درس اخلاق آیت‌الله مجتبی تهرانی

90/05/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَالَمِين وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم أجمَعِين.

 بِسمِ اللهِ الرّحمَن الرّحِیم؛ اللّهم صَلِّ عَلَی محَمّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ و اسمَع نِدائی إذا نادَیتُک و اسمَع دُعائی إذا دَعَوتُک و أقبِل عَلَیَّ إذا ناجَیتُک فَقَد هَرَبتُ إلیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک.

 مروری بر مباحث گذشته

 ماه مبارک رمضان ماه تلاوت کلام الهی است که از مصدر وحی نازل شده و ماه راز و نیاز عبد با ربّ و اظهار حاجات و درخواست‎هایش است که از آن تعبیر به دعا می‎کنیم؛ یعنی ماه مبارک رمضان ماه قرائت قرآن و دعا است. بحث ما رسید به مضمون دعاهایی که شخص برای خود و دیگران می‎کند. در باب مضامین دعا عرض کردم که بنده باید برای حاجات دنیوی خود سقفی بگذارد و این سقف همان «کفاف» و «بلاغ» است. یعنی در این حد از خداوند بخواهد که در زندگی‎اش احتیاجی به دیگران پیدا نکند که بخواهد دست به سوی دیگران دراز کند و از دیگران تقاضا کند؛ از خداوند در باب امور مادّی‎اش بی‏نیازی را بخواهد.

 در دعای تعقیبات بعد از نماز روزهای ماه مبارک رمضان آمده است که: «وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ».[1] خدایا، مرا بی‏نیاز کن تا نسبت به امور معاشم تهی‎دست نشوم! از آن طرف، بنده نباید هیچ‏گاه در دعاهایش نسبت به امور دنیایی، اکثار داشته باشد. در روایتی از امام صادق(علیه‎السلام) در باب زیارت امام حسین(علیه‎السلام) وارد شده است که ایشان در دعای خود فرمودند: «وَ لَا تَشْغَلْنِي عَنْ ذِكْرِكَ بِإِكْثَارٍ عَلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا».[2] مرا سرگرم مال‎اندوزی در امور دنیا مکن. بنابر این، از طرف دیگر باید از خدا خواست که مبادا در امور مادی ما را به سمت زیاده‏طلبی‎ بکشاند.

 درخواست کفاف، امری غیر تعبدی است

 مطلبی را باید در اینجا عرض کرد و آن این‏که آیا درخواست کفاف در امور دنیایی‎، یک امر تعبّدی محض است؟ اگر انسان از خدا بخواهد که مبادا من سرگرم دنیا شوم و از خدا بخواهد که کمکش کند، آیا این تعبّد محض است یا خیر؟ جواب: خیر.

 ابتدا باید مقدمه‏ای کوتاه عرض کنم. انسان اگر بخواهد بر درخواست‎هایش تأکید کند و یا درخواستی را مقدّم بدارد، باید دید که حاجتش چه مقدار نزد او اهمیّت دارد. تأکید انسان بر بعضی دعاهایش و مقدّم داشتن حاجتی که در نظر و دیدگاهش اهمیّت بیشتری دارد، امری طبیعی است که به دیدگاه فرد داعی بستگی دارد. مثلاً در دعای بعد از زیارت عاشورا می‏فرماید: «وَ اصْرِفْنِي بِقَضَاءِ حَاجَتِي وَ كِفَايَةِ مَا أَهَمَّنِي هَمُّهُ مِنْ أَمْرِ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي».[3] خداوندا! آنچه از خواسته‏های دنیایی و آخرتی برای من اهمیت دارد را برآورده کن. این مسأله بستگی به دیدگاه ما دارد؛ هر اندازه اهمیّت یک درخواست در نظر ما بیشتر باشد، آن را مقدّم کرده و بر آن تأکید می‎کنیم.

 درخواست کفاف در حاجت‏های بلند مدّت دنیوی

 در تقسیم‏بندی ابتدایی، حاجات ما دو گونه است؛ یکی حاجات کوتاه مدّت و عاجل و دیگری حاجات دراز مدّت و آجل. حاجت عاجل و کوتاه مدّت مثل این‏که بنده مریض باشم و از خدا شفایم را بخواهم و خدا هم مرا شفا دهد. البته این‏گونه حاجات موردِ بحث ما نیست. بحث ما راجع به حاجات دراز مدّت است که برای سراسر زندگی‎ام نسبت به امور مادی دعا می‏کنم. نسبت به این حاجات است که می‎گوییم بیش از احتیاج درخواست مکن! احتیاج یعنی کفاف که «وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْر» یعنی خدا چنان کن که در گذران زندگی‎ام به کسی احتیاج پیدا نکنم و تنگ‏دست نباشم.

