درس اخلاق آیت‌الله مجتبی تهرانی

90/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم؛ بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ و الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.

 روی عن علی(علیه‎السلام) قال: «مَنْ تَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّاهُ إِلَى الْفَلَاحِ الدَّائِمِ»[1]

مروری بر مباحث گذشته

 بحث ما در گذشته راجع به تربیت و محیط هایی بود که انسان در آنها ساخته می شود. تربیت به معنای روش رفتاری و گفتاری دادن به غیر است. انسان در چهار محیط خانوادگی، آموزشی، شغلی و رفاقتی ساخته می شود که همه اینها را بحث کردم و عرض کردم که فضای پنجمی حاکم بر این چهار محیط است؛ چه بسا که انسان در آن چهار محیط ساخته شود و این فضای پنجم نقش تخریبی بر او داشته باشد و بر عکس هم همین طور است. نسبت به فضای پنجم هم اشاره ای کردم که در جامعه دو گروه فضاساز هستند و نسبت به این فضاسازان بحثی مطرح است که من فعلاً وارد آن نمی شوم، اگر چه قبلاً به مناسبت، به آن اشاره کرده ام.

 امّا آنچه که در بحث تربیت مورد نظر من است و در گذشته هم آن را تذکر دادم، این مسأله است که روش گرفتن از غیر، متوقّف بر قصد روش دهنده نیست؛ یعنی اگر من بخواهم چه از نظر گفتاری و چه از نظر رفتاری از دیگری روش بگیرم، متوقّف بر این نیست که او قصد کند و بخواهد به من روش دهد. چه او قصد کند و چه قصد نکند، من آن روش را می گیرم.

 قصد روش دهنده در روش گرفتن مدخلیت ندارد، یعنی این طور نیست که اگر او قصد کند، روش گیرنده می تواند روش بگیرد و اگر او قصد نکند، دیگری نمی تواند از او روش بگیرد. این مطلب دقیقی است که قبلاً هم به آن اشاره کرده ام.

شرایط مربّیان

 بحث من فقط متمرکز به یک گروه است و آنها کسانی هستند که قصد می کنند به دیگران روش بدهند. من می خواهم افرادی را مطرح کنم که از آنها به مربّیان تعبیر می کنند. مربّیان یعنی روش دهندگان و تربیت کنندگانی که می خواهند با قصد به دیگری روش دهند. در این رابطه مطالبی را در گذشته عرض کردم، ولی الآن می خواهم مستقلاً بحث کنم.

 کسانی که می خواهند در جامعه و در هر محیطی به عنوان مربّی، آموزش دهنده و تربیت کننده باشند و می خواهند غیر را تربیت کنند، باید دارای شرایطی باشند. اوّلین شرط و اساسی ترین شرط نسبت به آنها این است که آن‌ها باید خود ساخته باشند تا بتوانند دیگران را بسازند. ما در روایاتمان تحت عناوین مختلفی این معنا را داریم که انسان ابتدا باید خودش و بعد دیگران را تربیت کند، ان شاءالله روابطش را بعداً می گویم. کسی که خودش را نساخته و تربیت نکرده است، اگر بخواهد دیگری را تربیت کند، نه تنها فایده ندارد، بلکه گاهی اثر عکس هم دارد. من قبلاً به اینها اشاره کرده ام. کسی که خودش مؤدّب به آداب شرع و عقل نیست، نمی تواند دیگری را مؤدّب به آداب شرع و عقل کند.

مقدم داشتن تربیت خود بر دیگران

 در روایتی از علی(علیه السلام) است که حضرت فرمود: «أفضل الأدب ما بدأت به نفسك»[2] با فضیلت ترین تربیت ها این است که از خودت شروع کنی. اوّل برو خودت را تربیت کن! اگر توانستی به سراغ دیگران برو! چون فضیلت این بیشتر است.

 حضرت در جمله ای دیگر می فرماید: «عَجِبْتُ لِمَنْ يَتَصَدَّى لِصَلَاحِ النَّاسِ وَ نَفْسُهُ أَشَدُّ شَيْ‏ءٍ فَسَاداً»[3] در شگفتم از کسی که می خواهد زمام تربیت مردم را به دست گیرد و حال این که نفس خودش از نظر فساد و خرابی بدترین چیز است. اوّل برو خودت را آباد کن! نمی خواهد دیگری را آباد کنی!

 باز در روایت دیگری از علی(علیه السلام) داریم که فرمود: «من ساس نفسه أدرك السياسة»، کسی که خودش را ساخته است، می تواند جامعه را بسازد و زمام امور جامعه را به دست بگیرد. «من ساس نفسه أدرك السياسة»[4] سیاست تدبیر جامعه و سازندگی در سطح کلان است.

 اینکه ما می گوییم «اوّل برو خودت را تربیت کن» در جمیع ابعاد وجودی به خصوص در بُعد نفسانی است، چون ما بُعد قلبی و بُعد عقلانی هم داریم. ان شاءالله بعداً وارد این مسائل می شویم. من الآن بحث را بر بُعد نفسانی، یعنی در رابطه با نفس که یک مجموعه از شهوت، غضب و وهم است، متمرکز می کنم. انسانی که می خواهد نسبت به غیر مربّی گری کند، باید ابتدا خودش را ساخته باشد تا بتواند مربّی دیگری شود. در هر محیطی که باشد، فرقی نمی کند.

