امر به معروف و نهی از منکر وظیفهای همگانی
مردم باید از روحانیون بخواهند که در برابر گناه و فساد ساکت نباشند!
اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم؛ بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ و الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین و لعنۀ الله علی اعدائهم اجمعین.
«الاسلام بدؤه محمدیٌّ و بقاؤه حسینیٌّ»
مروري بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به قیام و حرکت امام حسین(علیهالسلام) بود. گفته شد كه اين قيام، هدفمند بود و همچنين مجموعهای از دروس برای ابناي بشر در ابعاد گوناگون معرفتیِ معنوی، فضیلتیِ انسانی، دنیوی، اخروی، فردی و اجتماعی بود. یعنی اینطور نبود که حركت امام حسین(علیهالسلام) عجولانه، دفعی و بیحساب باشد، یا اينكه حضرت در محاسبه اشتباه فرموده باشد. بلكه دقیقاً حرکتی حساب شده بود. چه بسا امام حسین(علیهالسلام) دهها سال روی این حركت، برنامه ریزی کرده بود.
بحث ما به اینجا رسید که امام حسین(علیهالسلام) تمام حرکات آل ابیسفیان و بنیامیّه را زیر نظر داشت و دقیقاً هدف نهایی آنها را میدانست. حضرت میدانست که آنها مشرکینی هستند که به جبر زمان، اسلام آوردهاند، یعنی اگر در آن تنگنا قرار نگرفته بودند، هیچگاه اسلام نمیآوردند؛ و حضرت ميدانست كه هدف آنها این است که از «اسلام» انتقام بگیرند. اصلاً بحث شخص مطرح نبود. آنها میخواستند از توحید انتقام بگیرند. صریحاً میگویم که نوع رفتار اینها، انتقام گرفتن شرک از توحید بود. امام حسین(علیهالسلام) هم میدانست که هدف نهایی آنها انتقام گرفتن و براندازی اسلام است.
لذا حضرت با یک طرح و برنامهریزی بسیار دقیق و در ظرفی مناسب، قیام کرد تا اسلام باقی بماند. هدف حضرت از این قیام، حکومت نبود، بلکه هدفش بقاي اسلام بود. حضرت این را هم میدانست كه برای بقاي اسلام راهی جز فناي او و گروه خاصی از یاران پاکش نیست. البته این فنا از نظر ظاهری است والّا بقاي آنها ابدی است.
عرض کردم كه امام حسین دو سال قبل از آن که معاویه بمیرد، سران قبایل و به اصطلاح چهرههای شناخته شده و موجّه در اسلام از قبیل صحابه پیغمبر و تابعین را در منا دعوت کرد و برای آنها خطبه خواند. بیش از هزار نفر را دعوت كرد كه دویست نفرشان از صحابه پیغمبر بودند و بیش از هشتصد نفر آنها هم از تابعین بودند.
من خطبه حضرت را سه بخش کردم. ما در جلسات گذشته بخش اوّل خطبه را بحث کردیم و رد شدیم. جلسه گذشته بخش دوّم را شروع کردم و عرض کردم كه فرق این بخش با بخش سوّم خیلی ظریف و دقیق است. بخش دوّم خطاب به جمیع مردم و به همة مسلمین است که چرا کسانی که موجّه هستند و در اجتماع چهره هستند و وظیفه دارند كه امر به معروف و نهی از منکر کنند، در این موقعیت و ظرف زمانی سکوت کردهاند؟ آل ابیسفیان هر قدر كه میخواهد میتازد در حاليکه بر همه مسلمين نهی از منکر واجب است و بر شما هم واجب است که به این افراد تذکر دهید تا آنها به وظیفه نهی از منکر خود عمل کنند. مخاطب این بخش، همه مردم هستند. ممکن است حکومت، به حرف فرد فرد شما افراد عادی جامعه اهمیّت ندهند، کار اصلی را باید اشخاص چهره و شاخص مذهبی انجام دهند، چون روی حرف آنها حساب میشود. پس شما باید به آنها تذکر دهید که در مقابل ستمگران و ظالمان بایستند و نگذارند که در مسیر اسلام، کمترین انحرافی به وجود آيد.
