درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1401/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الشركة/أقسام عقد الشركة /فی تعریف الشرکة

 

الشرکة فی الاسلامیة الغراء بحث ما بحث مفیدی است و آن بحث درباره شرکت و تامین است و ما در این بحث بر اساس کتاب «الشرکة و التأمین» استاد آیت الله العظمی سبحانی دام ظله العالی پیش می رویم[1] . باید بدانیم الان اقتصاد بر محور شرکت‌هاست. مثلا جاهایی که اصلا انسان تصور نمی‌کند می‌بینم با شرکت اداره میشود. بانک‌ها اداره شدنشان با شرکت است و شرکت دولتی هستند یا خصوصی. مثلا حمل و نقل ها و اتوبوسرانی و هواپیمایی شرکت هستند و کارخانه جات همه شان شرکت هستند. انواع تجارتها با شرکت هستند. دنیا سر شرکت میچرخد و اقتصاد با شرکت هست و اگر انسان شرکت را خوب دریافت کند خیلی ازمسائل را می‌تواند دقیق بررسی کند.

فلذا هم بحث شرکت که در کتب فقهی مطرح هست باید بررسی شود و هم شرکت های تجاری که الان در دنیا مطرح شده زیرا آنها هم اسمشان شرکت هست. در واقع یک خصوصیت های دیگری دارند. هم شرکت‌های تجاری و هم شرکت‌هایی که در فقه ما مطرح هست باید درست بررسی بشوند. استاد سبحانی حفظه الله تعالی در کتاب الشركة و التامین ابتدا همان شرکتی که در فقه مطرح هست را مطرح کردند و بعد از اتمام مسائل شرکت می‌رسند به شرکت‌های تجاری و آنها را مطرح می‌کنند. ایشان ابتدا در مقدمه یکی دو نکته را متذکر می‌شوند. یک اینکه شرکت اصلا در زندگانی و حیات انسان چگونه وارد شد ؟

ایشان سه منشأ ذکر می‌کنند:

یک منشأ موت پدر خانواده و شرکت ورثه در اموال آن، این باعث شده در زندگی انسان‌ها معنای شرکت بوجود بیاید وقتی بزرگی از دنیا می‌رفته بالأخره اموالش را بقیه بالشراکة به ارث می‌بردند.

دوم می‌فرمایند که در قدیم الایام که مردم با همدیگر می‌رفتند برای صید مثلا یک توری داشتند و می‌رفتند که با تور ماهی بگیرند خوب یک نفر نمی‌توانست آن را اداره کند و چند نفر با همدیگر ماهی می‌گرفتند و صید را شکار می‌کردند پس شرکت از آنجا هم در زندگانی انسان وارد شد پس دومین منشأ اصلا کارهایی که در زندگانی انسان مطرح بوده مخصوصا در آن زندگانی که آلات و ادوات زیاد نبوده و باید چند نفر باهمدیگر نیروی خودشان را جمع می‌کردند تا بتوانند کاری را انجام بدهند از آنجا هم معنای شرکت حاصل شده است.

سومین منشأ برای شرکت را می‌فرمایند تجارت است بالاخره افرادی از یک شهر به شهر دیگر می‌رفتند برای تجارت، آنجا هم معمولا به صورت شرکت بوجود می‌آمده برای اینکه یک نفر نمی‌توانست این کار را انجام بدهد حالا فرض بفرمایید یکی سرمایه میگذاشته و یک نفر دیگر مقداری سرمایه دیگر تا این کار را می‌توانستند انجام دهند. بنابر این منشأ شرکت یکی از این سه چیز بود.

