درس طب استاد تبریزیان
95/06/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادامه بحث ریح (درمان) – ریح البارده – ریح ام الصبیان (بادی که مخصوص به کودکان است)
مقدار «اوقیه» که در جلسه گذشته مطرح شد
در مقدمه عرض کنم آن طوری که بنده تحقیق کردم هر «اوقیه» 35 گرم است. بنابراین 35 گرم از شربت امام رضا (ع) را باید در سه قدح آب حل کرد. قدح به ظرف کوچک و بزرگ اطلاق میشود. شاید در حد یک «کوب» کافی باشد که همان نیم لیوان میشود.
بنابراین یک قاشق غذاخوریِ پُر از شربت امام رضا (ع) در یک و نیم لیوان یعنی سه نیم لیوان، حل بشود که شربتی خوب و مفید است و درمان خیلی از بیماری ها من جمله باد یعنی التهاب و عفونت و درد متحرک و سرما خوردگی است.
عوذه
عوذه ها مطالبی دارد که ما را به حقیقت «ریح» راهنمایی میکند. کتاب طب الائمه، کتاب معتبری است و به منظر امام عسکری (ع) رسیده است و با اصلاحاتی این کتاب را تایید فرموده اند. این عوذه در این کتاب از ذُریح محاربی که یکی از اصحاب امام صادق (ع) است که شخصی معتبر است.
در روایت آمده است:
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يُعَوِّذُ رَجُلًا مِنْ أَوْلِيَائِهِ مِنَ الرِّيحِ قَالَ عَزَمْتُ عَلَيْكَ يَا وَجَعُ بِالْعَزِيمَةِ الَّتِي عَزَمَ بِهَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع رَسُولُ [رَسُولِ] اللَّهِ ص عَلَى جِنِّ وَادِي الصَّبْرَةِ فَأَطَاعُوا وَ أَجَابُوا لَمَّا أَطَعْتَ وَ أَجَبْتَ وَ خَرَجْتَ عَنْ فُلَانِ ابْنِ فُلَانٍ السَّاعَةَ السَّاعَةَ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِقُدْرَةِ اللَّهِ بِسُلْطَانِ اللَّهِ بِجَلَالِ اللَّهِ بِكِبْرِيَاءِ اللَّهِ بِعَظَمَةِ اللَّهِ بِوَجْهِ اللَّهِ بِجَمَالِ اللَّهِ بِبَهَاءِ اللَّهِ بِنُورِ اللَّهِ فَإِنَّهُ لَا يَلْبَثُ أَنْ يَخْرُج[1]
یعنی از امام صادق شنیدم که برای یکی از دوستداران خود تعویذی از «ریح» میخواندند فرمود قسم میدهم و اصرار دارم و میخواهم ای درد و بیماری به قسمی که حضرت امیر جنیان وادی صبره را قسم داد و آن ها اطاعت کردند.
جنیان با آتش و سنگ آمدند تا به پیامبر(ص) آسیب برسانند و پیامبر حضرت امیر (ع) را به جنگ آنان فرستاد و حضرت امیر با همین قسم ها که حضرت سلیمان بن داوود با این قسم ها جن ها را خاضع کرد، به جنگ با جنیان رفت.
در روایت آمده است که این عزیمه ها برای حضرت داوود است.
هنوز میان ما به باور نرسیده است درحالیکه ادله متعددی وجود دارد که ائمه با منشا بیماری و با بیماری صحبت میکردند و امر میکردند که بیماری خارج شود.
به دست میآید که عامل بیماری چیزی است که داخل بدن شده است و خطاب را میفهمد و عکس العمل نشان میدهد و خارج میشود زیرا در دعا ها از بیماری خواسته شده است که از بدن خارج شود. گویا بیماری درک میکند و میفهمد و بر اثر این خواسته و طلب از بدن خارج میشود.
علم باید آنقدر پیشرفت کند تا این مسائل را درک کند. این مسائل حق است زیرا مکررا در روایات ما آمده است و برخی روایات آن صحیح السند است.
حضرت امیر (ع) یک عزیمه ای برای جن ها خواندند. دره ای است به نام «صُبره» که جنی در آن جا بود که به «جن وادی الصبره» معروف بود.
