درس طب استاد تبریزیان

95/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : طبائع چهارگانه – مزاج پایه – معتدل کننده‌ها – داروی تقویت مو

بحث طبایع چهارگانه در طب اسلامی مهمترین بحث است چون اعتقاد داریم تمام بیماری‌ها به همین طبائع چهارگانه برمی‌گردد و طبیب کامل کسی است که تسلط به آن‌ها و آثارآن‌ها و درمان آن‌ها داشته باشد.

درباره طبائع در جلد اول هم بحث شد اما آنچه قبلا خواندیم جنبه بیماری زائی طبائع است اما دراینجا درباره‌ی نشانه‌های طبائع و درمان آن‌ها صحبت می‌شود.

در روایت آمده است که انسان تا وقتی طبائع چهارگانه او و چهار خلط بدن او در حالت تعادل و تساوی باشد سلامت است. این نشان می‌دهد که مسئله طبائع چهارگانه چقدر اهمیت دارد.

مواد تشکیل دهنده بدن از همان چهارخلط است چیزهایی که قلب را قلب و ریه را ریه و مغز را مغزکرده است، همین طبائع چهارگانه است. اگر طبائع مساوی باشد حالت اعتدال است و بالاترین حالت سلامتی است اما اگر یکی بیشتر یا کمتر بشود بدن از حالت طبیعی خارج می‌شود و این سبب بیماری است. و بمقدار شدت زیادی یا کمی خلط، نوع بیماری مشخص می‌شود.

مزاج پایه

در بیان معنای مزاج پایه با طب سنتی اختلاف داریم. مزاج پایه به معنای مزاج غالب است. مثلا تا پانزده سالگی نوعا مردم در غلبه خون هستند از پانزده تا چهل سالگی در سلطه صفرا خواهند بود به همین جهت این سال‌ها سال‌های نیرومندی است چون صفرا تند و تیز است بدن در این سال‌ها در بالاترین حالت قدرت وتوان است.

اما ازچهل سالگی یا پنجاه سالگی تا شصت سالگی اکثر مردم درغلبه سودا هستند. حالت سنگینی و وقار دارند. اهل شتاب نیستند اهل سفارش کردن هستند چون سودا سبب حکمت و سنگینی و وقار و تدبر و موعظه می‌شود.

از شصت سالگی به بعد انسان در سلطه بلغم است. این مزاج پایه است.

اما معنای مزاج پایه در طب سنتی فرق می‌کند شخص نگاه می‌کند و می‌گوید مزاج پایه او سودا است اما الان صفرا دارد. اینطور نیست بلکه مزاج مزاج فعلی است و مقتضای سن است.

احتمال اول ما دربرابر بیمار، غلبه‌ی آن مزاجی است که مقتضای سن او است، اگر آن نباشد بررسی می‌کنیم که غلبه فعلی آن چیست.

مسئله تعادل مطلب روایی است و فکرنمی‌کنم در طب سنتی مطرح باشد.

هر طبعی باید یک چهارم باشد و برای این حرف باید طبایع را بشناسند و این چیزی است که بشر در تشخیص آن عاجز است و نمی‌تواند بگوید هرکدام یک چهارم هست یا نه.

وقتی مزاج فعلی صفراست هرچند در سن دم یا بلغم باشد دیگر در سلطه او نخواهد بود و همان می‌شود مزاج فعلی او و در اینصورت مزاج پایه و غیر پایه (به معنایی که در طب سنتی است) ندارد.

پایه در روایات به معنای این است که اغلبیت مردم این چنینی‌اند. عرض ما این است که طب سنتی روی حساب سن مزاج پایه را مطرح نمی‌کند بلکه روحساب تشخیص می‌گوید. تقسیماتی که ما برای مزاج پایه می‌گوییم بنابر سن است اما در طب سنتی چنین نیست من قانون را خوانده‌ام. اطباء جدید در طب سنتی، سنتی و اسلامی شدند ما از طب سنتی صحبت می‌کنیم.

اطباء در طب سنتی در مسئله مزاج پایه با ما اختلاف شدید دارند. مانند آنچه که درباره‌ی تقسیم بدن به تفاوت مزاج اعضاء دارند. آن‌ها اعضاء بدن را به یکی از طبائع چهارگانه تقسیم‌بندی می‌کنند مثلا می‌گویند سر سودا است، پا بلغم است، دست صفرا است درحالیکه ما یک چنین چیزی نداریم به همین جهت در طب سنتی دو نفر متفق القول در تشخیص مزاج یک شخص پیدا نمی‌کنید. چون ملاک‌های مشخصی در تشخیص مزاج ندارند بلکه یک چیزهای پیچیده‌ای در تشخیص مزاج دارند که انسان گیج می‌شود. انسان می‌ماند که بالاخره طبع شخص مثلا سوداست یا صفرا است. آنی که مهم است روایات است اگر طب سنتی هم آنها را میگوید مشکلی نیست اما اگر تفاوتی باشد راجح روایات میشود.

