1401/12/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه السیاسه/ضرورت حکومت دینی /ادلّه نقلی ضرورت حکومت
التزام امام حسین(ع) به تبعیت از امام حسن مجتبی (ع)
بحث ما در بیان ادلّه نقلیه در لزوم حاکمیت دینی در هم ی زمانها بود. در کلمات اولیای دین علیهمالسلام به کلماتی از امام حسین علیهالسلام برخورد میکنیم که ایشان سخنان متعدّدی دارند؛ چون قضیه ی قیامشان رخ داد، قبل از قیام خودشان را به تبعیت از امام زمانشان یعنی امام حسن علیهالسلام ملزم میدانستند و خودِ این، بیانگر التزام به حاکمیت است؛ خوب بین صلح و قیام امام حسین علیهالسلام مدتی فاصله شد؛ آمدند خدمت امام حسین علیه السلام که شما قیام کنید که کأنّه تضعیفی نسبت به امام حسن علیهالسلام بشود. حضرت فرمودند که خیر؛ تا زمانی که آن صلح نامه هست و نظر برادرم که امامش است باشد، هیچ حرکتی انجام نمیشود؛ حتی بعد از شهادت امام حسن علیهالسلام هم به لحاظ این که مفاد صلح نامه تا بعد از به درک واصل شدن معاویه است باید به آن ملزم بود؛ حضرت به این معنا هم التزام داشتند اما در عین حال این طور نبود که از بیان منطق حقّ و حاکمیت حقّ ساکت باشد. فقط قیام نکردند. و حتی در بعضی جسارتهایی که معاویه -لعنة الله علیه- کرد، حضرت از خودش دفاع کرد.
خطابه امام حسین(ع) در زمان معاویه و اشاره به مسئله اطاعت از خودشان
این کلمات در زمان معاویه از آن حضرت صادر شده است و مطالب بسیار گویایی است. به معاویه گفته شد که مردم به امام حسین علیهالسلام چشم دوخته اند. اگر میگفتی که میرفت بالای منبر و خطابهای میکرد، او که نمیتواند سخن بگوید. معاویه که به خوبی حضرت را میشناسد گفت که خیر؛ ما همین مسئله را نسبت به حسن(ع) خیال میکردیم اما رفت و همه ما را رسوا کرد. به هر حال بعد از این که خواستند که عمل کند، حضرت آمدند و وارد سخن شدند:«نَحْنُ حِزْبُ اللّهِ الْغالِبُونَ، وَعِتْرَةُ رَسُولِاللّهِ صلی الله علیه و آله الاَقْرَبُونَ، وَاَهْلُ بَیْتِهِ الطَّیِّبُونَ، وَأَحَدُالثَّقَلَیْنِ الَّذینَ جَعَلَنا رَسُولُاللّهِ ثانِیَ كِتابِاللّه»[1] ؛ تا میفرمایند که «فَأطيعونا»؛ دارد با جمعیت صحبت میکند و معاویه هم یکی از آنهاست. «فانّ طاعَتَنا مَفْروُضَةٌ أن كانَتْ بِطاعَةِ الله و رسولِه مَقرُونَةً قال الله أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَالرَّسُولِ وقال وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ...»؛ همان آیاتی که قبلا هم عرض کردیم. بعد حضرت هشدار میدهند؛ هم به معاویه و هم به اطرافیان که «وَ أُحَذِّرُكُمُ الْإِصْغَاءَ إِلَى هُتُوفِ الشَّيْطَانِ بِكُمْ (فَإِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ) فَتَكُونُوا كَأَوْلِيَائِهِ الَّذِينَ قَالَ لَهُمْ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ... فَتُلْقَوْنَ لِلسُّيُوفِ ضَرَباً وَ لِلرِّمَاحِ وَرَداً وَ لِلْعُمُدِ حَطَماً وَ لِلسِّهَامِ غَرَضاً»[2] ؛ بعد که معاویه دید بیشتر از این رسوا میشود، گفت که حَسْبُكَ... قَدْ بَلَّغْتَ. این یک سخنانی بود که حضرت داشتند.
