1403/07/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /اقسام خبر بین قدما و متأخرین
ضمن عرض تبریک ایام ماه مبارک ربیع، از خداوند متعال به حق پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و امام جعفر صادق صلوات الله و سلامه علیه میخواهیم مومنین را در قتال با مشرکین و یهود و صهیونیستها نصرت فرماید و شر آنها را از مومنین دور سازد.
بحث راجع به خبرواحد در حقیقت در مقدمات بود. شش مقدمه را عرض کردیم.
تتمه مقدمه ششم
در تتمه مقدمه ششم که در تعاریف اقسام خبر واحد بود یک نکته ای را باید به عنوان تکمله عرض کنیم و آن هم این است که خبر موثوق به چه نسبتی با خبر موثق دارد. عرض کردیم که در میان قدما خبر تقسیم میشود به دو قسم. خبرصحیح و خبر ضعیف. و خبر صحیح را هم متقدمین چنانکه صاحب معالم و مرحوم شیخ بهایی و دیگر بزرگان فرمودند خبر صحیح را به این نحو تلقی فرمودند: هر خبری که قرینه بر اعتبارش باشد. نه اینکه ثقه عن ثقه یا عدل امامی عن عدل امامی باشد. در اصطلاح متقدمین خبر صحیح آن خبری است که قرینه بر اعتبار و صدورش باشد. آن وقت قرائن را شمرده اند که ما به برخی از آن موارد که در کلام شیخ بهایی و دیگران بود اشاره کردیم. مرحوم صاحب وسایل هم در یکی از مقدماتی که دارند بیست تا قرینه را شمرده اند. مرحوم بهبهانی هم در فوائد الحائریه بیش از چهل قرینه را شمرده اند که این قرائن نزد قدما موجب میشد که اعتبار حدیث را به دست بیاورند. پس خبر معتبر عند المتقدمین الخبر الموثوق به است. اعم از اینکه ناقلین آن عدل امامی و یا ثقه باشند یا نباشند. اما پیش متاخرین خبر تقسیم میشود به اقسام اربعه. برخی فقط خبر صحیح را که عدل امامی از عدل امامی نقل بکند تا معصوم را فقط حجت میدانند. برخی خبر موثق را هم که شخص ثقه نقل بکند از شخص ثقه تا برسد به معصوم را حجت میدانند. اختلافاتی است.
اما نسبت ببن خبر موثوق بالصدور با خبر موثق و یا خبر صحیح چی هست؟ با این بیان مشخص شد که نسبتعموم و خصوص من وجه است چون ممکن است ناقلین همه ثقه باشند و از آن طرف هم قرائنی وجود داشته باشد و خود این هم از قرائن بود که راوی ثقه باشد. بنابراین ممکن است هم خبر موثوق بالصدور باشد و هم خبر موثق باشد. و ممکن است خبر موثوق بالصدور باشد ولی خبر موثق نباشد. مثلا قرائن دیگری است که در تعداد زیادی از اصول اربعه مائه باشد ولی ثقه عن ثقه نقل نکردند و شخص ضعیفی هم در روات وجود دارد. ولی چونکه در چند اصل ذکر شده است موثوق به بوده است نزد متقدمین اما موثق نباشد. و ممکن از موثق باشد اما موثوق بالصدور نباشد، واقعا ثقه عن ثقه باشد ولی قرینه ای باشد که فقها بخاطر آن قرینه مثلا شهرت عملیه بر خلاف این بر موثق قائم شده باشد دیگر موثوق بالصدور نیست. بنابراین بین موثوق به بودن و موثق بودن و همچنین بین صحیح بودن در اصطلاح متاخرین و موثوق به بودن و همچنین بین حسن در اصطلاح متاخرین و موثوق به بودن و همچنین ضعیف بودن در اصطلاح متاخرین و موثوق به بودن عموم و خصوص من وجه است. این نقطه ای بود که به عنوان تکمله برای بحث قبلی عرض کردیم.
