درس اخلاق آیت الله مجتبی تهرانی
90/05/21
بسم الله الرحمن الرحیم
أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم أجمَعِين.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم؛ اللّهم صَلِّ عَلَی محَمّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ و اسمَع نِدائی إذا نادَیتُک و اسمَع دُعائی إذا دَعَوتُک و أقبِل عَلَیَّ إذا ناجَیتُک فَقَد هَرَبتُ إلیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک.
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به ماه مبارک رمضان بود. گفتیم که افضل اعمال در این ماه هم تلاوت آیات الهی است که از مصدر وحی نازل شده است و هم راز و نیاز و اظهار حاجات عبد نسبت به ربّ است، چه در قالب دعاهای مأثوره باشد و چه دعاهای غیرمأثوره. پس دو چیز است که انسان در ماه مبارک رمضان به آنها ترغیب شده است؛ تلاوت آیات الهی و دعا.
استغفار انبیا و اولیا
انبیا آن طور که قرآن از آنها حکایت می کند، ابتدا برای خود طلب مغفرت می کردند: «رَبَّنَا اغفِر لِی»، بعد «وَ لِوَالِدَیَّ» و بعد بقیّه را دعا میکردند: «وَ لِلمُؤمِنین».[1] هم چنین از پیغمبر اکرم روایت بود که حضرت ابتدا برای خودش و بعد برای امّتش طلب مغفرت می کرد. روایات متعدّدی را در جلسه گذشته خواندم که حضرت هفتاد بار در روز استغفار می کردند. گفتم که در دعاها هم، مثل دعای کمیل که کلمات علی(علیه السلام) است، مسأله استغفار زیاد دیده می شود. در دعای کمیل می خوانید: «الَّلهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهتِكُ العِصَمَ اللَّهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ اللَّهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحبِسُ الدُّعَاءَ».[2]
سؤال این بود که با توجه به اینکه انبیا و اولیا معصوم و مطهّر هستند، چه معنا دارد که اوّل برای خود طلب مغفرت می کنند و بعد برای دیگران؟ جلسه گذشته در پاسخ به این سؤال، سه وجه را بیان کردم که دیگر تکرار نمی کنم. این وجوه در واقع توجیهاتی است که در این رابطه کرده اند؛ هم نسبت به آیات و هم نسبت به روایات و اعمالی که از معصومین وارد شده است و هم نسبت به ادعیه، مثل ادعیه صحیفه سجادیّه.
وجه چهارم استغفار انبیا و اولیا
استاد ما(رضوان الله تعالی علیه)[3] غیر از آن وجوه سه گانه ای که من جلسه گذشته عرض کردم، وجه دیگری را برای استغفار انبیا و اولیا بیان می فرمایند؛ البته وجوه دیگری هم هست، امّا من این وجه را برای حُسن ختام بحث مطرح می کنم.
ایشان ابتدا به عنوان مقدّمه برای توجیه این استغفارها می فرمایند: «اولیای خداوند، مثل علی(علیه السلام) چون با چشم ولایتشان حقیقت این عالم را مشاهده کرده بودند، جوار رحمت حقتعالی را به هر دو عالم نمی دادند». یعنی جوار رحمت حقتعالی را چه به عالم دنیا و چه به عالم آخرت و حتّی به بهشت نمی دادند. بعد هم ایشان برای شاهد مطلبشان می فرمایند: «لذا علی(علیه السلام) می فرماید: «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّه».[4] به خدا قسم پسر ابوطالب به مردن، از بچّه به پستان مادر مأنوس تر است».
رنج معصومین از زندگی در دنیا
ایشان می فرماید: «اگر به واسطه مصالحی نبود، نفوس طاهره آنها در این محبسِ ظلمانیِ طبیعت لحظه ای توقف نمی کرد». اولیای خدا وظیفه شان این بود که به این دنیا پای گذارند و کارها و مسؤولیتهای الهیشان را انجام دهند. به تعبیر ما اگر به خودشان واگذار می شد، آنها لحظه ای نمی خواستند در این دنیا باشند؛ ولی وظیفهشان اینگونه اقتضا میکرد. اگر به واسطه مصالحی نبود، نفوس طاهره آنها در این محبسِ ظلمانیِ طبیعت لحظه ای توقف نمی کرد.
