اعوذ بالله من الشيطان الرّجيم، بسم الله الرحمن الرحيم، و الحمد لله ربّ العالمين، و صلّي الله علي محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين.
روي عن علي(عليهالسلام) : «قال: مَنْ تَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّاهُ إِلَى الْفَلَاحِ الدَّائِم»
[1]
مروري بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به تربيت به معناي روش رفتاري و گفتاري بود. عرض شد انسان اگر بخواهد ديگران را به آداب الهي مؤدّب نمايد، بايد قبل از آن خود را در ابعاد گوناگون وجودي عقل و قلب و نفس و اعضاء و جوارح مؤدّب به ادب الهي كرده باشد.
در جلسه گذشته مطلبي را در ارتباط با «ادب قلب» از اهل معرفت نقل كردم. در تعابير اهل معرفت راجع به اين مسئله آمده است: «حُسن ادب قلب» و «سوء ادب قلب» كه اين را هم در جلسه گذشته توضيح دادم و ديگر تكرار نميكنم. در اين جلسه ميخواهم اين مطلب را مقداري توسعه بدهم.
«حُسن ادب»
«حُسن ادب» و «سوء ادب» كه راجع به قلب مطرح ميشود، في نفسه به چه معنا است؟ در تعريف ادب نسبت به حُسن آن، ميگويند: «حُسن ادب»، يعني آن هيئت حَسَنهاي كه سزاوار است فعل، كار و رفتار انسان بر آن هيئت واقع شود. اين به اصطلاح حُسن ادب است.
«عقل عملي» مُدرِك حسن و قبح
در اينجا مطلبي را عرض ميكنم و آن اينكه مسأله حُسن و قُبح از مسائلي است كه به اصطلاح ما «عقل عملي» آن را ادراك ميكند. به تعبير ما حُسن و قُبح از مُدرَكات «عقل عملي» است. عقل مثلاً ميگويد: عدل حَسن و زيبا است، ظلم زشت و قبيح است. حال مصاديق آن نسبت به ديدگاه گروهها مختلف ميشود. مثلاً فرض كنيد گروهي اينطور هستند كه در برخورد ابتدايي با افراد ادب را در اين ميدانند كه اگر كلاه سرشان است كلاهشان را بردارند، يا عدّهاي ديگر به هم دست ميدهند، عدّهاي دستشان را بلند ميكنند، عدّهاي به حالت اِنحِنا خم ميشوند. تشخيص اين مصاديق متعلّق به گروهها و اقوام مختلفه است. هركدام از اين اقوام به اين حالات مخصوص به خود ميگويند: «ادب». هر گروهي براي خود از نظر مصداق ادب «هيئت حسنهاي» دارد كه با گروه ديگر فرق ميكند.
حُسن ادب، هنگام برخورد با ديگران از ديدگاه مكتب الهي
بحث ما راجع به «ادب الهي» است. ميخواهيم ببينيم در مكتب الهي، حسن ادب در برخورد با ديگران در چيست؟ هم از قرآن و هم از روايات مطالبي را در اين زمينه مطرح ميكنم.
فرمود: «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَكَةً طَيِّبَةً كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون».
[2]
در جاي ديگر فرمود: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون»،
[3]
قرآن ميگويد: در برخورد اوّليه هنگام وارد شدن به خانه، تحيّت و سلام كنيد. در روايات بسياري هم آمده است كه در برخورد اوليّه مصداق احترام و يا به تعبير ما حسن ادب اين است كه به يكديگر سلام كنيد. پيغمبر اكرم در روايتي فرمود: «قَالَ رَسُولُ اللَّه(صلّياللهعليهوآلهوسلّم) إِذَا تَلَاقَيْتُمْ فَتَلَاقَوْا بِالتَّسْلِيمِ»،
[4]
هنگام ملاقات با يكديگر سلام كنيد! امام صادق(عليهالسلام) ميفرمايد: «السَّلَامُ تَحِيَّةٌ لِمِلَّتِنَا».
[5]
باز از امام صادق(عليهالسلام) روايت شده است كه: «السَّلَامُ قَبْلَ الْكَلَامِ»،
[6]
قبل از آغاز كلام اوّل سلام كنيد! حتّي در آداب جدا شدن هم داريم كه هنگام خداحافظي نيز سلام كنيد!
«سلام» يعني چه؟ «سلام» يعني «خدا» به تو سلامتي بدهد! آيه «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَكَةً طَيِّبَةً»، هم ميفرمايد: «سلامتي از خدا است». «سلام» خود يك نوع دعا ميباشد. از نظر اسلام و مكتب الهي «سلام كردن» مصداقي زيبا
[7]
براي برخورد با ديگران محسوب ميشود؛ يعني در مكتب الهي ادب هنگام برخورد اين است كه اوّل سلام كنيد.