خطابه امام حسین (ع) در مناء پیرامون ولایت
آن سخنرانی که حضرت در منا داشتند که خیلی سخنرانی التهاب آوری است. عده ای از اصحاب از بنیهاشم و انصار آن جا بودند؛ حدود 200 تا از اصحاب نبی اکرم صلواتاللهعلیهوآله در آن جا حضور داشتند که حضرت این سخنان را فرمودند:« اَمّا بَعْدُ فَاِنَّ هذَا الطّاغِیَةَ قَدْ فَعَلَ بِنا وَ بِشِیعَتِنا ما قَدْ رَأَیْتُمْ وَ عَلِمْتُمْ وَ شَهِدْتُمْ وَ إِنّی أُریدُ أَنْ أَسْأَلَکُمْ عَنْ شَىْء، فَاِنْ صَدَقْتُ فَصَدِّقُونِی وَ إِنْ کَذِبْتُ فَکَذِّبُونِی، وَ أَسْأَلُکُمْ بِحَقِّ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ حَقِّ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) وَ قِرابَتی مِنْ نَبِیِّکُمْ لَمّا سَیَّرْتُمْ مَقامی هذا وَ وَصَفْتُمْ مَقالَتِی وَ دَعَوْتُمْ أَجْمَعینَ فِی أَمْصارِکُمْ مِنْ قَبائِلِکُمْ مَنْ آمَنْتُمْ مِنَ النّاسِ»[3] ؛ بعد حضرت مطالبی دارند که یکی یکی اقرار میگیرند از اصحابشان و آنهایی که آنجا بودند؛ از جایگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام و فرمایشات نبی اکرم(ص) که شما شنیدید در رابطه با علی علیهالسلام و عدّهای از فضائل که مسلّم بود تا حضرت مسئلهی غدیر را مطرح میکنند که همه اقرار میکنند که همهی اینها را شنیدیم و بعضی را دیدیم. هم غدیر و هم بستن درها را به سوی مسجد جز در خانهی علی علیهالسلام را دیدند؛ قضیهی مباهله را حضرت فرمودند و قضیه جنگ خیبر و این نکات را حضرت بیان فرمودند که همهی اینها بیانگر آن جایگاه حاکمیت الهی است. بعد هم تا آخر که راوی میگوید که حضرت هیچ چیز را در رابطه با علی علیهالسلام مخصوصا و اهل بیتش از قرآن و زبان نبیاکرم (ص) فرو گذار نکردند و همه ی اینها را با آن افراد مقابله کردند و همه گفتند که سَمِعنا؛ بعد حضرت آخرش سخنانی در رابطه با علی علیهالسلام فرمودند که هر کس که علی را مبغوض بدارد، خدا را مبغوض داشته است و مرا مبغوض داشته است.
ادامه فرمایش سیدالشّهداء (ع) در مذمت اصحاب
بعد سخنان دیگری را فرمودند که این قسمت فقط در کتاب تحفالعقول آمده است. اینهایی که گفتیم هم در کتابالغدیر و هم در کتاب سلیم بن قیس آمده است. در این فرمایشات که خیلی مهم است میفرماید: «اعتبروا أيها الناس بما وعظ الله به أولياءه من سوء ثنائه على الأحبار، إذ يقول: لَوْلاَ يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الإِثْمَ. وقال لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ...»