درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

99/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الضمان/ضمان افت ارزش پول /اطلاقات ضمان

 

مقتضیات اطلاقات ضمان

بحث در اطلاقات ضمان بود. مقتضای اطلاقات ضمان در افت ارزش پول چیست؟

اولاً: مسلک شیخ انصاری را در مفاد این اطلاقات بررسی می‌کنیم و شیخ انصاری رضوان‌الله علیه در مکاسب، ابتدا، مقتضای اطلاقات در باب ضمان را مطرح می‌کند.

مراد از اطلاقات ضمان چیست؟ مثلاً در روایتی فرموده که شما اگر مال دیگری را تلف کردید ضامن هستید ولی نگفته ضامن چه هستید؟ یا چه مقدار ضامن هستید؟ یا مثلاً فرموده هر اجیری که اجرت اخذ می‌کند برای اصلاح، و اگر خراب کند، ضامن است. پس روایت می‌گوید ضامن است. یا در روایت این مضمون آمده است که هر عامل مضاربه‌ای اگر مخالفت شرایط قید ده در عقد یادده کرد ضامن است. اما ضامن چه هست، نفرموده. یعنی ضمان به صورت مطلق بیان شده است.

مفاد اطلاقات ضمان

پس اطلاقات ضمان داریم. این اطلاقات ضمان که در ابواب مختلف هست، مفاد این اطلاقات چیست؟ ما بودیم و این اطلاقات چه می‌فهمیدیم. مرحوم شیخ انصاری می‌فرمایند که این جا حکم به ضمان شده، ولی متعلق این ضمان بیان نشده، «مضمون به» بیان نشده. ایشان می‌فرمایند مفاد این اطلاقات و مفاد آیه ﴿فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم﴾[1] - که یکی از اطلاقات ضمان است - این است که همان چیزی که عقلا در مورد ضمان دارند همان را شما ضامن هستید. یعنی کأنه این ادله و اطلاقات ما را ارجاع می‌دهد به آن سیرۀ عقلاییه. کأنّ اینجا شارع اعمال تشریعی خاصی ننموده. می‌گوید ضامن هستید می‌گوییم ضامن چه؟ می‌گوید مگر نمی‌دانید از نظر عقلایی ضامن چه هستید؟ روشن است شما هم ضامن همان چیزی هستید که عقلا می‌فهمند. پس مفاد اطلاقات را به همان فهم عقلایی از ضمان برمی‌گرداند. مثلاً وقتی می‌گوید آقا شما در صورت اتلاف یا تلف این میز ضامن آن هستید عقلا از این جمله چه می‌فهمند؟ شرعاً هم همان را مورد ضمان دانسته است.

ملاک ضمان در سیرۀ عقلایی

پس ایشان اطلاقات را برمی‌گردانند به سیرۀ عقلا، بعد سیرۀ عقلاییه را ایشان می‌شکافند. عقلا وقتی می‌گویند ضامن هستی آیا هم اوصاف شیئ باید ملاحظه بشود هم مالیت آن؟ یا این که فقط اوصاف باید ملاحظه بشود؟ یا این که فقط مالیت ملاحظه بشود؟

فرض کنید که از این نوع میز در بازار هست. من اگر این میز را خراب کردم و یکی از همین میز را آوردم کافی است. آیا معنای ضامن هستی این است که یعنی اوصافش را ملاحظه کن تا مثلش هست مثلش را بیاور؟ یا این که باید هم مالیت را حفظ کند هم مثل را. اما اگر نشود هر دو تا را با هم تأمین کرد چه؟

این جا به نظر شیخ همان مثل را بیاورد. عقلا می‌گویند مثل را بیاور قیمت را بگذار کنار. قیمت مهم نیست اوصاف را حفظ کن و مثلش را بیاور. اگر نمی‌توانی هر دو جهت را حفظ کنی آن مثلیت در اوصاف را حفظ کن اگر مثلیت در اوصاف هم ممکن نشد نوبت می‌رسد به مالیت. یک چنین برداشتی را مرحوم شیخ انصاری مطرح می‌کند.

شاگرد: منظور از مماثلت در اوصاف چیست؟

استاد: یعنی تا وقتی مثلش و نظیرش هست همان را بیاور ولو این که قیمتش الآن خیلی آمده، پایین کار به قیمت نداشته باش. پس بنابراین می‌گوید به اوصاف نگاه کن، مماثلت در اوصاف. مماثلت در مثل مقدم است بر حفظ مماثلت در مالیت و قیمت. اگر آن ممکن نشد نوبت می‌رسد به مماثلت در مالیت. چنین ترتیبی ذکر کرده‌اند.