مطلب بعدی که ایشان اشاره می‌فرمایند این است که در قرآن و احادیث هم اشاره به مسئله شرکت شده است هم در مسئله ارث آیه ارث می‌فرماید ﴿فهم شرکاء﴾ مثلا آن فرزندان آن برادران و خواهران شریک هستند پس کلمه شرکاء آمده در قرآن راجع به ارث راجع به میراث و هم راجع به شرکت در تجارت هم در قرآن کریم تعبیر خلطاء آمده آنهایی که خلیط هستند مالشان باهم مخلوط هست. بنابر این در قرآن هم مسئله شرکت مطرح هست و ذکر شده، و همچنین در روایات هم داریم روایات متعددی داریم که مسئله شرکت را امام علیه السلام بیان فرمودند تقریر فرمودند، پس شرکت اولا منشأ انسانی دارد در انسان‌ها و ثانیا در سنت و در کتاب هم مذکور هست، عبارت را میخوانیم:

بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمدلله رب العالمین، والصلاة و السلام علی رسول رب العالمین محمد و آله الطیبین الطاهرین ، اما بعد؛ فقد اقترح علی بعض حضار بحوثی الفقهیة القاء محاورات فی الشرکة و اقسامها، قدیمها و حدیثها، لانها مما تعم فیه البلوی، و قد انتشرت الشرکات بانواعها المختلفة فی الاقطار الاسلامیة، فتلزم دراستها و دراسة احکامها، و قبل الشروع فی المقصود نذکر مقدمة لتکون تمهیدا لسائرالمباحث.

همانا پیشنهاد دادند بعضی از حاضران درس فقهی من که سخنرانی هایی درباره شرکت و اقسام آن اعم از قدیم و جدید آن کنم زیرا ابتلا به آن عمومی است. و شرکت با انواع مختلف آن در سرزمینهای اسلامی منتشر شده اند.( قطر یعنی همان بلد و اقطار یعنی بلاد). پس لازم آمد تدریس آن و تدریس احکام آن و قبل از شروع به اصل بحث مقدمه ای را ذکر میکنیم تا مقدمه و آمادگی ای باشد برای سایر مباحث.

الشرکة_ بکسر و سکون _ علی زنة: نعمة، او _ بفتح و کسر _ علی زنة: کلمة، او _ بفتح و سکون _ علی زنة: فتحه، اسم مصدر فعل: شرک، علی وزن: علم، یقال: شرک فلان فلانا فی البیع و المیراث. شرکت بر وزن نعمت یا بر وزن کلمه یا بر وزن فتحه اسم مصدر فعل شرک بر وزن علم است. گفته می‌شود شریک شد فلانی با فلان شخص در بیع و میراث.

ثم ان ظاهرة الشرکة من اقدم الظواهر فی الحیاة الانسان، و یمکن استکشافها فی حیاته بالتدبر فیما یلی: همانا پدیده شرکت از قدیمی ترین پدیده ها در زندگی انسان است و می‌توان با تدبر و اندیشه در در مثال‌های زیر وجود شرکت در زندگی و حیات انسان را کشف کرد:

ان کبیر العائلة کان یتملک کل شیء و عندما یموت یشارک الباقون من العائلة فی میراثه، و هذا فی الجملة لایمکن انکاره، و ان کان بعض الوراث یظلم البعض الآخر. مثال اول: همانا بزرگ خانواده همه چیز را مالک بود و بعد از مرگ او بقیه خانواده اش شریک می‌شوند در میراث آن، این را نمی‌شود انکار کرد هرچند بعضی از وراث گاهی حق دیگر وراث را نمی‌دهند.( مثلا می‌گویند دخترها حق ندارند ولی در اصل شریک هستند. پس اولین عامل موت است که ورثه را شریک میکند).

الحیاة البسیطة للانسان القدیم کانت تبعثه الی المشارکة فی العمل لقضاء حاجاته، فکانوا یتعاونون فی الصید و اقتطاف الاثمار من اشجار الغابات، و غیر ذلک. فکانت الشرکة دعامة فی حیاتهم. مثال دوم: زندگانی بسیط و ساده ای که برای انسان قدیم بود او را وادار می‌کرد که در کار شریک بشود برای رفع حاجات و نیازهایش، برای ماهی گرفتن همکاری و کمک می‌کردند و برای چیدن میوه های جنگل‌ها و غیر اینها. پس شرکت یک نوع کمک و تکیه گاهی در زندگانی آنها بوده است.

