درس خارج فقه استاد توکل

91/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 ثالثا : صرف نظر از اشکالاتی که قبلا بیان شد؛ در روایت دو احتمال وجود دارد یکی اینکه لازم است رفع مانع و رساندن آب به خود پوست و دوم اینکه رفع مانع و رساندن آب به زیر مانع که مو باشد و زمانی که در روایت دو احتمال باشد تمسک به یکی از دو احتمال بر مدعی صحیح نیست .
 رابعا : اگر رسیدن آب به پوست سر لازم باشد، لازم است بیان این مطلب بطور مطلق به لزوم رسیدن آب به پوست سر چه بر سر حنا باشد یا نباشد. پس فرموده امام علیه السلام که فرموده : - لایجوز یعنی جایز نیست با وجود حنا زیرا جواب ناظر است به خود سوال و تعدی به غیر مورد روایت نیاز به صراحت دلیل دارد. ولی این جواب قابل خدشه است زیرا ذیل روایت دلیل است بر لزوم رساندن آب به پوست به نحو اطلاق چه اینکه بر سر حنا باشد یا نباشد. همچنین آنچه واجب است بر مکلف مسح سر و مو به شرطی که عرفا در محدوده سر باشد . و اگر موی سر بلند باشد بطوریکه خارج از محدوده سر باشد، از سر محسوب نشده پس مسح بر آن صحیح نیست.
 اشکال : مو از سر است و اطلاق مسح شامل خود پوست و مویی که بر آن روئیده است می شود و فرقی در کوتاه و یا بلند بودن مو نیست چراکه مو از توابع سر است پس به سر ملحق می شود. بدون فرق بین کوتاه یا بلندی مو.
 جواب : قبلا یبان شد که اگر در کلام قرینه ای نباشد ما نیز قائل می شدیم به لزوم رساندن آب به پوست سر لکن قرینه خارجیه دلالت دارد بر جواز مسح بر مو و لکن موی بلند بطوریکه زمان رها کردن آن خارج از محدوده سر می شود از سر محسوب نمی شود و در صورت شک در الحاق می بلند به سر ، مسح بر آن بعد از اشتغال یقینی ، موجب یقین به برائت نمی شود .
 اما مویی که در اطراف سر روئیده مسح بر آن جایز نیست زیرا آن مو از جلوی سر و توابع آن نیست پس اکتفا به مسح بر آن مو صحیح نیست.
 ( متن سید ) و کذا لایجوز علی النابت فی غیر المقدم و ان کان واقعا علی المقدم
  مسئله در عدم جواز مسلم است به دلیل اجماع کما اینکه از مدارک و کشف اللثام نقل شده است . با آنکه دلیل آن همچنانکه اخیرا بیان شد روشن است. زیرا آن از موی جلوی سر و توابع آن محسوب نمی شود. پس وجهی بر جواز مسح بر آن نیست.
 ( متن سید ) و لایجوز المسح علی الحائط من العمامه او القناع او غیرهما و ان کان شیئا رقیقا لم یمنع عن وصول الرطوبه الی البشره
 اما کلام در عدم جواز مسح بر عمامه و مقنعه و امثال آن . مسئله واضح است چراکه عمامه یا مقنعه از سر یا توابع آن محسوب نمی شود. پس اشکالی در عدم جواز مسح بر آن دو و امثال آن نیست ( یعنی هر چیزی که مانع از رسیدن آب به پوست می شود ) علاوه بر اینکه روایات وارده دلالت دارد بر عدم جواز بعد از اینکه اجماع قائم شده از معتبر و تذکره و منتهی و ذکری و مدارک و . . . بر عدم جواز. و آنچه در صحیحه محمد بن مسلم بیان شد. وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْمَسْحِ عَلَى الْخُفَّيْنِ وَ عَلَى الْعِمَامَةِ قَالَ لَا تَمْسَحْ عَلَيْهِمَا . [1] ( سوال شد از مسح بر عمامه و کفش که فرموده است بر آن دو مسح ننماید . )
