1401/11/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه السیاسة/ضرورت وجود حاکمیت /جایگاه اطاعت در مسئله حاکمیت
عنوان اطاعت در استفاده مسئله حاکمیت
بحث در استفادة لزوم حاکمیت دینی از متن قرآن و سپس سنت است که سابقاً عرض شد: چنانچه به خوبی دقت شود، این مباحث ارشاد به همان مباحث عقلی و عقلایی است که در جامعة انسانی رایج و محقق میباشد. یکی از عناوینی که قرآن روی آن تکیه کرده و از آن مسئلة حاکمیت استفاده میشود، مسئلة اطاعت است. در آیات متعددی که دلالت بر لزوم اطاعت از خدا و رسول و اولی الأمر میکند و لازمهاش، لزوم حاکمیت، در جامعة اسلامی است.
آیة «اولی الأمر» و معنای اطاعت از الله و رسول
مهمترین آیهای که در این رابطه به آن تمسک میشود، آیه 59 سورة مبارکة نساء است: ﴿یا أیها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم﴾[1] ؛ اصلِ این امرِ به اطاعت، امر ارشادی به حکم عقل است. اطاعت از خدای متعال از اطاعت از رسول جدا ذکر شده، منتها اطاعت از اولی الأمر در طول اطاعت از رسول بیان گردیده و به صورت دو امر ارشادی آمده است. این دو، باید غیر از هم باشند. اطاعت از الله، ناظر بر اوامری است که مستقیماً خدای متعال در قرآن کریم دارد که همان اطاعت، نسبت به اوامر، در امور مختلفِ عبادی و غیر عبادی است و ارشاد به آن مطاعٌ فیه است. اطاعت از رسول هم ناظر به اوامری است که از رسول صادر میشود؛ سپس در آیاتی بیان میکند که اطاعت از رسول، همان اطاعت از خداست ﴿و من یطع الرسول فقد اطاع الله﴾[2] آن وقت در بعضی از آیات بیان پیامبر را در تمامی شئون از جمله اوامر و نواهیِ آن حضرت، بر ما حجت قرار می دهد:
﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾[3]
﴿وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[4]
و در بعضی از موارد ملاحظه میکنیم که فرمودهاند: ﴿إنّا أنزَلنا إلیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما أراک الله﴾ [5]
تفکیک اطاعت در آیة شریفه در مطاع فیها است
پرسش: آیة أطیعوا الله در سورة مبارکه نساء که بیان کردید، ظاهراً تفکیک اطاعت در آیه به جهت استقلال و عدم استقلال است نه به جهت این که احکام الهی، یکی در قرآن و یکی در روایات باشد؟
پاسخ: از کجا؟ تفکیک اطاعت باید در مطاع فیها باشد
پرسش: این تفکیک به جهت استقلال داشتن و عدم استقلال است.
پاسخ: این مسئله که مسلّم است؛ «و من یطع الرسول فقد اطاع الله» این را بیان میکند که اطاعت او در طول اطاعت است پس این دو امر بودنش باید در مطاع فیها تفکیک شود؛ مخصوصاً وقتی که اولی الأمر را آورده است و مخصوصاً با این آیاتی که بیان فرموده است: «الّا لتُبیّن للنّاس»؛ این لتُبیّن کدام است؟ بیانات پیامبر است.
﴿و ما آتاکم الرّسول فخذوه و ما أنهاکم عنه فانتَهوا﴾[6] ؛مراد از «آتاکم»، آن آیاتی که در قرآن وجود دارد نیست. این ها برای خداست و قول خدا را بیان میکند. این جا، ما را به رسول ارجاع داده و فرموده است که آنچه را که او بیان میکند، اطاعت کنید.
امر مستقیم و غیر مستقیم خداوند
اشکال: خداوند، حتی در اطاعت از خودش هم به رسول ارجاع میدهد.
پاسخ: بله اما غرض دو امر است؛ مثلاً ﴿أقیموا الصلّاة، آتوا الزکاة﴾ [7] اینها اوامر الهی است که پیامبر این اوامر را بازگو میکند. ﴿قل إن أتّبع الّا ما یوحی إلیّ﴾[8] ؛ این، همان ما یوحی است. آن وقت برای رسول کدام است؟ آن مواردی است که خودش امر میکند و خداوند امر او را امر خود میداند. مثلا آیهی 64 نساء میفرماید: ﴿و ما أرسلناه من رسولٍ إلّا یطاعَ بإذن الله﴾ [9] ؛ این لیطاعَ در نواهی و اوامری است که او میکند؛ یعنی خداوند آنها را امضاء میکند. پس خدای متعال، یک امر مستقیم و یک امر غیر مستقیم دارد؛ این آیه بر آن اوامر غیر مستقیم ناظر است؛ لذا در آیه 65 می فرماید: ﴿فلا و ربّک لا یؤمنون حتّی یحکّموک فیما شَجرَ بینهم﴾ [10] ؛ تو را حاکم کند. ﴿ثمّ لا یجدوا فی أنفسهم حرجاً ممّا قضَیتَ﴾[11] ؛ حرجی از آن چه تو حکم میکنی، ندارند؛ نه آن حکمی که منِ خدا میگویم. ﴿ویسلّموا تسلیماً﴾[12] .
