درس طب استاد تبریزیان
95/07/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادامه بحث حجامت تبیغ (مواردی که باید حجامت کرد – علامات تبیغ)
صحبت راجع به اقسام حجامت و خصوص حجامت تبیغ بود. عرض شد آخرین معنای تبیغ، تحیر و تردد خون است. خون راهی در بدن پیدا نمیکند و به دیواره رگ ها فشار میآورد. این امر گاهی به خاطر تنگی رگ ها و گاهی به خاطر غلظت خون و گاهی به جهت زیاد شدن خون در رگ ها است.
مهم این است که حرکت خون در رگ ها به راحتی اتفاق نمیافتد.
مهمترین دلیل فشار خون، رسوبی است که در رگ ها به وجود میآید که باعث ایجاد اخلال در حرکت رگ ها میشود.
روایتی میفرماید انسان نباید با شکم گرسنه حجامت کند بلکه انسان باید سیر باشد و با شکم پر حجامت کند. زیرا اگر انسان سیر باشد خون جمع میشود و با فشار بیماری را از بدن خارج میکند.
اگر انسان هنگام حجامت گرسنه باشد، خون خارج میشود اما بیماری در بدن میماند زیرا بعد از خوردن غذا رگ ها پر خون میشود و پر خونی رگ باعث خروج رسوبات درون رگ میشود. در روایت از رسوبات خون با بیماری تعبیر میکند:
اجْتَمَعَ الدَّمُ وَ أَخْرَجَ الدَّاء[1]
یعنی بعد از خوردن خون جمع میشود و با حجامت بیماری خارج میشود.
ولی اگر انسان گرسنه باشد، مقدار و حجم خون در بدن کم است و قدرت باز کردن رگ بسته شده توسط رسوبات را ندارد. مانند سیفونی عمل میکند که با فشار وارد لوله میشود و گرفتگی های لوله را باز میکند.
از روایات استفاده میشود که حجامت باعث صاف کنندگی خون است. شرط آن خوردن شکر بعد از حجامت است:
أَنَّهُ احْتَجَمَ فَقَالَ يَا جَارِيَةُ هَلُمِّي ثَلَاثَ سُكَّرَاتٍ ثُمَّ قَالَ [إِنَّ السُّكَّرَ] بَعْدَ الْحِجَامَةِ يُورِد الدَّمَ الصَّافِيَ وَ يَقْطَعُ الْحَرَارَة[2]
یعنی امام صادق(ع) حجامت کرد و فرمود ای جاریه سه عدد شکر بیاور سپس فرمود شکر بعد از حجامت خون صاف وارد میکند و گرمی بدن را قطع میکند.
در روایت دیگر آمده است:
كُلِ الرُّمَّانَ بَعْدَ الْحِجَامَةِ رُمَّاناً حُلْواً فَإِنَّهُ يُسَكِّنُ الدَّمَ وَ يُصَفِّي الدَّمَ فِي الْجَوْف[3]
یعنی بعد از حجامت انار شیرین بخور زیرا خون را آرام میکند و خون را در درون صاف میکند.
انار به تنهایی نیست بلکه انار و شکر بعد از حجامت است. بنابراین حجامت هم سهمی در صاف کنندگی خون دارد.
خیلی ها حجامت میکنند ولی غلظت خون آن ها برطرف نمیشود. اگر قبل و بعد از حجامت انار مصرف کنند خون آن ها بر طرف میشود و یا اگر بعد از حجامت شکر بخورند خون آن ها صاف میشود.
خیلی ها با حجامت خون آن ها صاف نمیشود و مجبور میشوند تا صاف کننده خون مصرف کنند.
این روایت مقید به شکر کرده است. مراد از شکر، شکری است که از نیشکر تولید شده است نه شکرهای سفیدی که از چغندر قند هستند زیرا شکر چغندر قند بیماری زا است.
حجامت در صاف کنندگی مانند «نزع البئر» یعنی کشیدن آب چاه است. با کشیدن آب از چاه و دور ریختن آن آب چاه صاف میشود. حجامت هم خونی که آلوده و پر از رسوب و لخته است را از بدن خارج میکند و باعث میشود تا کدری خون بر طرف شود.
در چاه آب تازه از زمین میچوشد ولی در حجامت کردن خود بدن، مغز استخوان و استخوان اطراف دنده ها و کبد خون تمییز و صاف تولید میکند.
اگر کسی حجامت نکند و خون در بدن مکث کند تبدیل به خون سوخته میشود. خونی که تاریخ مصرف آن گذشته و فرسوده است.
