99/10/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسائل مستحدثه/بانکداری /بررسی ارزش مبادلاتی پول و ضمان
نتیجه گیری از بحث گذشته
بحث در مراحل پیدایش پول را اشاره کردیم. از این بحث نتیجه گیری که می خواهیم انجام بدهیم این است که پول اعتباری که الآن هست و عرض کردیم که انواعی هم دارد این پول های اسکناس که پول حکمی هستند و پول های الکترونیک که در کارت ها هستند و پول های حواله ای که همان چک ها هستند و پول های مجازی که همان رمزپایه عرض کردیم این ها اعتباری هستند. از این ها معلوم شد که آن پول اعتباری حکمی که همان اسکناس است و معمولاً پول که می گوییم، همان را اراده می کنیم یا همان پول الکترونیکی که در کارت ها هست این ها به عنوان سند مال نیستند خودشان مال هستند.
همچنین در این بحث گفتیم که در سال 1971 یعنی حدود پنجاه سال پیش تصمیم گرفتند کشورها پول ها را مستقل در نظر بگیرند، به آن اعتبار بدهند نه این که این سند باشد و با آن از بانک مثلاً نقره ای بگیریند طلایی بگیریند، نه گفتند ما به اعتبار قدرت خودمان این را منتشر کردیم.
پول های رمزپایه شاهد این است که قدرت هم نمی خواهد همان مقبولیت هم باشد کافی است باید طوری باشد تقلب در آن راه پیدا نکند؛ سیستمی باشد که تقلب در آن راه پیدا نکند و مقبولیت پیدا بکند همان کافی است حاکمیت پشت سرش باشد یا نباشد آن شرط پول بودن نیست یعنی پول اعتباری وابسته به آن نیست. الآن همان پول های رمزپایه اینگونه است مقبولیت دارد و قابل تقلب هم نیست به گونه ای می سازند که قابل تقلب نیست. یک طوری است که قابل تقلب نیست. یک محاسباتی ریاضی هست که قابل تقلب نیست در اینترنت هم هست برای همه هم قابل [دسترس است]. پس بنابراین این پول های اعتباری خودشان مالند نه این که نمایندۀ، سند و حواله ملی باشند. بله چک ها را کار نداریم چک ها بله حواله هستند خودشان مال نیستند. اما این پول ها خودشان مال است.
از این جا می فهمیم در بین اقوال فقهای پنجاه سال پیش، بعضی از بزرگان فرموده اند که این پول ها سند است خودش مالیت ندارد چون آن موقع واقعاً اینگونه بوده پول ها سند بوده. اما فقهای بعدی ما همه می فرمایند نه خود این ها اصلاً مالیت دارد. مثلاً فرض کنید که آقای خویی در ملحقات رساله شان، آقای موسوی بجنوردی و آقای لنگرودی و برخی از بزرگان همین را، امام خمینی رضوان الله علیه، این ها می فرمایند که خود این ها مالیت دارد نه این که نمایندۀ مال باشد.[1]
پس آن مطلبی که از تاریخچۀ پول عرض کردیم برای این نتیجه گیری بود که خود این ها مال است در تعریف پول هم که زیاد تکرار کردیم، عرض کردیم پول مالی است دارای سه ویژگی باشد. خود مال بودن پنج خصوصیت داشت به این که منفعت داشته باشد، مورد رغبت باشد یعنی میل و رغیبت به آن باشد، کمیابی داشته باشد، قابل استیلاء باشد یعنی در حوزۀ انسان بتواند وارد بشود و این که حرام نباشد، پس پول مال است یعنی دارای این این پنج خصوصیت است که به اعتبار دارای ویژگی های سه گانه یا چهارگانه هم باشد. یک مالی است که به وسیلۀ اعتبار دارای یک ویژگی های خصوصیات دیگر سه گانه یا چهارگانه هم بشود:
1. وسیلۀ مبادله است، 2. وسیلۀ سنجش ارزش است، 3. وسیلۀ ذخیرۀ ارزش است.
علاوه بر این که گفتیم که باید مقبولیت عمومی یا حاکمیت هم پشتوانه اش باشد البته همان مقبولیت عمومی بگوییم کافی است.