من در جلسه قبل قسمتي از بخش دوّم خطبه را خواندم و بحث به این جملات رسید که حضرت بعد از قضیه احبار و ربّانیّون فرمود: «وَ إِنَّمَا عَابَ اللَّهُ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ لِأَنَّهُمْ كَانُوا يَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذِينَ بَيْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْكَرَ وَ الْفَسَادَ فَلَا يَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِكَ رَغْبَةً فِيمَا كَانُوا يُنَالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَةً مِمَّا يُحْذَرُون». خداوند افراد سرشناس و روحانیون دین یهود و نصاری را که میدیدند ستمکاران پیش روی آنها مرتکب منکر و فساد میشوند، ولی نهی نمیکردند، نكوهش ميكند. جهت اين سكوت هم یا به خاطر تطمیع و يا به خاطر تهدید بود. یعنی یا اینها میخواستند از ظلمه بهرهکشی کنند و به مال دنیایی که در دست آنها بود چشم داشتند، يا از آنها میترسیدند كه نکند از جانب حاکمان ظلم، ضرری به آنها وارد شود؛ و حال اینکه خداوند میفرماید «فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ»
[1]
. در جلسه گذشته تا اینجا پیش آمدیم.
«امر به معروف و نهي از منكر» یعنی «إعمال ولایت خدا»
حضرت در اینجا به سراغ آیه دیگري میرود که من آن را توضیح ندادم. خداوند در سورة توبه میفرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» مؤمنین و مؤمنات، یعنی زن و مرد مؤمن اینطور هستند كه بعضی از آنها دوست بعضي ديگرند و بالاتر این است که هم دوست یکدیگر هستند و هم نسبت به یکدیگر امر به معروف و نهی از منکر میکنند. به این معنا که در این امر به معروف و نهی از منکر نوعي ولایت دارند و مجاز هستند که این کار را بکنند، بلکه واجب است چنین کنند.
«امر به معروف و نهي از منكر» سرآمد تمامي واجبات
«فَبَدَأَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ فَرِيضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّيَتْ وَ أُقِيمَتْ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ كُلُّهَا» حضرت در اینجا به قسمتی از این آیه اشاره میفرماید؛ ولی من همه آن را میآورم که مطلب حضرت روشن شود. آیه در سورة توبه است که: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ»
[2]
این همه آیه است. خدا در این آیه صفات مؤمنین و مؤمنات را میشمارد، خداوند آن صفاتي را كه ارزششان بیشتر است، مقدّم میکند. روال طبیعی ما هم همين است که وقتي میخواهیم كسي را تعریف کنیم، سراغ لباسهایش نمیرویم، بلكه سراغ صفات مهمّش، مثل اعتقادات، اخلاقیات و رفتار او میرویم، آن هم رفتاري كه چشمگير است. حضرت میفرماید که خدا در این آیه برای توصیف مؤمنین و مؤمنات، با امر به معروف و نهی از منکر شروع کرده و بعد از آن میگوید: «وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» اینها نماز هم میخوانند، زكات هم ميدهند. «وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» آنها اهل اطاعت هم هستند.
مثل اینکه خدا براي صفات قبل حساب جدایی باز کرده است، چون بقیه واجبات و محرمات را نياورده و فقط این سه مورد را در کنار اطاعت از خدا و رسول ذکر کرده است. البته اگر خداوند در اين آيه بنا داشت كه واجبات و محرّمات را بشمارد، باید چندین واجب و حرام را بیاورد، برای همین بهطور کلّی بحث اطاعت را آورده است. امّا وقتی در کنار آن حرف از امر به معروف و نهی از منکر، نماز و زکات آورده، معلوم میشود كه این صفات مذكور، سرآمد تمامي واجبات است.
«امر به معروف و نهي از منكر» یعنی «دعوت به اسلام»
حضرت میفرماید: «فَبَدَأَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ فَرِيضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّيَتْ وَ أُقِيمَتْ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ كُلُّهَا هَيِّنُهَا وَ صَعْبُهَا» خداوند ابتدا امر به معروف و نهي از منكر را بيان میکند، برای اینکه میدانسته كه اگر امر به معروف و نهی از منکر ادا شده و در جامعه به پا داشته شود، همة واجبات، از آسانش گرفته تا مشکلش، همگی برقرار خواهند شد. این خیلی روشن است.