نکته هفتم: اقسام تواتر
نقطه بعدی اقسام تواتر است که قبل از ورود به ادله ی طریفین به عنوان مقدمه سابعه عرض میکنیم. اقسام خبر واحد را عرض کردیم جالا اقسام خبر متواتر و خود خبر متواتر را ببینیم چی هست.
خبر متواتر را فرمودند آن خبری است که علم آور باشد به جهت کثرت روات. خبر جماعه یفید بنفسه العلم. بنفسه یعنی همان به جهت کثرت روات مثلا ده نفر بیست نفر مستقلا از هم آمدند و این خبر را دادند که بدون قرینه ی خارجیه مفید علم هستند. یکوقت عده ای میآیند و شیون میکنند و اینها میفهمیم که کسی از کسان اینها مرده است. در این مورد قرینه باعث شده است که علم پیدا کنیم و بنفسه نبوده است. بحیث یمتنع تواطئهم علی الکذب. اینطور هم نیست که اینها از قبل باهم تبانی بکنند که بیایند جدا جدا خبر بدهند و دروغ بگویند تا که شخص علم پیدا بکند و اطمینان پیدا بکند کند، نه اینطور نیست. مثلا عده ای جدای از هم آمدند و خبر به وجود شهری در دنیا به نام توکیو دادند. و ما به جهت کثرت روات بدون اینکه ببینیم اینها ثقه هستند یا نیستند علم پیدا میکنیم به وجود چنین شهری.
خبر متواتر سه قسم است. یا متواتر لفظی است و یا متواتر معنوی است و یا متواتر اجمالی است.
متواتر لفظی آن است که خود آن جمله با طرق مختلف نقل بشود. اینجا تواتر لفظی شکل میگیرد. مثل تواتر لفظی که در مورد قرآن کریم است. مثلا سوره فاتحه برای ما نقل شده است از طرق مختلف به طوری که ما یقین پیدا میکنیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این را به عنوان کتاب خدا به مردم عرضه کردند. تواطئ اینها بر کذب محال است که خودشان یک چیزی به نام سوره فاتحه درست کنند و به نام پیامبر آن را نقل کنند. این ممکن نیست. بنابراین الفاظ قرآن کریم و بعضی از احادیث پیامبر اکرم مثل من کنت مولاه فعلی مولاه متواتر است. بنابراین گاهی تواتر تواتر لفظی است.
گاهی هم تواتر تواتر معنوی است یعنی لفظ خاصی در کار نیست ولی آن معنا قطعا در همه ی اینها است. معنای مشترک و واحدی در همه اینها است. مثل شجاعت مولا علی ابن ابیطالب صلوات الله علیه. شجاعت مولا علی علیه السلام در جنگ خندق نقل شده است و در جنگ بدر و در جنگ احد و در جنگ خیبر و در سایر جنگها. در مجموع اینها ما در می یابیم که مولا علی علیه السلام انسان شجاعی بوده است. این را میگویند تواتر معنوی.
تواتر اجمالی این است که یک تعداد خبرهایی به ما رسیده است و موضوعاتشان مختلف یا متحد است. مثلا زید آمد و خبری را گفت و بکر آمد و خبری گفت و خالد آمد خبری گفت و عمرو آمد خبری گفت. و ما میدانیم یکی از اینها خبرش راست است. نه لفظ خاصی در کار است و نه معنای خاصی مدنظر است. ممکن است هر کدام مربوط به یک مطلبی باشد. ولی میدانیم همه اینها دروغ نیست. یکی از این خبرها راست است. مثلا میدانیم که وقتی کتاب شریف کافی را دستمان گرفتیم در داخل این حتما اخبار صحیح است. اخباری که از امام صادر شده باشد هست. حالا ممکن است برخی از خبرها هم ضعیف باشد. مثلا بحار الانوار را ما یقین داریم که برخی از خبرها در آن