بعد ایشان می فرماید: «خود وقوع در کثرت و نشئه ظهور و اشتغال به تدبیرات مُلکی بلکه تأییدات ملکوتی، رنج و المی است که ما حتی نمی توانیم تصوّر آن را هم بکنیم». «وقوع در کثرت» یعنی همینکه ایشان از آن عالم بالا به این عالم پایین نزول کردند. عالم کثرت، همین عالم دنیا است. همین بودنِ در اینجا و اینکه در اینجا به یک سنخ تدبیرات مُلکی و دنیوی، بلکه بالاتر، به تأییدات ملکوتی مشغول شوند، رنج و المی است که ما حتّی نمی توانیم آن را تصوّر کنیم.
ایشان میفرماید این اولیای خدا، همین بودن شان و آمدن شان در دنیا، برای ایشان رنج بوده است. اینها هیچ وقت نمی خواستند از جوار رحمت حقتعالی فاصله بگیرند. می دانی اینها کجا بودند و حالا کجا آمدهاند؟! اگر بخواهم تشبیه کنم، باید بگویم مانند کسی است که در گلستانی بوده و اکنون او را در زباله دانی آوردهاند. البته به خاطر انجام وظیفه آمدهاند؛ باید برای انجام تکالیف الهیشان به این عالم دانی پای میگذاشتند و این زحمات را تحمّل میکردند.
ناله معصومین از فراق است
ایشان در ادامه می فرماید: «بیشتر ناله اولیا از درد فراق و جدایی از محبوب و کرامت او است و در مناجات های خود هم به این مطلب اشاره کرده اند». آه و ناله و درد آنها از این است که چرا من را از آن گلستان به اینجا آوردند؟! ایشان به سراغ دعای کمیل از علی(علیهالسلام) می روند و اشاره به این جمله می فرماید: «فَهَبنِي يَا إلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَولَايَ وَ رَبِّي صَبَرتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيفَ أصبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ».[5] ای خدا، ای پروردگارم، گیرم که در عذابت شکیبایی نمایم، چگونه از دوری ات شکیبا باشم؟! درد و الم برای من این است که از تو جدا شدم و از جوار تو تنزّل کردم!
ایشان در ادامه می فرماید: «آنها احتجاب مُلکی و ملکوتی نداشتند». احتجاب مُلکی که ایشان می فرماید، یعنی تعلّقات دنیوی و دل بستگی به دنیا و امور مادّی. اینها حجابهای مُلکی است. حتّی ایشان می فرماید اولیای خدا احتجاب ملکوتی هم نداشتند. من جلسه گذشته در توضیح یکی از وجه ها گفتم که دو نوع حجاب داریم؛ ظلمانی و نورانی. اگر تعلّق به دنیا حجاب ظلمانی باشد، اینها نه تنها حجاب ظلمانی نداشتند، بلکه حجاب نورانی هم نداشتند. یعنی تعلّقی به مقامات معنوی هم نداشتند.
کیفیت عبور معصومین از جهنّم دنیا
ایشان وجود هر دو نوع حجاب را از اولیای معصوم خدا نفی می کنند و می فرماید: «آنها احتجاب مُلکی و ملکوتی نداشتند و از جهنّم طبیعت گذشتند و آن خامده بود و فروزان نبوده است». باید اینها را کمی توضیح دهم. ما در سوره مریم آیهای داریم که میفرماید: «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا».[6] این آیه راجع به جهنّم است. میفرماید کسی از شما نیست مگر این که وارد جهنّم شود؛ مسلّماً همه شما باید از جهنّم عبور کنید. در ذیل این آیه از بعضی از ائمه(علیهم السلام) سؤال می کنند که آیا عموم این آیه پیغمبر اکرم را هم شامل میشود؟ آیا شما را هم در بر میگیرد؟ آیا چون آیه شریفه هیچ کس را استثنا نکرده است، حتّی پیغمبر و علی(علیه السلام) هم وارد جهنّم می شوند؟ حضرت می فرماید: «جزناها و هی خامدة».
