیا سنت منزّل علیه است یا منزّل علیه نیست. اینگونه ایشان خواستند تصحیح کنند.
آقای خویی بر این دوتا اشکال میکنند.
اولا مقصود و غرض اصولی اثبات منزل علیه سنت نیست چون غرضی در این ندارد بلکه غرضش در این است که آیا خبر منزّل است یا نه. حالا اینکه سنت منزل است درست است که ملازم این بحث است ولی کاری با آن ندارد.
ثانیا ما در جای خودش خواهیم گفت اصلا در مسئله ی خبرواحد مسئله تنزیلی در کار نیست. چون ایشان قائل به تتمیم کشف است و خبرواحد علم اعتبار شده است و اصلا تنزیلی در کار نیست. پس میفرمایند این جواب هم جواب تامی نخواهد بود و جواب صحیح همان است که ما موضوع را منحصر در چهارتا نمیدانیم. موضوع علم اصول هرچیزی است که کبری واقع بشود برای استباط حکم شرعی بدون نیاز به کبرای دیگر_بلاواسطه_ و میفرمایند خبرواحد چنین خاصیتی دارد پس داخل در موضوع علم اصول است و از مسائل اصولیه است.