1403/06/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /اقسام الخبر بین القدماء و المتأخرین
بحث در برخی نکات بود که قبل از ورود به بحث حجیت خبر واحد عرض کردیم تعرض به آنها مفید است.
نقطه ی چهارم راجع به خبر واحد و تقسیمات و اقسام خبرواحد بود. عرض کردیم که خبرواحد در پیش متقدمین به دوقسم تقسیم میسود، صحیح و ضعیف. اما در بیان متأخرین یعنی از زمان سید احمد بن طاووس برادرصاحب اقبال و شاگردش مرحوم علامه حلی خبر به چهار قسم تقسیم شده است. صحیح، حسن، موثق و ضعیف. اما در میان قدما دو قسم است صحیح و ضعیف. و صحیح و ضعیف را میشود به تعبیر آخر گفت موثوق به و غیر موثوق به یا معتبر و غیر معتبر. قدما اینطوری تقسیم میکردند.
قرائن در کلام شیخ بهایی
برای این جهت که مشخص بشود قدما در تقسیم خبر به این دوقسم ملاک شان چی بوده است کلام مرحوم شیخ بهایی را نقل کردیم. آنها خبرصحیح را با قرائن مشخص میکردند. مرحوم شیخ بهایی برخی قرائن را شمردند. فرمودند مثل اینکه یک خبری در چندتا اصل از اصول اربعه مائه ذکر بشود_دراختیار آنها بوده است_ یا در یک اصل با چندین سند ذکر بشود یا در کتابی باشد که آن کتاب به معصوم عرضه بشود و آن کتاب هم در اختیار آنها بوده است مثل کتاب یوسف بن عبد الرحمن. یا در کتابی باشد که اصحاب به آن کتاب بالخصوص اعتماد داشتند مثل کتاب حسین بن سعید اهوازی و برادرش حسن بن سعید اهوازی. این قرائن را ایشان شمردند و فرمودند از راه این قرائن که در اختیار اینها بوده و در اختیار ما نیست. الان اصول اربعه مائه جمع شده است در کتب اربعه ما ولی خود اصول اربعه مائه در اختیار ما نیست که ببینیم یک حدیث در چند اصل تکرار شده است. و قرائن دیگر هم در اختیار ما نیست مثلا کتاب حسین بن سعید الان در اختیار ما نیست. بنابراین آن قرائن در آن زمان در دسترس بوده و با آن قرائن حدیث موثوق به و صحیح را از غیرصحیح تشخیص میدادند.
قرائن در کلام وحید بهبهانی ره
برای مشخص تر شدن این مطلب عبارت وحید بهبهانی رضوان الله علیه را میخوانم. میفرمایند: اعلم أنّ الحدیث الصحیح عند القدماء هو ما وثقوا بکونه عن المعصوم علیه السلام _یعنی خود حدیث موثوق به بود نه اینکه آن ناقلین ثقه بوده اند_ اعم من ان یکون منشأ وثوقهم کون الراوی من الثقات أم امارات أخری_ اعم از اینکه حالا منشأ این وثوق شان این بوده است که روات ثقه عن ثقه بوده است یا امارات دیگری بوده که الآن اشاره کردیم. و یکون قطعوا بصدور أو یظنون. قطع پیدا میکردند یا ظن معتبر پیدا میکردند که این از معصوم است. پس صحیح در نزد مقدمین از علما تا زمان مرحوم علامه حلی و استادشان مرحوم احمدبن طاووس یعنی موثوق به صدورش باشد.این پنج قرائنی که شیخ بهایی شمردند.
قرائن مذکور در وسائل الشیعه
مرحوم حر عاملی در آخر وسائل الشیعه فوائدی دارند که در آنجا این قرائن را به بیست قرینه رسانده اند و فرموده اند متقدمین با این قرائن صحت صدور حدیث را تشخیص میدادند. البته فرمودند برخی از این قرائن قرائن وثوق به صدور بوده و برخی قرائن وثوق به مضمون بوده است یعنی قطع به صدور این پیدا نمیکردند ولی میفهمیدند که این مضمون صادر شده است. و برخی قرائن ترجیح بوده است.