پس بنابراین، با این تعریفی که کردیم برای پول اعتباری که الآن هست صدق می کند. منفعتش در این جا -آن ویژگی اول مال بودن که منفعت بود- منفعت همین وسیلۀ مبادله شدن است. وسیلۀ مبادله شدن منفعتش است یعنی منفعت دیگری ندارد. اما در پول های فلزی که از طلا و نقره ساخته می شد خودش مستقلاً منفعت داشت. علاوه بر آن منفعت وسیله مبادله بودن که به جهت پول بودن به آن اضافه شده بود خودش منفعت مستقلی داشت و آن این که طلا یک فلز زینتی است، در بعضی جاها کاربرد دارد، نمی پوسد. ولی در پول اعتباری همان منفعت وسیلۀ مبادله بودن که از راه پول بودن کسب می کند خاصیت مال بودن آن را هم تامین می کند که چرا که مال باید منفعت داشته باشد.
آیاارزش مبادلاتی پول مقوم مالیت هست یا نیست؟
یک سؤال این جا طرح می شود که ما روی این سؤال امروز یک مقدار رویش بحث می کنیم تا مقدمه شود برای ورود به اصل بحث. اصل بحث این است که در سایۀ ادله می خواهیم کاهش ارزش پول را بررسی کنیم، آیا ضمان آور است یا ضمان آور نیست؟ سؤالی که الآن مطرح است ارزش معاملاتی پول است.
ارزش مبادلاتی پول
پول علاوه بر آن سه خاصیت، ارزش معاملاتی نیز دارد یعنی پول آن سه تا خاصیت را دارد، وسیلۀ مبادله است، وسیلۀ سنجش است، وسیلۀ ذخیره است ولی یک ارزش معاملاتی هم دارد. فرض کنید که با این که وسیلۀ مبادله است ولی ارزش مبادله اش کم باشد و وسیلۀ مبادله باشد باید خیلی پول با خودت ببری یک چیزی بتوانی بگیری. یک وقت نه، ارزش مبادله اش بالاست یعنی قیمتش، مالیتش بالاست با پول کم می شود چیز بیشتری خرید. حالا سؤال این است که این ارزش مبادلاتی مقوم مالیت پول است یا مقوم مالیت پول نیست؟ پس یک کلمۀ جدیدی اضافه کردیم. عین آن کلمات نبود. آن جا وسیلۀ مبادلاتی بود، وسیلۀ سنجش ارزش بود، وسیلۀ ذخیره بود الآن یک کلمۀ جدید اضافه کردیم و آن ارزش مبادلاتی پول. یعنی چقدر توان دارد این. ممکن است همۀ سه تا خصوصیت را داشته باشد ولی توانش کم باشد. چون این توان حالت ازدیاد و نقصان پیدا می کند، این ارزش مبادلاتی. که در ارتباط تنگاتنگ با وسیلۀ مبادله بودن است این ارزش مبادلاتی مقوم پول است یا مقوم نیست؟
حیثیت تقییدیه یا تعلیلیه
حیثیت تقییدیه آن است که در موضوع اخذ می شود.[2] حیثیت تعلیلیه این است که علت حکمی است که بر موضوع ثابت می شود ولی خودش جزء موضوع نیست. حالا این حیثیت تقییدیه دارد که اگر این ارزش مبادله را برداریم پول مثلاً کأنه یک مقدارش از بین رفته؟ مثلا ده کیلو گندم پنج کیلویش را بردارید به مقدار پنج کیلو از گندم از بین رفته. اگر کسی ده کیلو فروخته بعد معلوم بشود ده کیلو همه اش مال خودش نبوده پنج کیلو مال خودش بوده این نسبت به مقدار خودش معامله صحیح است نسبت به آن بقیه که فضولی است، باطل است. در این مثال که عرض کردم چون مقدار برنج تقییدی است، در خود مال دخیل است. اما یک جاهایی نه باعث ازدیاد قیمت می شود ولی تقییدی نیست تعلیلی است. مثلاً فرض کنید که گفت که من این اسب را می فروشم به شرط این