تربیت، سرلوحه دعوت انبیای الهی

 از استادم(رضوان الله تعالی علیه) جملاتی را برایتان نقل می کنم. ایشان در رابطه با تأدیب نفس، در باب نفوس می فرماید: «آنچه که سرلوحه دعوت انبیای عظام است، تأدیب نفوس و تحدید هواهای نفسانیه و روش رفتاری دادن به شهوت، غضب و وهم انسان ها است». یعنی انبیاء مرزبندی های الهیه را برای إعمال غضب و شهوت، بیان می کنند و می گویند: «انسان ها باید بر طبق آن مرزبندی ها تربیت شوند».

 بعد ایشان می فرماید که بعضی ها گمان کردند که دعوت نبی اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) دو جنبه دارد؛ دعوت به دنیا و دعوت به آخرت؛ دنیایی و اخروی به طور مطلق. به تعبیر ایشان چه بسا بعضی هم این را کمال نبوّت فرض کردند. می فرماید: «اینها اصلاً از دیانت بی‏خبر هستند، نمی فهمند دین یعنی چه»!

 ببینید ایشان چه قدر محکم می فرماید! بعد از این می فرماید: «دعوت به دنیا، از مقصد انبیا به کلی خارج است». جهت هم این است که حسّ شهوت و غضب و به تعبیر ایشان شیطان باطنی و ظاهری برای دعوت به دنیا کفایت می کند. آن کسی که دارد می رود، دیگر «هول دادن» ندارد. دعوت به دنیا، احتیاجی به قرآن و نبی ندارد؛ همان شهوت و غضب کافی است. پس انبیا برای چه آمدند؟ ایشان آمدند که مخلوقات را تربیت کنند.

کلام امیرالمؤمنین در مورد تربیت نفس

 این مطالبی که ایشان گفتند، متّخذ از معارف ما است، حالا من روایتی را از علی(علیه السلام) مطرح می کنم؛ دارد که حضرت فرمود: «النَّفْسُ مَجْبُولَةٌ عَلَى سُوءِ الْأَدَبِ»، نفس از نظر درونی، به قول ما جبلّت و ساختارش بر سوء ادب و بی تربیتی استوار است. «وَ الْعَبْدُ مَأْمُورٌ بِمُلَازَمَةِ حُسْنِ الْأَدَبِ» و بنده هم از ناحیه خداوند مأمور است که نفس خود را خوب تربیت کند. «وَ النَّفْسُ تَجْرِي بِطَبْعِهَا فِي مَيْدَانِ الْمُخَالَفَةِ» شهوت، غضب و وهم می خواهند به طور گسترده عمل کنند، یعنی هم از فرمان الهی و هم از فرمان عبد سرپیچی کنند، «وَ الْعَبْدُ يَجْهَدُ بِرَدِّهَا عَنْ سُوءِ الْمُطَالَبَةِ»، درحالی که بنده مأمور است، نفسش را از خواسته های زشتی که دارد، باز دارد. «فَمَتَى أَطْلَقَ عِنَانَهَا فَهُوَ شَرِيكٌ فِي فَسَادِهَا»، پس هر کس که مهار شهوت و غضب و وهم را رها کند، در فساد آنها شریک است. «وَ مَنْ أَعَانَ نَفْسَهُ فِي هَوَى نَفْسِهِ فَقَدْ أَشْرَكَ نَفْسَهُ فِي قَتْلِ نَفْسِهِ»[5] و هر کس که به نفس، در خواسته هایش کمک کند و هر چه که شهوت، غضب و وهم او می خواهد، به آنها بدهد، در خودکشی اش شرکت کرده است، یعنی خود کشی کرده است.

 استاد ما می فرماید: «نه تنها کار انبیاء دعوت به دنیا نیست، بلکه تمام تلاش آنها برای بازداشتن از دعوت نفس، یعنی بی‏بند و باری شهوت و غضب و شیطان باطنی است». تعبیر ایشان که یک تعبیر علمی است، این است: «مأموریت انبیا این است که تقیید اطلاق شهوت و غضب کنند و تحدید موارد منافع دنیایی کنند. این طور نیست که هر جا نفس خواست، سر کند و هر جا که نخواست رو برگرداند».

 لذا علی(علیه السلام) در روایتی می فرماید: «ضبط النفس عند الرغب و الرهب من أفضل الأدب»[6] آنجایی که شهوتت راغب است و آنجایی که می خواهد از خوبی رو برگرداند، مهارش را در دستت بگیر! این عمل از بهترین تربیت ها است، حالا من بعداً اینها را توضیح می دهم. من خواستم محل و مصبّ بحثم را در آینده روشن کنم که بحثم راجع به مربّیان است.

 گفتم اوّل خودت را در ربط با نفست بساز و بعد هم گفتم که نفس چه کار می‏کند.

[1] . بحارالأنوار، ج89، ص214

[2] . غررالحكم، ص247

[3] . مستدرك‏الوسائل، ج11، ص315

[4] . غررالحكم، ص331

[5] . مستدرك‏الوسائل، ج11، ص137

[6] . غررالحكم، ص238