برای این که نظر ایشان روشن شود کلام ایشان را نقل می‌کنیم. ایشان می‌فرمایند که هذا، و لكن يمكن أن يقال: إنّ القاعدة المستفادة من إطلاقات الضمان قاعده‌ای که از اطلاقات ضمان در ابواب مختلف استفاده می شود في المغصوبات در مغصوبات و الأمانات المفرّط فيها، اماناتی که تفریط شده، خوب ملاحظه نکرده امانتی از بین رفته و غير ذلك، و غیر این موارد هرجایی که ضمان می‌آید هو الضمان بالمثل؛ اول ضمان به‌مثل است یعنی باید همانند در اوصاف را تهیه کند. لأنّه أقرب إلى التالف من حيث الماليّة و الصفات، زیرا این اقرب است به مال تلف شده هم از نظر مالیت وهم از نظر صفات. برای این که این شخص باید همان مال تلف شده را می‌داد حالا نگه نداشته تلف شده باید اقرب به آن را بیاورد و به نظر ایشان از نظر عرف و عقلاء مماثلت در اوصاف یعنی همانند بودن یک شیء در اوصاف اقرب به آن مال تلف شده است هم از جهت مالیت و هم از جهت صفت. - فرضاً فرش ماشینی نو با مارک خاص اگر تلف شد اقرب به آن، تهیه فرش ماشینی نو با همان مارک است - و اگر مثلش پیدا نشود ثمّ بعده قيمة التالف من النقدين[2] قیمتش را از طلا و نقره که مالیتش است بیاورد.

مثلی یا قیمی بودن مال

بر اساس این فرمایش دیگر عقلا کار ندارند که این مال مثلی است یا قیمی؛ عقلا می‌گویند ولو قیمی است مانند اسب یا گوسفند که اموال قیمی هستند چنان‌که بعداً روشن خواهد شد برو مثلش را بیاور. آن اجماعی که بعداً خواهد آمد، خواهد گفت به‌طورکلی در مثلی، مثل و در قیمی قیمت آن با سیره عقلائیه فرق دارد.

شیخ می‌گوید عقلا قاعده‌شان این است که مثل را در نظر می‌گیرند ولو مال از اموال قیمی است. مثلاً یک شتری را از بین برده. می‌گویند یک شتر نظیر آن را بیاور. ولو این که شتر قیمی است.

معیار در سیره عقلاء اقرب بودن است

می‌فرماید طبق نظر عقلاء باید اقرب به مال تلف شده را داد و اقرب به مال تلف شده شتر همانند آن شتر است. ضمان یعنی این که شتری که اوصافش نظیر آن است بیاورد. البته اگر نشد پولش را بدهد. پس عقلا به مثلی بودن یا قیمی بودن کار ندارند. می‌گویند مثلی هم باشد برو مثلش را بیاور تا می‌توانی، قیمی هم باشد برو مثلش را بیاور ولی اگر مثل موجود نبود برو قیمتش را بیاور. ثم بعده قیمة التالف من النقدین و شبههما؛ لأنّهما أقرب من حيث الماليّة؛ در مرحله بعدی قیمت آن تلف شده باید پرداخت شود از نقدین یعنی از طلا و نقره برای این که این دو از نظر مالیت به آن مال تلف شده نزدیک‌ترند. پس اقرب از جمیع جهات همان مثل است نشد پول یعنی دینار و درهم می‌دهد برای این که درهم و دینار اقرب است از جهت مالیت نه از جهت صفات.

لأنّ ما عداهما يلاحظ مساواته للتالف بعد إرجاعه إليهما. اقرب بودن طلا و نقره یا به عبارتی دینار و درهم به آن شیء تلف شده ازاین‌جهت است که چیزهای دیگر را اگر بخواهیم مساوی بودنش را با آن شیء تلف شده بسنجیم پول را وسیله سنجش قرار می‌دهیم که این چقدر می‌ارزد مثلاً اگر بخواهیم به‌جای شتر گندم بدهیم، می‌آییم شتر را با طلا می‌سنجیم آن شتر چقدر طلا می‌ارزید و این مقدار طلا چقدر گندم می‌شود.

مقتضای اجماع در باب ضمان

می‌فرمایند که بنابراین قاعدۀ عقلاییه در باب ضمان فرق دارد با آن مطلبی که اجماع آن را می‌گوید. اجماع می‌گوید: در مثل مثلی، در قیمی قیمت. [3] اجماع می‌گوید در قیمی حتی اگر می‌توانی مثلش را پیدا بکنی باید قیمت پرداخت شود یعنی باید به‌جای مال تلف شده که قیمی است قیمت فعلی آن را داد. اصلاً در قیمی شما حق ندارید بروید مثلش را بیاورید بدهید در قیمی فقط قیمت را می‌دهید. در مثلیات هم فرموده‌اند که شما باید همان مثلش را بدهید. قیمتش خیلی پایین آمده یا خیلی پایین نیامده کار نداریم شما فقط مثلش را باید بدهید.