فراگيري دستورات مكتب الهي نسبت به همه شئون زندگي فردي و اجتماعي
من از باب نمونه به ادب هنگام برخورد اشاره كردم والّا در مكتب الهي براي تمام شئون زندگي فردي و اجتماعي و چگونه انجام دادن كارها مثل نشستن، بلند شدن، غذا خوردن و خوابيدن، دستوراتي الهي وجود دارد. جايي را پيدا نميكنيد كه دستوري و فعلي مبني بر ادب الهي به اقتضاي آن وجود نداشته باشد. نسبت به همه شئون حتّي براي دستشويي رفتن هم دستور وجود دارد، بالاتر از اين كه نداريم!
در روايتي است كه شخصي به يكي از ائمّه عرض ميكند: آقا! ما وقتي دستشويي ميرويم اشكال ندارد ذكر و نام خدا را در آنجا ببريم؟ خيال ميكرد نبايد اسم خدا را در آنجا برد! پيش خودش فكر ميكرد كه چون آنجا محلّ خسّت و زشتي است خوب نيست كه انسان در آنجا اسم خدا را ببرد! حضرت به او فرمود: «ذِكْرُ اللَّهِ حَسَنٌ عَلَى كُلِّ حَالٍ»،
[8]
ذكر خدا در هر حال پسنديده است. در حالي كه در دستشويي نشستهاي همان جا ذكر بگو. من اينها را ميگويم براي اينكه بدانيد از ديدگاه مكتب الهي انسان چگونه بايد تربيت شود و يا به قول ما به چه تربيتي مربّي شود. توجّه كنيد! اسلام به عنوان يك مكتب الهي ميگويد: اگر حمّام ميروي، اگر دستشويي ميروي و به طور كلّي هر كاري كه انجام ميدهي بايد همراه با حسن ادب الهي باشد.
توحيد بايد در جميع اعمال انسان سرايت كند
ممكن است به قول ما طلبهها إن قُلت شود كه چرا تشخيص مصاديق فعل حسن را به اقوام و گروهها واگذار نكردند و نگفتهاند: هر چيزي را كه خوب ميدانيد انجام دهيد؟ در اسلام به هيچ وجه اين مسئله را به ما واگذار نكردهاند كه هرچه را «تو» خوب و زيبا ميداني، خوب است و مصداق واقعي حسن ادب ميباشد. به هيچ وجه چنين حرفي وجود ندارد! جهت اين است كه در مكتب الهي اسلام بايد مقصد اعلي «توحيد» باشد و اين توحيد نيز بايد در جميع اعمال انسان سرايت كند، به اين معنا كه بر روي تمام كارهاي او سايه بيافكند و در نهايت عمل انسان يك نوع تمثّل توحيدي الهي پيدا كند؛ مانند آينهاي گردد كه حاكي از توحيد شخص باشد. اگر اين تعبير را به كار بريم چه بسا اغراق و مبالغه نكرده باشيم كه: اگر عمل انسان را تجريد كنيم، اعتقاد محض شود و از مادّيت به شكل اعتقاد در بيايد، آن هم اعتقاد توحيدي الهي؛ يا گاهي اين تعبير را به كار ميبريم كه: «اعتقاد توحيدي» بايد تبديل به «عمل» گردد!
[9]
يك وقت ميگويي: اگر عمل را تجريد كنيم بايد به شكل اعتقاد در بيايد، يك وقت هم ميگويي: نه! اعتقاد توحيدي بايد تبديل به عمل شود؛ اين دو موضوع متفاوت است. لذا ميگوييم: اعتقاد موحّد بايد بر روي جميع اعمالش سايه داشته باشد! مثل كساني كه داراي ملكاتي هستند و اين ملكات در همه اقوال و اعمالشان ظاهر ميشود. بنابراين ما ميبينيم در اسلام نسبت به هر عملي از ناحيه شارع مقدّس دستوري وجود دارد.
شروع كارها با نام خدا
يك وقت هست كه ميگوييم: «شكل عمل» را چگونه انجام دهيم؟ يا شكل آن اعمالي كه بايد انجام دهيم چگونه بايد باشد؟ در مكتب الهي ما نسبت به تمام رفتارها و گفتارها، «شكل عملي» كه عند الله زيبا است را براي ما تعريف كردهاند. امّا از بحث «شكل عمل» بالاتر اين است كه ميگويد: هر عملي كه خواستي انجام بدهي، نه تنها بايد اينگونه باشد، بلكه قبل از انجام آن بايد بگويي: خدا! يك وقت ميگويد: كار را اينگونه انجام بده! يك وقت ميگويد: قبل از انجام عمل بگو: «بسم الله»! «كُلُّ أَمْرٍ ذِي بَالٍ لَمْ يُبدَأ بِبِسْمِ اللَّهِ فَهُوَ أَبْتَرُ». دستور است كه هر كاري را كه ميخواهي شروع كني با نام خدا شروع كن! اين بحث را تا جايي گسترش پيدا ميكند كه در آن حتّي اثر وضعي اين مسئله را هم مطرح ميكنند.
