درس اخلاق آیت الله مجتبی تهرانی

91/05/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 نفرین حضرت نوح(علیه‎السّلام) در مواجهه با معاندین
 أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحيمِ؛
 «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ‏ دُعَائِي‏ إِذَا دَعَوْتُكَ‏ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ» [1]
 مروری بر مباحث گذشته
 گفته شد ماه مبارک رمضان ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است، یعنی دعای خیر نسبت به خود و دیگران، چه مادّی باشد و چه معنوی. امّا گفتیم دعایِ به غیر خیر، نهی شده است. گفتیم، در مواردی، نفرین‎هایی که انبیا و بعضی از اولیا کرده‎اند جهت خاصّ خودش را داشت و تقسیم‎بندی کردیم که آن‎ها نسبت به معاندینِ با حق نفرین می‎کردند، البته نه همۀ آن‎ها را. توضیح داده شد که نسبت به مستضعفین برای هدایتشان دعای به خیر می‎کردند.
 حضرتنوح، پیامبر مرسل
 در بین انبیا اوّلین پیامبری که مرسل است و شریعت آورده، حضرت‎نوح، از پیامبران اولوالعزم است که بعد از او حضرت‎ابراهیم و بعد حضرت‎موسی و عیسی و پیغمبراسلام هستند. در قرآن، اوّلین کسی که می‎بینیم قومش را نفرین کرده، راجع به حضرت‎نوح است. در آیات متعدّد در مورد حضرت‎نوح، بیش از دیگران داریم و بعداً به بعضی از این‎ها اشاره خواهم کرد. حضرت‎نوح قوم خودش را نفرین کرد و چون در آن نکته‎ای غیر از نکته‎ای که در نفرین انبیا است، ذکر شده، لذا این را جدا کردم و می‎خواهم در مورد آن صحبت کنم.
 تفاوت نفرین حضرت‎نوح با دیگر پیامبران
 برای خاطر اینکه مطلب روشن شود، باید عرض کنم که چرا او را جدا کردم. یعنی تفاوت حضرت‎نوح با انبیا دیگر چه بوده است؟ انبیا دیگر قوم خودشان را نفرین می‎کردند امّا حضرت‎نوح، مَن فِی الأرض را لعن کردند. دقّت کنید! که چرا من او را از انبیا دیگر جدا کردم. دیگران یا شخص را نفرین می‎کردند یا گروه را، امّا راجع به حضرت‎نوح این‎طور نیست، مَن فِی الأرض را نفرین فرمود و خدا هم از او قبول کرد و هرچه بود الّا خودش و چند نوع دیگر را از بین برد. چرا؟ [2]
 اختلافات در سنّ حضرت‎نوح
 اوّل وارد می‎شوم تا نسبت مدّتی که حضرت‎نوح در بین ابناء بشر بود و آن‎ها را به توحید دعوت می‎کرد چه مقدار بوده است. عمر حضرت‎نوح را می‎دانید و ضرب‎المثل هم هست. البته قرآن در سوره عنکبوت تا نهصدوپنجاه سال را مطرح می‎کند: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسينَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ * فَأَنْجَيْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفينَةِ وَ جَعَلْناها آيَةً لِلْعالَمينَ»؛ [3] ولی سنّ حضرت‎نوح این نیست. نمی‎خواهم وارد این آیه بشوم، امّا از خود همین آیه هم بیرون می‎آید. می‎گوید: «أَرْسَلْنا»؛ بعد از اینکه رسالت را به او دادیم عمرش نهصد و پنجاه سال بود. زمانی که می‎خواست به رسالت برسد بچّۀ شیرخواره نبود. در اینجا روایات و اقوال زیادی داریم. مرحوم مجلسی(رضوان‎الله‎تعالی‎الیه) در رابطه با عمر حضرت‎نوح می‎گوید: این مسئله‎ای اختلافی است. بعضی‎ها هزار سال گفته‎اند، بعضی‎ها ‎هزار و چهارصد و پنجاه سال، بعضی هزار چهارصد و هفتاد سال و بعضی دوهزار و پانصد سال؛ که دربارۀ دوهزار و پانصد سال روایات متعدّد داریم و بعضی‎ها روی همین تکیّه می‎کنند.
 مقدار سنّ حضرتنوح
 حضرت‎نوح هشتصد و پنجاه سال در قومش بود، ولی مبعوث به رسالت نشد. بعد از آن بود که به رسالت مبعوث شد. طبق قرآن نهصدوپنجاه سال هم قومش را به توحید دعوت کرد و بالاخره نفرینشان کرد. بعد هم وقتی که از کشتی پیاده شد، بلافاصله بعد از آن از دنیا نرفت، بلکه پانصد سال بعد از آن هم زنده بود و دویست سال هم طول کشید تا کشتی را ساخت. این‎ها را جمع ببندید می‎شود دوهزاروپانصد سالی که در روایات است.