عدم اطاعت از رسول، مساوی با اطاعت از طاغوت
در ضمنِ، این آیات از آیه 59 تا 70 نساء تقریباً این مسائل را بیان میکند. منتها شاخصش این آیات است؛ لذا در آیة 60 نساء در ادامه، بیان میکند که اگر ما سراغ رسول نرویم سراغ طاغوت رفتهایم. ﴿ألم ترَی إلی الّذین یَزعُمون أنّهم آمنوا بما اُنزلَ إلیک و ما اُنزل من قبلِک یُریدون أن یَتَحاکموا إلی الطّاغوت﴾ [13] خیال میکنند ایمان آوردهاند؛ اما سراغ طاغوت میروند تا او امورشان را حلّ و فصل کند. ﴿وقد اُمروا أن یکفروا به و یُرید الشّیطان أن یضلّهم ضلالاً بعیداً﴾ [14] ﴿و إذا قیل لهم تعالوا إلی ما أنزل الله و إلی الرّسول رأیتَ المنافقین یَصدّون عنک صُدوداً﴾[15] ». و بعد هم این آیات را بیان میکند. ﴿و ما أرسلنا من رسولٍ إلا لیطاعَ بإذن الله و لو أنّهم إذ ظَلموا أنفسَهم جائوک فاستغفروا الله و استغفرَ لهم الرسولُ﴾[16] برای رسول جایگاهی قائل است و این استغفار یک شأنی از شئون وساطت است. ما آن را در مباحث اخلاقی بیان میکنیم و اکنون در مباحث حقوقی، بحث را مطرح میکنیم. این همان جنبة وساطت را بیان میکند که ما او را واسطه قرار دادیم. ﴿لوجَدوا الله توّاباً رحیماً﴾[17] ؛ خدا را تواب و رحیم مییابند. یعنی استغفار او، غفران الهی است.
اطاعت از اولی الأمر و مصادیق خارج از آن
بعد هم أولیالأمر منکم که میفرماید از ایشان اطاعت کنید. ﴿فإن تنازعتم فی شیءٍ﴾ [18] اگر در چیزی منازعه کردید؛ یعنی در آن اموری که طبق چه حقیقتی عمل کنیم، ﴿فردّوه إلی الله و الرسول إن کنتم تؤمنون بالله و الیوم الآخر ذلک خیر و أحسنُ تأویلاً﴾[19] ؛ این اوامر چه اوامری است؟ اوامری است که در شئون گوناگون جامعه مطرح میشود؛ مخصوصاً آیة 36 سورة مبارکة احزاب که فرمود: ﴿و ما کان لمؤمنٍ و مؤمنةٍ إذا قضی الله و رسولُه أن یکون لهم الخیرة من أمرهم﴾ [20] مفاد این آیات دلالت بر حاکمیت دارد که وقتی، این حاکمیت تحقق پیدا کرد باید لوازمش عملی شود. مخصوصا در همین آیات سوره ی احزاب، قضیه ی زید را مطرح میکند: ﴿و إذ تقول للّذی أنعمَ الله علیه و أنعمتَ علیه أمسِک علیک زوجَک و اتّق اللهَ و تخفی فی نفسک ما الله مُبدیه و تخشی الناسَ و اللهُ أَحقُّ أن تخشـَه»، «ما کان علی النّبیِّ من حَرَجٍ فیما فَرَضَ الله له سنّة الله فی الّذینَ خلوا من قبل﴾[21] ؛ حال بحث ما روی عنوان اطاعت است که این اطاعت مستلزم حاکمیت از جانب خدای متعال در بین جامعهی مؤمنین است. نکتهی مهم همین است که خدای متعال که در جایگاه حاکمیت مطلقه است، امر به اطاعت از رسول و اولیالامر می کند. این اولیالامر نمیتواند هر کسی باشد؛ اولا جمع آمده است و ثانیاً صاحب امر است؛ این صاحب امر یعنی امرش مطلقا مطاع است و باید کسی باشد که اطاعتش، همان اطاعت از خدای متعال باشد.