حالا اشاره ای هم به فرمایش مرحوم حر عاملی از متن ایشان داشته باشیم. میفرمایند: الفائده الثامنه_ [1] فائده هشتم در آخر وسائل الشیعه_ فی تفصیل بعض القرائن التی تقترن بالخبر_ بیست قرینه را میشمرند و بعد میفرمایند_ والقرائن المعتبره اقسام، بعضها قرائن ثبوت الخبر و بعضها علی صحه مضمونه و إن احتمل کونه موضوعا_برخی از اینها باعث میشود ما ثقه به مضمون پیدا کنیم که صحیح است ولو اینکه صدورش برای ما ثابت نشود_ و بعضها علی ترجیحه علی معارضه_ و بعضی برای ترجیح خبری است در مقابل خبر معارض دیگری که این قرینه را ندارد_ بعد ایشان شروع میکنند این بیست قرینه را که متقدمین بر آنها تکیه میکردند برای اثبات حدیث را ذکر میکنند. در فائده هشتم خاتمه وسائل الشیعه آمده است. بعد ایشان در فائده سادسه اقوال علما را ذکر میکنند که علما شهادت دادند که این کتاب ما حاوی احادیث معتبره است مثل شهادت مرحوم صدوق در اول من لایحضره الفقیه و شهادت مرحوم کلینی در اول الکافی که من احادیثی که معتبر است را اینجا جمع کرده ام. این نوع کلمات را در این فائده ی سادسه ذکر کردند. در فائده تاسعه ایشان بیست و دو تا شاهد و دلیل ذکر میکنند در اعتبار و اثبات آن روایاتی که در وسائل الشیعه آمده است. البته آخرش خودشان هم اعتراف میکنند که این وجوه ممکن است تام نباشد و کسی به آنها خدشه وارد کند ولی من حیث المجموع اثبات میکند که این روایاتی که در وسایل الشیعه آمده است معتبر است. اینها این نوع اعتباری که بحث میکنند همان اعتباری است که به اصطلاح متقدمین بوده است. مرحوم وحید بهبهانی هم در فوائد الحائریه چهل تا یا بیشتر قرینه ذکر میکننند برای اثبات این جها که روایات معتبر را از غیر معتبر چگونه تشخیص بدهیم. پس بنابراین اعتبار یا صحت یا وثوق به صدور در نزد متقدمین اعم بوده از توثیق روات و اینکه طریق ثقه باشد یا نباشد. و از این مطلب این روشن شد که صرف ثقه بودن روات یا صرف هر کدام از قرائن میان متقدمین باعث وثوق به صدور نمیشود و اینها حالت اقتضاء را دارند و باید قرائن دیگری هم ضمیمه بشود و قرائن بر خلاف نباشد تا از این قرائن ما استفاده کنیم وثوق به صدور را. والا اگر با یک قرینه باشد نمیگویند این روایت صحیح است بلکه اینها حالت اقتضاء دارند اگر قرینه ی بر خلاف نبود حکم میکردند که این روایت صحیح است.