صحیح است. در اینجا اگر متحد المعنی هستند و درباره یک موضوع هستند اخصّ روایات را میگیرند. مثلا فرض بفرمایید پانزده تا روایت است در مورد عدم ارث زوجه از عقار وارد شده است که زوجه از زمین و اینها ارث نمیبرد. موضوع هم واحد است یکی میفرماید به طور کلی اصلا ارث نمیبرد چه زمین مسکونی باشد چه درا باشد چه مزرعه باشد. و روایت دیگر میفرماید از آن دار ارث نمیبرد چه زمین دارد و چه ساختمانش. و دسته دیگری از روایات وارد شده است که از زمین آن مسکونی ارث نمیبرد اما از در و دیوارش و ساختمانش ارث میبرد. حدود هفده هجده روایت در این مورد وارد شده است. ما میدانیم که این تعداد روایت نمیتواد جعلی باشد. قطعا ائمه اطهار علیهم السلام درباره ارث زوجه یک تخصیصی را فرمودند والا این مقدار اصحاب نقل نمیکردند که زوجه از عقار ارث نمیبرد. بنابراین اینجا تواتر اجمالی شکل میگیرد که قطعا یکی از این روایات از امام صادر شده است. حالا کدام یک را اخذ میکنیم؟ آن اخصّ مضمونا را اخذ میکنیم که از زمینی مسکونی ارث نمیبرد. اما از مزرعه ارث میبرد. روایات دارد ولی یقین به صدورش نداریم. یا روایتی که فرمود ههم از ساختممان و هم از زمینش ارث نمیبرد آن روایتی که میگوید فقط از زمین مسکونی ارث نمیبرد اخص است. بنابراین در تواتر اجمالی میدانیم که یکی از این مجموعه صادر شده است ولی نمیدانیم کدام یک است. آنجا اخصّ مضمونا را اخذ میکنیم.
اشکال مرحوم نائینی بر تواتر اجمالی
مرحوم نائینی فرمودند که این قسم سوم تواتر صحیح نیست. ما دو قسم تواتر داریم یا تواتر لفظی یا تواتر معنوی ولی تواتر اجمالی ممکن نیست. بیان شان این است که وقتی تک تک روایات را دست میگذاری میبینی هیچ کدام اعتبار ندارد، پس چطور وقتی با هم جمع شدند میگویی ما علم داریم که یکی از اینها صادر شده است. تک تک اعتبار ندارند چطور وقتی کنار هم می آیند علم به صدور پیدا میکنید ولو صدو بعض؟؟ این اشکالی است که ایشان مطرح کردند.[1]
رد اشکال
ولی مرحوم آقای خویی و دیگران فرمودند این فرمایش ایشان محل اشکال است. ممکن است شما یک روایتی را بوحدها در نظر بگیرید و حکم کنید این روایت درست نیست. ولی مجموعا که یکجا جمع شدند علم حاصل میشود که در میان اینها خبری که صادر شده است هست. اگر اشکال شما را بپذیریم خب در تواتر لفظی هم همین اشکال بوجود میآید. در تواتر لفظی فرض بفرمایید یک فاسقی آمد و گفت شهری به نام شهر فلان است. برای شما نه اطمینان حاصل میشود و نه ترتیب اثر میدهید. خب حالا فاسق دوم و سومی آمد تک تک اگر در نظر بگیرید اعتبار ندارد ولی وقتی که به هزار نفر رسید میگویید قطعا درست است و واقع شده است. پس اینکه شما میگویید تک تک اینها اعتبار ندارد پس مجموع هم علم آور نخواهد بود این اشکال شما قابل نقض است. اگر اشکال شما وارد باشد در تواتر لفظی و معنوی هم وارد است. و فرق دارد که آن روایت بوحدها باشد یا جایی که یک مجموعه ای باشد که آنجا آن مجموعه قطعا در آن یک خبر صحیحی که از امام صادر شده باشد وجود دارد. بنابراین این اشکال مرحوم نایینی وارد نیست.