که عربی باشد، حالا شما خریدید بعد فهمیدید که عربی نیست. این جا درست است وصف عربیت دخیل است در قیمت، قیمت را می برد بالا ولی مقوم نیست، تقییدی نیست حیثیت تعلیلیه دارد، نسبت به آن مال حیثیت تعلیلیه دارد. و لذا اگر کشف خلاف شد معامله باطل نمی شود. نمی شود بگوید نصف معامله برای عربیت بود نصفش برای اسب بودن بود، نصف پول را رد کن. می گویند بله این جا تخلف وصف شده شما خیار دارید. اما در آن مثال قبلی می گویند نصف معامله باطل است. حالا در پول ما می خواهیم بدانیم که این ارزش مبادلاتی حیثیت تقییدیه دارد، چون مقوم پول است، کم بشود این ارزش مبادلاتی از پول چیزی کم می شود، مثل این است که از این گندم ها چیزی کم شد، یا این که نه، این باعث می شود که حالا رغبت ما به این شیء زیاد بشود اینگونه نیست که جنبه تقییدی داشته باشد، مثل آن وصف اسب؟
مثال دیگری هم می شود زد. مثلا کسی آمد گندم داشت و فکر می کرد این گندم هم مال خودش است ریخت بعد فهمید آن گندم زید بود این جا شرکت حاصل می شود، شما با آن آقا شریک می شوید اما اگر شما اشتباهاً بروید مثلا خانۀ زید که نیاز به رنگ داشت رنگ بکنید این جا دیگر شریک نمی شود با زید چون رنگ حیثیت تعلیلیه دارد در بالا رفتن قیمت خانۀ زید حیثیت تقییدیه ندارد. به خلاف آن جایی که اگر مالتان اشتباهاً مخلوط شد آن جا شرکت حاصل می شود شما هم شریک می شوید. پس بنابراین ما می خواهیم بدانیم که آیا این ارزش مبادلاتی در پول حیثیت تقییدی دارد به طوری که اگر یک مقداری از مال کم شده مال از بین رفته یا این که حیثیت تعلیلیه دارد؟ اگر حیثیت تقییدیه باشد خیلی کار ما برای اثبات ضمان راحت است آن وقت یک مقدارش تلف شد قطعاً ضامن می شود، من اتلف مال الغیر. مال غیر را تلف کرده ارزش مبادله اش را آورده پایین نصفش را از بین برده مثلا پس ضامن هست. اما اگر حیثیت تعلیلیه باشد ممکن است بگوییم ضمان ندارد ممکن است هم بگوییم ضمان دارد.
اتفاقاً همین ارزش مبادلاتی در اموال مثلی می گویند ضمان ندارد. مثلاً شما از کسی گندم قرض گرفته بودید حالا قیمت گندم بالا رفته پایین آمده ولی شما همان گندم ها را بدهید، چون مثلی است گندم مثلی است، بر شما چیزی نیست. با این که آن ارزش مبادله اش کم شد شما ضامن نیستید. ارزش مبادله در اموال مثلی چون حیثیت تعلیلیه دارد باعث رغبت می شود ولی خودش قید نیست می گویند ضمان ندارد. اما در آن مثال دیگر که زدم مثل رنگ دیوار و این ها آن جا ضمان دارد یعنی هر حیثیت تعلیلیه اینگونه نیست که ضمان نداشته باشد یعنی یک جاهایی شما رنگ دیوار مردم را هم خراب کنید ضامن هستید. حیثیت تعلیلیه هم با ضمان سازگاری دارد هم یک جاهایی با عدم ضمان. اما در حیثیت تقییدیه باشد همیشه ضمان هست، اصل موضوع از بین می رود.
آیا ارزش مبادلاتی حیثیت تقییدیه یا نه ؟
این ارزش مبادلاتی در پول از کدام قبیل است؟ حیثیت تقییدیه باشد خب روشن است اگر کاهش پیدا بکند ضمان دارد، حیثیت تعلیلیه باشد باید بحث کنیم که از کدام حیثیت تعلیلیه است.