 مجانین واقعی!
 در قرآن سوره‎های زیادی در مورد حضرت‎نوح هست. مثلاً سورۀ مؤمنون است و در آنجا آیات متعدّد وجود دارد؛ سوره شعرا از صدوهفده تا صدوبیست؛ سوره قمر؛ آیۀ نه و ده سوره هود و سوره نوح. ببینید که یک یا دو آیه نیست. شما در این آیات که می‎خوانید، می‎بینید که حضرت‎نوح با چه کسانی مواجه بود و آن‎ها چه سبک مغزهایی بودند. چه تهمت‎ها به او زدند، مثل اینکه می‎گفتند: مجنون است یا جن‎زده است؛ همین چیزهایی که به هم پیغمبر می‎گفتند. به اصطلاح:
 رگ رگ است این آب شیرین و آب شور
 بر خلائق می‏رود تا نفخ صور
 وقتی حرف حقّی گفته می‎شود، زود می‎گویند: جن‎زده و مجنون است؛ «إِنَّهُ‏ لَمَجْنُونٌ‏». بعد خدا جواب می‎دهد: «إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ».
 مواجهه پیامبران با اقوامشان
 روایتی است از امام‎صادق(علیه‎السّلام) که حضرت‎نوح را آزارش می‎دادند و او را شروع کردند به زدن. آن‎قدر کتکش زدند که از داخل گوشش خون بیرون زد تا بیهوش شد و سه شبانه روز به همین حالت بود. ببینید که با چه دیوانه‎هایی مواجه بوده است. برخوردهایی که این قوم با حضرت‎نوح کردند با پیغمبر ما نکردند. امّا در عین حال حضرت‎نوح نفرین نکرد؛ درست مثل پیغمبر. عین این جمله را از حضرت‎نوح دیدم: «اللَّهُمَ‏ اهْدِ قَوْمِي‏ فَإِنَّهُمْ‏ لَا يَعْلَمُونَ‏» که پیغمبر هم در حرف‎هایش استخدام کرده است. پیغمبر ما را زدند و صورتش را زخمی کردند. عدّه‎ای گفتند: نفرین کن، دیدی حضرت‎نوح را، که نفرین کرد؟ گفت: «اللَّهُمَ‏ اهْدِ قَوْمِي‏ فَإِنَّهُمْ‏ لَا يَعْلَمُونَ»؛ همانی که حضرت‎نوح، بعد از سه روز از آنکه به هوش آمد گفت. گفت: «اللَّهُمَ‏ اهْدِ قَوْمِي‏ فَإِنَّهُمْ‏ لَا يَعْلَمُونَ». ببینید چه طور این‎ها متعمّل بودند. مگر نفرین می‎کردند؟ اصلاً و ابداً.
 صبر سیصد ساله!
 آن‎هایی که ایمان آورده بودند به او گفتند: نفرین بکن، این‎ها که درست نمی‎شوند. حاضر نشد این کار را بکند، امّا بالاخره در مضیقه قرار گرفت تا نفرینشان کند. تعبیر این است که ملائک آمدند و وساطت کردند که عجله نکن. گفت: باشد، من سیصد سال صبر می‎کنم. [4] این مسئله چند بار تکرار شد و حاضر نشد نفرین کند، تا کار به اینجا رسید که نفرین کند. البته اقدام را هم خودش انجام نداد، به این معنا که از ناحیۀ خداوند به او گفته شد.