بعد شیخ فرموده بین این اجماع - در مثلیات مثل و در قیمیات قیمت - و بین این قاعده‌ای که ما از سیره عقلائیه استخراج کردیم عموم و خصوص من وجه است.

چون بر اساس قول مشهور یا اجماع که همان در قیمیات قیمت و در مثلیات مثل - البته بعضاً تعبیر می‌شود به اجماع و بعضاً تعبیر می‌شود به مشهور - همۀ اموالی که قیمی شمرده می‌شوند همواره باید ضمان آن ها به قیمت باشد نه به‌مثل حتی اگر دادن مثل آن ها ممکن باشد ولی بر اساس قاعدۀ مستفاد از اطلاقات و سیره عقلاء در فرضی که مثل وجود دارد باید مثل داده بشود ولو قیمی است ولی مثلش را می‌توانید تأمین کنید باید مثلش را بدهید.

و همچنین بر اساس مشهور اگر مالی مثلی باشد باید همان مثل را داد. هرچند قیمتش پایین آمده باشد. می گویند مثلش را بده. پس بنابراین در جایی که مثل خیلی آمده پایین، علما طبق اجماعشان می گویند همان مثلش را بده ولی طبق بنای عقلا نه، این جا نمی‌شود ملزم کرد طرف را که حتماً مثل را بپذیرد چون فرض این است که مثل را قبول می‌کردند به‌خاطر اقربیت به مال تلف شده، این جا اقربیتی در کار نیست و در این موارد مماثلت از جهت مالیت وجود ندارد.

خلاصه نظر شیخ در قاعدۀ اولیه مستفاد از اطلاقات ضمان و آیۀ شریفۀ اعتداء این شد که در مرحلۀ اول باید سعی شود ممثالت و همسان بودن صفات رعایت شود و اگر مماثلت در صفات ممکن نشد و نوبت به رعایت مالیت می‌رسد براین‌اساس اگر تزاحم بین رعایت صفات و مالیت پیش آید باید تا مادامی که مالیت به طور مطلق از بین نرفته یا تفاوت فاحشی پیدا نکرده، مثل مالِ تلف شده را داد و در این مسئله فرق بین اموال مثلی و قیمی نیست.

تامل ما

ما عرضی که داریم این است که حداقل در زمان حال حاضر و در عرف عقلا این زمان این‌گونه نیست که مماثلت در اوصاف مقدم بر ملاحظة مالیت باشد و اقرب به تالف محسوب گردد شیخ هم اتفاقاً در نتیجه‌گیری همین مطلب را می‌فرماید اما در لابه‌لای کلامشان این است همان مماثلت در اوصاف کافی است ولو قیمت پایین بیاید.

ما عرض می‌کنیم آن نتیجه‌گیری که در «فحاصل الکلام»[4] فرمودید که باید اقربیت از هر دو لحاظ سنجیده شود صحیح است ولی آن مطلبی که قبل از «الحاصل» می‌فرمایید که مماثلت در اوصاف مقدم است این را ما نمی‌توانیم بپذیریم. چون عقلا این را اقرب به تالف نمی‌دانند اگر این را بپذیریم، نتیجه این می‌شود که در پول طبق قاعدۀ اولیه چون مماثلت در اوصاف حفظ شده مثلاً فرض کنید که به‌جای ده‌هزار تومان سال‌های قبل ده‌هزار تومان فعلی داده شود که مثل و همانند است کافی است. اگر آن مطلبی که ایشان فرمودند عقلا اوصاف را در نظر می‌گیرند مالیت را در نظر نمی‌گیرند اگر مطلب ایشان درست باشد از اطلاقات ضمان نتیجه خواهند گرفت که پس در پول مالیت ملاک نیست به‌جای صدهزار تومان ده ها سال پیش صدهزار تومان فعلی را داد دیگر تمام شد. چون مماثلت در اوصاف حفظ شده ولو این که قیمتش ضربه خورده. ولی ما این را از ایشان قبول نمی‌کنیم همان چیزی که در و الحاصل می‌فرمایند قبول می‌کنیم در و الحاصل مطلبی که می‌فرمایند دقیق‌تر است تا این که آن چیزی که در اول بیان می‌کنند.

 


[1] بقره/سوره2، آیه194.
[2] كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري) ط تراث الشيخ الأعظم، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج3، ص217.
[3] مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامة (ط-جماعة المدرسين)، الحسيني العاملي، السید جواد، ج18، ص146.
[4] كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري) ط تراث الشيخ الأعظم، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج3، ص220.