معنای سلطه‌ی طبع

زمانیکه می‌گوییم شخص در سلطه دم یا سودا است معنای آن چیست؟ آیا به معنای غلبه است؟ ممکن است معنای آن غلبه نباشد. انسان در سلطه‌ی دم است یعنی شخصی که تا پانزده سال است دم در بدن او زیاد تولید می‌شود شاید مراد این است که چون بدن درحال رشد و نمو است بیشتر نیازمند خلط دم است. چون خون سریع تبدیل به بافت بدن می‌شود. بنابراین خلط دم غلبه نمی‌کند بلکه نیاز بدن را برای رشد تامین می‌کند. از این نیاز بدن به دم تعبیر به سلطه شده است.

تعبیر سلطه در روایات غیر از معنای غلبه است. ما نیدیدیم که سلطه به معنای غلبه بیاید.

بدن در سلطه دم است یعنی چیزی که در آن دوره شاخصه بدن است متوقف بر دم یا مثلا صفراست. مسئله شاخص تا پانزده سالگی رشد و نمو بدن است و این نیازمند دم است چون دم است که مواد غذایی را به سلول ها می‌رساند.

از پانزده تا چهل سالگی شاخصه آن نیرو و توان و قدرت و تحرک انسان است و چیزی که نیاز است صفرا است. امکان دارد صفرا زیاد تولید بشود اما بخاطر تلاش و تحرک زیاد خیلی سریع سوخت و سوز بشود.

سوداهم چنین است. چون شخص درسال‌های چهل تا شصت سالگی اهل تفکر و تدبر می‌شود و مغز او خوب کار می‌کند و این نیازمند سودا است چون سودا باعث کارکرد مغز و تفکر و تدبر است. بنابراین سودا زیاد تولید می‌شود اما سوخت و سوز هم زیاد می‌شود. بنابراین معنای مزاج پایه محل بحث است.

معنای اعتدال مزاج

اعتدال در تولید نیست اعتدال در سطح و مقدار اندازه نهایی است. ممکن است خلطی زیاد تولید شود اما زود سوخت و سوز شود و از بین برود و امکان هم دارد خلطی کم تولید شود اما درعین حال غلبه باآن باشد. سلطه به معنای مقدار تولید و مقدار نیاز بدن است.

بدن برای کارکرد مغز نیاز به تولید سودا دارد برای کار و تلاش بدن نیاز به تولید صفرا دارد برای رشد نیاز به تولید دم دارد اما در نتیجه بخاطر سوخت و سوز از حد و اندازه تعادل خارج نخواهد شد.

در سن دم نباید غلبه با دم باشد بلکه سلطه با دم است. سلطه خلط به معنای این است که فعالیت شاخص بدن نیاز به آن خلط دارد. در حدیث قدسی می فرماید:

فأيّما جسد اعتدلت‌ به‌ هذه الأنواع الأربع التي جعلتُها مُلّاكُه و قِوامُه و كانت‌ كُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَ‌ رُبعاً لا تزيد و لا تنقص كملت صحّته و اعتدال بنيانه، فإن زاد منهنّ واحدة عليهنّ فقرتهنّ و مالت بهنّ دخل على البدن السقم من ناحيتها بقدر ما زادت، و إذا كانت ناقصة تقلّ عنهنّ حتّى تضعف عن طاقتهنّ و تعجز عن مقارنتهنّ.[1] یعنی هر بدنی که چهار خلط در آن متعادل می‌باشد چهار طبعی که آنها را ملاک بدن و قوام بدن قرار دادم و بدن برآنها استوار است و هرکدام از اینها یک چهارم است نه بیشتر و نه کمتر است، آن بدن در کمال صحت است. اما اگر یکی از آنها بیشتر از یک چهارم بیشتر شود و بچربد برباقیِ اخلاط، از ناحیه آن خلط غالب و زائد، بیماری بر بدن داخل می‌شود و شدت و ضعف آن زیادی شدت و ضعف بیماری را مشخص می‌کند واگر کمتر از بقیه باشد تا اینکه مغلوب بقیه باشد دراین حال نمی‌تواند با خلط‌های دیگر برابری کند که دراین‌صورت نیز بدن مبتلا به بیماری می‌شود.

انسان بدون بلغم نمی‌تواد زنده بماند چون اعضا مثل قلب و ریه نیازمند به خنکی و سردی است و بدن نیازمند چیزی است که صفرا را مهار کند چون نتیجه صفرا مرگ است. و بلغم صفرا را مهار می‌کند. صفراوی ها دچار تنگی نفس می‌شوند حتی با وجود بلغم حال اگر بلغم اصلا وجود نداشته باشد دیگر چه می‌شود.

هیچکدام به تنهایی کار نمی‌کنند. مثلا بچه‌ای که رشد نکرده است این سلطه دم ندارد. بنابراین بدن باید در حالت تعادل از چهار خلط باشد چناچه مفاد این روایت این است که بدن از چهار چیز تشکیل شده و این‌ها باید برابر باشند و اگر یکی بیشتر یا کمتر شد بدن بیمار می‌شود و نوع بیماری هم تابع شدت و ضعف غلبه است.

