درس خارج فقه آیت‌الله مجتبی تهرانی

کتاب الطهارة

89/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 در فرع آخری [1] که در مسألة چهارم تحریر مطرح شده بود، برخی از آقایان فقهاء قائل به این شدهاند که چون هر دو جزء داخل و خارج در تغییر بوی آب موثِّر بوده، لذا بین دو جزء نجس، قدر جامع درست میکنیم و میگوییم آن قدرجامع است که بر آب اثر گذاشتهاست.
 ولی این حرف درست نیست، زیرا جامع یک امر انتزاعی و عقلی است و امر انتزاعی نمیتواند اثرگذار باشد. آن چیزی که اثر میگذارد، موجود خارجی است. درست کردن قدر جامع میان دو جزء نجاست مثل این است که بگوییم بین حدثین جامعی وجود دارد؛ در حالیکه جامع بین حدثین نداریم و هر حدثی یا اصغر است یا اکبر. لذا جامع بین خبثین هم نمیتوانیم درست کنیم. از طرف دیگر قدرجامع، موضوعِ دلیلِ حکم نیست و موضوع حکم همان موجودِ خارجیِ موثِّر درتغییر است.
 در مسألة گذشته بحث در مورد این بود که اگر بهواسطة نجاستی یکی از اوصاف ثلاثة آب تغییر کند، موجب نجاست آن میشود. امّا به دلیل وضوح مطلب، راجع به اینکه مغیِّر چه چیزی باشد بحث نکردیم.
 در این مسأله بحث بر سر این است که اگر چه مغیِّر نجسالعین است، ولی در برخورد با این نجس العین، آیا باید اوصاف ثلاثة آب مطلقاً تغییر کند؛ یعنی باید یکی از اوصاف ثلاثة خود را از دست بدهد، یا اینکه حتماً باید لون و طعم و ریح نجسالعین را به خود بگیرد؟ کدام یک است؟ این دو قضیّه است.
 مثلاً رنگکار از توالت خانه شروع به رنگ زدن کرده است و قلم مو و رنگ متنجِّس شده و بعد همة خانه را بهوسیلة این قلم مو رنگ کرده است. سپس این قلم موی متنجِّس را در حوض شستشو داده و رنگ آب حوض بر اثر برخورد با این رنگ و قلم موی متنجِّس تغییر کرد. ولی آب، رنگ متنجِّس را به خود گرفت؛ یعنی به رنگ قلم مو در آمد و نجسالعینی در کار نبود که رنگ آن را بگیرد. در اینجا حکم چیست؟ فرعی که ایشان در اینجا مطرح کردهاند سایر فقهاء نیز بدان اشاره داشتهاند و در کتاب عروة هم وجود دارد.
 ایشان میفرمایند: «المعتبر تأثر الماء بأوصاف النجاسة لا المتنجس، فإذا احمرّ الماء بالبَقَم المتنجس لا ينجس إذا كان كرا أو جاريا أو نحوهما.» که ایشان میفرمایند باید اوصاف نجاست را به خود بگیرد، نه متنجِّس را.
 امّا دلیل این حکم چیست؟
 البتّه صاحب جواهر با احتیاط برخورد نموده و میفرمایند: «و يمكن استنباط الإجماع عند التأمّل على عدمه». [2] که البتّه در این مسأله اجماعی وجود ندارد، چرا که نظرات مخالفی مطرح شده است. مرحوم شیخ طوسی در خلاف و مبسوط، مرحوم محقق در معتبر و مرحوم علّامه در تحریر برخلاف حکم این مسأله فتوا دادهاند. پس اینکه صاحب جواهر ادعای اجماع نمودهاند، درست نیست. فلذا به نظر من تعبیر موافق با موازین این است که بگوییم شهرت فتوایی وجود دارد و اجماعی که حاکی از سنت معتبر باشد نداریم.
 روایت اوّل: حدیث نبوی که فقهاء علیرغم مرسله بودن به آن عمل کردهاند: «خَلَقَ اللَّهُ الْمَاءَ طَهُوراً لَا يُنَجِّسُهُ شَيْ‏ءٌ إِلَّا مَا غَيَّرَ لَوْنَهُ أَوْ طَعْمَهُ أَوْ رِيحَهُ» [3] . بحث در مورد «مایموصوله» در روایت است که آیا اختصاص به نجسالعین دارد یا مطلق است؟ که البتّه اختصاص به «نجسالعین» نداشته و مطلق میباشد.
 روایت دوم: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الرِّضَا (علیهالسّلام) قَالَ مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا يُفْسِدُهُ شَیئ‏ٌٌ إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ رِيحُهُ أَوْ طَعْمُهُ فَيُنْزَحُ حَتَّى يَذْهَبَ الرِّيحُ وَ يَطِيبَ طَعْمُهُ لِأَنَّ لَهُ مَادَّةً» [4] که در این روایت کلمة «شیئ» آمده و مطلق است و شامل نجسالعین و متنجِّس میباشد.
 کلام مرحوم حاج آقا رضا همدانی
 مرحوم حاج آقا رضا در مورد صحیحة ابن بزیع میفرمایند:«و كيف كان، فيكفي في ضعفه انصراف الأدلّة عنه، بل ظهور صحيحة ابن بزيع في إرادة التغيّر بأوصاف النجس، كما لا يخفى على المتأمّل» [5] . ایشان میخواهند بفرمایند این صحیحه ظهور در نجسالعین دارد. ما که نمیدانیم ایشان از کجا این استظهار را نمودهاند. وما بدون تأمّل میگوییم که اتفاقاً صحیحه اطلاق دارد.
  البتّه قبول داریم که در روایات قبلی مثل فقه رضوی [6] تعبیراتی آمده که صریح هستند در اینکه ملاک نجسالعین است، امّا این روایت مطلق است.
 
