درس اخلاق آیت الله مجتبی تهرانی

91/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 مرور مباحث گذشته
 در جلسه گذشته، رواياتي را در باب تربیت از پيامبر اكرم و ائمه(صلوات‌الله‌اجمعين) مطرح كردم كه خود پيغمبر فرمود: خدا من را ادب كرد و بعد از آنكه پيغمبر به واسطه خدا ادب و تربيت شد، براي تربيت ديگران مأموريت پيدا كرد. پیغمبر راجع به علي(عليه‌السلام) هم فرمود: من تربيت شده خدا هستم، علي هم تربيت شده دست من است. اين‌ها مطالبي است كه در جلسه گذشته مطرح شد.‬‬‬
 دو نحو ادب الهی
 امّا مطلبي را كه در جلسه گذشته مطرح كردم، مي‌خواهم به طور اختصار در این جلسه تتميم كنم. عرض شد ادب الهي حتّي نسبت به انبياء به دو نحو انجام مي‌شود؛ يك؛ «تربيت مستقيم» دو؛ «تربيت غير مستقيم». اين يك چيز مخفي هم نيست، آشكار است.
 در جلسه گذشته با اشاره به بعضي از آياتي كه خطاب به پيغمبر اكرم درباره تأدیب الهی بود، راجع به «تربيت مستقيم»، مطالبي را مطرح كردم؛ گفتيم: خدا اوّل به طور مستقيم به آن حضرت خطاب مي‌كند و مي‌گويد: اين كار را بكن! آن كار را نكن! اين‌طور باش! آن‌طور نباش! همه اين‌ها نسبت به ابعاد گوناگونش بود.
 امّا خداوند در تربيت انبياء روش ديگري دارد و آن روش «تربيت غير مستقيم» است كه در اين جلسه مي‌خواهم راجع به آن بحث كنم.
 خداوند پیغمبران را تربیت نمود
 من مي‌خواهم حتّي راجع به پيغمبر اكرم عرض كنم. جلسه گذشته هم راجع به پيغمبر اكرم، در سوره انعام از آيه هشتاد به اين طرف بحث کردم که شروع مي‌كند انبياء را شمارش كردن و اینکه خداوند ضمن مأموريتي دستوراتي به آن‌ها داد و ايشان نيز به آن عمل كردند. خداوند در آخر كار به پيغمبر كه خاتم آن‌ها است خطاب مي‌كند و مي‌فرمايند: «أُولئِكَ الَّذينَ هَدَى اللَّهُ»؛ يعني انبياء كساني بودند كه خداوند هدايتشان كرد، «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»؛ [1] خداوند مي‌گويد: پس تو به هدايتي كه اين‌ها پيدا كردند اقتدا كن!
 من اينجا نكته‌اي را عرض كنم و آن اينكه در اينجا مراد از هدايت انبياء و بعد هم هدايت پيغمبر چيست؟ وقتی مي‌گويد: تو به آنها اقتدا كن! منظور هدايت اعتقادي نيست؛ چون «اعتقاد» اقتدا كردني نيست. در «اعتقاد»، اقتدا اصلاً معنا ندارد. اين‌ «اقتدا كردن» مربوط به عمل است. مي‌خواهم اين را بگويم كه اين، به روش رفتاري مربوط مي‌شود؛ يعني همان بحث تربيت ما. خدا مي‌گويد: من اين‌ها را تربيت‌ كردم كه از نظر عملي چه كاري انجام بدهند، چه كاري انجام ندهند، چه اعمالي از آن‌ها صادر شود، چه اعمالي صادر نشو.، من به آن‌ها گفته‌ام. به پيغمبر مي‌گويد: تو بيا به آن‌ها اقتدا كن! منظور «اقتداء عملي» است. ببين آن‌ها چه كار مي‌كردند؟ از آن‌ها الگو بگير! حال مي‌گويم كه چرا به پيغمبر مي‌گويد از آن‌ها الگو بگیر؟ ولي اين را بدانيد که پيغمبر نمي‌تواند براي حضرت نوح الگو شود؛ يك وقت اين حرف‌ها در ذهنتان نيايد. در اينجا، اين تعبير كه دارد: «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»؛ يعني تو اعمال صالحي را كه انبياء عمل مي‌كردند اختيار كن چون من اين اعمال و روش‌هاي رفتاري و گفتاري را به آن‌ها آموزش دادم.