اولاً ممکن است کسی بگوید که این جا ارزش مبادلاتی حیثیت تقییدیه دارد. چرا؟ برای این که در اشیاء دیگر که می گفتیم مالی است که به اعتبار دارای خصوصیاتی است، مال گفتیم پنج تا خصوصیت دارد یکی منفعت داشتن، آن جا اشیاء دیگر، اموال دیگر، منفعتش غیر از این وسیلۀ مبادله بودن بود، یک منفعت خاص خودش را داشت. اگر از وسیلۀ مبادله بودن کلاً ساقط می شد، ارزش مبادله اش کلاً از بین می رفت، مثلاً کمیابی اش کلاً از بین می رفت، مثلاً در کنار جوی آب ایستاده اید آب آن جا ارزش مبادلاتی اش از بین می رفت، کمیابی اش از بین می رفت اما منفعتش که از بین نمی رود باز آب همان جا انسان را سیراب می کند. ممکن است این عبای من را ببرند بازار هیچ کس به یک هزار تومان هم نخرند، اما ارزش منفعتی خودش را دارد منفعت ذاتی خودش را دارد باز من می پوشم و من را از سرما و گرما حفظ می کند. پس بنابراین در اموال دیگر کمیابی و فراوانی باعث تغییر می شد، تغییر رغبت می شد، اگر فراوانی زیاد می شد کمیابی از بین می رفت بله آن رغبت هم از بین می رفت، مالیت از آن جهت از بین می رفت ولی منفعتش که یکی از عناصر مالیت بود باقی می ماند. اما در این جا منفعتش چون وسیلۀ مبادله بودن است ارزش مبادلاتی که از بین برود دیگر آن وسیلۀ مبادله بودنش هم بر سرش می خورد. یعنی به همان مقدار وسیلۀ مبادله بودش هم می آید پایین. درست است ارزش مبادلاتی غیر از وسیلۀ مبادلاتی است، ارزش مبادلاتی کم بشود باز وسیلۀ مبادلاتی هست ولی بالاخره هر دو از یک ریشه نشأت می گیرند. وسیلۀ مبادلاتی، ارزش مبادلاتی. یعنی آن تأثیر می گذارد روی این. و لذا آن جا می توانیم بگوییم که ارزش مبادلاتی وقتی کم شد، این وسیلۀ مبادلاتی که در پول بود این هم تحت تأثیر واقع می شود و لذا پول بودن این تغییر پیدا می کند. یعنی این پول دیگر آن پول نیست چون قوام پول به وسیلۀ مبادله بودن است وسیلۀ مبادله بودن هم عین منفعتش بود منفعت دیگری نداشت همان مالیتش، متوقف بر منفعت بود. همان که ضربه خورد، منفعت ضربه خورد. و لذا این جا ممکن است کسی بگوید این تقییدی است.
اگر تعلیلی بگیریم باز می توانیم بگوییم از آن تعلیلی هاست که ضمان دارد مثل همان رنگ دیوار است یا آن اسب عربی بودن و این هاست نه مثل تغییر قیمت، ارزش مبادلاتی در مثلیات که ضمان ندارد. چرا برای این که این جا منفعت دیگری برای این مثلی فرض نمی شود، منفعتش همین وسیلۀ مبادله بودن است. در چنین جاهایی عقلا نمی گذرند. در آن مثلیات دیگر می گذرند می گویند آقا گندم داده این هم گندم حالا گران شده یا ارزش آن آمده پایین دخیل در ضمان نیست. مگر این که می گویند قیمتش به صفر برسد آن جا باز علما می گویند که بله ضمان دارد یا نزدیک به صفر برسد. مرحوم شیخ انصاری دارد مثلاً یخ را در تابستان گرفته در وسط زمستان بیاورد بدهد هیچ ارزشی ندارد و نظیر این مثال ها. این جا می گوییم ضمان دارد چون قبول دارد که اگر قیمت خیلی پایین بیاید ضمان دارد، در مثلیات. در قیمیات که همه می گویند ضمان دارد. حالا بحثش می آید ان شاء الله فرمایش ایشان.
ما عرض می کنیم فرمایش شما را در مورد برخی از مثلیات قبول داریم اما در این پول این را نمی شود قبول کرد این جا حالا بپذیریم که ارزش مبادلاتی حیثیت تقییدی نیست حیثیت تعلیلی است اما حیثیت تعلیلی است که با جان این مال ارتباط دارد، منفعت دیگری برایش فرض نمی شود. این وسیلۀ مبادله بود شما رفتید این را از بین بردید الآن فقط اسمش مانده اسمش به چه دردمان می خورد.