 و همچنین روایت مرسله حماد : حَمَّادِ بْن عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِه عَنْ أَحَدِهِمَا ع علیه الصلوة و السلام فِي الرَّجُل يَتَوَضَّأُ وَعَلَيْه الْعِمَامَةُ قَال يَرْفَعُ الْعِمَامَةَ بِقَدْرِ مَا يُدْخِلُ إِصْبَعَه فَيَمْسَحُ عَلَى مُقَدَّم رَأْسِهِ [2] . ( کسی که امامه دارد و وضو می خواهد بگیرد عمامه را به مقداری بالا ببرد تا انگشت خود را داخل کند و مسح کند )
 و همچنین آنچه روایت شده از حسین : عن الحسین قال قلت لابی عبد الله علیه الصلوة و السلام عَنِ الْحُسَيْن قَال قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ علیه الصلوة و السلام رَجُلٌ تَوَضَّأَ و َهُوَ مُعْتَمٌّ فَثَقُلَ عَلَيْهِ نَزْعُ الْعِمَامَةِ لِمَكَانِ الْبَرْدِ فَقَالَ لِيُدْخِلْ إِصْبَعَهُ [3] . ( مردی که می خواهد وضو بگیرد وعمامه دارد و بخاطر سردی هوا نمی تواند بردارد ، انگشت خود را در زیر عمامه داخل کند )
 مرسله بودن دو روایت اخیر به صحیحه محمد بن مسلم و اتفاق اصحاب و ادعای اجماع بر آن جبران می شود. پس مسئله از اینکه باید رفع مانع نمود مسلم است کما اینکه روایت مرفوعه اخیر شاهد بر آن است.
  مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى رَفَعَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه الصلوة و السلام - فِي الَّذِي يَخْضِبُ رَأْسَهُ بِالْحِنَّاءِ ثُمَّ يَبْدُو لَهُ فِي الْوُضُوءِ قَالَ لَا يَجُوزُ حَتَّى يُصِيبَ بَشَرَةَ رَأْسِهِ بِالْمَاءِ [4] . ( درمورد کسی که موی خود را حنا بسته و شروع به وضو گرفتن کرده فرموده جایز نیست تا اینکه آب به پوست سر برسد . )
 ولی در مسئله روایاتی است که دلالت بر جواز مسح بر مانع می کند:
 وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‏ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَخْضِبُ رَأْسَهُ بِالْحِنَّاءِ ثُمَّ يَبْدُو لَهُ فِي الْوُضُوءِ قَالَ يَمْسَحُ فَوْقَ الْحِنَّاءِ [5] ( مردی است که موی خود را حنا کرده و شروع به وضو گرفتن نموده فرمود بر روی حناء مسح نماید )
 و همچنین صحیحه محمد بن مسلم : وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَحْلِقُ رَأْسَهُ ثُمَّ يَطْلِيهِ بِالْحِنَّاءِ ثُمَّ يَتَوَضَّأُ لِلصَّلَاةِ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِأَنْ يَمْسَحَ رَأْسَهُ وَ الْحِنَّاءُ عَلَيْه [6]
  ( مردی موی سر خود را تراشیده است و سپس بر سر خود حنا گذاشته و وضو گرفته است فرمودند اشکالی ندارد که مسح کند در حالیکه حناء بر سر او باشد . )
 و فرقی بین حناء و غیره در مانعیت نیست پس جواز در مسح بر حنا مستلزم جواز بر هر مانعی است که مانع رسیدن آب به سر است. و این با روایاتی که در لزوم رفع مانع و لزوم رساندن آب به سر وارد شده است منافات دارد.
 اما ظاهر این دو روایت این است که بر وجه تقیه صادر شده است یا اینکه حمل می شود بر ضرورت همچنانکه در صورت وجود سرما یا ضرورت دیگری مانند مداوی کردن زخم یا بیماری ای که مردم برای درمان حنا بر سر قرار می دادند.
 علاوه بر جواب سابق جماعتی از عامه معتقد بر جواز مسح بر مانع به طور مطلق یا بر چیزی که آن مانع رقیق باشد نه غیر رقیق. ( بنابر آنچه که از ابی حنیفه نقل شده است. ) و لذا جواز مسح بر مانع امکان تقیه بودن آن بسیار قوی است.
 


[1] - باب 38 من ابواب الوضوء ح 8 - وسائل‏الشيعة ج : 1 ص : 45
[2] : باب 24 من ابواب الوضوء ح 1
[3] : المدرک ح 2
[4] : باب 37 من ابواب الوضوء ح 1
[5] - وسائل‏الشيعة ج : 1 ص : 455
[6] - وسائل‏الشيعة ج : 1 ص : 456