استاد ما در اینجا به این روایت اشاره می کند و می فرماید بله! اولیای خدا از جهنّم طبیعت گذشته اند و آمده اند، ولی آن خامده بوده است؛ یعنی فروزان نبوده است. آنها هم مثل من و تو از عالم طبیعت آمدند، امّا این طبیعت اصلاً دامن آنها را نگرفته است. مایه جهنّم، همین تعلّقات انسان به طبیعت است. ایشان ترجمه «و هی خامده» را می آورد و اصلاً خود روایت را هم نمی آورد. می فرماید: «از جهنّم طبیعت گذشته اند و او خامده بوده است و فروزان نبوده است».
اسباب حجاب اولیا: التذاذ قهری از دنیا
بعد ایشان می فرماید: «و تعلّقات عالم در آنها نبوده است و قلوب آنها خطیئه طبیعی نداشته است؛ ولی وقوع در عالم طبیعت، خود حظّی طبیعی است و التذاذ قهری که در مُلک برای آنها حاصل می شد، ولو به مقدار خیلی کم هم که بود، اسباب حجاب می شد». بالاخره معصومین هم در این عالم دنیا می نشستند، برمی خاستند و مانند انسان ها زندگی می کردند. آیا ائمه ما شیرینی را از تلخی تشخیص نمی دهند؟ اگر تشخیص نمی دادند که نقص داشته اند؛ در حالی که ما امام ناقص نداریم. پس التذاذ آنها از طبیعت و عالم مادّه، امری قهری بوده است. در نتیجه آنچه که شیرین بوده است، برای ایشان کمی تلخ بوده است.
ایشان چه قدر زیبا تعبیر می فرمایند! می فرماید: «وقوع در عالم طبیعت، خود حظّی طبیعی است و التذاذ قهری که در مُلک برای آنها حاصل می شد، ولو به مقدار خیلی کم هم که بود، اسباب حجاب بود». چنان چه از حضرت رسول(صلیالله علیهوآله وسلم) منقول است که فرمود: «إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً».[7] گاهی دلم را کدورتی می پوشاند و من هم به واسطه آن هر روز هفتاد بار از خداوند درخواست آمرزش می کنم.
منشأ استغفار اولیا: توجه به غیر خدا برای خدا!
نگاه کنید که ایشان منشأ استغفار را چه چیزی قرار می دهند؛ حتّی ایشان ملکوت را هم اضافه کرده است. میفرماید اینها نباید از غیر محبوبشان از چیز دیگری خوششان بیاید. همینکه از این مقامات ملکوتی خوششان آمد، همین برای آنها حجاب و منشأ استغفار بوده است. این که نتوانند توجّه تام به محبوب شان داشته باشند، منشأ استغفار بوده است.
من این را در مباحثم عرض کردهام که اینها در راه انجام وظیفه الهی شان مأمور به ابلاغ بودند. امثال ما می رفتند خدمت انبیا و اولیای خدا و ایشان هم برای خدا من را توصیه می کردند و احکام الهیّه را بیان می فرمودند. به همین مقدار که به من توجّه کرده است، کمی از توجّه به آن طرف کم شده است. گرچه توجّهِ ایشان به پایین به خاطر رضای خدا و در راه انجام وظیفهای بود که از عالم بالا بر عهده داشتند، امّا همین که توجهشان به پایین افتاد، کمی از توجّه ایشان به بالا کم شد. چه بسا پیغمبر وقتی امثال ما را که می دید، استغفار می کرد!
حضرت روزی هفتاد بار استغفار می کرد؛ امّا برای این که وقتی می خواهد از محبوبش چیزی بخواهد، تمام حجب را پاره کرده باشد و هیچ حجابی در بین نباشد. بعد هم برای من و تو استغفار می کند. حالا فهمیدید چرا پیغمبر اوّل برای خودش استغفار می کند؟ دوبار می گوید: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَ لِأُمَّتِي، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَ لِأُمَّتِي».[8] فهمیدید چرا؟ این هم یک وجه بود.
[1] . سوره ابراهیم، آیه 41
[2] . إقبالالأعمال، ص706
[3] . امام خمینی(رحمةاللهعلیه)
[4] . بحارالأنوار، ج28، ص233
[5] . إقبالالأعمال، ص708
[6] . سوره مریم، آیه 71
[7] . مستدركالوسائل، ج5، ص320
[8] . بحارالأنوار، ج21، ص210