کان نقل المتاع من بلد الی بلد للتجارة اساس الحیاة فی الجزیرة العربیة، فکانت قریش تتاجر بالمشارکة بین الحین و الآخر، تسافر الی الیمن فی الشتاء و الی الشام فی الصیف، وذلک لغایة التجارة بالتصدیر و الاستیراد بالمشارکة، و الی ذلک اشاره سبحانه بقوله: ﴿ لایلاف قریش ایلافهم رحلة الشّتاء و الصّیف ﴾[2] .

مثال سوم: منشأ سوم نقل کالا از مکانی به مکان دیگر است که اساس زندگی در جزیره العرب بود، قبیله قریش با مشارکت تجارت می‌کردند در بین زمانی تا زمان دیگر، مسافرت به یمن می‌کردند در زمستان و در تابستان به شام می‌رفتند و این برای خاطر تجارت بود یا برای صادرات یا واردات بود که با مشارکت یکدیگر انجام می‌دادند. و اشاره به این مطلب دارد قول خداوند متعال: قریش با یکدیگر همکاری داشتند در زمستان و تابستان.

و هذه العوامل الثلاثة و غیرها فرضت الشرکة علی الانسان فی حیاتة البدویة و الحضاریة. این عوامل سه گانه و غیر اینها شرکت را بر انسان حتمی کرده است در زندگانی بدوی و ساده و همچنین در زندگانی متمدن و پیچیده. و قد اشیر الی تلک الظاهر فی القرآن الکریم الالماع الی کلا النوعین: در قرآن به هر دو نوع مشارکت اشاره کرده و روشن کرده آنها را: اما الشرکه بسبب المیراث، فقال سبحانه: ﴿فان کانوا اکثر من ذلک فهم شرکاء فی الثلث من بعد وصیة یوصی بها او دین غیر مضار وصیة من الله والله علیم حلیم﴾[3]

اما شرکت به سبب میراث پس خداوند متعال فرمود: برادر و خواهران مادری اگر بیشتر از آن بودند شریک در ثلث میشوند( در کلاله امی یعنی خواهران و برادران مادری: اگر ورثه یکنفر باشند ثلث را می‌برد به تنهایی و اگر چند نفر باشند شریک می‌شوند در ثلث. ولی در کلاله ابی یعنی خواهر و برادران پدری اگه ورثه یک نفر باشد ثلث می‌برد ولی اگر بیشتر از یکنفر باشند شریک در ثلثین می‌شوند. این در فرضی است که میت پدر و مادر و فرزند ندارد والا ارث به آنها میرسد) بعد از وصیتی که میت کرده است ( که نسبت به یک سوم اموالش می‌تواند وصیت کند) و بعد از ادای دین میت، ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﻪ‌ﺷﺮﻁ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺎ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻭﺻﻴﺖ ﻳﺎ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﺑﻪ ﺑﺪﻫﻲ، ﻗﺼﺪ ﺿﺮﺭﺯﺩﻥِ ﺑﻪ ﻭﺍﺭﺛﺎﻥ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻦ ﺳﻬﻢ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﻧﺎی ﺑﺮﺩﺑﺎﺭ ﺍﺳﺖ.

ای ان الاخوة والاخوات من قبل آلام متساوون فی المیراث. یعنی برادران و خواهران مادری در میراث سهم یکسان دارند. ( مثل ابوینی نیستند که للذکر مثل حظ الانثیین اونجا که خواهر و برادر مادری هستند خواهر و برادر یکسان و مساوی ارث می‌برند ) و اما الشرکة بسبب التجارة فهذا ما جاء فی قوله تعالی: ﴿ ان هذا آخی له تسع و تسعون نعجة ولی نعجة واحدة فقال اکفلنیها و عزنی فی الخطاب ¤ قال لقد ظلمک بسوال نعجتک الی نعاجه و آن کثیرا من الخلطاء لیبغی بعضهم علی بعض الا الذين ءامنوا و عملوا الصالحات و قلیل ما هم و ظنّ داود انما فتنّاه فاستغفر ربه و خرّ راکعا و اناب ﴾[4] ، و الخلطاء هم الشرکاء.