 
 در سوره انبياء آمده است كه: «وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ»؛ اينجا ديگر خيلي روشن و واضح، انبياء را مي‌گويد كه آن‌ها را پيشروان قرار دادم واز نظر كارهايشان به امر ما هدايت شدند. «أَوْحَيْنا»؛ به آن‌ها وحي كرديم؛ اين مستقيم است. «وَأَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ وَإِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ وَكانُوا لَنا عابِدين»؛ [2] ما به اين‌ها روش داديم، لذا مي‌گويند: اين روش را از اين‌ها بگيريد، اين روشي است كه من دادم. اين‌ها تربيت شدة يدالله‌ هستند.
 خداوند پيغمبر را با سبك مستقيم و غير مستقيم تربيت ميكند
 به حسب ظاهر خداوند پيغمبر را به هر دو سبك مستقيم و غير مستقيم تربيت مي‌كنند؛ خداوند به آن حضرت مي‌گويد: «قُلْ رَبِّ زِدْني ‌عِلْماً»؛ [3] «قُل»؛ تند تند به آن مي‌گويد، مي‌گويد مستقيم به آن وحي مي‌كنيم. از آن طرف هم به آن دستور مي‌دهد كه روش انبياء گذشته را هم فرا بگير. هم مستقيم هم غير مستقيم.
 در باب مسأله تربيت بحثي وجود دارد مبني بر اينكه انسان اگر بخواهد خودش را بسازد و از اسارت هوا‌هاي نفساني واز اين ظلمات بيرون بيايد و بهترين روش، روش ديداري است. يعني اگر شما بخواهي كسي را تربيت كني، هم گفتاري مي‌تواني، هم ديداري. آنچه اثر بيشتري دارد روش ديداري است. در باب همه اين‌گونه است، صحبت انبياء و اولياء و غير آنها نيز به همين صورت است.
 انقیاد و ولایت پذیری از اولیای خدا
 خداوند در اينجا به پيغمبر اين‌گونه خطاب مي‌كند: «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»؛ يا اينكه اينها را «أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا»؛ و ما آمديم اين‌ها را تربيت كرديم؛ به پيغمبر نيز مي‌گويد: شما از آن‌ها پيروي كنيد. براي اينكه به من و شما برساند، كه يگانه راهي كه بيشترين اثر را در تربيت دارد اين است که انسان افعال كساني را كه تربيت شده مكتب الهي هستند از نزديك مشاهده كند، زيرا همین که رفتار آن‌ها را ببينيد رفتار آن‌ها بر روي او اثر مثبت خواهد داشت. اين مسئله را در قالب‌هاي مختلف مي‌ريزند و تحويل مي‌دهند. در روايات ما مسأله اِنقياد و ولايت پذيري از اولياء خدا آمده است. انقياد و تسليم بودن از روش رفتاري آن‌ها؛ روش گرفتن. ولايت از نظر عملي به معناي سرپرستي است که ما به آن يك محبّت دروني مي‌گوييم، نه سرپرستي او را، كه همين اُسوه بودنش را بپذير، مُنقاد او بشو و اين بهترين راه است براي اينكه انسان خودش را تربيت كند. لذا خدا به پيغمبر با آن جلالت و قدري كه داشت امر مي‌كند: «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»، ديگر من و تو حسابمان پاك است كه بخواهيم از پيغمبر روش بگيريم و اقتدا به پيغمبر كنيم! مي‌گويد من به پيغمبر خاتمم گفتم، از آن انبيائي كه همه‌شان مادون پيغمبرند ولي تربيت شده الهي هستند، نگاه كن چه‌كار مي‌كنند، اعمال صالح آن‌ها را بگير!
