درس اخلاق آیتالله مجتبی تهرانی
89/07/28
بسم الله الرحمن الرحیم
رُوِیَ عَن رَسولِ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قال:
«إِنِ الغَیرَهَ مِنَ الایمانِ».[1] غیرت از نشانههای ایمان است.
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به تربیت بود. عرض کردم که «تربیت» از «غیرت» نشأت گرفته است و به معنای روش رفتاری و گفتاری دادن و گرفتن است. در باب این روش گرفتن و روش دادن بهطور معمول و غالب چهار محیط است که انسان در آن محیطها ساخته میشود؛ محیط خانوادگی، محیط آموزشی، محیط رفاقتی و محیط شغلی. البته عرض کردم که فضای پنجمی هم بر آنها حاکم است.
مباحثی که ما در گذشته داشتیم راجع به محیط دوم، یعنی «محیط آموزشی» بود؛ عرض کردم که نقش محیط آموزشی از محیط اوّل یعنی محیط خانوادگی قویتر است. چهبسا کسانی باشند که از نظر محیط خانوادگی، روش صحیح الهی و انسانی نداشتهاند، ولی اگر ایشان را در محیط آموزشی بیاورید، ساخته میشوند و همینطور عکس؛ به این معنا که ممکن است محیط خانوادگی، محیط خوبی باشد امّا محیط آموزشی نقش تخریبی داشته باشد و موجب شود آنچه که در محیط خانوادگی ساخته شده است، خراب شود و از بین برود. چون محیط آموزشی قویتر از محیط خانواده است و در گذشته در مورد جهتش به چند جهت هم اشاره کردم.
لذا من عرض کردم که انسان باید نسبت به این محیط دوم، یعنی محیط آموزشی خیلی دقّت و توجه داشته باشد. چون گفتم در محیط آموزشی تنها مسأله دریافت مسائل مفهومیِ علمی مطرح نیست؛ بلکه این دریافت علمی همیشه با روش گرفتن و روش دادن در سه بعد دیداری، گفتاری و رفتاری همراه است.
نفی علمیّت از استادِ بیتربیت
آخر جلسه گذشته روایتی خواندم که آن را تکرار میکنم. ما در روایتی از امام صادق(علیهالسلام) داریم به این تعبیر که حضرت فرمودند: «لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِي».[2] این مسأله آموزشی و علمی است. اصلاً حضرت نفی علمیّت میکنند؛ یعنی اگر آن معلّم و استاد به تربیت الهی و انسانی تربیت نشده باشد، نمیتواند به تو علم بیاموزد. یک وجه از معنای «ربّانی» این است که خودش تربیت شده است و بعد هم همان را به شاگرد منتقل میکند. «ربّانی» که میگویند دو بُعد دارد که من هر دو را گفتم؛ هم خود و هم انتقال به دیگری. تا خودِ شخص موصوف به وصفی نباشد نمیتواند آن را به دیگری بدهد. لذا حضرت اصلاً نفی علمیّت میکنند و میگویند این علومی که تو داری از این استاد میآموزی، اصلاً علم نیست. یعنی بدان که علم اینها مُضرّ است.
جلسه گذشته سخنی را از استادمان امام (رضواناللهتعالیعلیه) نقل کردم که بعضی تعجب کردند! ایشان فرموده بودند «درس توحید از زبانِ شیطان»! تعجب نکنید! اینها همه از این حدیث گرفته شده است که: «لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِي». یعنی این اصلاً علم نیست. چرا؟ چون آموزندهاش تربیت نشده و بیتربیت است. بهخصوص در آن مقطع خاصّ سِنّی بر این مطلب تأکید کردهاند؛ چون بحث من راجع به مقطع خاصّ سِنّی است که از شش سالگی شروع میشود. در این مقطع خاص، روش رفتاری و گفتاری دادن، کمال اثر را روی انسان میگذارد و نقش سرنوشتساز دارد. اینکه میبینید در روایات این تعبیرات را میکنند به همین دلیل است.
هجده سالهها مراقب باشید!