 دنیا؛ وسیله یا هدف؟!

 این مسأله بستگی به دیدگاه دعاکننده نسبت به دنیا و خودش دارد. باید دید که این شخص نسبت به دنیا چه دیدگاهی دارد؛ آیا دنیا را اصیل می‎بیند و در نگرش و بینش خود برای دنیا اصالت قائل است؟ یا برای دنیا نقش ابزاری و وسیله‎ای قائل است؟ به این معنا که دنیا وسیله و ابزاری است که هنگامی که کارم به پایان رسید، آن را کنار می‏گذارم و اصالت را در چیز دیگری می‏دانم. در روایتی علی(علیه‎السلام) می‎فرماید: «الدُّنْيَا خُلِقَتْ لِغَيْرِهَا وَ لَمْ تُخْلَقْ لِنَفْسِهَا».[4] دنیا خلقتش به صورت ابزاری‎ است و خودش اصالتی ندارد.

 انسان برای دنیا یا دنیا برای انسان؟!

 این دیدگاه نسبت به دنیا بود؛ مسأله دیگری که مطرح می‏شود، این است که «خلقت خودم» چه‏طور؟! آیا من برای دنیا خلق شده‏ام؟! اگر دیدگاه بنده این باشد که دنیا برای من خلق شده و من نیز برای آخرت خلق شده‏ام، نتیجه این می‏شود که دنیا تا جایی اهمیت دارد که من را به هدف خلقتم برساند. من برای دنیا خلق نشده‏ام، بلکه دنیا برای من خلق شده است. ابناء دنیا تمام همّ و غمّشان به دست آوردن مال است و خیال می‎کنند که برای مال دنیا خلق شده‏اند؛ در صورتی که مال دنیا برای ایشان خلق شده است.

 در روایات متعدّدی این مسأله بیان شده است که تعدادی از آن‏ها را بیان می‏کنم. علی(علیه‎السلام) می‏فرماید: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا»؛ خداوند دنیا را برای آنچه بعد از دنیا می‏آید ـ‏یعنی آخرت‏ـ خلق کرده است. اینجا حضرت مسأله جعل تکوینی را مطرح می‏کنند. بعد می‏فرمایند: «وَ ابْتَلَى فِيهَا أَهْلَهَا لِيَعْلَمَ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»؛ خداوند در دنیا اهلش را آزمایش می‎کند تا مشخص گردد که کدام یک نیکوکار‏تر هستند. سپس می‎فرماید: «وَ لَسْنَا لِلدُّنْيَا خُلِقْنَا وَ لَا بِالسَّعْيِ فِيهَا أُمِرْنَا». ما برای دنیا خلق نشده‏ایم و به سعی و تلاش در آن هم امر نشده‏ایم. هیچ‏گاه در معارف الهیّه‎مان نمی‎بینیم که امر به تلاش به خاطر دنیا کرده باشند.

 در روایتی پیغمبر اکرم(صلّی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) می‏فرمایند: «فَليَتَزَوَّد العَبدُ مِن دُنيَاهُ لِآخِرَتِهِ وَ مِن حَيَاتِهِ لِمَوتِهِ وَ مِن شَبَابِهِ لِهِرَمِهِ فَإنَّ الدُّنيَا خُلِقَت لَكُم وَ أنتُم خُلِقتُم لِلآخِرَةِ».[5] بنده باید از دنیا برای آخرتش و از زندگی‏ برای مرگش و از جوانی برای پیری‏اش توشه جمع کند. پس همانا دنیا برای شما خلق شده است و شما برای آخرت خلق شده‏اید. من برای دنیا خلق نشده‏ام چرا که در این دنیا نمی‎مانم. من برای جایگاه و عالَمی خلق شده‎ام که در آنجا جاودانه می‎مانم. «فَليَتَزَوَّد العَبدُ مِن دُنيَاهُ لِآخِرَتِهِ» یعنی دنیا وسیله است؛ از این وسیله برای آن جایگاه ابدی و همیشگی بهره بگیر. بعد هم یک قانون کلّی را بیان فرمودند که همان دیدگاه و بینش صحیحی است که ما باید به آن برسیم: «فَإنَّ الدُّنيَا خُلِقَت لَكُم وَ أنتُم خُلِقتُم لِلآخِرَةِ». دنیا برای تو خلق شده است و تو هم برای آخرت خلق شده‎ای.