[4] ؛ حضرت این مطالب را بیان میکنند که شما از صحابه هستید و شما چنین خصوصیاتی دارید. «ثمّ أنتُم أیُّهَا العِصابَة عِصابَةٌ بِالعِلمِ مَشهورَةٌ و بِالخَیرِ مَذکورَةٌ»؛ این ویژگیها را حضرت بیان می کنند. «و بِالنَّصیحَةِ مَعروفَة و بِاللهِ فی أنفُسِ النّاسِ مهابَةٌ»؛ شما یک مهابتی در نفوس مردم دارید. چرا ساکت نشستهاید؟ قبلش بحث امر به معروف و نهی از منکر و ... را حضرت بیان میکنند که میبینید که در جامعه چه فجایعی دارد رخ میدهد! چرا ساکت نشستهاید؟ «یَهابُکُمُ الشَّریفُ، وَ یُکْرِمُکُمُ الضَّعیفُ وَ یُؤْثِرُکُمْ مَنْ لافَضْلَ لَکُمْ عَلَیْهِ»؛ واقعیات جامعه را حضرت دارند بیان میکنند که بر اثر آن حاکمیت جور پدید آمده است. «وَ لا یَدٌ لَکُمْ عِنْدَهُ، تَشْفَعُونَ فِی الْحَوائِجِ إِذَا امْتُنِعَتْ مِنْ طُلاّبِها»؛ همین طور حضرت مطالب را بیان میکنند، بعد میفرمایند که «لقد خشیتُ علیکم أیُّها المُتَمَنّونَ علی اللَّه أن تَحُلَّ بکُم نقمةٌ مِن نقماتِهِ»؛ من میترسم که آن عذاب الهی بر شما نازل شود؛ چون شما به کرامتی رسیدید که دیگران نرسیدهاند. با این کرامت آن جایگاه خودتان را حفظ نکردید. بعد آخرش در این قسمت میفرماید که «أنتُم أعظم النّاس مصیبةً لما غلبتم علیه من منازِل العلماء لو کنتُم تَشعُرون»؛ یعنی همه شما از عالمان هستید و همه این مسائل را میدانید امّا هیچ عمل نمیکنید. در این وسطها حضرت تعبیراتی میفرمایند که چرا شما زمینگیر شدهاید؟ چرا کور شدهاید؟ «وَ الْعُمْیُ وَ الْبُکْمُ وَ الزَّمنَی فِی الْمَدَائِنِ مُهْمَلَهٌ لَاتَرْحَمُونَ وَ لَا فِی مَنْزِلَتِکُمْ...»[5] .
علت مذمت های امام حسین (ع)
بعد علّت این استحقاق مذمّتها و نزول عذابها را حضرت اینطور بیان میکنند که این جای خطبه خیلی مهم است: «ذَلِکَ بِأَنَّ مَجَارِیَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْکَامِ عَلَى أَیْدِی الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ»؛ این خیلی قابل استشهاد است که در زمانهای دیگر هم به این فرمایش استشهاد میشود که باید این حاکمیت الهی وجود داشته باشد و این حاکمیت هم برای چنین کسانی باشد. «الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ فَأَنْتُمُ الْمَسْلُوبُونَ تِلْکَ الْمَنْزِلَةَ»؛ از شما این منزلت را گرفتهاند؛ باید بیایید. «وَ مَا سُلِبْتُمْ ذَلِکَ إِلَّا بِتَفَرُّقِکُمْ عَنِ الْحَقِّ وَ اخْتِلَافِکُمْ فِی السُّنَّةِ بَعْدَ الْبَیِّنَةِ الْوَاضِحَةِ»[6] ؛ خوب حقّ کیست؟ حقّ، این اولیایند؛ شما از این حقّ جدا شدید و خودتان هم حرکت نمیکنید. منتهی رسیدن به اینها نیاز به تحمّل مشکلات دارد.