خون کهنه سبب بیماری است. اگر حجامت صورت بگیرد و خون تازه جایگزین شود بیماری بر طرف میشود.
شاید هم بیماری از خون مرتبط به تغیر خون باشد. خون بر اثر آلودگی و بر اثر ترکیباتی که دارد تغییراتی در خون رخ میدهد و از حالت عادی و رنگ عادی خارج میشود. حجامت این تغییر را از بین میرود.
به همین جهت روایت میفرماید با نگاه کردن به خون، به اندازه تغییر خون، خون از بدن خارج شود.
اگر تغییری که در خون به وجود آمده است زیاد باشد باید خونی که از بدن خارج میشود زیاد باشد. اگر تغییر کم باشد خونی که خارج میشود کم باشد.
در روایت آمده است:
و يخرج من الدم بقدر ما ترى من تغيره[4]
یعنی از خون به اندازه ای که تغییر کرده است خارج میشود.
مواردی که باید حجامت کرد
از مجموع روایات استفاده میشود که در مواردی باید حجامت کرد.
اگر خون زیاد باشد و از ظرفیت رگ ها و بدن بیشتر باشد، باید حجامت صورت بگیرد.
اگر خون بر دیگر طبائع غلبه داشته باشد، باید خون خارج بشود.
اگر خون بر انسان غلبه کند به گونه ای که بدن و صورت و پشت پلک انسان سرخ بشود و حالت بیماری و غیر عادی پیدا کند.
اگر خون هیجان و اضطراب داشته باشد. به گونه ای باشد که حرکت خون تند باشد که شامل فشار خون هم میشود.
اگر خون غلظت پیدا کند و طراوت لازم را نداشته باشد.
اگر رگ ها تنگ باشد و رسوبات خون زیاد باشد.
اگر خون کدر شود و زوائد آن زیاد باشد.
اگر خون از حالت خود تغییر پیدا کند و بعضی تناسبات آن به هم بریزد مانند اینکه کلسترول و یا قند خون و یا گلبول قرمز زیاد بشود.
اگر خون به خصوص در مویرگ ها، مکث زیاد در بدن داشته باشد. مکث زیاد را از رنگ آن میتوان تشخیص داد که خون کهنه تیره است.
در واریس، مشکل در خود رگ است.
در رگ یک دریچه هایی است که باعث جلوگیری از برگشت خون میشوند. خون باید از خون به سمت قلب بر گردد ولی چون دریچه ها کارآیی خود را از دست داده اند، خون نمیتواند به سمت قلب بر گردد.
درمان واریس یکی داروی واریس و دیگری حجامت ساق پا است.
ما یک حجامت و یک فصد(رگ زدن) داریم. شاید اهداء خون یک نوع فصد باشد. ولی اصل فصد، همان زدن رگ است. رگ های مخصوصی که اسم مخصوصی هم دارند باید زده بشوند.
در حجامت، به خصوص حجامت اسلامی، خون کثیف خارج میشود. در حجامت اسلامی فقط کثیفی خون که یک ماده ژلاتینیِ سیاه رنگ و بد منظر خارج میشود.
در اهداء خون، بهترین خون بدن خارج میشود و آشغال ها و فضولات و زوائد و آلودگی های خون باقی میماند. مانند لیوان آبی که در آن کثافات است و با خارج کردن آب، کثافات باقی میماند.
در روایات ما زالو درمانی وارد نشده است.
تعداد نبض باید با تجربه به دست بیاید. مثلا نبض هر روز گرفته شود و حالات عادی و غیر عادی را ملاحظه کند. هیجان خون باعث فشار نبض و تندی نبض میشود.
اگر بدون فعالیت فشار نبض زیاد باشد غیر طبیعی است.
حجامت درمان کم خونی است.
ان شاء الله خواهیم خواند که در حجامت هم ممنوعیت وجود دارد البته بیشتر مربوط به زمان حجامت است.
علائم تبیغ
جوش
جوش هایی که در بدن میزند و به خصوص اگر در محل حجامت مثلا در کمر باشد، نشانهی تبیغ و هیجان خون است. هر جای بدن مانند صورت اگر جوش یا کهیر بزند نشان غلبه خون است.
در روایت آمده است:
إِنَ لِلدَّمِ وَ هَيَجَانِهِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ الْبَثْرَةَ فِي الْجَسَدِ وَ الْحِكَّة وَ دَبِيبَ الدَّوَاب[5]
یعنی برای خون و هیجان آن سه نشانه است جوش در بدن(جای معینی ندارد) و خارش و احساس راه رفتن حشره روی بدن.
