درس خارج  اصول استاد تهرانی

87/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در رابطه با روایاتی بود که استفاده  حجیت و اماریت  ید از انها می شد . یکی از انها  روایت صحیحه جمیل بن صالح  بود که در باب لقطه وارد شده بود  و دو فرع داشت  . در فرع اول  این بود که شخص راجع به منزل سئوال کرده بود و حضرت  به او می گوید  ایا غیر از او هم کسی وارد  می شود یا نه  که جواب دادند بله و حضرت هم فرمودند  که لقطه است  در مقابل این فرع  که کثیر را مطرح می کند  قلیل است  یعنی مقابل دارد .در بیت  که رفت وامد طبیعی است  وقتی کثیر شد  و رفت وامد زیاد شد  اینجا دیگه  متاع مال خودش نیست  مثل زوار خانه ها  که در انجا  ید بر خانه هست  ولی بر متاع نیست . اما در فرع دوم که صندق را مطرح می کند . مقابل ندارد  لذا اگر یک نفر هم باشد باز مضر است .یعنی اگر یک نفر دیگر باشد که رفت و امد میکند  در اینجا  مالک  ید بر صندق دارد اما بر متاع  مشترک می شود . پس دلالت بر حجیت ید می کند  و این فهو له  اماریت را می رساند .

اما دسته دوم :روایاتی هستند که دال بر حجیت ید دارند  اما اماریت را نی رسانند .

روایت اول :روایت  صحیحه  حیث بن قاسم  است که در باب  بیع  حیوان  باب پنجم وارد شده . قال سئله عن مملوک ادعا انه حر ولم اشتری ببینه علی ذالک .

بینه که دال بر اماریت است وجود ندارد . این اماره ندارد بر حریت اما این اماره بر ملکیت دارد که ید اوست .

روایت دوم :روایت حمزه بن حمران است .سند خوب است  اما حمزه بن حمران شیعه است  و نه مدح دارد و نه ذم  لذا حسنه است .اما متن سوال شده از  یک کنیزی است که ادعا می کند حره است  و حضرت  میفرماید  اگر بینه دارد  درست است  والا درست نیست . من اینها را اماره می دانم  ولی اقایان  می فرمایند که حجیت را  می رساند چون فهو له ندارد  یعنی ملکیت حقیقی  ندارد .

روایت سوم : مکاتبه ای است که محمد بن حسین (ابی خطاب )نقل می کند .سند خوب است . تبت الی ابی محمد (ع)امام عسگری (ع).رجل کانت له رحل  علی نهر قریه  والقریه للرجل  فاراد صاحب القریه ....مردی  یک اسیابی  بر روی یک نهر در روستائی دارد  و روستا برای یک مرد دیگری است  که می خواهد مسیر نهر را  تغییر دهد  و عوض کند  و با این کار  اسیاب را  از کار می اندازد  ایا  این مالک روستا  می تواند  این کار را بکند یا نه  .حضرت  در جواب فرمودند  پرهیز کنید از حرامهای خداوند و ضرر به برادر مومن نزنید . بحث در این است که  ایا  این یدش  معتبر است یا نه یعنی  با اینکه می دانیم صاحب قریه کسی دیگری است  اما ایا صاحب اسیاب ید دارد بر اب  یا نه  با اینکه اب برای دیگری است  و زمین برای دیگری است و صاحب قریه هم مالک زمین است وهم مالک اب .

در اینجا گفته اند بحث در اعتبار ید اسیابان است که ایا مثبت حق است این ید برای او یا نه .چونکه سالها است که با این اسیاب کار کرده  ایا این مثبت حق میشود برای او یا نه .ظاهرش این است که این ید  موجب می شود تا ثابت شود حقی برای او  ولی اماریت  نسبت به ملکیت برای او ندارد  اما اماریت  برای ثبوت  حق دارد .خلاصه  این ید حجت هست  حال چه اماره باشد یا نباشد .

اشکالی را مطرح کرده اند در اینجا که شما می خواهید از جواب امام (ع)این مطلب را استفاده کنید  که فرمودند پرهیز کنید از حرامهای خدا و ضرر به برادر مومن نزنید .و حال اینکه این تعابیر که در روایت است  اینها لحن موعظه را دارند  و استفاده عدم جواز از انها نمی شود  و جنبه اخلاقی دارد  نه حقوق شرعی .  جواب دادند که در این روایت دو قرینه هست که موجب تاکید ظهور روایت به عدم جواز می شود .قرینه اول امر به تقوی شده قرینه دوم نهی از اضرار شده است . لذا برای صاحب قریه  تغییر مسیر اب  جایز نیست  چون اسیابان حق دارد بخاطر این دو قرینه ای که گفته شد تا اینجا بحث ما این بود که  ایا ید کاشف از ملکیت است یا نه  اما بحث دیگری  هست که مطرح  می شود  و  او این است که  ایا ید  سبب ملکیت می شود یا نه  یعنی این ید  ایا موجب حدوث ملکیت می شود  برای اسیابان  یا نه  این ظاهرا ربطی به بحث ما ندارد  چون باید در باب حیازت مطرح شود  یک وقت می گویی حق ثابت است  اما ایا کاشف است  یا نه  ویک وقت می گویی  ایا حق ثابت است یا نه  اینها دو بحث هستند و جدای از هم  . ظاهرا شبهه ای نیست  که امر به معروف کردن  موعظه است  اما می ماند ضرر به برادر مومن  زدن  . که در باب لا ضرر گفتیم  ایا  مطلق ضرر به غیر  نهی شده   که مثلا در مورد بحث ما  اگر مالک  روستا در ملکش تصرف کرد  برای دیگری ضرر حاصل شود یا نه مطلق ضرر مطرح نیست  . در انجا (یعنی در باب لا ضرر )گفتیم که این خبرها نیست که مطلقا باشد  چون  مورد بحث  جایی است که مالک  می خواهد در ملکش تصرف کند  ولی برای دیگری  ضرر حاصل می شود  لذا اشکال  ندارد  که تصرف در ملک خودش بکند  چون ما مطلقا را قبول نکردیم . اما بحث دیگر بحث  عمل به معروف است  که ارشاد است به حکم عقل  یعنی عرف و عقلا چه می کنند  تو هم همان را  انجام بده  و عمل کن  البته بعضیها امدند این را گفتند  که با این کار (تصرف در ملک خود )از نان خوردن می اندازی دیگری را  . که به نظر من  همگی دست وپا زدن است  .ما باید لسان دلیل را ببینیم  که چیست  .که دلیل می خواهد  بگوید  کار خیر انجام بده  نه اینکه عقلا  در این  رابطه کارشان چگونه است  .  نخیر لسان شارع  فرق دارد  لذا با این راهها نمی توانی درست کنی  مطلب را .