معلوم میشود این بیماری و منشا بیماری از سنخ جنیان است. جن ها عاقل هستند و میفهمند و حساب و عقاب دارند و مانند انسان خطاب دارند و مکلف هستند. تکالیف و قرآن برای دو طائفهی بشر و جن است. این جنیان میتوانند سبب بیماری بشوند. خود جن یا شیطان که طائفه ای از جن است میتوانند عامل بیماری شوند. ما میگوییم شیطان همان عامل میکروب و ویروس و عامل بیماری است.
در این روایت حضرت صادق(ع) قسمی به بیماری میدهد که حضرت امیر(ع) به جنیان وادی صبره داد.
اگر بتوانیم مسئله فهم بیماری را اثبات کنیم و آثار آن را در عمل نشان بدهیم یک انقلابی را در جهان ایجاد میکنیم زیرا بشر این مسئله را نمیتوانند بفهمند. اروپایی ها میگویند که اصلا جن وجود ندارد. اتفاقا در صده های 14 و 15 میلادی اروپایی ها شدیدا به جن معتقد بودند و هر اتفاقی را به جن «دبل» نسبت میدادند ولی حالا که مادی گرا شده اند منکر جن شده اند.
بنده گزارش و فیلمی دیدم که افرادی را میآورند که میگویند الان جن را میبینم ولی به او میگویند که شما خیالاتی شده اید.
خیلی ها در اثر انکار اروپا، منکر وجود جن شده اند بلکه اگر کسی اسمی از جن و شیطان بیاورد و آسیبی که میرساند بیاورد دشمن او میشوند و او را خرافه باف و نادان حساب میکنند.
متاسفانه تبعیت از غرب به طوری کورکورانه است که فراموش کرده اند که سوره ای به نام «جن» نازل شده است. آسیبی که جن میتواند به انسان برساند در قرآن ذکر شده است:
﴿وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقا﴾[2]
یعنی آنها بودند كه كفر ورزيدند و شما را از مسجد الحرام بازداشتند و نگذاشتند قربانى [شما] كه بازداشته شده بود به محلّش برسد، و اگر [در مكّه] مردان و زنان با ايمانى نبودند كه [ممكن بود] بىآنكه آنان را بشناسيد، ندانسته پايمالشان كنيد و تاوانشان بر شما بماند [فرمان حمله به مكّه مىداديم] تا خدا هر كه را بخواهد در جوار رحمت خويش درآورد. اگر [كافر و مؤمن] از هم متمايز مىشدند، قطعاً كافران را به عذاب دردناكى معذّب مىداشتيم.
میگویند چرا امام باقر(ع) درباره بخور حضرت مریم و درباره جن صحبت کرده اند؟ میگویند ائمه (ع) خرافه باف اند. مشکل ما این است که اسم آن ها مسلمان هستند و من قسم میخورم آن ها ایمان ندارند.
افرادی که در مقابل طب اسلامی صف گرفته اند و تلاش میکنند طب اسلامی از بین برود دین ندارند و دین و خدای آن ها اروپا است و کاری به اعتقاد و دین ما ندارند.
متاسفانه بعضی خودی ها هم از آن ها پیروی میکنند و مشکل ایجاد میکنند.
این روایت معتبر است و در کتاب معتبری وارد شده است و امام این را دیده و تایید کرده است و این کتاب هزار و صد سال قبل نوشته شده است. در زمان خود ائمه یا بعد از زمان ائمه نوشته شده است.
پس باید قبول کنیم عامل بیماری میتوانند بفهمد و عکس العمل نشان بدهد.
برای کل درد ها و بیماری ها میشود از این عوذه استفاده کرد چون تطبیق روایت در یک مورد، دردهای دیگر را نفی نمیکند.
در روایت دیگر آمده است:
محمد یعنی محمد بن احمد بزنطی یا محمد بن احمد بن یحیی که استاد کلینی است از احمد بن محمد و از حسن بن محبوب که از اصحاب اجماع است از جمیل بن صالح از ذریح بن محاربی که همه معتبر و ثقه هستند.