 این یک امر تحمیلی نیست، بلکه جنبه دیدگاهی دارد. باید دیدگاهت را نسبت به دنیا اصلاح کنی تا دعاهایی که می‎کنی جدّی باشد. این دستورات و دعاهای مأثوره ما نسبت به دنیا و امور دنیایی، چنین مسأله‏ای را بیان می‏کند؛ امّا اگر دیدگاه ما با آن هم‎سو نباشد، دعایمان تبدیل به لقلقه لسان می‏شود و عبد دیگر نسبت به آن اراده جدّی ندارد. انسان باید دعاهایش با آنچه که در درون او می‎گذرد هم‎سو باشد. باید گفتارها با دل‎خواه‎ها هم‎سو باشد و آن هم بستگی به بینش انسان و نگرش وی نسبت به دنیا دارد. کسی که‎ قائل به اصالت دنیا است، نمی‏تواند به صورت جدّی از خدا به اندازه کفاف در امور دنیایی درخواست کند. در روایت می‏فرمایند: «دَنَانِيرُهُمْ دِينُهُمْ».[6] دین این‏ها همان پول‏هایشان است. چنین فردی دیگر به آخرت توجهی ندارد.

 جدیّت در دعا و اعتقاد به معاد

 پس یک رابطه مستقیم بین باور نسبت به معاد و دعا نسبت به امور دنیایی وجود دارد. هر اندازه انسان اعتقادش نسبت به معاد بیشتر باشد، دعاهایش جدّی‎تر است. لذا گفتم که تعبّد محض نسبت به دعایی که دل تو با آن هم‎سو نیست ارزشی ندارد. از علی(علیه‎السلام) نقل شده است: «إِنَّمَا الدُّنْيَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى لَا يُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَيْئاً»؛ نهایت دیدگاهِ کور، دنیا است. آن‏هایی که برای دنیا اصالت و نفسیّت قائل هستند، کورند و دیدشان از این عالم به عالم دیگر عبور نمی‎کند. این‏ها پشت صحنه این دنیا را نمی‎بینند. «وَ الْبَصِيرُ يَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَ يَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا».[7] امّا فرد بصیر، دیدش از دنیا عبور می‎کند و می‎فهمد که این دنیا جایگاه او نیست.

 جدیّت در دعا لازمه اجابت دعا

 هنگامی که طرح حاجت می‎کنی، باید در حاجت خود جدّی باشی؛ وگرنه همه این دعاها را هم که بخوانی، حتّی اگر معنایش را هم بفهمی، در دعایت اراده جدّی نداری. فرق است بین قرائت قرآن و دعا! قرآن خواندن ثواب دارد، حتّی نگاه کردن به آن هم ثواب دارد، حتّی اگر معنایش را هم نفهمی باز هم ثواب دارد؛ ولی بین تلاوت کلام الهی و دعاهایی که می‎کنی فرق است. از آنجا که دعا عبارت است از مطرح کردن خواسته‎ها، باید خواسته‏ات جدی باشد. اگر انسان معاد را ـ‏که در تعبیر علی‎(علیه‎السلام) همان عالم ماوراء دنیا است‏ـ نبیند، دعاهایش جدّی نیست. دعایی به هدف اجابت می‏رسد که جدّی باشد. لذا باید دقت کنیم در دعاهایی که در ماه رمضان می‏کنیم، اگر حاجات دنیوی داریم، هنگامی که سقف تعیین می‎کنیم، با جدّیت این سقف را تعیین کنیم.

[1] . بحارالأنوار، ج 95، ص 120

[2] . بحارالأنوار، ج 98، ص 280

[3] . بحارالأنوار، ج 97، ص 309

[4] . بحارالأنوار، ج 70، ص 133

[5] . مجموعةورام، ج 1، ص 131

[6] . بحارالأنوار، ج 22، ص 453

[7] . نهج‏البلاغه، خطبه 133