آیهای از آیات شریفه قرآن است که من این را تلاوت میکنم و روایتی از امام صادق(علیهالسلام) ذیل آیه هست که آن را هم میخوانم که ببینید همین مقطع آموزشی که روی آن تأکید دارم، یک مقطع بسیار حساسی است و در زندگی انسان نقش سرنوشتساز هم دارد. آیه در سوره فاطر است که دارد: «وَ هُمْ يَصْطَرِخُونَ فيها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّرَ».[3] این نقل سخنان گروهی از جهنّمیها است که در جهنم فریاد میکنند ای پروردگار ما، ما را از این جهنم بیرون بیاور! چرا؟ تا کرداری غیر از آنچه که کردیم انجام دهیم؛ تا کردار شایسته و صالح انجام دهیم. «أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ». یعنی خدایا، ما را از جهنّم نجات بده تا کارِ خوب کنیم. به آنها خطاب میشود: آیا ما به شما آنقدر عمر ندادیم که در آن پند بگیرید که هر کس میخواست پند بگیرد، میگرفت؟
سؤال این است که منظور از این عمری که در آیه آمده کدام مقطع زمانی است؟ ذیل آیه روایتی از امام صادق(علیهالسلام) است که فرمود: «تَوْبِيخٌ لِابْنِ ثَمَانَ عَشْرَةَ سَنَةً».[4] این آیه خطاب به هجده سالهها است. یعنی خطاب خدای متعال در این آیه، توبیخِ هجده سالههایی است که به جهنّم رفتهاند؛ مُراد، هفتاد ساله و هشتاد سالهها نیست؛ چهل سال به بالا نیست؛ منظور، هجده سالهها است! هجدهسالههایی که روش رفتاری غلط گرفتند و سراغ معصیت رفتند و جهنّمی شدند. امّا چرا خدا هجده سالههای جهنّمی را اینطور توبیخ میکند؟ جهت این است که انسان از نظر رشد روحی به این مقطع که رسید، دیگر عذری ندارد و میتواند کاملاً تمییز بدهد؛ در این سن، دریافت و فهم بهترین دریافت و بالاترین فهم است.
خوب، بگو ببینم چه کسی تو را جهنّمی کرد؟ این روش رفتاریِ غلط را از چه کسی یاد گرفتی؟ تو که نونهال بودی و در مقطعی بودی که میشد تو را به هر سو کشاند؛ پس تحت سرپرستی چه کسی قرار گرفتی؟ این اعوجاج از کجا پدید آمد؟ این مطلب به این مربوط است که حضرت فرمودند از نظر عمر حسّاسترین مقطع زمانی، این مقطع است. ای جوانها! حواستان را جمع کنید. وقتی به این مقطع برسی دیگر خوب میتوانی زشت را از زیبا تشخیص دهی. تو دیگر انسانی و میفهمی! دیگر در بُعد اعتقادیات هم خوب میتوانی بفهمی. امّا بگو ببینم چه کسی تو را خراب کرد؟ در محیط آموزشی، به تو رفتار غلط دادند، تو هم تأثیر گرفتی و جهنّمی شدی.
مربّی باید تربیت شده الهی باشد
لذا من روایتی را آخر جلسه گذشته خواندم و گذشتم که شخصی که خود را در اختیار غیر قرار میدهد و غیر میخواهد او را سرپرستی کند و بسازد، باید خودش ساخته شده باشد. اوّل ببین اینطور هست یانه؛ یعنی ببین عالم ربّانی است، یا شیطانی به صورتی انسان است؟ کدام یکی است؟ روایت از علی(علیهالسلام) بود، که حضرت فرمود: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَدَّبَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ خدا پیغمبر را تربیت کرد؛ «وَ هُوَ أَدَّبَنِي»؛ او هم من را تربیت کرد؛ «وَ أَنَا أُؤَدِّبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أُوَرِّثُ الْأَدَبَ الْمُكَرَّمِين».[5] یعنی حالا که من به واسطه پیغمبر تربیت شدهای الهی هستم، سرپرستی دیگران را میپذیرم.
لذا من خطابم به اساتید است که اگر خودتان تربیت الهی ندارید، نباید وارد عرصه تربیت دیگران شوید. از آن طرف هم جوان و دانشآموز نباید خودش را در اختیار هر کسی قرار دهد و سرپرستی هر کسی را نباید بپذیرد. این است که من عرض کردم باید در محیطهای آموزشی دقّت شود. حتّی در بهترین محیطهای آموزشی هم انسان نباید خیال راحت هم داشته باشد.
اقسام روابط؛ رابطه بر محور احتیاج، رابطه بر محور پیوند
در اینجا میخواهم به نکتهای اشاره کنم که مَدخَلی باشد که از اینجا وارد محیط سوم، یعنی محیط رفاقتی شوم. ابتدا مقدّمهای را نسبت به روابط انسانها با یکدیگر عرض کنم و بعد وارد میشوم. یکوقت هست روابط انسانها بر محور «پیوندها» است، یکوقت هست نه! پیوندی نیست؛ بلکه روابط بر محور «احتیاجات» است. در باب احتیاجات همانی است که مثلاً شخص بهطور معمول میخواهد برود خریدی کند یا امثال اینها؛ فروشنده را هم نمیشناسد که چه کسی است؛ کاری هم ندارد که فروشنده کیست و چه خصوصیاتی دارد. رابطه خریدار و فروشنده برای رفع احتیاج و بر محور احتیاج است. این گاهی در محیط شغلی، مطرح میشود که من الآن وارد آن نمیشوم.