نسبت صحیح عند القدماء با صحیح عند المتأخرین
با این بیان اخیر نسبت بین صحیح متقدمین و صحیح متاخرین از نسب اربعه روشن میشود. صحیح عند المتاخرین چنانچه الان عرض خواهیم کرد آن حدیثی است که طریقش امامی عدل نقل کند از امامی عدل تا برسد به امام معصوم. یعنی ثقه و امامی عادل باشند تمامی روات. این صحیح عند المتاخرین با صحیح عند المتقدمین نسبتش عموم و خصوص من وجه است برای اینکه ممکن است هر دو در یکجا با هم جمع بشوند. هم صحیح عند القدماء بتوانیم بگوییم بخاطر وجود قرائن و اینکه خود اینکه ناقلین ثقه و عادل باشند خودش یکی از قرائن است. قرائن دیگر آمده و چیز مخالفی هم نیست و این هم صحیح عند المتاخرین است و هم صحیح عندالقدماء است. و گاهی ممکن است صحیح عند القدماء بشود اما صحیح عندالمتاخرین نباشد. آنجایی است که این قرینه ای که عرض کردیم که رواتش ثقه و امامی عادل باشند این را نداشته باشد ولی قرائن دیگر را داشته باشد. این صحیح عندالقدماء است ولی صحیح عندالمتأخرین حساب نمیشود. و گاهی هم بالعکس ممکن است صحیح عند المتخرین باشد و امامی عدل باشد یعنی این قرینه را داشته باشد ولی متقدمین حکم به وثوق صدور آن نکنند برای اینکه مبتلا با یک معارضی است. بنابراین نسبت بین صحیح عندالمتقدمین که همان دارا بودن قرائن بود و صحیح بین متاخرین عموم من وجه است. هم حالت اجتماع دارند و هم حالت افتراق دارند. و همچنین نسبت بین حدیث موثوق به عند المتقدمین و حدیث موثق بین متاخرین عموم من وجه است. ممکن است یکجا موثوق بالصدور باشد عند القدماء ولی موثق عند المتخرین نباشد. و همچنین ممکن است موثق باشد و موثوق بالصدور نباشد. اینها ممکن است از هم جدا بشوند. بنابراین اینها از یکدیگر قابل انفکاک هستند. بعد از این مطلب این نقطه هم روشن شد که علمای قدمای ما به ثقه بودن روات را هم در نظر داشتند به عنوان یکی از قرائن و اینطور نبود که اصلا لحاظش نکنند. فلذا در عبارت وحید بهبهانی بوده است که اعم من ان یکون منشأ وثوقهم کون الراوی من الثقات او امارات أخری. یعنی اینکه ناقلین موثق باشند این هم یکی از قرائن بوده است ولی تنها قرینه نبوده است. ولی پیش متاخرین مانند مرحوم آقای خویی و کسان دیگری که این مسلک ایشان را داشتند میگویند ما فقط یک قرینه داریم و بقیه ی قرائن را نداریم. حالا یا در اختیار نداریم یا اصلا ممکن نیست. با این بیانی که عرض کردیم متقدمین کأنّ در صحیح جهت ثقه بودن طریق را هم دخیل میدانستند ولی منحصرش نمیکرند ولی متاخرین انحصارش را مطرح فرمودند.
اقسام خبر عند المتأخرین
حالا میرسیم به تقسیم خبر عندالمتاخرین. عرض کردیم که عندالمتاخرین از زمان استاد علامه حلی خبر را به چهار قسم تقسیم کردند خبرصحیح و خبر حسن و خبر موثق و خبر ضعیف. تعریفاتی را هم مرحوم شهید اول مطرح فرمودند و هم مرحوم شهید ثانی، ولی چون عبارت شهید ثانی دقیقتر است عبارت شهید ثانی را میخوانم.
تعریف خبر صحیح
الصحیح عند المتخرین در تعریف شهید ثانی: ما اتصل سنده الی المعصوم بنقل العدل الامامی عن مثله. متصل باشد سندش به معصوم به نقل عادل امامی از عدل امامی دیگر تا برسد به معصوم فی جمیع الطبقات و إن اعتراه شذوذ یعنی و اگرچه این خبر شاذ باشد. و شاذ هم تعریف کردند به اینکه مضمونش خلاف مشهور باشد. خلاف مشهور بودن باعث نمیشود که ما به این حدیث صحیح نگوییم. صحیح ملاک دارد و آن هم این است که متصل به معصوم باشد از طریق عدل امامی عن عدل امامی الی أن یصل الی المعصوم و إن اعتراه شذوذ. خلاف مشهور باشد یعنی مثلا در باب ترجیح آن روایت مشهور متقدم میشود بر این. اگر دو روایتی باشد که هر دو جهات حجیت را دارد یکی مشهور است و یکی مشهور نیست خوب شهرت یکی از مرحجات است. ما فعلا در مقام ترجیح نیستیم، ما فعلا در مقام تصنیف روایات هستیم که کدام روایت صحیح است و کدام روایت صحیح نیست. این بیان مرحوم شهید ثانی است راجع به صحیح.