بعد حضرت علتش را ذکر میکند. به قول ما طلبهها: «وَ ذَلِكَ» یعنی جهتش این است که: «أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ دُعَاءٌ إِلَى الْإِسْلَامِ» امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام است. این همان حرفهایی بود که ما زدیم. ما گفتیم که اگر کسی در جامعه بگوید: چرا این عمل واجب را انجام نمیدهید؟ چرا این عمل حرام را مرتکب میشويد؟ يعني اگر كسي نسبت به همه واجبات و معروفها، امر كند و از همه محرّمات و منکرها نهي كند، این كار دعوت به اسلام است. اسلام که یک امر پیچیده و دور از ذهن نیست! جلسه گذشته گفتیم كه اسلام مجموعه اعتقادات و احکام است. اعتقادیات در دل است، نه تو میدانی در دل من چیست و نه من میدانم در دل تو چيست. چه بسا تو مشرک باشی و من موحّد باشم يا من مشرک باشم و تو موحّد باشي. ما به دل همدیگر راه نداریم. هر چه هست، همین ظواهر است.
ما از روي ظواهر میگوییم: كه چه شخصي مسلمان است یا مسلمان نیست؛ دین دارد یا دین ندارد؛ کارش درست است یا نه؟! پس امر به معروف و نهی از منکر یعنی دعوت به اسلام در سطح جامعه؛ نه بخشی از اسلام.
حضرت هم میگوید: خدا برای این از امر به معروف و نهي از منكر شروع كرد که اين كار دعوت به اسلام است. این كار همان چيزي است که خود حضرت دنبالش بودند. اینهایی که الآن سر کار هستند، آیا مسلمان هستند؟! اینهایی که نسبت به اين ظلمها بیاعتنا هستند و رفته رفته میخواهند این مقداری هم که از اسلام باقی مانده، از بین ببرند، آیا دین دارند؟! پس بحث «اسلام» مطرح است.
چرا خدا به «امر به معروف و نهي از منكر» ابتدا کرده است و بعد نماز، زکات و بقیه وظایف را میگوید؟ يك جهت اين است كه «امر به معروف و نهی از منکر» دعوت به اسلام است.
آثار و فوائد عمل به «امر به معروف و نهي از منكر»
حضرت اين بحث را رها نمیکند و به همین جا ختم نمیکند، بلکه شروع میکند پنج اثر «امر به معروف و نهي از منكر» را پشت سر هم میگوید.
یک؛ امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام است.
دو؛ بلافاصله بعد میگوید: «مَعَ رَدِّ الْمَظَالِمِ» بازگرداندن حقوق ستمدیدگان به آنان است. اینها مال ستمدیدگان را گرفتهاند و خوردهاند، ما با امر به معروف و نهی از منکر این اموال را از حلقومشان در میآوریم و به صاحبانشان بر میگردانیم.
سه؛ «وَ مُخَالَفَةِ الظَّالِمِ» امر به معروف و نهی از منکر، مخالفت و مبارزه با ستمگران است. آن ردّ مظالم بود و این مخالفت با ظالم است.
چهار؛ «وَ قِسْمَةِ الْفَيْءِ وَ الْغَنَائِمِ»، کوشش برای توزیع ثروتهای عمومی و غنايم جنگی طبق قانون اسلامی است. آيا یادتان هست كه معاویه دستور داد چه کار کنند؟ دستور داد هر که متّهم به دوستي علي شد، حقوقش را از بیتالمال قطع کنند و از آن طرف اگر كسي از خلفا تعریف کرد، به او پاداش دهند. این بخشنامههای معاویه در ذهنتان باشد و بعد این حرفهاي امام را در کنارش بگذارید. ببینید که امام حسین دارد با چه كسي مقابله میکند.