آثار صبر در مسیر حقّ در کلام سیدالشّهداء(ع)
«وَ لَوْ صَبَرْتُمْ عَلَى الْأَذَى وَ تَحَمَّلْتُمُ الْمَئُونَةَ فِی ذَاتِ اللَّهِ کَانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ تَرِدُ وَ عَنْکُمْ تَصْدُرُ»[7] ؛ خیلی عجیب است. اگر شما اتفاق نظر می کردید و صبر میکردید بر مسیر حقّ، امور الهی بر شما وارد میشد و از جانب شما هم صادر میشد. یعنی آن عنایات الهی بر شما میآمد و شما حاکم میشدید و این قوانین الهی را شما اجرا میکردید. «وَ عَنْکُمْ تَصْدُرُ وَ إِلَیْکُمْ تَرْجِعُ وَ لَکِنَّکُمْ مَکَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِکُمْ»؛ اما شما ظالمان را تمکین کردید. «وَ اسْتَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فِی أَیْدِیهِمْ یَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ یَسِیرُونَ فِی الشَّهَوَاتِ سَلَّطَهُمْ عَلَى ذَلِکَ فِرَارُکُمْ مِنَ الْمَوْتِ»؛ ترس از موت موجب شد که با آن ها مقابله نکنید. «وَ إِعْجَابُکُمْ بِالْحَیَاةِ الَّتِی هِیَ مُفَارِقَتُکُمْ فَأَسْلَمْتُمُ الضُّعَفَاءَ فِی أَیْدِیهِمْ فَمِنْ بَیْنِ مُسْتَعْبَدٍ مَقْهُورٍ وَ بَیْنِ مُسْتَضْعَفٍ عَلَى مَعِیشَتِهِ مَغْلُوبٍ یَتَقَلَّبُونَ فِی الْمُلْکِ بِآرَائِهِمْ»[8] ؛ این ها در حاکمیت با آرائشان دارند زیرورو میکنند.
ماهیت بنیامَّیِّه در فرمایش امام حسین(ع) در خطبه مناء
«وَ یَسْتَشْعِرُونَ الْخِزْیَ بِأَهْوَائِهِمْ»؛ مطالب خیلی عجیبی را در ماهیت بنیّ امیّه حضرت میفرمایند:« وَ جُرْأَةً عَلَى الْجَبَّارِ فِی کُلِّ بَلَدٍ مِنْهُمْ عَلَى مِنْبَرِهِ خَطِیبٌ یَصْقَعُ فَالْأَرْضُ لَهُمْ شَاغِرَةٌ وَ أَیْدِیهِمْ فِیهَا مَبْسُوطَةٌ-وَ النَّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ لَا یَدْفَعُونَ یَدَ لَامِسٍ فَمِنْ بَیْنِ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ ذِی سَطْوَةٍ عَلَى الضَّعَفَةِ شَدِیدٍ مُطَاعٍ لَا یَعْرِفُ الْمُبْدِئَ الْمُعِیدَ فَیَا عَجَباً وَ مَا لِیَ لَا أَعْجَبُ وَ الْأَرْضُ مِنْ غَاشٍّ غَشُومٍ وَ مُتَصَدِّقٍ ظَلُومٍ وَ عَامِلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ بِهِمْ غَیْرِ رَحِیمٍ فَاللَّهُ الْحَاکِمُ فِیمَا فِیهِ تَنَازَعْنَا»[9] .
دعای پایانی حضرت
در آخر هم این کلام را نسبت به خودشان میفرمایند که شبیه آن در نهجالبلاغه هم هست که حضرت کار خودشان را بیان می کنند «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِی سُلْطَانٍ»؛ ما نمیخواهیم خودمان سلطه پیدا کنیم. «وَ لَا الْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَکِنْ لِنُرِیَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ یُعْمَلَ بِفَرَائِضِکَ وَ سُنَنِکَ وَ أَحْکَامِکَ»؛ بعدش هم از خدای متعال کمک می خواهد «فَإِنْ لَمْ تَنْصُرُونَا وَ تُنْصِفُونَا قَوِیَ الظَّلَمَةُ عَلَیْکُمْ وَ عَمِلُوا فِی إِطْفَاءِ نُورِ نَبِیِّکُمْ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنَا وَ إِلَیْهِ أَنَبْنَا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیر»[10] . حضرت خیلی بیانات عجیبی دارند در بیان ثمرات حاکمیت غیر الهی و ثمرات حاکم الهی و این که این حاکم چه کسی باید باشد؟ که این یک گوشه ای از فرمایشات حضرت بود.
اگر توفیقی باشد فرمایشات دیگر حضرت را هم عرض کنیم که همه اینها آن جنبههای حقوقی و الزامی را در آن زمان و بعدش هم که ما با این دیدگاه باید به حرکت حضرت توجه کنیم را ارائه میدهد.