اما شرکت به سبب تجارت پس آن چیزی است که در قول خداوند متعال است ( گفتیم در قرآن دو منشأ ذکر شده یکی میراث یکی هم شرکت در تجارت.) «ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭ ﻧﻮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﻦ ﻳﮏ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ؛ ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ’ﺁﻥ ﻳﮏ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ!‘ و بر من غالب شد( از هزار راه دلیل آورد و من محکوم شدم) ﺩﺍﻭﻭﺩ ﮔﻔﺖ: «ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻇﻠﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻛﻨﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻫﺎی ﺧﻮﺩﺵ. ﺧﻴﻠﻲ ﺍﺯ ﺷﺮﻳﮏ‌ﻫﺎ ﺑﻪ ﺣﻖ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻗﺎﻧﻊ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻇﻠﻢ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ، ﻣﮕﺮ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺩﺭﺳﺘﻜﺎﺭ ﻛﻪ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﻫﻢ ﺧﻴﻠﻲ ﻛﻢ‌ﺍﻧﺪ.

ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺩﺍﻭﻭﺩ ﻓﻬﻤﻴﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺻﺤﻨﻪ‌ﺳﺎﺯی ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺯﻣﻮﺩﻳﻢ؛ ﭘﺲ ﺑﺮﺍی ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻋﺠﻮﻟﺎﻧﻪ‌ﺍﺵ ( که چرا من بدون استماع حرف طرف دیگر دعوا قضاوت کردم)، ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﺮ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻫﺶ ﺭﻭ ﻛﺮﺩ.» کلمه خلطاء در آیه یعنی همان شرکاء و شریک ها هست که منشأآن تجارت و اینها هست. پس در قرآن مسئله شرکت آمده است.

و اما الحدیث فیکفی ما رواه الشیخ عن هشام من سالم، عن ابی عبدالله علیه السلام قال: سألته عن الرجل یشارک فی السلعة؟ قال: ( ان ربح فله، و ان وضع فعلیه). و اما روایت پس کافی است آنچه شیخ روایت کرده است از هشام بن سالم، از امام صادق علیه السلام، گفت از حضرت پرسیدم درباره مردی که در کالا شراکت می‌کند؟ فرمودند: اگر شراکت سود داشت پس برای اوست این سود و اگر ضرر داشت این شراکت پس بر علیه و به ضرر اوست. ( اگر سود داشت سودش را میگیرد و اگر ضرر داشت ضررش را متحمل می‌شود اینطور نیست که فقط در سودش شریک بشود) و لعل ما ذکرنا کاف فی اثبات مشروعیة الشرکة قبل الاسلام و بعده. و چه بسا آنچه ذکر کردیم ( زندگی بشر بر شرکت استوار بوده و آیات و روایات هم آن را رد نکرده است) برای اثبات مشروعیت شرکت قبل و بعد از اسلام کافی باشد.

و قد قسموا الشرکة الی: الشرکة الملکیة، والشرکة العقدیة. شرکت را تقسیم کردند به : شرکت ملکیه و شرکت عقدیه. ( شما فکر کنید ببینید چه اقسام شرکتی میتوانید فرض کنید مثلا یکیش میراث است که بدون اراده و قهری حاصل می‌شود و گاهی با سبب اختیاری حاصل می‌شود مثلا روغن هایشان را روی هم می‌ریزند این شرکت ملکی است و گاهی هم شرکت عقدی است دو نفر با یکدیگر عقد می‌بندند. عقد هم یا غیر عقد شرکت است مثلا می‌گوید نصف این خانه را به شما میفروشم این عقد بیع هست ولی نتیجه اش می‌شود شرکت، پس بنابراین شرکت که سبب عقد هست گاهی آن عقد غیر از عقد شرکت هست مثل عقد بیع یا عقد تشریک که بعدا توضیح خواهیم داد یا خود عقد شرکت هست عقد شرکت می‌گوید بیا باهمدیگر تجارت کنیم پول‌های مان ر روی هم قرار بدهیم و تجارت میکنیم و در سود و زیان شریک می‌شویم این می‌شود عقد شرکت. پس شرکت یا ملکی هست یا عقدی ، ملکی هم سببش گاهی اختیاری هست گاهی قهری هست و عقدی هم یا عقدش عقد غیر شرکت هست مثل بیع یا عقد تشریک هست یا عقد شرکت)

