درس خارج  اصول استاد تهرانی

87/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

دراین جلسه چند بحث مطرح میشود(بحث اول )

درباب مسائل اصولی واصولی  فرقشان دراین است که در باب مسائل اصولی نتیجه اش درطریق استنباط  احکام قرار میگیرد .ویک کبرای کلی بدست می اید که با اون کبرای کلی حکم را درست میکند.مثل حجیت خبر ثقه که نتیجه اش  این است که خبر واحد  حجت است که در طریق استنباط قرار میگیرد .میگوئیم خبر ثقه برای حرمت فقاع امده  وگفتیم که خبر واحد حجت است  پس فقاع حرام است .اما در مسائل اصولی یک حکم کلی شرعی بدست می اید  مثل قائده  ید که ملکیت بدست می اید .لذا بحث قائده ید یک بحث اصولی ویک مسئله اصولی است  والبته منافاتی ندارد که استصهاب و ید با هم بیایند  وبحث کنیم که کدام مقدم است..

(بحث دوم ) در باب قائده  این بحث پیش می اید که مراد از ید و ماهیت ید چیست . اتچه که موضوع در ادله مااست که ادله  ما  یا شرعی باشد ویا بنای  عقلا  باشد مراد از ید عبارت است از استیلای عرفی .وسلطه شخص بر شی را  ید می گویند  به هر نحوی که باشد .لذا این عضو انسانی موضوعیت ندارد .ودر اینکه استیلا یک امر اعتباری است شکی وجود ندارد لذا مستولی علیه چون مختلف می شود  استیلا هم مناسب با ان است و تغییر می کند  مثلا  یک شی قابل انتقال است  در اینجا این استیلایش معلوم است .و یک وقت قابل انتقال نیست مثل خانه و مغازه  در اینجا این استیلای مخصوص به خود را دارد (استیلای بر مرتع .. استیلای بر کشور )که ید بر انها صدق می کند  اما به حسب مستولی ومستولی علیه فرق میکند .

(بحث سوم )مقتضای ید چیست  و چه اقتضای دارد . ظاهرا بین اقایان (چه عقل وعقلا )اشکالی نیست که مقتضای قائده ملکیت است .چه دلیلش شرعی باشد یا عقلی  مدخلیتی ندارد  به این معنا که اگر شخصی بر شی ای استیلا داشته باشد کاشف از ملکیت او است.

(بحث چهارم )دلیل اعتبار ید چیست . در اینجا سه تا دلیل را مطرح کردند

(اول دلیل) اجماع است وگفته اند که اجماع واتفاق داریم که هر شی  ای که در دست شخصی باشد از اموال او است فی الجمله  اما جواب این مقدار برای ما کافی نیست  چون  باید اجماع مصطلح باشد .اگر هم گفتی که دلیل اعتبار بنای عفلا است  می گوئیم  یا شارع پای او را امضا کرده  ویا  او را رد نکرده .و شارع وقتی می تواند پای اجماع را امضا کند که کاشف از قول و سنت  معتبره  تاشد . لذا این اجماع بدرد نمیخورد .  و اگر دلیل را بنای عقلا ندانستی  بلکه خود اجماع باشد این خیلی بدتر میشود  ولذا اجماع بدرد نمبخورد . بله اگر بنای عقلا  دلیل باشد وشارع هم رد نکرده باشد  اعتبار دارد .

(دلیل دوم )سیره وبنای عقلا است .سیره متصله به معصوم در جمیع اعصار  بوده است  وگفته اند ذوالید مالک ما فی الید است .

اما جواب روی این می شود تکیه کرد  واگر  از نظر شارع  پزیرفته  نباشد باید شرع مقدس رد کرده باشد که ما چنین ردی نداریم  لذا سیره متصله  عقلیه در جمیع اعصار تا زمان اهل بیت  بوده است .

(دلیل  سوم )اخبار است .یعنی ما اخبار متعددی داریم در ابواب مختلف اصولی که دال بر قائده ید است .

(بحث پنجم )ایا  ید اماره است یا اصل است . در اینجا سراغ دلیل اعتبار می ر.یم  که اگر دلیل را بنای عقلا بگیریم  عقلا ید را اماره بر ملکیت میدانند و اینجور قبولش دارند  نه اینکه یک اصل  عقلائی و عملی باشد .اصلا ما یک اصل عملی عقلائی نداریم . اصل عملی در محیط  شرعی است که  تعبد است  ودر محیط عقلی تعبد نداریم  پس اگر دلیل  بنای عقلا باشد  بحث روشن است که ید اماره است نه اصل .و مسئله روشن میشود ..اما اگر دلیل  اعتبار ید را  اخبار بدانیم  اینجا است که بحث میشود  ایا ید اماره است یا اصل . در باب  اینکه ادله  شرعی  دلیل باشند  ابتدائا  به سه دسته تقسیم می کنیم این روایات را  ولی در اخر  کار دو دسته می شوند .

دسته اول: اینها دلالت بر اماریت میکنند  من باب اینکه انها کاشف عن الملکیه  هستند از این باب است .حدیث او ل :.کتاب ارث  باب  هشتم از ابواب میراث حد یث سوم :.یونس بن یعقوب  عن محمد بن ولید .سند شیخ به علی  بن حسن خوب است  در این سلسله  علی بن محمد بن زبیر  هست  که محقق داماد  از یک جمله نجاشی استفاده کرده  که این زبیر موثق است  مثل استاد ما  (ره) که گفته اند سند عالی است چون  واسطه اش  کمتر است  و می گوید ضمیر به احمدبن         می خورد نه به زبیر  من هم این را قبول دارم . ما یک توثیق لفظی داریم رویک توثیق عملی  یعنی به روایات این شخص عمل  میکنند که این از توثیق لفظی بالاتر است  خلاصه اقایان  می گویند  موثقه است  خلاصه سند خوب است  اما متن حد یث.فی امراه تموت  قبل  الرجل  او رجل قبل المرئه  قال : ما کان من متاع النسا ء فهو للمرئه  و ما کان  من متاع الرجل والمرئه فهو بینهما .یک چیزی که از اختصاصت زن است  مثل وسایل ارایشی وازا رایشی ها  این برای زن است  اما در باب مشترک  ها برای هر دو است .و من استولی من شی فهو له یک کبرای کلی است که حضرت القا میکنند .