 چرا نوح نفرین کرد؟
 روایتی است که صدوق در علل‎الشرایع نقل می‎کند. از حنانۀ‎بن‎‎سدیر می‎گوید: «قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه‎السّلام) أَ رَأَيْتَ نُوحاً(علیه‎السّلام) حِينَ دَعَا عَلَى قَوْمِه‏»؛ سوال این است که چرا نوح قومش را نفرین کرد؟ حضرت آیۀ سوره نوح را فرمودند: «رَبِّ لا تَذَرْ»؛ [5] که من تکیه‎‎ام بر همین است، «إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ * قالَ يا قَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذيرٌ مُبينٌ * أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطيعُونِ * يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرْكُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذا جاءَ لا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * قالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمي‏ لَيْلاً وَ نَهاراً * فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائي‏ إِلاَّ فِراراً * وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ في‏ آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً * ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهاراً». [6] ببینید حضرت‎نوح همین‎طور رفتار می‎کند امّا هرچه کرد نتیجه‎ای نگرفت. خلاصه‎ دیگر معذور شد، «وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرينَ دَيَّاراً»؛ [7] دیگر کارش به اینجا رسید، «إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّاراً»؛ [8] بحث من اینجاست. از حضرت سؤال می‎کند که: چرا این‎طور بود و حضرت‎نوح قومش را نفرین کرد. حضرت در جواب می‎گوید: «عَلِمَ أَنَّهُ لَا يَنْجُبُ مِنْ بَيْنِهِمْ أَحَدٌ»؛ این را فهمید که دیگر کسی از این‎ها ایمان نمی‎آورد. می‎گوید: «قُلْتُ وَ كَيْفَ عَلِمَ ذَلِكَ»؛ گفتم این را از کجا می‎شود فهمید؟ «أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا يُؤْمِنُ‏ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ‏ فَعِنْدَ هَذَا دَعَا عَلَيْهِمْ‏ بِهَذَا الدُّعَاء». [9] این بی‎حساب نبود بلکه حساب شده بود. البته ابتدا خودِ حضرت‎نوح هم نفرین نکرد و تا وقتی که خدا به او نگفت، باز نفرین نمی‎کرد.
 شیوع بت‎پرستی و دلبستگی به آن
 نکته‎ای را اشاره می‎کنم. این از اموری است که شاید در تاریخ هم مشهور باشد که بت‎پرستی از زمان حضرت‎نوح شکل گرفت. این در آیات هست. [10] بت‎پرستی از زمان حضرت‎نوح، به قدری به ذائقۀ قومش شیرین آمده بود که دست برنمی‎داشتند. هرچه حضرت‎نوح می‎آمد تا آن‎ها از شرک دست بردارند و به سمت توحید هدایت شوند امّا از کارشان دست نمی‎کشیدند. ضمناً بدانید که بی‎جهت که خدا به حضرتýنوح گفت: نفرینشان کن. خدا بی حساب نمی‎گوید. این‎طور نیست که خدا مثل ما عصبانی بشود. این نفرین حساب شده بود و حکمت داشت. در آیۀ شریفه، حضرت‎نوح دو علّت را برای نفرینش ذکر می‎کند.
 دو علّت نفرین حضرتنوح:
 معاندین، به انحراف می‎کشند
 اولین علّت اینکه اگر این‎ها بمانند، تعبیر این است: «إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ»؛ و می‎گوید: «وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرينَ دَيَّاراً»؛ [11] چرا؟ «إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ» اگر بگذاری این‎ها بمانند، همۀ بنده‎های تو را منحرف می‎کنند. این علّتی بود که نسبت به تمام انبیا و اولیا مطرح کردیم؛ البته علّتی همگانی بود و گفتیم، معاندین و آن‎هایی که با حق دشمنی دارند این‎طور هستند. امّا اشاره کردیم اگر کاری از دستشان بربیاید، نفرین کن ولی اگر بی اثر بودند و به قول ما، «کالحَجَر جَنبَ الإِنسان»؛ مثل سنگ‎های بیابان هستند، رهایشان کن. در اینجا دارد که، «يُضِلُّوا»؛ این‎ها هر که بخواهد ایمان بیاورد، او را برمی‎گردانند. حضرت‎نوح اولین علّت را همان می‎فرماید که تمام انبیا و اولیا نفرینشان حول محور همین می‎گشت و در جلسات گذشته در مورد آن بحث کردیم.
 علّت دوم...
 بحثم بر علّت دومی است که حضرت‎نوح مطرح می‎کند و نسبت به هیچ یک از پیغمبران نداریم تا برای اینکه قومشان را نفرین کنند، بر روی این تأکید کرده باشن که بقیّه را جلسۀ آینده عرض خواهم کرد.


[1] . بحارالانوار، ج91، ص96
[2] . البتّه خودم شخصاً ندیدم که کسی این بحث را کرده باشد. ندیدم کسی وارد شده باشد.
[3] .سوره مبارکه عنکبوت، آیه14و15
[4] . البته اگر سه هزار سال هم صبر می‎کرد این‎ها آدم نمی‎شدند.
[5] .علل‎الشرایع، ج1، ص31
[6] . سوره مبارکه نوح، آیات 1الی 8
[7] . سوره مبارکه نوح، آیه 26
[8] . سوره مبارکه نوح، آیه 27
[9] . علل‎الشرایع، ج1، ص31
[10] . اسم بت‎ها را هم که می‎دانید؟ نشانیِ آیات را دادم؛ بروید و نگاه کنید.
[11] . سوره مبارکه نوح، آیه 26