درس طب استاد تبریزیان
94/09/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادامه بحث مقدمات – بیمارستان اسلامی – گام های درمان
صحبت راجع به طب اسلامی و معتقدیم که طب اسلامی با طب های موجود از ریشه تفاوت جدی دارد. علل و اسباب بیماری ها و حکمت بیماری ها و جهت های دیگر متفاوت است.
چرا انسان بیمار میشود؟
در طب امروزی جواب این است که بیمار شدن انسان یک اتفاق است که به بدشانسی تعبیر میکنند. بیماری یک امر اتفاقی است که هیچ حکمتی ندارد. و حال آنکه هیچ کاری و هیچ اتفاقی در این دنیا بدون حکمت و بدون اشراف دقیق محقق نمیشود.
بنابراین همه بیماری ها حکمت و دلیل دارد و انسان اتفاقی بیمار نمیشود. خداوند انسان را عبث و بیهوده بیمار نمیکند پس برای بیماری او نیز حکمت و علتی وجود دارد.
موارد مختلف است و احتمالات متعددی وجود دارد.
فردی تکبر دارد و در صدد تعدی و طغیان است و خداوند او را بیمار میکند تا او را ادب کند.
فردی زیاد گناه انجام داده است و خداوند او را بیمار میکند تا گناهان او پاک بشود.
فردی از یاد خدا غافل است. این مورد خیلی دیده شده است. افرادی هستند که هر کاری را انجام میدهند و خدا را فراموش کرده اند و گمان میکند هیچ اتفاقی برای آن ها نمیافتد. خداوند این ها را بیمار میکند تا متنبه بشوند.
میبینیم که انسان ها در زمان بیماری با نماز و قرآن انس میگیرند. از یک انسان بی دین و متکبر و بی اعتقاد و بی ایمان به یک انسان ملایم، دیندار و مهربان تبدیل میشود. این امر برای آخرت شخص منفعت دارد.
گاهی هم خداوند افرادی را مبتلا میکند تا برای آن ها آزمایش باشد. افرادی با ابتلا به بیماری ها ناشکر میشوند و کارهای خوب و نماز و اعمال عبادی خود را ترک میکنند و کم کم دین را ترک میکند تا حقیقت او برای خود و دیگران آشکار بشود.
در داستان حضرت نوح خداوند طوفان را به تاخیر میانداخت طوری که کم کم عده ای از دین خارج میشدند تا اینکه عده ای خالص و مومن در انتها باقی ماندند.
بنابراین همه بیماری ها دارای حکمت است. با یک اشراف دقیق و کاری که خداوند انجام میدهد البته هرچند علت بیماری گناه بشر باشد، ولی بیشتر به نفع خود بنده است.
این حقیقت اگر مطرح بشود و مردم ایمان بیاورند در درمان آن ها کمک میکند. مشکل انسان این است که موقع بیماری افسرده و مایوس میشود به طوری که شاید عقل خود را از دست بدهد. ولی اگر انسان بداند که بیماری کار خداست و حکمتی در این کار نهفته است به این مشکلات گرفتار نمیشود و سبب میشود که زودتر بهبودی یابد.
این مسائل است که دنیای امروز فاقد آن ها است. دارو و بیمارستان دارند ولی فایده ای ندارد چون این مسائل اساسی را از دست داده اند. بدانند که همه چیز با یک اشراف دقیق به وجود میآید به خاطر رستگاری بشر.
بیمارستان در طب اسلامی
آیا اسلام بیمارستان را تایید میکند؟ جایی که بیماران زیر نظر دکتر باشند و تدابیری برای آن ها انجام دهند؟ این امر مشکوک است چون پیامبر جایی به این شکل نساخته است. پیامبر مسجد ساخته است اما بیمارستان نساخته است. معلوم نیست بیمارستان چیز خوبی باشد.
ما شاهدیم که بیمار در خانه خودش بسیار راحت تر است. بیمارستان برای بیمار زجر آور است. ممکن است یک سری مراقبت هایی از او انجام بدهند اما بیمار احساس خوبی ندارد و این در تشدید بیماری اثر دارد.
شخص در بیمارستان تازه با چند نفر که در اتاق قرار دارد باید آشنا بشود فرق میکند که در خانه خود با افراد آشنا و دلسوزان باشد.
تاسیس بیمارستان کار غربی ها است. هیچ کار غربی ها خوب نبوده است و این کار آن ها هم خوب نبوده است.
تئوری اسلامی بر عکس چیزی است که الان مرسوم است. امروزه این است که در بیمارستان حق ملاقات نیست بلکه در ساعات معین ملاقات مجاز است. اما اسلام همه مسلمانان را تشویق به عیادت از بیمار میکند. این رفت و آمد ها و دل داری به بیمار دادن و سوال از احوال بیمار در درمان خیلی موثر است.