معتدل کننده‌ها

البته درمان طبائع چهارگانه را خواهیم خواند اما چیزهایی داریم که در بدن ایجاد اعتدال می‌کنند. یکی عسل است:

وَ هُوَ شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاء[2] و آن شفاء همه بیماری‌هاست.

همچنین هرکدام از سیاهدانه، آب باران، آب زمزم، آب فرات، و تربت امام حسین ع متعادل کننده هستند.

بعضی از چیزها هم متعادل کننده‌ی برخی اخلاط هستند مثل سویق که بلغم و مره را متعادل می‌کند. یا مثل کاسنی و امثال اینها.

اما در روایات به برخی متعادل کننده‌ها تصریح شده است. امام صادق ع می‌فرماید:

أَرْبَعَةٌ يُعَدِّلْنَ‌ الطَّبَائِعَ الرُّمَّانُ السُّورَانِيِّ وَ الْبُسْرُ الْمَطْبُوخُ وَ الْبَنَفْسَجُ وَ الْهِنْدَبَاء[3] یعنی چهار چیز متعادل کننده هستند: انار سورانی خرمای خشک پخته شده و بنفشه( یعنی روغن بنفشه و شامل گل آن هم میشود) و کاسنی. می‌شود داروی ترکیبی از این‌ها درست کرد که درمان ریشه ای بیماری‌ها می‌شود.

شهر سورا درشمال بغداد قرار دارد یکی از ناحیه های بغداد است انار سورانی شیرین و خوشرنگ است هسته هم ندارد امام صادق ع می‌فرماید اگر درعراق باشم هرروز یک انار سورانی می‌خورم بیشتر در منطقه خالص، خانقین و اینجور مناطق است.

خرمای خشک همانند خرمای زاهدی البته بعضی ها معتقدند که مراد خرمای نارس است یا خرمای سبز است.

یکی دیگر از این متعادل کننده‌ها بادنجان است:

الْبَاذَنْجَانُ جَامِعُ‌ الطَّعْمِ مَنْفِيُّ الدَّاءِ صَالِحٌ لِلطَّبِيعَةِ مُنْصِفٌ فِي أَحْوَالِهِ صَالِحٌ لِلشَّيْخِ وَ الشَّابِّ مُعْتَدِلٌ فِي حَرَارَتِهِ وَ بُرُودَتِهِ حَارٌّ فِي مَكَانِ الْحَرَارَةِ وَ بَارِدٌ فِي مَكَانِ الْبُرُودَة[4] یعنی کل طعم‌ها در بادنجان نهفته بیماری‌ها را برطرف می‌کند برای طبایع چهارگانه مفید و صالح است و همیشه حالت انصاف دارد. برای پیر و جوان خوب است در گرمی و سردی متعادل است و گرم است درجائیکه نیاز به گرمی است و سرد است موقعی که نیازمند سردی باشیم.

در روایتی داریم

الْبَاذَنْجَانُ جَيِّدٌ لِلْمِرَّةِ السَّوْدَاءِ وَ لَا يُضِرُّ بِالصَّفْرَاء[5] یعنی بادمجان برای سودا خوب است به صفرا هم آسیب نمی‌رساند.

اگر طبیع درمان بشود بیماری‌های مترتب برآن را نیز درمان می‌کند شاید خوب باشد که درکنار درمان ریشه‌ای درمان عوارض هم داشته باشیم به همین جهت در روایات برای تک تک بیماری‌ها درمان ذکر شده است.

داروی تقویت کننده مو

خیلی ها به مشکل ریزش و کمی مو مبتلا می‌شوند. این بیماری دو علت دارد یکی غلبه صفرا است که سبب ریزش مو می‌شود که بیشتر درجوان‌ها اتفاق می‌افتد و علت دیگر آن بلغم است که بیشتر در کهن سال‌ها وجود دارد. اگر موهای شخصی که پیر شده است بریزد یا کند رشد کند مبتلا به بلغم است. خیلی ها دچار تاسی می‌شوند باید صفرا در مرحله اول درمان بشود داروی صفرا بر و سرد کننده باید استفاده شود.

دانه مورد (تخم مورد دانه هایی نوعا سیاه رنگ و درشت است) یک واحد

برگ مورد یک واحد

آمله یک واحد

مرمکی یک واحد

اثمد (سنگ سرمه) یک واحد

با آب پخته شود بعد روی آن روغن زیتون بریزند و بپزند تا آب آن از بین برود و در انتها روغن و این مواد باقی بماند در حمام به سر بمالد یک ربع تا نیم ساعت صبر کند بعد بشوید حداقل هفته ای دوبار انجام شود تا مجدد باعث رشد موها بشود


[1] الجواهر السنیه، شیخ حرعاملی، ص65.
[2] بحارالانوار، مجلسی، ج59 ص282.
[3] خصال، شیخ صدوق، ج1 ص249.
[4] کافی، کلینی، ط اسلامیه، ج6 ص373.
[5] طب الائمه، ابن سابور زیات نیشابوری، ص139.