عطف هیجان بر دم نشان دهنده تفاوت بین دم و هیجان دم است.
نیاز نیست که کل بدن پر از جوش بشود، بلکه اگر یک قسمت از بدن جوش بزند، بخصوص جوش هایی که سوزناک و درد ناک هستند، نشان هیجان دم است.
جوشی که ما بین انگشتان ظاهر میشود نیز مشمول جوش های مربوط به غلبه خون میشود.
در روایت آمده است:
وَ قَدْ طَلَعَتْ بَيْنَ أَصَابِعِهِ حَرَّةٌ، فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَيْهَا وَ قَالَ: «اللَّهُمَّ مُطْفِئَ الْكَبِيرِ وَ مُكَبِّرَ الصَّغِيرِ: أَطْفِئْهَا عَنِّي بِرَحْمَتِكَ»[6]
یعنی بین انگشتان پیامبر جوش زد و دست خود را بر آن قرار داد و فرمود: اللَّهُمَّ مُطْفِئَ الْكَبِيرِ وَ مُكَبِّرَ الصَّغِيرِ: أَطْفِئْهَا عَنِّي بِرَحْمَتِكَ.
اینکه میفرماید جوش را خاموش کن، معلوم میشود که جوش سوزناک است.
بعید نیست جوش های غرور جوانی مشمول این جوش ها بشود زیرا در ابتدای سن نیز انسان در سلطه دم است.
خال از سوداء است.
برای جوش دعاء داریم.
خارش
در روایت آمده است:
عَلَامَاتُ الدَّمِ أَرْبَعٌ الْحِكَّةُ وَ الْبَثْرَةُ وَ النُّعَاسُ وَ الدَّوَرَان[7]
یعنی علامات خون چهار چیز است خارش و جوش و خواب آلودگی و سرگیجه
در این روایت اولین علامت هیجان خون خارش طبیعی است. خارش های غیر طبیعی مانند خارش نشات گرفته از اگزما و پسترویازی مراد نیست البته اگر چه درمان آن ها هم حجامت است.
احساس راه رفتن حشره روی بدن
فقط احساس راه رفتن چیزی روی بدن است و موقعی که محل را نگاه میکند چیزی مشاهده نمیکند.
سرگیجه
سرگیجه عوامل متعددی دارد. اگر سرگیجه به همراه تاری دید باشد به خاطر کمی خون است.
اگر صرفا سر گیج برود و احساس چرخش زمین و ساختمان ها و سقف داشته باشد و گاهی حالت تعادل را از دست میدهند به خصوص افرادی که فشار خون هم دارند، نشان غلبه خون است.
خواب آلودگی
افرادی که زیاد احساس خواب آلودگی دارند و خمیازه زیاد میکشند و از هم کشیدگی دارند، نشان از غلبه دم است.
خواب آلودگی و زیاد خوابیدن علل مخلتفی دارد. افراد صفراوی شب نمیتوانند بخوابند ولی صبح میخوابند و زیاد آب میخورند:
كَثْرَةُ النَّوْمِ يَتَوَلَّدُ مِنْ كَثْرَةِ الشُّرْبِ وَ كَثْرَةُ الشُّرْبِ يَتَوَلَّدُ مِنْ كَثْرَةِ الشِّبَع[8]
یعنی زیاد خوابیدن از زیاد نوشیدن است و زیاد نوشیدن از زیاد سیر شدن است.
افراد صفراوی گرم و خشک هستند و زیاد آب میخورند.
گاهی علت زیاد خوابیدن زیاد خوردن است که باعث زیاد نوشیدن است و این باعث زیاد خوابیدن میشود.
گاهی علت زیاد خوابیدن مربوط به خون است. اگر هر گاه خواست میتواند بخوابد و میل به خواب دارد، خون غلبه دارد.
افرادی که زیاد میخوابند و یا زیاد خواب آلود هستند، یا زیاد غذا و آب خورده اند، باید کم غذا بخورند و ناهار را حذف کنند. یا اینکه صفراء غلبه دارد و یا اینکه همیشه بدون اینکه زیاد خورده باشد میل به خواب دارد که به جهت غلبه دم است. حجامت باید کند که با کم شدن مقدار خون، خواب آلودگی کمتر میشود.