 بهترین راه و روش
 من يك روايتي مي‌خوانم، روايت از امام صادق عليه السلام است، مي‌فرمايد: «لاطريق للأكياس»؛ راهي نيست براي زيركان. «من المؤمنين أسلم من الاقتداء لأنه المنهج الأوضح»؛ راه روشن همين است كه تربيت شده دست الهي و مكتب الهي را ببينند و به او اقتدا كنند. «لأنه المنهج الأوضح و المقصد الأصَح قالَ الله عزوجل لأعز خلقه محمد(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم»؛ خداوند به عزيز‌ترين خلقش یعنی به پيغمبر اكرم مي‌گويد: «أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»؛ حضرت به آيه استدلال مي‌كند و مي‌گويد: اين‌ها دست پرورده‌هاي خدا هستند. به پيغمبر مي‌گويد: تو به اين دست‌پرورده‌هاي خدا اقتدا كن! «فلوكان لدين الله مسلك أقوَم»؛ اگر براي دين الهي يك روشي محكم‌تر بود «من الاقتداء لَنَدب أنبياءه و أولياءه إليه»؛ [4] خدا انبياء را به آن راه سفارش مي‌كرد. معلوم مي‌شود اينكه در قرآن سفارش مي‌شود به پيغمبرش و مي‌گويد که «فَبِهُداهُمُاقْتَدِهْ»؛ ما از نظر سازندگي روشي بالاتر از اين نداريم.
 اگر خدا را دوست داريد، بايد از من متابعت كنيد
 در اين باب هم از پيغمبر اكرم و هم از علي(عليه‌السلام) در نهج البلاغه تعبيراتي وجود دارد. در يك روايتي است از پيغمبر اكرم «قال رسول‌الله(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم)أَحْسَنَ الْهُدَى هُدَى الْأَنْبِيَاء»؛ [5] علي(عليه‌السلام) «اقْتَدُوا بِهَدْي ِنَبِيِّكُمْ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْيِ»؛ [6] بنابراين يك تربيت از ناحيه خدا داريم كه مستقيم است و يك تربيت غير مستقيم داریم، به تعبيري حالا غير مستقيمش كرديم. اين اختصاص به انبياء ندارد، يك روش كلّي الهي است. خدا بخواهد تربيت بكند هم مستقيم، هم غير مستقيم، به همين نحو است كه گفتيم. اگر شما در قرآن هم برويد همين را مي‌بينيد، خطاب به مؤمنين می‌فرماید: «ياأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ»؛ [7] اوّلي مستقيم است، دومي غير مستقيم. روش الهي پيغمبر از قرآن است. اين برمي‌گردد به اين تعبير كه به پيغمبر مي‌فرمايند: «قُل»؛ به مؤمنين بگو: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»؛ [8] اگر شما خدا را دوست داريد، بايد از من متابعت كنيد؛ يعني به من اقتدا كنيد، آن وقت آنجا خدا شما را دوست دارد.
 اقتداء عملی
 لذا در باب تربيت، تربیت الهي يك قانون كلّي مي‌شود. خدا دو روش دارد به كار مي‌گيرد، يكي مستقيم و يكي غير مستقيم، چه نسبت به انبياء و اوليائش و چه نسبت به عموم مردم، هيچ فرقي نمي‌گذارد. امّا دوم كه غير مستقيم است، اقتداء عملي است چون اين روش، روش مؤثرتري محسوب مي‌شود. اين روش مؤثر‌تر از روش قولي است. لذا در قرآن از آن تعبير مي‌كنند به اقتدا. در نماز جماعت مي‌گوييد: به آقاي فلاني اقتدا كردم؛ يعني هر كاري او مي‌كند من هم مي‌كنم، پشت سرش است. اگر انسان بخواهد خودش را بسازد، راهي جز راه انبياء ندارد. نشستن و بحث كردن و استدلال كردن و بالا و پايين كردن، اين‌ها سر جاي خودش. اگر اين‌ها در حيطه عمل يعني اقتداي عملي نيايد، فايده ندارد. آن‌ها بايد در وادي عمل بيايد، اگر نيايد فايده‌اي ندارد، آدم شدن نيست، تمام شد رفت. انسان شدن نيست، چه برسد به الهي شدن. اين در تربيت مكتب الهي است.