عین روایتی را که در طب الائمه وارد شده است با اندک تفاوت:
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يُعَوِّذُ بَعْضَ وُلْدِهِ وَ يَقُولُ عَزَمْتُ عَلَيْكِ يَا رِيحُ وَ يَا وَجَعُ كَائِناً مَا كُنْتِ بِالْعَزِيمَةِ الَّتِي عَزَمَ بِهَا- عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى جِنِّ وَادِي الصَّبْرَةِ فَأَجَابُوا وَ أَطَاعُوا لَمَّا أَجَبْتِ وَ أَطَعْتِ وَ خَرَجْتِ عَنِ ابْنِي فُلَانٍ ابْنِ ابْنَتِي فُلَانَةَ السَّاعَةَ السَّاعَة[3]
یعنی از امام صادق (ع) شنیدم که بعض از فرزندان خود را عوذه میکرد و میفرمود عَزَمْتُ عَلَيْكِ يَا رِيحُ وَ يَا وَجَعُ كَائِناً مَا كُنْتِ بِالْعَزِيمَةِ الَّتِي عَزَمَ بِهَا- عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى جِنِّ وَادِي الصَّبْرَةِ فَأَجَابُوا وَ أَطَاعُوا لَمَّا أَجَبْتِ وَ أَطَعْتِ وَ خَرَجْتِ عَنِ ابْنِي فُلَانٍ ابْنِ ابْنَتِي فُلَانَةَ السَّاعَةَ السَّاعَة
در این روایت کلمه «ریح» آمده است که محل بحث ما است. در روایت قبلی کلمه «وجع» آمده بود.
در روایت دیگر آمده است که این عوذه باید سه مرتبه خوانده بشود.
بنابراین این روایات در بالاترین حد اعتبار دارند و با این وجود شکی باقی نمیماند که این مطلب حق است. اگر کسی شیعه باشد و به معصومین (ع) ایمان داشته باشد نباید به شعور داشتن بیماری شک کند. زیرا اگر شک کنیم آن نتیجه مطلوب را نمیبینیم. باید یقین کنیم که اگر این عوذه را خواندیم همان موقع اثر میکند.
اگر بتوانیم روی اعتقاد خود کار کنیم و اثر بگیریم میتوانیم در جهان دگرگونی به وجود میآوریم. بشر این سنخ درمان را نمیشناسد و ندیده است.
عوذه اسماعیل پسر امام صادق (ع)
در روایت آمده است:
كُنَّا مَعَهُ فِي سَفَرٍ وَ مَعَهُ إِسْمَاعِيلُ بْنُ الصَّادِقِ ع فَشَكَا إِلَيْهِ وَجَعَ بَطْنِهِ وَ ظَهْرِهِ فَقَالَ فَانْزِلْ ثُمَّ أَلْقَاهُ عَلَى قَفَاهُ وَ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ بِصُنْعِ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ اسْكُنْ يَا رِيحُ بِالَّذِي سَكَنَ لَهُ مَا فِي اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم[4]
یعنی با امام صادق (ع) همسفر بودیم و همراه او پسرش اسماعیل بود پس به اسماعیل از شکم درد و کمر درد به امام شکایت کرد فرمود پایین بیا و او روا به پشت خواباند و فرمود بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ بِصُنْعِ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ اسْكُنْ يَا رِيحُ بِالَّذِي سَكَنَ لَهُ مَا فِي اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم
در عوذه های قبلی «اخرج» آمده بود ولی در این روایت امر به «سکون» آمده است. معلوم میشود که بیماری درک دارد. همه مطالبی که در روایت اول عرض کردم در این روایت نیز صادق است.
ریح و درد چیزی است که باید از بدن خارج شود و یا ساکن شود.
در اینجا صحبت از باد معده و شکم درد نیست چون از کمر درد هم صحبت میکند. بنابراین همان ریحی است که جزء طبائع چهارگانه است که سبب ابتلا به کمر درد شده است.