[10]
لذا اين را توجّه كنيد! ما ميگوييم: مؤدّب به ادب الهي، كسي است كه بر اساس همان هيئتي كه عند الله زيبا است رفتار ميكند.
«حُسن ادب» در مكتب الهي بازتاب توحيد بر روي جميع رفتارها است
بحث ما اين بود كه اگر بخواهي ديگران را مؤدّب كني بايد قبل از آن خودت مودّب به آداب الهي شوي يعني بايد كارهايي كه ميخواهي انجام دهي خداپسندانه و مورد رضاي الهي باشد. اين را ميگويند: «حسن ادب». از نظر مكتب ما «حسن ادب» اين است.
[11]
به طور كلّي «حسن ادب» در مكتب ما بازتاب توحيد بر روي جميع رفتارها و گفتارهاي انسان ميباشد.
خدا به وسيله «اسوه حسنه» با ابناي بشر اتمام حجّت ميكند
در اينجا بحث مفصّلي وجود دارد
[12]
و آن اين است كه ما در روايات داريم: خداوند انساني را مؤدّب به آداب خود نمود و او را به عنوان الگو به ابناي بشر معرّفي كرد تا به تعبير من، كسي نتواند بگويد: «نميدانستيم»، «نميتوانستيم». دقّت كنيد! در اينجا به دو مطلب اشاره كردم، يك؛ «نميدانستيم» و دو؛ «ميدانستيم ولي نميتوانستيم». مشكل ما در همين دو مطلب است. خدا براي اينكه جلوي اين دو مشكل را بگيرد، «اُسوه حسنه» براي ما فرستاد. «اُسوه حسنه» يعني همان كسي كه مؤدّب به ادب الهي است.
پيامبر دست پرورده خدا و علي دستپرورده پيامبر
امام صادق(عليهالسلام) در روايتي فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزّوَجَلّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ تَأْدِيبَهُ».
[13]
در جاي ديگر ميفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ نَبِيَّهُ حَتَّى إِذَا أَقَامَهُ عَلَى مَا أَرَادَ».
[14]
شبيه به اين روايات نسبت به پيغمبر اكرم باز هم وجود دارد. در بُعد رسالت قرآن نيز رسول الله را «اسوه حسنه» معرّفي ميكند. امّا در بُعد ولايت ميتوان به اين روايت از علي(عليهالسلام) اشاره كرد كه فرمود: «قال: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلّياللهعليهوآله) أَدَّبَهُ اللَّهُ عَزّوَجَلّ»، خدا پيغمبر را ادب كرد، «وَ هُوَ أَدَّبَنِي»، پيغمبر هم من را ادب نمود؛ من دست پرورده او هستم، «وَ أَنَا أُؤَدِّبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أُوَرِّثُ الْآدَابَ الْمُكَرَّمِينَ».
[15]
اينچنين حجّت بر همه تمام ميشود، به گونهاي كه ديگر هيچ كس نميتواند بگويد: «نميتوانستم»! اگر كسي چنين حرفي بزند به او خواهند گفت: چه طور شد كه آنها توانستند، تو نتوانستي!؟ آنها هم مثل تو انسان بودند! شما در اعضاء و جوارح و قوا با پيغمبر و ائمه مشترك بوديد! چگونه برخي ميگويند: «ما نميتوانيم»!؟ چه طور آنها مؤدّب به آداب الهي شدند، امّا ما «نميتوانيم»!؟ بي صفايي نكن! با صفا بگو: «نميخواهم»! بگو: «شهوت و غضب و وهمم نميگذارد»! چرا ميگويي: «نميدانستم»؟ چرا ميگويي: «نميتوانستم»؟ بگو: «هواي نفسم نميگذارد»!
در روايتي داريم از خود پيغمبر اكرم آمده است: «قال رسول الله(صلياللهعليهوآلهوسلم): أَدَّبَنِي رَبِّي»، حضرت در اينجا از تعبير «ربّ» استفاده ميكند و «ربوبيّت» حقّ را مطرح مينمايد. «ربّ» به معناي «پرورش دهنده» است. فرمود: «أَدَّبَنِي رَبِّي»، پروردگارم من را تربيت كرد و ادب نمود، «فَأَحْسَنَ تَأْدِيبِي»،
[16]
و من را به كارهاي زيبا و احسن ادب مؤدّب ساخت.
