درس خارج فقه آیت‌الله مجتبی تهرانی

کتاب الطهارة

89/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 صور سهگانه در باب نحوه مطهریِّت ماء مطر
 در ابتدای بحث درباره مطهریِّت ماء مطر سه صورت ارائه میدهم و بعد وارد مسائلی میشوم که آقایان فقهاء در این زمینه مطرح کردهاند.
 صورت اوّل: ماء مطر مستقیماً بر یک شیئ متنجّس جاری شود. در این مورد بحثی نیست که مطهِّر است و ماء مطر هم منفعل نمی‌شود و معتصم اوست. قدر متیقّن آنچه از مصبّ ادلّه هم به دست میآید، همین مورد است. فلذا دراینباره بحثی نیست؛ لذا این صورت را کنار می‌گذاریم.
 صورت دوم: یک مقدار ماء مطر در یکجا جمع شود که میزان آن قلیل باشد و باران هم مستقیماً درحال باریدن بر آن باشد. بعد ما متنجِّس را برای تطهیر داخل آن کنیم؛ یکی از اختلافاتی که میان آقایان فقهاء وجود دارد در مورد این صورت است که آیا این مقدار ماء مطر قلیلی که در این مکان جمع شده است، به صرف ملاقات با متنجِّس نجس میشود یا اینکه اینطور نبوده و مطهِّر هم هست؟ پس این صورت مصبّ بحث است که در این مسأله هم به آن اشاره شده است.
 در اینجا لازم است به نکته‌ای اشاره کنم؛ در باب تطهیر به وسیله ماء قلیل بحثی مطرح است که اگر ما خواستیم شیئ متنجّسی را به وسیله ماء قلیل تطهیر کنیم، آیا معتبر است که حتماً ماء قلیل بر متنجّس وارد شود تا ماء قلیل بتواند آن را تطهیر کند، یا اینکه لازم نیست ماء قلیل طاهر وارد بر شیئ متنجّس شود، بلکه اگر متنجّس هم وارد بر ماء قلیل شود، ماء قلیل باز هم مطهِّر است.
 در اینجا باید دقّت داشته باشید که اگر ما قائل به این شدیم که ماء قلیل در صورتی مطهِّر است که او وارد بر متنجّس باشد، یعنی نظر اوّل را پذیرفتیم، آن وقت این بحث مطرح میشود که یک میزان قلیل ماء مطری که در یک مکان جمع شده و در معرض بارش مستقیم باران هم قرار دارد، آیا باز هم خصوصیّت همان ماء قلیل را دارد که اگر متنجّس را در آن داخل و وارد کردیم، آن را تطهیر نکرده و خودش هم منفعل شود یا اینکه ماء مطر قلیلی که در یک مکپان جمع شده و باران هم مستقیماً در حال بارش بر آن است، متفاوت بوده و نه تنها منفعل نمیشود، بلکه متنجّس را هم تطهیر میکند؟
 ولی اگر نظر دوم را پذیرفتیم که اگر متنجّس هم وارد بر ماء قلیل شود، ماء قلیل باز هم مطهِّر است، این مورد دیگر از مصبّ بحث ماء مطر خارج می‌شود، چون در این صورت چه ماء مطر باشد و چه غیر ماء مطر، مطهِّریّت دارد.
 پس ماء قلیل در این صورت دوم مطهِّر است و منفعل هم نمیشود و این صورت مصبّ بحث ماست که باید ادلّه آن را بررسی کنیم.
 صورت سوم: ماء مطر در محلّی جمع شده که قلیل هم هست، ولی مطر مستقیماً بر او نمی‌بارد، بلکه این ماء مطر که در اینجا جمع شده، به نحوی به ماء مطر اتّصال دارد؛ مثل اینکه باران در حال باریدن بر روی پشت بام است و این آب به وسیله میزاب پایین آمده و در محلّی جمع میشود. فلذا آبی که در این محلّ جمع شده، به وسیله میزاب متّصل به بارانی است که بر پشت بام میبارد.
 «كذا المجتمع المتّصل بما يتقاطر عليه المطر». در این صورت هم اگر متنجّس وارد آن شود، این آب منفعل نمیشود و مطهِّر هم هست فلذا این صورت هم مصبّ بحث ماست.
 البتّه صورت چهارمی هم وجود دارد که بعداً به آن میپردازیم.
 ادلّه اثبات صورت دوم و سوم
 امّا ادلّهای که برای اثبات صورت دوم و سوم مطرح شده دو دلیل است که هر دو متّخذ از روایاتی است که در باب ماء مطر وارد شده است.
 مثلاً در مرسله «کاهلی» آمده بود: «قُلْتُ يَسِيلُ عَلَيَّ مِنْ مَاءِ الْمَطَرِ». همچنین در صحیحه «علی‌بن‌جعفر» هم بود که «سَأَلْتُهُ عَنِ الْبَيْتِ يُبَالُ عَلَى ظَهْرِهِ وَ يُغْتَسَلُ مِنَ الْجَنَابَةِ ثُمَّ يُصِيبُهُ الْمَطَرُ أَيُؤْخَذُ مِنْ مَائِهِ فَيُتَوَضَّأُ بِهِ لِلصَّلَاةِ فَقَالَ: إِذَا جَرَى فَلَا بَأْسَ بِهِ». ضمیر «مائه» به مطر برمی‌گردد. فلذا منظور همان ماء مطر است.