پنجم؛ «وَ أَخْذِ الصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ وَضْعِهَا فِي حَقِّهَا»
[3]
گرفتن صدقات و بذل و صرف به حقّ آن است. ما یک صدقات واجبه داریم و یک مستحبه؛ صدقات واجب مثل زکات است كه باید از موارد صحیحش گرفته شده و جمعآوری شود و باید در موارد صحیح شرعیاش نیز مصرف شود. يعني هم اخذ و هم مصرفش باید به صورت صحيح شرعي باشد. بدون وجه شرعی و به زور پولي را به عنوان زكات گرفتن يا واقعاً زکات شرعی را گرفتن، امّا در هر راهی دیگر خرج کردن، اشتباه است. مثلاً چون فلانی در باند و گروه آنها است، به او پول میداند، امّا به ديگري كه در باندشان نبود، چيزي نمیدادند.
[4]
نگاه کنید! تمام این اموری که امام حسین میگوید، متعرّض به بخشنامههای معاویه است. حضرت همه آنها را هدفگیری کرده است. وقتي حضرت میگوید: من میخواهم در جامعه امر به معروف و نهی از منکر زنده شود، برای این است که اگر اين تکلیف الهی زنده شود، «اسلام» زنده میشود. حرف حضرت این است که اینها دارند با این کارهایشان اسلام را کشته و از بین میبرند، ما هم به دنبال زنده شدن اسلام هستیم، پس باید امر به معروف و نهی از منکر را زنده کنیم.
در اینجا تذکری بدهم؛ امام حسین دارد اثرات مثبت امر به معروف و نهی از منکر را میشمارد، اثر مثبتش، دعوت به اسلام است، ردّ مظالم به اهلش است، جلوی ستمگر ایستادن و با او مبارزه کردن است و گرفتن و مصرف صحيح صدقات واجبه و مستحبه هست. حضرت هم به مصرف صحيح آنها اشاره ميكند و هم به روش گرفتن صدقات كه تحمیلي و مال مردمخوری نباشد. هم از آن طرف میگوید، هم از این طرف میگوید، چون این واجب الهی دو طرف دارد.
[5]
اگر گرفتن صدقات هم از راه صحیح شرعی نباشد، مال مردم خوری است. یک وقت حکومت مال مردم خوری ميکند، یک وقت فرد مال مردم خوری میکند. فرقی نمیکند. بحث در روش صحيح اخذ و مصرف اين صدقات است. همه اينها آثار مثبت امر به معروف و نهی از منکر است.
آثار منفي ترك «امر به معروف و نهي از منكر»
حالا من سراغ اثر منفی ترک امر به معروف و نهی از منکر میروم، بحث ما این بود که اگر این واجب ترک شود، اسلام از بین خواهد رفت. امام صادق(علیهالسلام) از پیغمبر اکرم روایت میکند که حضرت فرمودند: «إِنَّ الْمَعْصِيَةَ إِذَا عَمِلَ بِهَا الْعَبْدُ سِرّاً لَمْ تُضِرَّ إِلَّا عَامِلَهَا» گناه پنهان جز به انجام دهندهاش آسیب نمیرساند. گناه، یعنی سرپیچی از اطاعت خداوند. نماز نخواندن و روزه نگرفتن معصیت است. چه يك عمل واجب را ترک کنی و چه شرب خمر کنی، فرق نمیکند، معصیت كردهاي. حالا اگر اين معصيت پنهانی باشد، زیانش براي شخصی است که معصیت کرده است. مثلاً كسي در خانهاش در ماه رمضان، روزهاش را خورده است يا نماز نخوانده است، ضرر اين گناه به خود شخص است.
[6]
امر به معروف و نهی از منکر نکردن هم، معصیت و گناه کبیره است. «وَ إِذَا عَمِلَ بِهَا عَلَانِيَةً وَ لَمْ يُغَيَّرْ عَلَيْهِ» اگر بنا شود کسی علناً معصیت کند و هیچ كس هم او را نکوهش نکند، یعنی نهی از منکر نکند، «أَضَرَّتِ الْعَامَّةَ» اينجا ديگر صحبت ضرر به خود شخص نیست، اینجا ضرر به اجتماع است. اگر کسی علناً معصیت کرد و تو هم متعرّضش نشدی و هیچ چیز نگفتی، اینجا به اجتماع ضرر وارد ميشود.