عوذه البلایا الفادحه (بلاهای سختی که قابل تحمل نیست)
در روایت آمده است:
هَذِهِ عُوذَةٌ لِمَنِ ابْتُلِيَ بِبَلَاءٍ مِنْ هَذِهِ الْبَلَايَا الْفَادِحَةِ مِثْلِ الْأَكِلَةِ وَ غَيْرِهَا تَضَعُ يَدَكَ عَلَى رَأْسِ صَاحِبِ الْبَلَاءِ ثُمَّ تَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ مِنَ اللَّهِ وَ إِلَى اللَّهِ وَ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِبْرَاهِيمُ خَلِيلُ اللَّهِ وَ مُوسَى كَلِيمُ اللَّهِ نُوحٌ نَجِيُّ اللَّهِ عِيسَى رُوحُ اللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ مِنْ كُلِّ بَلَاءٍ فَادِحٍ وَ أَمْرٍ فَاجِعٍ وَ كُلِّ رِيحٍ وَ أَرْوَاحٍ وَ أَوْجَاعٍ قُسِمَ مِنَ اللَّهِ وَ عَزَائِمَ مِنْهُ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانَةَ لَا يَقْرَبُهُ الْأَكِلَةُ وَ غَيْرُهُ وَ أُعِيذُهُ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ الَّتِي سَأَلَ بِهَا آدَمُ ع رَبَّهُ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ أَلَا إِنَّهَا حِرْزٌ أَيَّتُهَا الْأَوْجَاعُ وَ الْأَرْوَاحُ لِصَاحِبِهِ بِإِذْنِ اللَّهِ بِعَوْنِ اللَّهِ بِقُدْرَةِ اللَّهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ ثُمَّ تَقْرَأُ أُمَّ الْكِتَابِ وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ عَشْرَ آيَاتٍ مِنْ سُورَةِ يس وَ تَسْأَلُهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الشِّفَاءَ فَإِنَّهُ يَبْرَأُ مِنْ كُلِّ دَاءٍ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى[5]
یعنی این عوذه برای کسی است که به بلاهای سنگین مانند خوره یا غیر آن میشود دستت را روی سر بیمار قرار بده و بگو تَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ مِنَ اللَّهِ وَ إِلَى اللَّهِ وَ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِبْرَاهِيمُ خَلِيلُ اللَّهِ وَ مُوسَى كَلِيمُ اللَّهِ نُوحٌ نَجِيُّ اللَّهِ عِيسَى رُوحُ اللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ مِنْ كُلِّ بَلَاءٍ فَادِحٍ وَ أَمْرٍ فَاجِعٍ وَ كُلِّ رِيحٍ وَ أَرْوَاحٍ وَ أَوْجَاعٍ قُسِمَ مِنَ اللَّهِ وَ عَزَائِمَ مِنْهُ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانَةَ لَا يَقْرَبُهُ الْأَكِلَةُ وَ غَيْرُهُ وَ أُعِيذُهُ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ الَّتِي سَأَلَ بِهَا آدَمُ ع رَبَّهُ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ أَلَا إِنَّهَا حِرْزٌ أَيَّتُهَا الْأَوْجَاعُ وَ الْأَرْوَاحُ لِصَاحِبِهِ بِإِذْنِ اللَّهِ بِعَوْنِ اللَّهِ بِقُدْرَةِ اللَّهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ ثُمَّ تَقْرَأُ أُمَّ الْكِتَابِ وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ عَشْرَ آيَاتٍ مِنْ سُورَةِ يس وَ تَسْأَلُهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الشِّفَاءَ زیرا از هر بیماری خوب میشود به اذن خداوند.
خوره ای که در بدن میافتد مثلا شست پا، سریع باید قطع شود زیرا تا چند ساعت دیگر باید از مچ قطع شود و اگر چند ساعت دیگر بماند باید از زانو و بالاتر قطع شود و درمانی موثری ندارد. این عوذه برای این چنین بیماری مفید است.
حضرت آدم با اسم پنج تن به خداوند متوسل شده و استغاثه کرده است.
در این روایت نیز صحبت و خطاب با درد ها و بیماری ها آمده است.
هر خانه ای باید این عوذه را داشته باشد. خیلی زود دنبال دارو و دکتر نروید. این عوذه را در خانه داشته باشید و برای هر بیماری با دست گذاشتن روی سر آن بخوانید. این عوذه معجزه میکند فقط باور میخواهد و شوخی نیست زیرا روایتی است که امام (ع) آن را دیده و تایید کرده است.
اگر این عوذه تاثیر نکند به باور و اعتقاد ما بر میگردد. لااقل ما این ها را قبول کنیم. اگر همین جمع این را قبول کنیم خیلی زود به همه جا منتقل میشود.
اگر دو یا ده بیمار با این عوذه ها خوب شود قلقله ای به وجود میآید و بین همه مردم فراگیر میشود.
اصل باور داشتن طبیب است. البته باور طبیب سریع به شخص بیمار منتقل میشود زیرا شخصی وقتی به شما مراجعه کند به معنای این است که شما را قبول دارد و کار شما را قبول دارد. الان همه طب موجود در دنیا بر همین اساس تکیه دارند.