 امّا استدلال به وسیله این تعبیر، به این نحو است که گفتهاند تعبیر ماء مطر که در این روایات آمده، عرفاً بر این ماء مجتمع قلیل که مستقیماً در معرض بارش باران است و همچنین بر آن ماء مجتمعی که تحت میزاب جمع شده است و با واسطه میزاب در معرض آن است، صدق میکند.
 البتّه نباید فکر کنید که این صدق، به دلیل اتّصال این آبها به بارانی است که در حال باریدن است؛ یعنی مثل مواردی نیست که مثلاً یک مقدار آبی در کنار جوی جمع میشود و متّصل به یک آب جاری است. یا مثل جایی نیست که یک مقدار آب قلیل در یک جایی جمع شده ولی به وسیله لولهای به یک آب کر وصل است. در این موارد به دلیل اتّصال، این آبها به صرف ملاقات با نجاست منفعل نمیشوند و مطهِّر هم هستند؛ در حالیکه نمیتوان بر این آبها عنوان جاری یا کر گذاشت.
 فلذا این نکته را تذکّر دهم که در این مثالهایی که عرض کردم، به دلیل اتّصال است که این احکام بر آن آبها بار میشود. ولی در مورد ماء مطر و مصادیق آن اینطور نیست، یعنی اینطور نیست که به دلیل اتّصال آن آبهای مجتمع به بارانِ در حال بارش، حکم به عدم انفعال میدهیم. بلکه موضوع این است که عرف به خود این آبهای مجتمع میگوید ماء مطر.
 مثلاً در صحیحه «هشام‌بن‌سالم» که حدیث اوّل باب ششم از ابواب ماء مطلق وسائلالشیعه است آمده: «أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) عَنِ السَّطْحِ يُبَالُ عَلَيْهِ فَتُصِيبُهُ السَّمَاءُ فَيَكِفُ فَيُصِيبُ الثَّوْبَ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ مَا أَصَابَهُ مِنَ الْمَاءِ أَكْثَرُ مِنْهُ».[1] [1] روایت «هشامبنحکم» هم همینطور است. در این روایات بحث بر سر این است که در وقت بارش بارن، آب از پشت بام به پایین میآید و از سقف عبور کرده و روی لباس شخص چکه میکند. معمول هم اینطور بوده که روی پشت بام بول میکردهاند. سائل از امام میپرسد که آیا این قطرات پاک است یا خیر؟ امام هم میفرمایند «لَا بَأْسَ بِهِ». نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که این قطراتی که چکیده و به ثوب اصابت کرده، مستقیماً که از آسمان نچکیده است؛ بلکه از سقف چکیده و اینطور هم نبوده که سقف سوراخ باشد که مستقیم بر لباس شخص بچکد. فلذا اینطور بوده که آب روی سقف جمع شده و همان‌جایی هم جمع شده که محلّ بول کردن بوده است. پس مصبّ بحث این است که مقداری آب در زیر مطر و روی سقف و در محلّی که مخصوص بول کردن بوده است جمع شده و از سقف عبور کرده و به لباس شخص اصابت کرده است. این مقدار آبی هم که در زیر باران جمع شده به اندازه قلیل بوده است؛ چون عرفی نیست که به میزان کر، آب در پشت بام جمع شود.
 سراغ صحیحه «علی‌بن‌جعفر» هم که برویم، میبینیم که همین مفاد را دارد: «بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى (علیهالسّلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْبَيْتِ يُبَالُ عَلَى ظَهْرِهِ وَ يُغْتَسَلُ مِنَ الْجَنَابَةِ ثُمَّ يُصِيبُهُ الْمَطَرُ أَ يُؤْخَذُ مِنْ مَائِهِ فَيُتَوَضَّأُ بِهِ لِلصَّلَاةِ فَقَالَ إِذَا جَرَى فَلَا بَأْسَ بِه».‏پشت بامی وجود داشته که بر ظَهر آن بول میکردهاند و باران آمده و به اندازه ماء قلیلی بر روی پشت بام آب جمع شده است. شخص میپرسد آیا میتوان با این آب وضو گرفت؟ امام میفرمایند: «إِذا جَرَی فَلا بَأسَ بِه». این «جَری» که در روایت آمده است هم به معنی این است که ماء مطر معتنابه و کثیر باشد و خود جریان موضوعیّت ندارد.