 ادلّة لفظیّة در این باب اطلاق دارند
 سراغ ادلة لفظیة که میرویم، میبینیم ادلّهای که سند داشتند اطلاق دارند. امّا ادلّهای که مثل فقه رضوی سند ندارند و قابل خدشه هستند، اطلاق نداشته، فلذا این دسته از ادلّه تاب مقاوت در مقابل اطلاق دستة اوّل ادلّه را ندارند.
 کلام مرحوم آقای حکیم در مستمسک
 مرحوم آقای حکیم در مستمسک وقتی میفرمایند: «بل في الجواهر: يمكن استنباط الإجماع عند التأمل عليه. إذ مورد أكثر النصوص نجسالعين كالميتة، و الدم، و البول. و أما النبوي و نحوه فهو و ان كان لفظه عاماً للمتنجس، إلا أن منصرفه خصوص وصف نجس العين، إذ هو الذي يساعده الارتكاز العرفي من اختصاص النفرة بذلك لا غير عندهم. للفرق بين ظهور أثر النجس بالذات في الماء، و بين ظهور أثر الطاهر بالذات فيه، و ان كان نجساً بالعرض، فإن الأول يناسب البناء على نجاسة الماء دون الثاني، لأن النفرة الذاتية في الأول تستوجب النفرة عن الأثر، بخلاف الثاني، لعدم النفرة الذاتية فيه، و النفرة العرضية زائلة بزوال موضوعها، لفرض الاستهلاك فتأمل جيداً.» [7] ایشان میخواهد اطلاق «مایموصوله» در حدیث نبوی و «شیئ» در صحیحة «ابنبزیع» را به نجس العین منصرف کند. اما از چه راهی؟ میفرماید عرف از نجسالعین تنفّر دارد و نه از متنجّس. از نظر عرف، رنگی که به قلم مو بوده ذاتاً پاک است و بعد متنجّّس شده است وعرف فرق میگذارد بین اینکه اثر نجس بالذّات در ماء پیدا شود یا اثر طاهر بالذّات. بنابراین تغییر باید بهوسیلة نجسالعین بصورت بگیرد.
 امّا آیا میتوان با فرمایشات ایشان جلوی اطلاق دلیل را گرفت؟ آیا میتوانیم بگوییم که عرف از نجسالعین نفرت دارد و از متنجّس نفرت ندارد، پس بنابراین اطلاق نبوی و صحیحه منصرف به نجسالعین است؟ خیر. نمیتوانیم این حرف را بزنیم بلکه باید راه دیگری پیدا کرد.
 ظهور ادلّة لفظیّه در اینکه تغییر وصف باید بهوسیلة نجسالعین باشد
 بنده عرض میکنم که با توجّه به دلیل نبوی و صحیحه، به شکل دیگری میتوانیم از این روایات استظهار کینم که تغییر باید به وسیلة نجسالعین باشد. یعنی بگوییم که شارع مقدس به حسب خلقت اولیّه(خلقاللهالماءطهورا)، یک نظری به اشیاء طاهره و یک نظری هم به اشیاء نجسه کرده است؛ سپس دو دسته اشیاء درست کرده و فرموده این دستهای که نجاست در آنها جعل شده، دستة دیگر را متنجِّس میکند. فقط ماء است که متنجّس نمیشود مگر اینکه یکی از سه وصف آن به سبب نجاست تغییر کند؛ که آنوقت ظهور در این دارد که تغییر وصف باید به نجس العین باشد نه به ملاقات. این تعبیر، کمی قابل قبولتر است نسبت به مطلبی که ایشان فرمودند.
 البتّه نمیتوانیم از این بگذریم که اگر عبارات روایات را به دست عرف بدهند، ابتداءً به ذهن عرف این میآید که تغییر به وصف نجسالعین است. امّا اینکه مرحوم آقای حکیم میفرماید عرف از نجس العین تنفّر دارد و نه از متنجِّس، همیشه اینطور نیست. زیرا گاهی متنجِّساتی هستند که تنفّر عرف از آنها بیش از خود نجس است.
 مطلبی که در این مسأله آمده این است که اگر اوصاف ثلاثة آب مطلقی به سبب نجاست تغییر کند، امّا وصف نجسالعین را به خود نگیرد. بلکه وصفی که به خود گرفته مشابه وصف نجسالعین باشد، چه حکمی باید کرد؟ مثلاً در آبی مطلق خون ریخته شده، امّا رنگ آب قرمز نشده، بلکه زرد شده است. وصف نجس العین سرخی است و رنگ آب که تغییر کرده زرد شده است. در اینجا چهار احتمال مطرح است که آنها را در جلسة بعد عرض میکنم.


[1] . «نعم إذا وقعت الجيفة خارج الماء و وقع جزء منها فيه و تغير بسبب المجموع من الداخل و الخارج تنجس»
[2] . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج:‌1، ص: 83
[3] . مستدرك‏الوسائل؛ ج:1، ص:202
[4] . وسائل‏الشيعة؛ ج: 1، ص:141
[5] . مصباح الفقيه؛ ج: ‌1، ص: 49
[6] . «وَ كُلُّ غَديرٍ فيه مِنَ الماءِ أكثرُ من كرٍّ لا يُنَجِّسه ما يَقَعُ فيه من النجاساتِ... إلّا أن يكونَ فيه الجيفُ فَتَغَيَّرَ لونَه أو طعمَه أو رائحتَه فإذا غَيَّرَته لَم يشرب منه و لَم يَتَطَّهَر منه». فقه‏الرضا(ع)؛ ص: 91. مستدرك‏الوسائل؛ ج:1، ص:189
[7] . مستمسك العروة الوثقى؛ ج:‌1، ص: 120