سوال: آیا روات خبر متواتر میتوانند اهل عامه باشند؟
جواب: اگر شرایط خبر متواتر موجود باشد یعنی کثرت روات به حدی باشد که تواطئ بر کذب نباشد علم آور باشد دیگر نگاه به مذهب و عدالت و ثقه بودن و اینا نمیشود. در تواتر مذهب و عدالت و ثقه بودن اصلا شرط نیست. شهید صدر یک مطلبی دارند که اگر روات عادل باشند و ثقه باشند انسان زودتر به علم میرسد ولی ما این شرط را نداریم که ناقلین امامی باشند و ثقه باشند. مثل حوادثی که در عالم اتفاق می افتد. الان ما میدانیم که در لبنان جنگ است-خداوند به آنها نصرت عنایت فرماید_ و بین اسرائیل. این را که ما ندیدیم ولی اخبار متواتر برای ما رسیده است. و نگاه به امامی و وثاقت روات این خبر نکردیم. سیوطی یک کتابی دارد به نام الروایات المتواتره. ولی معمولا روایات متواتر در شیعه هم نقل شده است. شاید نداشته باشیم که روایت متواتر باشد و ما اصلا آن را نقل نکرده باشیم. بعید است چنین مواردی پیش بیاید. سی تا سند مستقل از پیامبر در کتب مدوّنه نقل شده باشد ولی ما اصلا نقل نکرده باشیم.
نکته هشتم
مراحل تحقیق در سند روایت چی هست؟ فقیه باید چیکار کند که سند روایت بررسی شده باشد؟ باید سه مرحله را حتما انجام بدهد.
مرحله اول اینکه تک تک رواتی که در آن سند آمده است را باید بررسی کند با مراجعه به علم رجال و نوشته های بزرگان در رابطه با تراجم مشخص کند که آن شخص ثقه است یا نیست.
مرحله ی دوم اتصال سند را بررسی کند. یعنی در یک جایی از سند نگفته باشد «عن رجل» مرسل نباشد و همچنین برای اتصال سند باید احراز طبقات را بکند یعنی باید بشناسد که این طبقه میتواند از این طبقه نقل کند یا نه. بررسی طبقات باید بکند. پس باید اتصال سند را بررسی کند و آن هم دو شرط دارد اول اینکه خود راوی تصریح به ارسال نکرده باشد مثلا عن رجل نگفته باشد و دوم اینکه طبقات را بررسی بشود و اتصال طبقات را ببیند. یک وقت در ظاهر اتصال است ولی طبقات قابل نقل از یکدیگر نیستند آنجا هم اتصال ظاهری فایده ندارد.
مرحله سوم در سند بررسی مشترکات است. این شخصی که در این سند آمده است یک نفر است یا چند نفر هستند؟ و اگر چند نفر هستند باید مشخص بشود که آیا همه ی اینها ثقه هستند یا برخی از آنها ثقه است تا بتوانیم حکم کنیم که این روایت صحیح است، موثق است یا حسن است و یا ضعیف است. پس در بررسی سند باید سه مرحله صورت بگیرد: بررسی حال روات و بررسی اتصال سند و بررسی مشترکات. اگر کسی اینها را انجام داد بعد اطمینان پیدا میکند که میتواند از لحاظ سندی راجع به این روایت نظر بدهد. این هم علم نیست که برود علم رجال را یاد بگیرد. معمولا این به ممارست است و به فن است. باید برود مراجعه بکند وقتی با یک روایتی برخورد کرد. با ممارست این فن برایش حاصل میشود. باید آن اشخاص را مراجعه کند و اتصال را ببیند و طبقات را بشناسد کم کم و مشترکات را بشناسد تا به نتیجه برسد. این هم راه تحقیق در سند.