پس بنابراین ما می گوییم ارزش مبادلاتی احتمال دارد یا مقوم باشد مقید باشد جنبه تقییدی داشته باشد[3] و لذا ضمان آن جا را می گیرد یا اگر حیثیت تعلیلیه است از آن حیثیت تعلیلیه ها هست که چون با اصل منفعت این مال در ارتباط است چون منفعت دیگری برایش فرض نمی شود لذا مالیت این متقوم به این ارزش مبادلاتی خواهد بود و لذا ممکن است از این بابت قائل به ضمان بشویم.
خلق پول چیست؟
یک بحثی هم راجع این پول های اعتباری هست آن هم خلق پول است. خلق پول چیست؟ این هم یک توضیح بدهیم چون این اصطلاح خلق پول با ارزش مبادلاتی پول در ارتباط است یعنی یکی از چیزهایی که پول اعتباری را از ارزش می اندازد چیست؟ خلق پول است. خلق پول چیست؟ خلق پول توسط بانک ها. ببینید بانک مرکزی تا یک مقداری پول منتشر می کند. این پول را که منتشر کرد مثلاً فرض بفرمایید که صد و پنجاه هزار میلیارد، پول، اسکناس، منتشر کرده، یا به صورت رقم یا به صورت چاپ اسکناس. این در اختیار تجار و افراد و اشخاص و کارمندان و کارگران و دیگر اقشار قرار می گیرد. الآن این صد و پنجاه هزار میلیارد اگر باشد مال زید و عمرو و امثالهم و بانک ها در کار نباشند همان صد و پنجاه هزار میلیارد است که مبادله با آن انجام می گیرد اما بانک ها به میدان آمدند این صد و پنجاه هزار میلیارد را هفت برابرش می کنند یعنی هفت برابر باز پول شما ضربه می خورد. یعنی یکی پولی است که دولت چاپ می کند، منتشر می کند هفت برابر آن را هم بانک ها ایجاد می کنند، سود می برند. از این ایجاد پول سود می برند در نتیجه ارزش پول مردم کم می شود.
چگونه؟ شما می آیید فرض کنید که در بانک یک پولی به ودیعه می گذارید یا بانک یک پولی دارد مثلا، ده میلیون تومان. این ده میلیون تومان را زید می آید از بانک می گیرد. زید هم که از بانک می گیرد بالاخره این پول را که نمی خواهد دست خودش نگهدارد آن هم باز به یک وسیله ای برمی گرداند به بانک. ( از راه خرید یا دادن بدهی خود به دیگری و ...) الآن کس دیگر می تواند برود از آن پول بانک استفاده کند یعنی وام بگیرد. هم آقای زید که رفت پول شما را که آن جا بود را گرفت باز دوباره آن پول برمی گردد آن جا باز شخص سوم می تواند استفاده کند باز پول بر می گردد به بانک باز شخص چهارم – از طریق وام - استفاده می کند. همۀ این ها در بانک حساب باز می کنند همۀ این ها همزمان می توانند استفاده کنند. محدودیت برای این چیست؟ فقط این است که بانک مرکزی گفته که هر کسی پولش را پیش بانک گذاشت تا مثلاً ده درصدش را باید بانک نگهدارد و بگذارد در حسابی که در بانک مرکزی است به هر بانکی دستور داده و این نسبت البته متغیر است. هر سال اعلام می کنند نود در صدش را می توانید دوباره خرج کنید. شما که برده اید ده میلیون گذاشته اید فقط یک میلیونش آن جا هست. یعنی فردا یک شخصی آمد نه میلیون را به به عنوان وام می دهد، فقط یک میلیون شما هست. خب شما احتیاج پیدا کردید شما می روید که همه ده میلیون خود را پس بگیرید بانک مرکزی متعهد شده است که پول شما را به آن بانک بدهد می گوید اگر آن یک میلیون را پیش من بگذاری اگر آن صاحب اولیه آمد من به جای شما همه پول او را می دهم. زید آمده پولش را می خواهد هم عمرو بالاخره آن سومی هم آمد چهارمی هم آمد. هر کدام که می آید البته ده درصدی کم می شود. نه نفر اگر این ده درصد کم می شود تا این شما ببینید چقدر می شود. ده میلیون فرد اول فرد دوم می شود نه میلیون فرد سوم می شود هشت میلیون هی باید کم بشود یک مقداری کم می شود ده درصد باید برود آن جا بماند ده درصد هر کدام را حساب کنید باید بماند. ببینید یک پول تبدیل شد به چقدر. این را محاسبه کنید. چرا؟ به خاطر آن تعهدی که بانک ملی به این ها دارد به بانک ها دارد. پس مثلا از ده میلیون فقط آن مقداری که بانک مرکزی تعیین کرده باید نگهداری بشود، آن ها موظند نگهداری بکنند بیش از آن خرج می کنند. بانک مرکزی می گوید ما برای شما اعتبار باز می کنیم.