مردم چون اعتقاد به دکتر دارند خوب میشوند. قبلا عرض کردم که دارویی وجود ندارد. قرص های شیمیایی همه از خاک درست میشوند و خوردن خاک حرام است. مگر میتواند خاک دارو باشد؟
این حرف را از من بگیرید و پخش کنید: اگر مردم اعتقادشان را به دکترهای شیمیایی از دست بدهند یک داروی آن ها اثر نمیکند. اثر دارو برای باور ما است. دارو در اذهان ما ساخته میشود نه در کارخانهی دارو سازی. لباس سفید آن ها، کچلی آن ها و گوشی آن ها و اطمینانی که با آن نسخه مینویسند باعث میشوند که ما اعتقاد پیدا کنیم.
بنابراین باور به طبیب هم کافی است. در جریان جابر که امام (ع) فرمود تربت بخور و عرض کرد خیلی خوردم و فایده ای نداشته است. امام به او آبی دادند و عرض کرد این شیرین ترین آبی بود که تا به حال خوردم. و فورا خوب شد. امام (ع) فرمود این همان تربتی است که گفتی از آن فایده ای ندیده ام.
مشکل ما این است که نه طبیب و نه بیمار باور ندارند.
کسی که در اغما رفته است و با دارو خوب میشود از باور دکتر است.
تجربه سی و پنج یا سی و هفت ساله من این است که اگر دعا در کنار دارو باشد اثر دارو تا صد در صد است. دارو به تنهایی اثر دارد ولی اندازه دارد و نیاز به مسائل دیگر دارد.
ریح البارده
هم خود باد سرد است و سرد هم ظاهر میشود. مثلا به عنوان سرماخوردگی کمر یا چشم که به آن ریح بارده میگویند. مثلا یک قسمتی از بدن مانند کمر قولنج میکند.
البته گفتیم طبع خود ریح سرد و خشک است.
در روایت آمده است:
وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَذْهَبَ بِالرِّيحِ الْبَارِدَةِ فَعَلَيْهِ بِالْحُقْنَةِ وَ الْأَدْهَانِ اللَّيِّنَةِ عَلَى الْجَسَدِ وَ عَلَيْهِ بِالتَّكْمِيدِ بِالْمَاءِ الْحَارِّ فِي الْأَبْزَنِ وَ يَتَجَنَّبُ كُلَّ بَارِدٍ يَابِسٍ وَ يَلْزَمُ كُلَّ حَارٍّ لَيِّن[6]
یعنی و هر کس خواست ریح بارده را از بین ببرد بر او باد استفاده از تنقیه با آب گرم و ولزم و روغن مالی با روغن های نرم (مانند) و بر او باد قرار دادن کیسهی آب گرم با فشار روی محل درد و از غذاهای سرد و خشک پرهیز کند و از غذاهای گرم و مرطوب استفاده کند.
درمان باد سرد
بنابراین درمان باد سرد پنج چیز است: تنقیه، روغن مالی،کیسه آب گرم، پرهیز از سرد و خشک و استفاده از گرم و مرطوب
روغن های نرم مانند روغن زیتون و بنفشه و روغن های گرم به خصوص روغن «بان» که « دهن ذکر» یعنی روغن گرم است. روی محلی که میخواهید درمان شود مالیده شود.
کلمه «آبزن» فارسی است و همان کیسهی آبی است که در داروخانه ها میفروشند. از آب گرم پر شود و روی محل درد گذاشته شود. چون همان کیسه ای است که در آن آب میزنند. امام (ع) همین کلمه فارسی را به کار برده است.
«تکمید» به معنای گذاشتن به همراه فشار است.
حنا و سرد و مورد را مخلوط میکنند و به آبزن معروف است. شاید به خاطر کثرت استعمال باشد ولی عرض کردیم که آبزن همان کیسه آب گرم است.
بنابراین خود باد سرد و خشک است و یکی از درمان های آن استفاده از تنقیه به خصوص با آب گرم است. افرادی که مبتلا به درد شدید در لگن هستند تنها درمان آن تنقیه با آب گرم است. افرادی که از درد لگن شکایت دارند از تنقیه با آب گرم استفاده کنند. نوعا درد در لگن بخاطر مصرف زیاد غذاهای سرد مانند ماست و هندوانه است و درد آن هم شدید است.
دستگاه های مخصوص تنقیه وجود دارد و از شلنگ دستشویی هم میتوانند استفاده کنند.