«أَنَا أَدِيبُ اللَّهِ»، بسيار زيبا است! من كسي هستم كه مربّاي تربيت الهي هستم، من تربيت شده يداللهام، «أَنَا أَدِيبُ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ أَدِيبِي»،
[17]
او هم تربيت شده دست من است. ميخواستم اين را بگويم كه: اينگونه حجّت را بر ما تمام كردهاند.
تشخيص مصاديق «حُسن ادب» به عهده ما نيست
بنابراين «حسن ادب» در جميع ابعاد وجودي ما مطرح ميشود و آن به اين معنا است كه رفتار و گفتارمان بر يك هيئت زيبا واقع شود. البته تشخيص اين زيبايي با ما نيست، هر چند زيبايي و زشتي برخي از امور بسيار روشن است، مانند قبيح بودنِ ظلم و نيكو بودنِ عدل و... امّا صحبت يك يا دو مورد نيست، بلكه صحبت از همه رفتارها در تمامي شئون اجتماعي و فردي انسان ميباشد؛ مثل اينكه وقتي خواستم در رختخواب بروم چه بگويم؟ چگونه بروم؟ و...
دارد اميرالمومنين(عليهالسلام) هنگام شب وارد شبستان مسجد كوفه شد. آن خبيث را ديد كه به رو خوابيد است. گفت: اينطور نخواب! خوابيدن يك امر فردي است. فرمود: به طرف راست و به طرف چپ و به پشت بخواب كه خواب انبيا است. حضرت در آنجا شروع كرد به بيان آداب خوابيدن براي آن خبيث. توجّه كنيد! آنها چيزي براي ما كم نگذاشتهاند. خدا الگويي تربيت كرد و آن را تحويل جامعه بشريّت داد. او هم باز تربيت كرد. البته آن دست خدا بود كه توانست چنين انساني تربيت كند. پيغمبر هم ميگويد: من علي را ادب كردم. علي(عليهالسلام) ميگويد: من را پيغمبر تربيت نمود. تربيت اين الگو هم در بُعد رسالت و هم در بُعد ولايت است.
بنابراين «حسن ادب» تنها در بعد قلبي نيست بلكه در جميع ابعاد مطرح ميشود و آن هم با دستورات الهيّهاي كه توسّط انبياء و اولياء به ما گفتند و بر اساس آن رفتار كردند و نشان جامعه هم دادند، تحقّق پيدا ميكند. كساني هم كه در كنارشان بودند كارهايشان را ديدند و همه را براي ما نقل كردند، به گونهاي كه ديگر قابل انكار نيست.
چکیده:
دارد اميرالمومنين(عليهالسلام) هنگام شب وارد شبستان مسجد كوفه شد. آن خبيث را ديد كه به رو خوابيد است. گفت: اينطور نخواب! خوابيدن يك امر فردي است. فرمود: به طرف راست و به طرف چپ و به پشت بخواب كه خواب انبيا است. حضرت در آنجا شروع كرد به بيان آداب خوابيدن براي آن خبيث. توجّه كنيد! آنها چيزي براي ما كم نگذاشتهاند. خدا الگويي تربيت كرد و آن را تحويل جامعه بشريّت داد. او هم باز تربيت كرد. البته آن دست خدا بود كه توانست چنين انساني تربيت كند. پيغمبر هم ميگويد: من علي را ادب كردم. علي(عليهالسلام) ميگويد: من را پيغمبر تربيت نمود. تربيت اين الگو هم در بُعد رسالت و هم در بُعد ولايت است.
کلید واژه:
تربیت، عقل عملي، حسن و قبح، حُسن ادب،پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، امیرالمومنین علیه السلام.
[1]
. بحارالانوار، ج89، ص21
[2]
. سوره مباركه نور، آيه61
[3]
. سوره مباركه نور، آيه27
[4]
. وسايلالشيعه، ج12، ص222
[5]
. بحارالانوار، ج73، ص12
[6]
. بحارالانوار، ج73، ص12
[7]
. گفتيم: ادب فعلي است كه بر هيئت زيبايي انجام ميشود
[8]
. بحارالانوار، ج77، ص175
[9]
. من در گذشته اين تعبير را در حرفهايم به كار بردهام.
[10]
. از عبارت «فَهُوَ اَبتَر» ميتوان فهميد كه عدم گفتن «بسم الله» اثر وضعي به جا خواهد گذاشت
[11]
. در اينجا ديگر بحث قلب نيست، بلكه من اين بحث را گسترش دادم
[12]
. بعيد ميدانم در آينده موفّق شوم به اين موضوع بپردازم
[13]
. وسايلالشيعه، ج14، ص366
[14]
. مستدركالوسايل، ج17، ص58
[15]
. بحارالانوار، ج74، ص414
[16]
. بحارالانوار، ج68، ص382
[17]
. بحارالانوار، ج16، ص231