بعد در ذیل روایت دارد: «قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیهالسلام» امام صادق (علیهالسلام) خودشان در ذيل فرمايشات پيغمبر، فرمودند: «وَ ذَلِكَ أَنَّهُ يُذِلُّ بِعَمَلِهِ دِينَ اللَّهِ» چرا به عامه مردم و اجتماع ضرر میزند؟ چون او با ترک امر به معروف و نهی از منکر، دين خدا را خوار میکند. حالا هر معصيتي میخواهد باشد، اگر امر به معروف و نهی از منکر نکردی، اینجا دین خدا را خوار میکنی. «وَ يَقْتَدِي بِهِ أَهْلُ عَدَاوَةِ اللَّهِ»
[7]
و به بیدینها جرأت میدهی كه بیایند و غلبه کنند.
این روايت همان چيزي است که امام حسین(علیهالسلام) میگوید، ترك اين واجب موجب میشود که آرام آرام باید فاتحه اسلام را خواند. معاویه داشت همین کار را میکرد و امام حسین عاقبت کار را میدانست، همه پشت صحنه را میدانست، اینها را هم میشناخت. قيام امام، یک بحث شخصی نبود، كساني که میآیند اين مسايل را میگویند، یا واقعاً نمیفهمند، یا نعوذ بالله مغرضند. این حرفها یعنی چه؟ امام حسین میگفت: اسلام دارد از بین میرود، من میخواهم اسلام را نگه دارم، صحبت ریاست بنده و شما نیست.
«سيّد الشهدا» کیست؟!
روایتی در ارتباط با همین مسأله است كه بيان ميكنم، کسي که در مقابل ستمگرانِ تاریخ و افرادي که به دین ضربه میزنند، بایستد و حرف حق بزند و به حسب ظاهر او را بکشند و از بین برود، یک لقب خاص الهی دارد، من میخواهم روایتی را از عامه نقل کنم، اصلاً به نقل شیعه هم کاری ندارم.
این در صحیح ترمذی هست و حاکم هم نقل میکند، حتی تصریح میکند که سندش هم صحیح است، میگوید این روایت صحیح الاسناد است. دارد كه پيامبر فرمود: «سید الشهداء حمزة بن عبدالمطلب» پیغمبر فرمود: آقای شهیدان، حمزه عموی من است. شاید یک نفر بگوید: کلام حضرت در اینجا جنبة شخصی دارد؟ امّا نه؛ حضرت در ادامه دامنه این عنوان را بيان ميكند و به ما میفهماند که حضرت حمزه مصداق آن عنوان است. حضرت سراغ عنوان میرود و میگوید: «و رجلٌ قام الی امامٍ جائرٍ فأمره و نهاه فقتله» و شخصی که در مقابل حاکم ستمگر قیام کند و او را به معروف امر کند و او را از منکر نهی کند و بعد آن ستمگر او را بکشد، او هم سیّدالشهدا است. حضرت یک قاعده کلّی را بيان كردند.
بنابراین نامگذاری امام حسین، یک نامگذاری شخصی نیست. این درست است که هر كدام از شهدا از نظر منزلت دارای مراتب هستند، امّا کسانی که برای اقامه دین قیام کنند و شهید شوند، سیّدالشهدا هستند و چون امام حسین اینطور بود و بزرگترین مقابله را با سلاطین جائر داشت، حساب جدایي دارد. با آن شرائط و وضعی که امام حسین قيام کرد و در تاریخ نظیر نداشت، باید گفت که او «سیّد سیّدالشهداها» است.
[1]
. بحارالأنوار، ج97، ص79
[2]
. سوره مبارکه توبه، آيه71
[3]
. بحارالأنوار، ج97، ص7
[4]
. من مطلب را خیلی ساده کردم تا همه متوجّه آن بشوید.
[5]
. من بعضیها را دیدهام كه فقط از یک طرف میروند! اين خیابان دو طرفه است، یک طرفه نیست! فقط راجع به نحوه مصرفش نگو، بلکه راجع به شیوه گرفتنش هم بگو!
[6]
. البته این گناه غیر از آن است که کسی در اجتماع باشد و نماز نخواند؛ مثلاً اگر مردم از صبح تا غروب ببینند كه یک نفر نماز نميخواند، اين گناه علني است.
[7]
. بحارالأنوار، ج97، ص78