اقسام پیوندها؛ پیوندهای جسمانی، پیوندهای روحانی
امّا در طرف مقابل، روابطی هست که بر محور پیوندها است. این پیوندها مختلف می شود؛ پیوندهایی داریم جسمانی، که شامل پیوندهای حَسَبی، نَسَبی، سَبَبی، مثل پدر و مادر و همسر است. ولی یک دسته از پیوندها، پیوندهای روحانی است. در پیوندهای روحانی یکی از پیوندهایی که در معارف ما هست، پیوند ایمانی و معنوی است. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة».[6] مؤمنین برادرند. این اخوّت، یک پیوند ایمانی است؛ پیوندی روحی است؛ برادری است. اسم آن را «برادر ایمانی» میگذاریم؛ برادرِ ایمانی است نه جسمانی. این پیوند روحی بر محور همان مسأله معنویِ ایمانی است.
قویترین پیوند، پیوند قلبی و محبّتی
قویترین پیوند، پیوند قلبی یعنی پیوند محبّتی است. چون رابطهای که دارند، بر محور پیوند محبّتی و علاقهمندی است که این کاربرد دارد. لذا معارف ما روی این خیلی تکیه میکند. من یک وقت در ماه مبارک رمضان راجع به حبّ به خدا بحث میکردم و بعد انس به خدا و حبّ به اولیای خدا. اینها را من بحث کردهام. من اینها را میگویم تا بفهمید که خیلی روی پیوند قلبی تکیه میشود. پیوندی که بر محور پیوند قلبی است، خیلی تأثیرگذار است. کارِ قلب، دلبستگی است. دلبستگی، همین پیوند یعنی پیوند محبّتی است. این مقدمه بود و حالا وارد بحثم میشوم.
پیوند قلبی در محیط رفاقتی
در محیط آموزشی غالباً اینطور است که از محیط آموزشی، محیط سوم که محیط رفاقتی است متولّد میشود. من گامبهگام پیش میروم. این بچه که به مدرسه میرود، یک محیط دیگری در مقابلش باز میشود و آن محیط رفاقتی است. عجیب این است که چون این بچهها با یکدیگر هماُفق هم هستند و از نظر باطن، صفای باطن هم دارند، زود همدیگر را جذب میکنند و «چسبندگی سریع» دارند! من الآن دیگر به استاد کاری ندارم. رفتم سراغ بخش شاگردها در محیط آموزشی. این شاگردها در محیط آموزشی به همدیگر پیوند میخورند. چه پیوندی؟ قویترین پیوندها که پیوند محبّتی است. لذا از دل محیط آموزشی، محیط رفاقتی متولّد میشود.
قوّت و بُرد پیوند رفاقتی
چند روایت از علی(علیهالسلام) بخوانم؛ حضرت فرمود: «ألصَّدِیقُ أقرَبُ الأقَارِبِ».[7] رفیق، نزدیکترینِ نزدیکانِ انسان است. یعنی دوست از همه نزدیکان حَسَبی، نَسَبی، سَبَبی و همه کسانی که به آنها میگوییم «أقارب»، به انسان نزدیکتر است. یعنی قدرت و بُرد و نقش این پیوند محبّتی روی انسان از آن پیوند نسبی پدر و مادر هم بالاتر است؛ نقش دوست از همه اینها بیشتر است.
در یک روایت دیگر از علی(علیهالسلام) داریم: «ألأصدِقَاءُ نَفسٌ وَاحِدَةٌ فِی جُسُومٍ مُتَفَرَّقَة».[8] رفیقها یک روح هستند، امّا در بدنهای متعدّد! اینجا علی(علیهالسلام) از نظر روحی، وحدت را پیش میکشد؛ یعنی آنقدر این پیوند قلبی قوی است که اصلاً موجب یگانگی روحی میشود.