 ما اگر بخواهيم واقعاً خودمان راتربيت كنيم، بايد به انبياء و اولياء اقتداي عملي كنيم. ما كه بالاتر از پيغمبر نيستيم، به پيغمبرش خطاب مي‌كند بايد اقتدا كني. من مكرّر در بحث‌هايم گفته‌ام كه ما از نظر سازندگي خود انسان، يك راه بيشتر نداريم. چه فردي‌اش باشد و چه اجتماعي‌اش. چون اين بحث، بحث مفصّلي است و من هم به ذهنم مي‌رسد يك وقتي تحت يك عنوان «روش نبوي و روش علوي» اين را مطرح كردم. چون اين‌ها روش رفتاري است ديگر. به ذهنم اين است كه اين بحث را كردم و روايات را آنجا آورده‌ام، فقط مي‌خواستم يك اشاره‌اي كرده باشم.
 ماه رجب وارد شد
 امّا مطلبي كه مي‌خواهم به دوستان تذكّر بدهم اين است كه كه در روايات داريم ماه رجب شهر الله است. ماه شعبان، ماه پيغمبر اكرم است. ماه رمضان هم ماه امّت است. در بين زمان‌هايي كه در به اجابت رسيدن دعا‌ها تأثیر زیادی دارد، ماه رجب است. عجيب اين است كه اين اختصاص به اسلام هم ندارد؛ يعني ماه رجب قبل از اسلام نیز در ارتباط با حوائج، عظمت داشته است! مردم در زمان جاهليّت هم منتظر بودند که ماه رجب بيايد، حاجت‌هايشان را حالا روي همان عقيده‌هاي خودشان در ماه رجب بخواهند. چون مي‌گفتند: در ماه رجب بخواهيم به اجابت مي‌رسد و به حاجت‌هايمان مي‌رسيم. در جاهليّت که از اسلام خبري نبود هم این‌طور بوده است. مي‌خواهم بگويم ماه رجب، در تاريخ يك سابقه اين چنيني دارد. اگر شما به دعا‌هاي ماه رجب مراجعه كنيد می‌بینید که روی این مسأله خيلي سفارش شده است. در دعا‌هاي ماه رجب هم زياد مسأله حوائج مطرح شده است، «يا مَن يَملِكُ حَوائِجَ السّائِلينَ»؛ اوّلين دعا در اعمال روز‌های این ماه است. در مورد دعا‌هايي كه بعد از نماز آمده «يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ كُلِّ شَرٍّ يَا مَنْ يُعْطِي الْكَثِيرَ بِالْقَلِيلِ يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ سَأَلَهُ يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ لَمْ يَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ تُحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَة»؛ [9] دعاهايي كه در ماه رجب وارد شده غالباً در ارتباط با حوائج است‌.