فالاول منهما هی الشرکة الحاصلة من المیراث، او امتزاج المالین قهرا او اختیارا، کما سیوافیک. شرکت ملکی شرکتی است که از میراث حاصل می‌شود، یا از مخلوط شدن اختیاری یا غیراختیاری دو مال حاصل می‌شود. بحثش خواهد آمد. و اما الاخری فکما اذا اشرک احدهما الآخر فی ماله فی مقابل ثمن، او اشرک کل منهما الآخر فی راس مال الشرکة من دون حاجة الی الامتزاج او الاختلاط.

و اما شرکت عقدیه آن است که یک نفر با دیگری در مالش شریک بشود و در عوضش ثمن می‌پردازد (میگوید آقا بیا پولی به من بده و در این خانه شریک شو که میشود همان بیع). یا اینکه هر کدام با دیگری در راس المال شریک می‌شوند (در سرمایه ی شرکت با عقد شرکت شریک میشوند) بدون احتیاج به امتزاج و مخلوط شدن سرمایه.( اینکه فرمودند بدون احتیاج به امتزاج و مخلوط شدن سرمایه ها، شرکت عقدی تحقق پیدا میکند این فتوای آیت‌الله سبحانی دام ظله هست و الا مشهور قائلند که در شرکت عقدی امتزاج و مخلوط شدن در مال و سرمایه شرط است و تا مالها را بهم مخلوط نکنند شرکت عقدی محقق نمی‌شود.)

و قد رکّز المشهور علی القسم الاول خصوصا المصنف فی المسائل الآتیة. و اجملو الکلام فی الشرکة العقدیة، مع ان الرائج فی الوقت الحاضر هو القسم الثانی. مشهور متمرکز شدند بر شرکت ملکی مخصوصا مصنف که در مسائل پیش رو نیز بیشتر متمرکز شدند بر قسم اول. و درباره شرکت عقدیه کمتر سخن گفتند ( شرکت عقدی گفتیم سببس خود عقد شرکت باشد برای اینکه تجارت کنند باهمدیگر و شریک بشوند) در حالیکه در زمان حاضر شرکت عقدی رایج و شایع هست.

اقسام الشرکة (العقدیة) قسم الفقهاء الشرکة الی الاقسام التالیة: اقسام شرکت ( باید اینجا یک کلمه اضافه می‌کردند باید می‌گفتند اقسام الشرکه العقدیه) فقهاء شرکت ( یعنی شرکت عقدی) را به اقسام زیر تقسیم کردند: شرکة الاموال، و اطلق علیها شرکة العنان، و هی الشرکة فی الاموال لغایة التجارة. شرکت اموال ( مثلا این دینار میآورد و دیگری هم دینار میآورد) و به آن شرکت عنان هم اطلاق میشود و هدف و غایت از این شرکت در اموال، تجارت کردن است.

شرکة الاعمال، و یطلق علیها شرکة الأبدان. برای شرکت اعمال که به آن شرکت بدن‌ها نیز اطلاق می‌شود (دو آرایشگر هستند میگویند هر چه درآمد داشتیم ‌تا آخر شب با یکدیگر تقسیم میکنیم، این را اهل سنت قبول دارندولی شیعه قبول ندارد).