بلغمی ها شب نمیتوانند بخوابند ولی در مجلسی که همه مشغول صحبت هستند او میخوابد:
يَنَامُ عِنْدَ الْقَوْمِ وَ يَسْهَر عِنْدَ النَّوْم[9]
یعنی هنگامی که مردم بیدار هستند او میخوابد و هنگام خواب بیداری میکشد.
ممکن است تعبیر دقیق خواب آلودگی است که نوعا ملازم با خواب زیاد است.
فصد برای زیر چهل سال تجویز میکنیم.
سرخی صورت
سرخی صورت به خصوص در زمان بیماری نشان غلبه دم است.
در روایت آمده است:
وَ كَانَ إِذَا اعْتَلَ إِنْسَانٌ مِنْ أَهْلِ الدَّارِ قَالَ انْظُرُوا فِي وَجْهِهِ فَإِنْ قَالُوا أَصْفَرُ قَالَ هُوَ مِنَ الْمِرَّةِ الصَّفْرَاءِ فَيَأْمُرُ بِمَاءٍ فَيُسْقَى وَ إِنْ قَالُوا أَحْمَرُ قَالَ دَمٌ فَيَأْمُرُ بِالْحِجَامَة[10]
یعنی امام صادق (ع) هر گاه کسی از اهل خانه مریض میشد میفرمود به صورت او نگاه کنید اگر زرد بود میفرمود از صفراء است و امر میکرد تا به او آب بنوشانید و اگر صورت او قرمز بود میفرمود غلبه خون است و امر میکرد که او را حجامت کنید.
سرخی صورت به خصوص سرخی پشت پلک نشان از غلبه دم دارد.
سرخی صورت به تنهایی نشانهی غلبه دم نیست بلکه اگر همراه با بیماری و ناراحتی باشد میشود نشانهی تبیغ و غلبه دم است. امکان دارد شخصی با رفتن زیر نور آفتاب، صورتش قرمز شود.
تب
تبی که از گرمی خون باشد نشانهی غلبه خون است.
در روایت آمده است:
إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع كَانَ إِذَا دَخَلَ الْحَمَّامَ هَاجَتْ بِهِ الْحَرَارَةُ صُبَّ عَلَيْهِ الْمَاءُ الْبَارِدُ فَتَسْكُنُ عَنْهُ الْحَرَارَة[11]
یعنی همانا حضرت علی (ع) هنگامی که داخل حمام میشد گرمی در بدن او هیجان پیدا میکرد آب سرد روی بدن خود میریخت تا حرارت ساکن شود.
بنابراین یک گرمی هست که نشان از غلبه دم دارد که با آب سرد ریختن بر طرف میشود.
در روایت دیگری آمده است:
رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ احْتَجَمَ يَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ وَ هُوَ مَحْمُومٌ، فَلَمْ تَتْرُكْهُ الْحُمَّى، فَاحْتَجَمَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَتَرَكَتْهُ الْحُمَّى[12]
یعنی امام کاظم (ع) را دیدم که روز چهارشنبه حجامت میکرد در حالیکه تب داشت، تب او را رها نکرد پس روز جمعه حجامت کرد و تب او را ترک کرد.
استفاده میشود که انسان اگر تب کند، نشانهی این است که خون غلبه کرده است و نیازمند حجامت است زیرا زمانی که امام در زمان ابتلاء به تب حجامت کرد.
در روایت داریم که در حمام آب سرد روی بدن نریزید ولی مورد هیجان حرارت استثناء شده است.
در روایت دیگر آمده است:
إِنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَانَ إِذَا احْتَجَمَ، هَاجَ بِهِ الدَّمُ وَ تَبَيَّغَ فَاغْتَسَلَ بِالْمَاءِ الْبَارِدِ لِتَسْكُنَ عَنْهُ حَرَارَةُ الدَّم[13]
یعنی هنگامی که پیامبر(ص) حجامت میکرد خون هیجان پیدا میکرد و سرکشی میکرد پس حضرت با آب سرد غسل میکرد تا حرارت خون ساکن شود.
در روایت دیگر آمده است:
إِذَا بَلَغَ الصَّبِيُّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ فَاحْجُمْهُ فِي كُلِّ شَهْرٍ فِي النُّقْرَةِ فَإِنَّهَا تُجَفِّفُ لُعَابَهُ وَ تُهْبِطُ الْحَرَارَةَ مِنْ رَأْسِهِ وَ جَسَدِه[14]
یعنی هنگامی کودک به چهار ماهگی رسید او را حجامت نقره (پشت گردن) کنید زیرا آب دهان را خشک میکند و حرارت را از سر و بدن کودک خارح میکند.