 در يك روايتي ازپيغمبر اكرم دارد که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى نَصَبَ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ مَلَكاً»؛ خداوند در آسمان هفتم فرشته‌اي را نصب فرموده است «يُقَالُ لَهُ الدَّاعِي»؛ اسمش داعي است. داعي يعني جارچي. «فَإِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَجَبٍ يُنَادِي ذَلِكَ الْمَلَكُ كُلَّ لَيْلَةٍ مِنْهُ إِلَى الصَّبَاحِ»؛ وقتي ماه رجب وارد مي‌شود فرشته‌اي كه در آسمان هفتم است هر شب از ماه رجب تا به صبح ندا مي‌دهد: «طُوبَى لِلذَّاكِرِينَ طُوبَى لِلطَّائِعِينَ»؛ اين حرف او است، «و َيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى»؛ اين ملك مي‌گويد: اي مردم! مي‌دانيد امشب خدا دارد چه مي‌گويد؟ «أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي»؛ من هم‌نشين كسي هستم كه با من بنشيند. «وَ مُطِيعُ مَنْ أَطَاعَنِي»؛ چه تعبير عجيبي! من اطاعت مي‌كنم از كسي كه از من اطاعت كند. هر چه بخواهي به تو مي‌دهم. «وَ غَافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنِي»؛ هر كه از من طلب غفران كند، او را مي‌آمرزم. «الشَّهْرُ شَهْرِي»؛ ماه ماه من است. ماه رجب ماه خدا است. «وَ الْعَبْدُ عَبْدِي»؛ بنده هم بنده من است، هيچ كسي را طرد نمي‌كند. «وَالْعَبْدُ عَبْدِي وَالرَّحْمَةُ رَحْمَتِي»؛ رحمت، رحمت من است. «فَمَنْ دَعَانِي فِي هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ»؛ هر كه در اين ماه من را بخواند، من جوابش را مي‌دهم. «وَمَنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ»؛ هر كه در اين ماه از من درخواستي كند به آن عطا مي‌كنم. «وَ مَنِ اسْتَهْدَانِي هَدَيْتُه»؛ هر كه از من طلب هدايت كند، هدايتش مي‌كنم. «وَجَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَيْنِي وَ بَيْنَ عِبَادِي» من اين ماه را ريسماني قرار دادم بين خودم و بنده خودم. «فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَيَّ»؛ [10] چه تعبير بالايي است! اگر كسي در ماه رجب اعتصام به اين ماه پيدا كند، يعني به اين حَبل و به اين ريسمان اعتصام پيدا كند، اين به من مي‌رسد؛ يعني بهترين موقعيت‌ها براي ما فراهم آمده است. مي‌خواستم بگويم اين ماه را قدر بدانيد، اين ماه مقدّمه است براي ماه مبارك رمضان. همه چيز در آن هست و مهمتر از همه اينكه خدا اين ماه را وسيله‌اي قرارداده است كه ما بتوانيم خودمان را به خدا برسانيم، خودمان را تطهير كنيم. همه چیز در اين روايت بود. لذا مي‌خواستم به دوستان سفارش كنم که از اين ماه غفلت نكنيد! اين دعا‌هايي را كه در ماه رجب وارد شده است بخوانيد! اين‌ها خيلي مؤثّر است. به خصوص از نظر اعمال و رفتارتان يك كاري كنيد كه خودتان را مهذّب كنيد، تطهير كنيد، آماده كنيد براي ماه مبارك رمضان كه «دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ»، [11] است. بياييد در اين ماه، خودتان را براي مهماني خدا آماده كنيد. ان‌شاءالله موفق باشيد!
 چکیده:
 ما اگر بخواهيم واقعاً خودمان راتربيت كنيم، بايد به انبياء و اولياء اقتداي عملي كنيم. ما كه بالاتر از پيغمبر نيستيم، به پيغمبرش خطاب مي‌كند بايد اقتدا كني. من مكرّر در بحث‌هايم گفته‌ام كه ما از نظر سازندگي خود انسان، يك راه بيشتر نداريم. چه فردي‌اش باشد و چه اجتماعي‌اش. چون اين بحث، بحث مفصّلي است و من هم به ذهنم مي‌رسد يك وقتي تحت يك عنوان «روش نبوي و روش علوي» اين را مطرح كردم. چون اين‌ها روش رفتاري است ديگر.
 كليدواژه: تربيت، ادب الهي، ماه رجب، پيامبر اكرم.


[1] . سوره مباركه انعام، آيه90
[2] . سوره مباركه انبياء، آيه73
[3] . سوره مباركه طه، آيه114
[4] . بحارالانوار، ج2، ص265
[5] . بحارالانوار، ج21، ص210
[6] . نهج‌البلاغه، خطبه110
[7] . سوره مباركه محمّد، آيه33
[8] . سوره مباركه آل‌عمران، آيه31
[9] . بحارالانوار، ج95، ص390
[10] . بحارالانوار، ج97، ص377
[11] . وسايل‌الشيعه، ج10، ص313