روایت حسن: ما اتصل سنده کذلک بإمامی ممدوح بلامعارضه ذم مقبول من غیر نصّ علی عدالته فی جمیع مراتبه أو بعضها مع کون الباقی بصفات الرجال الصحیح.. کذلک یعنی سندش به معصوم برسد بواسطه ی شخصی که اثنا عشری است و ممدوح است و مدح درباره ی او ذکر شده است.
تعریف مدح
در مورد این مدح که چگونه باید باشد دوتا تعریف دارد. برخی از بزرگان فرمودند مدح اعم از این است که مدح به وثاقت بشود یا مدح دالّ بر وثاقت نشود. و برخی فرمودند مدحش باید در او یک نوع توثیقی باشد. اگر این را بگوییم مرتبه روایت حسن از موثق بالاتر است. از عبارات آقای خویی رضوان الله علیه اینطوری استفاده میشود که روایت حسن این است که مدح به توثیق بشود. ولی اگر بگوییم مراد مطلق مدح است آن موقع مطلق مدح اعم از توثیق است یا این شخص در خدمت امام بوده است مثلا یا از وکلا بوده است. اعم از مدح به توثیق راوی.
ممدوح بلامعارضه ذم مقبول من غیر نصّ علی عدالته. مذموم نباشد و نصی بر عدالتش هم نباشد. در روایت صحیح نص بر عدالت باید باشد. ولی در حسن مدح کافی است مثلا اهل عبادت بوده است و به امام خدمت میکرده است و... اینها مدح هستند ولی توثیق نیست. ممکن است یکجایی هم توثیق باشد ولی نص بر عدالت نیست. این میشود حسن. فی جمیع مراتبه أو بعضها مع کون الباقی بصفات الرجال الصحیح. در حسن بودن یا در همه ی مراتب اینگونه باشند یا یکی از افرادی که در این سلسله واقع شده است اینطوری باشد کافی است برای حسن بودن. زیرا قاعده این است النتیجه تابعه لأخسّ المقدمتین است. فرض بفرمایید سلسله همه عدل امامی هستند ولی یکی در میانشان امامی ممدوح است این را نمیگویند صحیح بلکه حسن میگویند و یک مرتبه میآید پایین.
الخبرالموثق ما دخل فی طریقه من نصّ الاصحاب علی توثیقه مع فساد عقیدته. شیعه امامی نیست و مثلا فتحی است و یا از واقفیه است و یا از عامه است ولی نص هست بر توثیقش و لم یشتمل باقیه علی ضعفه و باقی سند هم بر ضعف مشتمل نباشد. یعنی اگر یک نفر از راویان ضعیف باشد میگویند روایت ضعیف است.
الخبر الضعیف ما لا تجتمع شروط أحد الثلاثه. آن روایتی است که شرایط یکی از سه قسم بالا در آن موجود نباشد. آن میشود ضعیف. پس عند المتاخرین اقسام اربعه داریم که تصنیفش بر اساس علم رجال و حال روات است. به حال روات نگاه میکنیم و میگوییم این روایت صحیح یا حسن یا موثق و یا ضعیف است.
برای اینکه اصطلاحات بقیه را هم از باب تذکر عرض کرده باشیم. گاهی تعبیر «قوی» است. مرحوم والد شیخ بهایی فرموده است و قد یراد بالقوی المروی الإمامی غیر الممدوح و لاالمذموم إو مروی المشکوک. فرمودند قوی همان موثق است و گاهی هم از قوی اراده میکنند آن روایتی را که امامی نقل میکند و نه مذموم است و نه ممدوح است. البته این را میفرمایند گاهی ارده میکنند ولی معمولا روایت قوی یعنی روایت موثق.