شرکة الوجوه: شرکت وجوه(مثلا می‌گوید من آدم وجیهی در جامعه هستم اسم و نام از من سرمایه از شما و یک شرکت تاسیس بکنیم، این هم می‌شود شرکت وجوه که اهل سنت قبول دارند ولی شیعه قبول ندارند) شرکة المفاوضة: شرکت مفاوضه ( هر چه از هرکجا در زندگی ما وارد شد تقسیم میکنیم و زیان هم بود تقسیم میکنیم ،این هم سنی ها قبول دارند ولی شیعه قبول ندارد) فقالت الامامیة بصحة القسم الاول و بطلان الاقسام الثلاثة مع مساس الحاجة الیوم الی الشرکة الاعمال، و سیوافیک اقوال الفقهاء من الفریقین فیها. امامیه فقط نوع اول را صحیح می‌داند ( شرکت اموال یا شرکت همان شرکت عقدی عنان را فقط قبول دارد) و سه قسم دیگر را باطل میداند البته در عصر حاضر حاجت به شرکت اعمال بسیار است و نظرات فقهاء در این مسأله را در آینده خواهی دید. (استاد سبحانی مایل به این هستند که شرکت اعمال را هم درستش کنند. این را که شیعه قبول ندارد مثلا دو نفر راننده هستند یا دونفر کارگر هستند و می‌گویند تمام دسترنج زحمت هر دو ما تقسیم شود بین هر دو نفر ما، این را فقه شیعه قبول ندارد ولی آیت‌الله سبحانی در مقام این هست که بگوید رد این نوع شرکت دلیل ندارد فلذا قبولش کنند زیرا دلیلی ندارد و تنها دلیلش اجماع هست که ایشان میخواهد در اجماع تشکیک و خدشه کند )

هذا کله حول الشرکة المعنونة فی الکتب الفقهیة، و اما الشرکات الحدیث التی فرضتها الحضارة علی الانسان، فسنبحث فی شرطها بعد الفراغ عن الشرکات المعنونة فی الکتب الفقهیة علی ضوء کتاب ( العروة الوثقی ) لیسید الطباطبائی قدس سره، فانتظر. تمام این مباحث پیرامون شرکتی است که در کتب فقهی عنوان شده است ولی شرکت های جدید ( شرکت سهامی شرکت تضامنی و شرکت‌هایی که در وزارت معدن تجارت ثبت شرکت میکنند اینها تکلیفشان چیست؟) که تمدن آنها را برای انسان ضروری و لازم کرده است را بعد از اتمام شرکت های عنوان شده در کتب فقهی در پرتو کتاب عروه الوثقی مرحوم سید طباطبایی شرائط و مسائلش را بحث خواهیم کرد، منتظر باش. ( بعد از ذکر اینها می‌پردازیم به شرکت‌های جدیده و حدیثه. خلاصه اش را عرض کنم: اسم شان شرکت هست ولی خودشون شرکت نیست بلکه مفرض هستند و اسمشان آدم را به اشتباه می‌اندازد زیرا آنجا یک نفر هم می‌تواند شرکت داشته باشد در آنجا حتی چند نفر هم باشند باز فقها نظرشان این است که شخصیت حقوقی مالک است نه شخصیت‌های حقیقی و شخصیت حقوقی هم یک نفر هست ده نفر که نیست. پس آنجا شرکت نیست بلکه مفرض است)

و لذا فکتابنا ینقسم الی مقصدین: الاول: فی الشرکات المعنونة فی الکتب الفقهیة. الثانی: الشرکات الحدیثة بنا این کتاب ما به دو مقصد تقسیم میشود: اول: بحث درباره شرکت های عنوان شده در کتاب های فقهی( که بر اساس کتاب عروه میخوانیم) دوم: بحث درباره شرکت‌های جدید ( که در آخر می‌آید ). پس ما در این بحث انشاالله تعالی هم شرکت‌های در فقه آمده مرحوم صاحب عروه آورده هم شرکت‌های ملکی هم شرکت های عقدی انواعش آنهایی که شیعه قبول دارد و آنهایی که شیعه قبول ندارد را میخوانیم بعد که انواع ملکی و عقدی اش را خواندیم بعد وارد بحث شرکت های جدید می‌شویم.


[1] . فضلا محترم توجه داشته باشند از آنجا که بحث استاد بر اساس کتاب الشرکة و التأمین استاد سبحانی است دیگر نیازی به آدرس دادن دقیق نمی باشد لذا دوستان با مراجعه به کتاب مذکور از مباحث بهره مند می شوند ان شاء الله تعالی.
[2] سوره قریش، آيات 1و2.
[3] سوره نساء، آيه 12.
[4] سوره ص، آيات 23و24.