پس در حقیقت این که در بازار عملا با آن معامله می شود فقط ده میلیون نیست حدود هشتاد میلیون وارد بازار می شود. با ده میلیونی که دولت چاپ کرده بود هشتاد میلیون الآن دارد خرید می شود. و لذا گفتند که ظاهراً سال گذشته کل دارایی بانک ها که نود و چهار هزار میلیارد بوده تقریباً، ولی بانک ها پانصد و چهل هزار میلیارد قرض داده اند، وام داده اند. نود، کل داراییشان بوده یعنی از مجموع که جمع کرده اند و خودشان داشته اند همه اش نود هزار میلیارد بوده ولی مقداری وامی که داده اند چقدر بوده؟ پانصد و چقدر هزار میلیارد. چندین برابرش وام داده اند.
این را می گویند خلق پول.[4] همۀ این پول ها که آمد بازار، بازار پول فراوان می شود. و پول شما کاهش ارزش پیدا می کند. ارزش پول شما فقط به آن مقداری که دولت پول در تداول دارد به آن مقدار کم نمی شود بلکه به مقدار آن خلق پولی که توسط بانک ها انجام می گیرد هم ارزش پول شما کم می شود.
دو مرکز اتلاف کننده ارزش مبادلاتی
پس دو نفر باعث اتلاف آن ارزش مبادلاتی می شوند. یکی خود آن چاپ کنندۀ پول که پایۀ پولی را می برد بالا. و دیگری هم بانک ها که چنین قدرتی دارند. یک مبلغی را که بانک مرکزی تعیین کرده آن مقدار را نگهدارند بقیه را فوراً وام یا قرض ربوی بدهند از این سود می برند.
لذا بعضی از مراجع فرموده اند که این خلق پول حرام است ناظر به این جهت است. یعنی علاوه بر این که دولت دارد با چاپ بی رویۀ پول ارزش پول شما را پایین می آورد یعنی در حقیقت بدون این که مستقیماً از شما مالیات بگیرند ارزش پول شما را کم می کند با وارد کردن پول جدید.
مالیات غیر مستقیم دولت
مثالش را هم قبل ذکر کردیم مثلا فرض کنید که صد تا نان است و تنها پول موجود هم صد تومان هست. فرض کنید با هر تومانی یک نان می توانید بگیرید اما آن کسی که تومان ها را منتشر کرده اگر تصمیم بگیرد که صد تومان دیگر نیز چاپ کند یعنی صد تومان را در بازار دویست تومان بکند؛ دویست تومان که شد شما دیگر با هر یک تومان نمی توانید یک نان بخرید با یک تومان می توانید نصف نان بخرید باید دو تومان ببرید تا یک نان بتوانید بخرید پس پول شما که مثلا ده تومان داشتید می توانستید ده تا نان بخرید الآن می توانید پنج تا نان بخرید آن پنج تا نان شما کجا رفت؟ آن قدرت خرید شما کجا رفت؟ رفت داخل آن که آن صد تومان جدید را چاپ کرد رفت داخل آن ها. پس از شما نصف قدرت پول شما را گرفتند بدون این که اصلاً بیایند مالیات از شما بگیرند. این را می گویند مالیات غیر مستقیم. یعنی دولت با چاپ پول می تواند در مال و جیب مردم تصرف کند، برداشت کند و دوباره آن را هر جا که خواست خرج کند، توزیع ثروت بکند هر طوری که خواست.
ما می گوییم یکی همین کار دولت که با انتشار پول جدید بدون این که تولید بالا برود باعث می شود ارزش مبادلاتی مال و پول مردم از بین برود خلق پول همین نقش را دارد و لطمه می زند به ارزش مبادلاتی پول.
حالا ان شاء الله باید بحث واقع بشود در کاهش ارزش پول که ببینیم آیا ضمان آور هست یا نیست. الحمد لله رب العالمین.