بعید نیست که تنقیه با آب گرم برای سیاتیک هم مفید باشد زیرا سیاتیک هم درد سرد است.
یکی دیگر از درمان ها هم استفاده از روغن گرم و دیگری هم استفاده از کیسه آب گرم است.
«بان» یک گیاهی است که دانه های روغنی دارد و از آن عطر هم میگیرند و در عربستان است. معادل فارسی برای روغن «بان» ندیده ام.
ریح ام الصبیان
التهابات و نفس تنگی و التهابات ریه ای که بچه ها به آن مبتلا میشوند و سرفه میکنند.
در عربی از «ام» و «اب» به معنای صاحب استفاده میکنند. بنابراین باد ام صبیان به معنای بادی است که بچه ها صاحب آن هستند و مخصوص بچه ها است.
در روایت آمده است:
شَكَا رَجُلٌ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع فَقَالَ إِنَّ لِي صَبِيّاً رُبَّمَا أَخَذَتْهُ رِيحُ أُمِ الصِّبْيَانِ فَآيَسُ مِنْهُ لِشِدَّةِ مَا يَأْخُذُهُ فَإِنْ رَأَيْتَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنْ تَدْعُوَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِالْعَافِيَةِ قَالَ فَدَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ثُمَّ قَالَ اكْتُبْ لَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ سُورَةَ الْحَمْدِ بِزَعْفَرَانٍ وَ مِسْكٍ ثُمَّ اغْسِلْهُ بِالْمَاءِ وَ لْيَكُنْ شَرَابُهُ مِنْهُ شَهْراً وَاحِداً فَإِنَّهُ يُعَافَى مِنْهُ قَالَ فَفَعَلْنَا بِهِ لَيْلَةً وَاحِدَةً فَمَا عَادَتْ إِلَيْهِ وَ اسْتَرَاحَ وَ اسْتَرَحْنَا[7]
مردی به امام صادق (ع) شکایت کرد و عرض کرد بچه ای برای من است که گاهی به ریح ام صبیان مبتلا میشود به گونه ای که از او به جهت شدت بیماری مایوس میشوم برای او دعا کنید تا خوب شود امام دعا کرد و فرمود هفت مرتبه سوره حمد را با زعفران و مشک بنویس و آن را بشور و یک ماه آن را مصرف کند و خوب میشود راوی گوید فقط یک شب به کودکم از این آب دادم و خوب شد و دیگر باز نگشت و هم او و هم ما راحت شدیم.
مشکلی که داریم مشک گیر نمیآید و اگر باشد خیلی گران است. مشک های الان صنعتی هستند.
در روایت دیگر آمده است:
كَتَبَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ ع بَعْضُ مَوَالِيهِ فِي صَبِيٍّ لَهُ يَشْتَكِي رِيحَ أُمِّ الصِّبْيَانِ فَقَالَ اكْتُبْ فِي رَقٍ وَ عَلِّقْهُ عَلَيْهِ فَفَعَلَ فَعُوفِيَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ الْمَكْتُوبُ هَذَا بِسْمِ اللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ الْحَلِيمِ الْكَرِيمِ الْقَدِيمِ الَّذِي لَا يَزُولُ أَعُوذُ بِعِزَّةِ الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ مِنْ شَرِّ كُلِّ حَيٍّ يَمُوتُ[8]
یعنی بعض از دوستداران حضرت امام عسکری برای او نوشتند و از ریح ام صبیان شکایت کردند امام فرمود در کاغذی بنویس و همراه کودک قرار بده آن هم این کار را کرد و بچه اش خوب شد و آن نوشته شده از این قرار بود بِسْمِ اللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ الْحَلِيمِ الْكَرِيمِ الْقَدِيمِ الَّذِي لَا يَزُولُ أَعُوذُ بِعِزَّةِ الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ مِنْ شَرِّ كُلِّ حَيٍّ يَمُوتُ
آیا درست است انسان چیزی را بنویسد و همراه بیمار قرار دهد؟ از روایات استفاده میشود که میتوان چنین کاری کرد. هنوز بین مردم این مسائل جا نیفتاده است.