 روایت «هشام‌بن‌حکم» هم به خوبی این مضمون را رسانده است: «عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) فِي مِيزَابَين سَالَا أَحَدُهُمَا بَوْلٌ وَ الْآخَرُ مَاءُ الْمَطَرِ فَاخْتَلَطَا فَأَصَابَ ثَوْبَ رَجُلٍ؛ لَمْ يَضُرَّهُ ذَلِكَ». [2] [2] در این روایات به خوبی بحث میزاب مطرح شده است. یعنی دیگر بحث این نیست که باران مستقیماً بر پشت‌بام آمده باشد؛ بلکه بحث این است که بر پشت بام بول میکردهاند و در همان حال نزول باران مشغول بول کردن بودهاند و از یک میزاب که مخصوص تخلیه بول بوده، بول میآمده و از میزاب دیگر باران میآمده و این دو در پایین پشت بام با یکدیگر قاطی شدهاند.
 مرسله کاهلی هم همین مطلب را میرساند: «عَنِ الْكَاهِلِيِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ يَسِيلُ عَلَيَّ مِنْ مَاءِ الْمَطَرِ أَرَى فِيهِ التَّغَيُّرَ وَ أَرَى فِيهِ آثَارَ الْقَذَرِ فَتَقْطُرُ الْقَطَرَاتُ عَلَيَّ وَ يَنْتَضِحُ عَلَيَّ مِنْهُ وَ الْبَيْتُ يُتَوَضَّأُ عَلَى سَطْحِهِ فَيَكِفُ عَلَى ثِيَابِنَا. قَالَ: مَا بِذَا بَأْسٌ؛ لَا تَغْسِلْهُ. كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَرَاهُ مَاءُ الْمَطَرِ فَقَدْ طَهُرَ».
 فلذا می‌بینیم که مصبّ بحث در این روایات، همان صورت دوم و سوم است.
 اضافه ماء به مطر، اضافه بیانیّه است
 مسأله دیگری که در این باب مطرح شده است، مسأله اشتراط یا عدم اشتراط حال تقاطر است. به تعبیر دیگر، آیا اضافه ماء به مطر در ماء المطر، اضافه بیانیّه است یا اضافه نشویّه؟ اگر اضافه بیانیّه باشد یعنی آبی که باران است و اگر اضافه نشویّه باشد یعنی آبی که از باران نشأت گرفته است؛ فلذا در جایی هم که باران و تقاطر قطع شود، باز هم ماء مطر صدق میکند.
 به نظر ما اضافه ماء به مطر، بیانیّه است؛ یعنی اگر باران قطع شود، عرف به آبی که باقی مانده است، ماء مطر نمیگوید و ماء مطر بر آن صدق نمی‌کند. چون لازمۀ اینکه اضافه، نشویّه باشد و ملاک ماء مطر بودن نشأت گرفتن از باران باشد این است که همه آبها ماء مطر باشند. در اصول فقه هم خوانده‌اید که مشتق، حقیقت تَلَبُّس به مبدأ است نه آن وصفی که اعمّ است از اینکه تلبُّس داشته باشد یا تلبُّس آن به مبدأ منقضی شده باشد. اگر اضافه نشویّه باشد به معنای این است که ماء دارای اقسام نیست و تقسیم ماء به ماء البئر، ماء الجاری، ماء الکر، بعد ماء المطر، بی فایده است و ما فقط ماء المطر داریم؛ چون همه آب‌های روی زمین از آسمان است. فلذا حتّی این آبهایی که در سطل خانههای شما است ماء المطر محسوب میشود و منفعل نمی‌شود.
 امّا آیا کسی که میگوید این اضافه نشویّه است، میتواند به این حرف‌ها ملتزم باشد؟ خیر.
 پس این اضافه، نشویّه نیست. بنابراین وقتی ماء مطر بر آبی صدق می‌کند که حین تقاطر مطر باشد و وقتی که بارن قطع شد، دیگر عرفاً به آن آب ماء مطر اطلاق نمیشود. لذا آقایان فقهاء، معیارِ «حین تقاطر» را میآورند و بعد همانطور که در مسأله هجدهم آمده است، سراغ تعیین مصادیق آن میروند.
 «المراد بماء المطر الذي لا يتنجس إلا بالتغير، القطرات النازلة و المجتمع منها تحت المطر حال تقاطره عليه، و كذا المجتمع المتصل بما يتقاطر عليه المطر»؛ البتّه دلیل اینکه ایشان تعبیر «المتّصل» را آورده این نیست که بگویند اتّصال شرط است؛ بلکه چه بسا برای صدق همان معنایی است که من عرض کردم. «فالماء الجاري من الميزاب تحت سقف حال عدم انقطاع المطر كالماء المجتمع فوق السطح المتقاطر عليه المطر». آبی که در پشت‌بام جمع شده است و باران روی آن می‌آید مصداق ماء مطر است و آبی بارانی که پائین پشتبام جمع شده است، در حالیکه هنوز باران می‌آید هم مانند همان آبی است که در پشت‌بام جمع شده است و اینها از این جهت با هم فرقی نمی‌کنند. جهت آن را هم عرض کردم و دو دلیل هم برای آن آوردم: یکی تعبیر به ماء المطر بود که حضرت فرمودند و دیگر اینکه مصبّ سؤالاتی که تقریباً در تمام این روایات در باب عدم انفعال ماء المطر مطرح شده بود، همین مورد بود.


[1] . وسائل‏الشيعة؛ ج: ،1 ص: 145
[2] . همان؛ ص:146