اثرگذاری ناخودآگاه دوست
خوب، حالا بچه رفته در محیط آموزشی و غالباً هم اینطور است که از محیط آموزشی، محیط رفاقتی متولّد میشود. یعنی بچهها با هم رفیق میشوند؛ در سِنّی هم هستند که هماُفق هستند. با هم که رفیق شدند، آنوقت این روی انسان نقش دارد. چگونه روی انسان اثر میگذارد؟ روش را از رفیقش میگیرد. روش رفتاری را از او میگیرد؛ روش گفتاری را از او میگیرد. حتّی آن بچه، خودش هم نمیخواهد رفیقش را تربیت کند؛ امّا او ناخودآگاه از این تأثیر میپذیرد و روش رفتاری و گفتاری میگیرد. در باب تربیت گفتیم که تربیت از عناوین قصدیّه نیست. لذا این رفیق از رفیقِ خودش از هر جهت، دیداری، گفتاری و شنیداری تأثیر میگیرد. حتّی دوست دارد پیراهنش مثل پیراهن او شود. دوست دارد لباسش هم مثل لباس او شود. او هم نمیخواهد به این رفیق این چیزها را بیاموزد؛ خودش خودبهخود میآموزد.
روایت از علی (علیهالسلام) است: «رُبَّ صَدِيقٍ يُؤتِى مِن جَهلِهِ لَا مِن نِيَّتِه».[9] چقدر زیبا میفرماید! چهبسا دوستی که به دوست دیگرش چیزی را تقدیم میکند که منشأش جهل و نفهمی است و نیّتی هم در کار نیست. یعنی چهبسا نمیخواهداو را خراب کند؛ قصد تخریب ندارد، امّا صداقت و رفاقت این تأثیرپذیری را به همراه میآورد. او در یک محیط خانوادگی تربیت شده که ـنعوذ باللهـ مناسب نبوده و حالا اینها با همدیگر رفیق شدهاند؛ بعد میبینی بچهات خراب شد! نقش رفیق هم که از پدر و مادر خیلی قویتر است. پدر خوب، مادر خوب، معلّم خوب، رفیق بد! ببین چه در میآید!
مصیبتِ بزرگِ خانوادههای خوب!
بسیاری از مصیبتهایی که خانوادههای خوب دارند، این است که بچههایشان وقتی میآیند در محیطهای آموزشی، خراب میشوند که منشأ خیلی از آنها هم رفاقتهایی است که بچهها در محیط آموزشی پیدا کردهاند. غیر از این است؟! آنهایی که مبتلا هستند، حرفهای من را خوب میفهمند! این همه زحمت کشیدی، معلّم هم بد نیست، امّا رفیق بد است. نگاه کن فرضیه را چگونه گامبهگام پیش رفتم. همه خوب، امّا بچه چگونه شد؟!
این مسأله متأسفانه از مسائل مبتلابه جامعه ما است. من که عرض میکنم محیط آموزشی خیلی مهم است، برای همین چیزها است. امّا متأسفانه به این چیزها توجه نمیشود. همان سیری که تا حالا گفتم، همان است. مصیبت این است که فقط دنبال این هستند که بچه درسی را یاد بگیرد که یکوقت پشت کنکور نماند! میگویند هر چه شود، بشود امّا پشت کنکور نماند. چقدر روی آن هم تبلیغ میکنند! این جامعه اسلامی است؟! جامعه انسانی است؟!
تأثیر پیوند رفاقتی بر دین انسان
یک روایت میخوانم؛ روایت از پیغمبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که حضرت فرمود: «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ»؛ اگر میخواهی ببینی دین شخصی چیست، ببین رفیقش چه دینی دارد. از آنجا بفهم دین او چیست. «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ يُخَالِلُ».[10] حواست را جمع کن با چه کسی رفیقی! با هر کسی که رفیقی، دین او را هم داری؛ با او همدین هستی. این همان مسأله قدرت و بُرد پیوند رفاقتی و محبّتی را میرساند که هم نقش سازندگی دارد و هم نقش تخریبی دارد. من سراغ هر دو مورد رفتم.
بنابر این من عرض کردم در باب محیط آموزشی، یک محیط سوم که چه بسا قدرتمندتر از محیط دوم است، از آن تولّد پیدا میکند. حالا آیا این درست است که انسان بیتفاوت باشد؟ لذا گفتم مدرسه و محیط آموزشی فرزندت هر قدر هم خوب و مطمئن بود، هیچ وقت خاطر جمع نباش؛ چون یک خطر بزرگتر کنار گوش او هست. خاطرجمعی در کار نیست. بلکه انسان باید از نظر تربیتی نسبت به کسانی که تحت سرپرستی او هستند دقّت داشته باشد.
[1] . وسائلالشيعة 20 154
[2] 2. بحارالأنوار 1 138
[3] 3. سوره فاطر: آيه 37
[4] 4. بحارالأنوار 70 388 باب 141
[5] 5. بحارالأنوار 74 268 باب 11
[6] 6. سوره الحجرات: آيه 10
[7] 7. غررالحكم 413
[8] 8. غررالحكم 416
[9] 9. غررالحكم 424
[10] 10. بحارالأنوار 71 192 باب 14