در روایت دیگر آمده است:
أَنَّهُ كَتَبَ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع يَسْأَلُهُ عُوذَةً لِلرِّيَاحِ الَّتِي تَعْرِضُ لِلصِّبْيَانِ فَكَتَبَ إِلَيْهِ بِخَطِّهِ بِهَاتَيْنِ الْعُوذَتَيْنِ وَ زَعَمَ صَالِحٌ أَنَّهُ أَنْفَذَهُمَا إِلَيَّ إِبْرَاهِيمُ بِخَطِّهِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَا رَبَّ لِي إِلَّا اللَّهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ لا شَرِيكَ لَهُ سُبْحَانَ اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ كَانَ وَ مَا لَمْ يَشَأْ لَمْ يَكُنْ اللَّهُمَّ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ رَبَّ مُوسَى وَ عِيسَى وَ إِبْراهِيمَ الَّذِي وَفَّى إِلَهَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ مَعَ مَا عَدَّدْتَ مِنْ آيَاتِكَ وَ بِعَظَمَتِكَ وَ بِمَا سَأَلَكَ بِهِ النَّبِيُّونَ وَ بِأَنَّكَ رَبُّ النَّاسِ كُنْتَ قَبْلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ أَنْتَ بَعْدَ كُلِّ شَيْءٍ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي تُمْسِكُ بِهِ السَّمَاوَاتِ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِكَ وَ بِكَلِمَاتِكَ التَّامَّاتِ الَّتِي تُحْيِي بِهِ الْمَوْتَى أَنْ تُجِيرَ عَبْدَكَ فُلَاناً مِنْ شَرِّ مَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا يَعْرُجُ إِلَيْهَا وَ مَا يَخْرُجُ مِنَ الْأَرْضِ وَ مَا يَلِجُ فِيهَا وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ كَتَبَ إِلَيْهِ أَيْضاً بِخَطِّهِ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ إِلَى اللَّهِ وَ كَمَا شَاءَ اللَّهُ وَ أُعِيذُهُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَ جَبَرُوتِ اللَّهِ وَ قُدْرَةِ اللَّهِ وَ مَلَكُوتِ اللَّهِ هَذَا الْكِتَابُ مِنَ اللَّهِ شِفَاءٌ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ ابْنِ عَبْدِكَ وَ ابْنِ أَمَتِكَ عَبْدَيِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ[9]
به امام باقر (ع) نوشته شد و از عوذه ای که برای ریح ام صبیان سوال کرد امام برای او دو عوذه نوشت اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَا رَبَّ لِي إِلَّا اللَّهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ لا شَرِيكَ لَهُ سُبْحَانَ اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ كَانَ وَ مَا لَمْ يَشَأْ لَمْ يَكُنْ اللَّهُمَّ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ رَبَّ مُوسَى وَ عِيسَى وَ إِبْراهِيمَ الَّذِي وَفَّى إِلَهَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ مَعَ مَا عَدَّدْتَ مِنْ آيَاتِكَ وَ بِعَظَمَتِكَ وَ بِمَا سَأَلَكَ بِهِ النَّبِيُّونَ وَ بِأَنَّكَ رَبُّ النَّاسِ كُنْتَ قَبْلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ أَنْتَ بَعْدَ كُلِّ شَيْءٍ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي تُمْسِكُ بِهِ السَّمَاوَاتِ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِكَ وَ بِكَلِمَاتِكَ التَّامَّاتِ الَّتِي تُحْيِي بِهِ الْمَوْتَى أَنْ تُجِيرَ عَبْدَكَ فُلَاناً مِنْ شَرِّ مَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا يَعْرُجُ إِلَيْهَا وَ مَا يَخْرُجُ مِنَ الْأَرْضِ وَ مَا يَلِجُ فِيهَا وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ و همچنین با خط خود برای او نوشت (عوذه دوم) بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ إِلَى اللَّهِ وَ كَمَا شَاءَ اللَّهُ وَ أُعِيذُهُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَ جَبَرُوتِ اللَّهِ وَ قُدْرَةِ اللَّهِ وَ مَلَكُوتِ اللَّهِ هَذَا الْكِتَابُ مِنَ اللَّهِ شِفَاءٌ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ ابْنِ عَبْدِكَ وَ ابْنِ أَمَتِكَ عَبْدَيِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
دو روایت درباره نوشتن و معلق کردن عوذه داریم ، یکی در الدعوات و یکی در کتاب کافی که در سند کافی خدشه ای است و شاید ابن هارون توثیق نشده است ولی روایت در کافی است.