در آیاتی میبینیم که اطاعت از عدهای را نهی میکند، بنابراین این اولیالامر باید از آن عده خارج شده باشند. بهعنوانمثال که هم عنوانش و هم آیاتش را ذکر میکنم:
1) غافلین: ﴿لاتطِع من أغفَلنا قلبه عن ذکرِنا﴾[22]
2) کفّار و منافقین: ﴿لاتطع الکافرین و المنافقین﴾[23]
3) مکذّبین: ﴿لا تطع المکذّبین﴾[24]
4) هر حلّاف مهینی: ﴿لاتطع کلَّ حلّافٍ مهین﴾[25]
5) در نهایت این آیه که عرض میکنیم جامعترین این آیات است که میفرماید به طور کلّی شخص مطاع گنهکار و کفور نباید باشد: ﴿لاتطع منهم آثماً و کفوراً﴾[26]
رسیدن به فوز با اطاعت و معنای فوز
پس از این آیات متعدد که آیات دیگری بیانگر این است که انسان با اطاعت به فوز میرسد، این فوز، هم فوز دنیایی و هم آخرتی است؛ فوز دنیایی که ﴿يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَن يُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا ﴾[27] و در ﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَن يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذَابًا أَلِيمًا﴾[28] آمده، این است که با حاکمیت الهیِ این اولیاء، انسان به مقصد ظاهری تشکیل جامعة اسلامی میرسد؛ یعنی همان عدالتی که برای آن با حاکمیت الهی آمدهاند و در شئون گوناگون زندگی، تحقق مییابد.
نتیجة عدم اطاعت
غرض: این آیات را که ملاحظه کنیم و همینطور آیاتی که وعید به عدم اطاعت میدهد که اگر انسان اطاعت نکند به چه مشکلاتی میرسد، ظهور در همین دارد که اگر حاکمیت دینی و الهی این اولیاء تحقق پیدا نکند، جامعة اسلامی به چه مشکلاتی میرسد. سورة انفال آیة 47 تا 49 این نکات را بیان میکند: ﴿و لا تکون و أطیعوا الله و رسولَه و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهبَ ریحُکم و اصبروا إنّ الله مع الصّابرین﴾[29] این آیه، عنایت و ارشاد دارد به اینکه تحقّق آن نیاز به صبر دارد و ایستادگی در برابر هواها و تمایلات را میخواهد. ﴿و لا تکونوا کالّذین خرجوا من دیارهم بَطَرَاً و رِئاءَ النّاس و یصدّون عن سبیل الله و الله بما یعملون محیطٌ (47) و إذ زیّنَ لهم الشّیطانُ أعمالَهم و قال لا غالبَ لکم الیومَ من الناس و إنّی جارٌ لکم فلمّا تراءت الفئتان..﴾[30] که یک نمونهاش را بیان میکند که اطاعت از رهبری نشد به چه مشکلاتی جامعه برخورد کرد و شیطان هم در نهایت پشت این ها را خالی کرد. ﴿إذ یقول المنافقون و الّذین فی قلوبهم مرضٌ غرَّ هؤلاء دینُهم و من یتوکّل علی الله فإنّ الله عزیزٍ حکیم﴾[31] ؛ غرض اینکه این آیات، اجمالاً، هم بیانگر آثار مطلوب حاکمیت الهی است و این که حاکمیت باید چگونه باشد و هم بیانگر این که اگر این امر تحقق پیدا نکند، جامعة دینی به چه مشکلاتی مبتلا میشود.
این ها قسمتی از مباحث بود که عرض کردیم در آيه 33 سورة محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم آمده است: ﴿یا أیها الّذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرّسول و لا تبطِلوا أعمالَکم﴾[32] ؛ این لاتبطلوا در چه زمانی تحقّق پیدا میکند؟ زمانی که حاکمیت از دستورات رسول، در جامعه محقق نشود. همین طور آیات قبل که در این سورة شریفه آمده است، بیانگر این حقیقت است که کسانی که در برابر رسول ایستادند به چه سرنوشتی دچار شدند و جامعه را هم به چه سرنوشتی دچار کردند؟! عمدتاً منافقین بودهاند که در برابر این حاکمیت میایستادند و موجب کندی پیشرفت جامعة اسلامی شدند.
إنشاءالله بیانات دیگری که در این راستا هست در جلسات آینده ادامه خواهیم داد.