نکته نهم
مرحوم شیخ انصاری در صدر بحث حجیت خبر واحد ایشان یک جمله ای دارند و میفرمایند: در میان متأخرین شکی نیست که روایات کتب اربعه و کتب معروفه واجب العمل هستند. میفرماید کأنّ در میان متاخرین اجماع است که آنچه در کتب اربعه است باید عمل بشود.[2] آیا این مطلب ایشان میتواند به عنوان یک حجت تلقی بشود که ما بگوییم هر چه در کتب اربعه است نیاز به بررسی ندارد. بگوییم علما اجماع کردند در عمل به این روایات. این فرمایش ایشان در حقیقت بیانگر این است که مبنا و مسلک در میان مشهور شیعه این نبوده است که از راه توثیق سندی روایت را اعتبار میبخشیدن. مشهور شیعه به روایات موثوق الصدور عمل میکردند. بله، چند نفر در این مسئله مخالف هستند. یکی مرحوم شهید ثانی است و مرحوم صاحب مدارک هست و مرحوم مقدس اردبیلی است تا حدودی و مرحوم آقای خویی هست و شاگردان آقای خویی هستند. چهار پنج نفر هستند که مشی کلی شیعه را در مورد روایات ندارند. و میفرمایند فقط روایتی که عدل امامی عن عدل امامی یا ثقه عن ثقه هست مورد عمل است و بقیه را عمل نمیکنند. ولی مشهور علمای شیعه بر این مبنا نیستند. مثلا مرحوم وحید بهبهانی و مرحوم علامه حلی مرحوم محقق حلی مرحوم آقای بروجردی مرحوم نائینی و مرحوم آخوند و مرحوم شهید اول و اصلا دأب علما این است روایاتی که در کتب اربعه است را معتبر میداند و عمل میکنند. پس نظر مشهور علما همین است که شیخ هم به آن اشاره کرد. و از سندی نیاز ندارد که ما سند روایت را بررسی کنیم و همین که در کافی شریف است و در تهذیب است حجت است برای ما و علما اینها را حجت تلقّی میکردند اما چند نفر از بزرگان که نام بردم و صاحب معالم و اینها متشدّد هستند در این امر و میگویند ما فقط یک قرینه عامّه داریم و آن هم این است که ثقه عن ثقه باشد یا عدل امامی عن امامی باشد. این نکته ی ایشان تا اینجا این مطلب را به ما میرساند، اما آیا میشود به مطلب شیخ انصاری احتجاج کرد؟ ظاهرا چونکه ایشان اجماع را از متأخرین نقل کردند و از متقدمین اجماع را نقل نکردند فلذا این اجماع بما هو اجماع نمیتواند برای ما حجت باشد چونکه میفرماید متاخرین از علمای ما در کتب معروفه شک نمیکنند. نمیفرمایند متقدمین. متقدمین دأب شان این بوده است که روایات موثوق بالصدور را حجت میدانستند. و آن هم روایتی است که قرینه باشد به صدورش از امام. و آن قرائن در دست ما نیست و در نزد متقدمین بوده است. پس اگر اجماع متقدمین را بفرمایید بر ا حجت بود چون سیره اصحاب ائمه را برای ما کشف میکند. متقدمین اجماع شان براین است که روایات موثوق بالصدور حجت است و متاخرین کشف از شهرت میکنند ولی حجیت برای پیدا نخواهد کرد. بله، نکته ای هست و آن هم این است که در برخی از این کتب مثل کافی و من لا یحضره الفقیه خود مؤلف در مقدمه شهادت داده است که من فقط احادیث معتبر را در این کتاب نقل میکنم. آقای خویی میفرماید این شهادت دادن را قبول نداری چون این حدسی است فلذا این نمیتواند برای ما اثبات کند اعتبار این روایت را.
ولی بنظر میرسد این شهادت چون آنها قریب به زمان حضور بودند این حدسی نیست. اگر علامه این را میفرمود میگفتیم خوب علامه خیلی دور است از زمان صدور، ممکن است بیانش روی حدس باشد اما وقتی مرحوم کلینی یا صدوق میفرمایند این ظهور دارد که یک قرائن حسیّه ای بوده است که این روایت از معصوم صادر شده است. فلذا اگر در کتابی از کتب متقدمین در اولش این بود مانند کتاب کافی و من لایحضره الفقیه و کامل الزیارات و امثال این کتبی که در مقدمه اش این چنین شهادتی است ما آن شهادت را کافی میدانیم چون این شهادت عن حسّ است نه از حدس. فلذا کافی است که روایتی در کافی باشد و ما آن را حجت بدانیم و نیاز به بررسی سندی نباشد مگر آنجا که تعارض باشد. دو تا روایت متنافی باشد که آنجا به مرجحات باید نگاه کرد. هذا تمام الکلام در این مسأله. یک تتمه ای هم دارد که آن را عرض خواهیم کرد ان شاء الله.