خبر مستفیض: در مستفیض چهار معنی وجود دارد.
تعریف اول:مرحوم میرزای قمی فرموده است المستفیض ما [2] زاد نقلته علی الثلاثه. باید بیش از سه نفر ناقل باشند تا بشود مستفیض. کذا نقله ابن الحاجب و قرره العضدی. از اهل سنت هم این دو نفر هم مستفیض را اینگونه تعریف کردند. سه نفر به بالا به شرط اینکه به تواتر نرسد. استاد سبحانی هم در کتاب اصول الحدیث مستفیض را همینگونه تعریف کرده که مرحوم میرزا تعریف کرده است. مستفیض آن خبری است که بیش از سه سند مستقل آن را نقل کنند. مرحوم مامقانی یک عبارتی دارند در مقباس الهدایه: والمراد هنا هو الخبر الذی تکثرت روایته فی کل مرتبه والأکثر علی اعتبار زیادتهم فی کل طبقه عن ثلاثه. مستفیض آن است که روات آن در هر مرتبه ای زیاد باشد ولی بیشتر علما فرمودند که بیش از سه طریق داشته باشد. و همین نظر هم ایشان تایید کردند.
تعریف دوم: المقصود منه الخبر الذی وصل الینا بطرق ثلاثه. سه طریق را ملاک قرار دادند. در جهت حداقلی بحث میکنیم. در حداکثر مرز ندارد تا اینکه به تواتر نرسد. قول اول گفته است از سه طریق بیشتر باید باشد ولی قول دوم گفته سه و بالاتر.
قول سوم: ما کان له طریقان مستقلان فأکثر. دوتا طریق مستقل داشته باشد.
قول چهارم که قول مرحوم آقای خویی است: کثره الطرق بحیث یوجب الاطمینان فی مقابل المتواتر الذی یوجب العلم. ایشان دیگر عدد نمیفرمایند و فقط اطمینان را میفرمایند در مقابل تواتر که علم است و وجدانی است ولی این اطمینان است. پس بنابراین چهارتا تعریف برای مستفیض ذکر شده است.
نظر استاد: تعریف اول را چونکه مشهور است و اصطلاح است همان را أخذ میکنیم.
مسأله
به هر حال بحث میشود آیا خبر مستفیض اعتبارش به سند است یا خود استفاضه کافی است برای اعتبار؟؟ برخی از بزرگان و از کلمات مرحوم آقای خویی هم استفاده میشود که میفرمایند که همین کثرت طرق کافی است ولی به حد تواتر نرسیده است. همینکه موجب اطمینان نوعی میشود این کافی است در اعتبار و دیگر نیازی به برری سندی روایات در این زمینه نخواهیم داشت. این میشود یکی از آن قرائنی که متأخرین هم قبول کردند. اگر مستفیض بود سندش را دیگر نگاه نفرمایید و خود استفاضه دلیل است به جهت اینکه عرف اطمینان را یکی از حجت ها میدانند. نفرمایید ضم ضعیف الی ضعیف مفید فایده نخواهد بود و مثل ضم صفر به صفر است که نتیجه همان صفر سات. اتفاقا در اینجاها یک خبر احتمال صدق دارد و دو تا که شد احتمال صدق میرود بالاتر. والا در متواتر هم باید همین را بفرمایید فقط تعداد بالاتر است ولی سند که نگاه نمیشود. بنابراین در مستفیض هم همان خاصیت است زیرا اطمینان آور است ولو علم آور نباشد. منظور از اطمینان اطمینان نوعی است. اطمینان شخصی برای هر شخصی حجت است. بحث ما در اطمینان نوعی است. آیا این پنج تا خبری که سندشان هم ضعیف است و برای عقلا اطمینان آور است حجت است یا نیست؟ حجت است چونکه اطمینان نوعی می آورد. فرق بین خبر مشهور و مستفیض و برخی از اقسام هم اشاره میکنیم.