بنده اعتقاد دارم بیمارستان هایی که ساخته اند بیهوده است. بودن در خانه یک قسمی از درمان است. اسلام تشویق میکند که طبیب در خانه بر سر بیمار حاضر بشود. به اعتقاد بنده این عمل درمان را تسریع میکند.
اگر بخواهیم بیمارستان اسلامی تاسیس کنیم قطعا با بیمارستان فعلی متفاوت است.
مراد از بیمارستان حال و هوایی است که بیمار در آن درمان میشود. فکر و اندیشه مراد است. حال و اعتقادی که باعث درمان بیمار است.
گام اول در درمان (درمان به اذن خداوند است)
درمان بیمار چند گام دارد. بشر امروز از این مسئله غافل شده است. باید مومن بداند که در بیمارستان اسلامی درمان دست خداوند است. حضرت ابراهیم همانگونه که در قرآن نقل شده است میفرماید:
﴿ وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفين﴾[1]
یعنی هنگامی که مریض میشوم او مرا درمان میکند.
بیماری را به خداوند نسبت نداده است و فرمود که خداوند انسان را شفاء میدهد. باید این اعتقاد باشد که اگر قرار است که خوبی حاصل بشود، خوب شدن دست خداوند است.
امروزه همه فکر میکنند که خوب شدن دست دکتر است. شخصی را دیدم که به دکتر التماس میکرد که من نمیرم و هرچه بخواهی به تو میدهم. دکتر چه کاره است؟ از خداوند بخواهید.
خیلی از دانشگاه های پزشکی رفتیم و اولین کار ما این بود که خود اساتید را درمان کردیم. چقدر دکتر پیش من میآید و التماس و گریه میکند. زمانی در کوه بودم عده ای دکتر تا آنجا برای درمان آمدند. بنابراین انسان باید متوجه باشد که شفاء دست خداوند است.
كَانَ يُسَمَّى الطَّبِيبُ الْمُعَالِجَ فَقَالَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ يَا رَبِّ مِمَّنِ الدَّاءُ قَالَ مِنِّي قَالَ مِمَّنِ الدَّوَاءُ قَالَ مِنِّي قَالَ فَمَا يَصْنَعُ النَّاسُ بِالْمُعَالِجِ قَالَ يُطَيِّبُ بِذَلِكَ أَنْفُسَهُمْ فَسُمِّيَ الطَّبِيبَ لِذَلِك[2]
یعنی حضرت موسی از خداوند سوال میپرسد بیماری از کیست؟ خداوند میفرماید از من است عرض میکند درمان از کیست؟ میفرماید از من است عرض میکند مردم با معالج چه میکند؟ میفرماید مردم با او دل خود را خوش میکنند.
درست است که چیزی به نام دارو وجود دارد اما وجود دارو به نحو اقتضاء است نه به نحو علت تامه. بنابراین گام اول در بیمارستان اسلامی این است که مسلمان باید بداند درمان دست خداوند متعال است.
اگر چیزی به خداوند نسبت داده میشود به این معنا است که آن چیز علل واسباب متعدد دارد که کسی نمیتواند بین این اجزاء جمع کند به جز خداوند متعال.
ممکن است بشر یک مقتضی ایجاد بکند یا مانعی را مرتفع کند اما غیر از این مقتضیات موجود و موانع مرتفع، چیزهای دیگری وجود دارد که فقط به دست خداوند متعال است.
بنابراین درمان به اذن و به خواست خداوند است. اینگونه درمان روش پیامبران است که هر موقع داروی معرفی میکنند میفرمایند به اذن خداوند درمان میکند. روایتی از حضرت امیر (ع) داریم:
اعْتَلَ الْحُسَيْنُ فَاشْتَدَّ وَجَعُهُ فَاحْتَمَلَتْهُ فَاطِمَةُ فَأَتَتْ بِهِ النَّبِيَّ ص مُسْتَغِيثَةً مُسْتَجِيرَةً فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ ادْعُ اللَّهَ لِابْنِكَ أَنْ يَشْفِيَهُ وَ وَضَعَتْهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَامَ ص حَتَّى جَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهِ ثُمَّ قَالَ يَا فَاطِمَةُ يَا بُنَيَّةِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الَّذِي وَهَبَهُ لَكِ هُوَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يَشْفِيَهُ فَهَبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ لَمْ يُنْزِلْ عَلَيْكَ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا فِيهَا فَاءٌ وَ كُلُّ فَاءٍ مِنْ آفَةٍ مَا خَلَا الْحَمْدُ لِلَّهِ فَإِنَّهُ لَيْسَ فِيهَا فَاءٌ فَادْعُ بِقَدَحٍ مِنْ مَاءٍ فَاقْرَأْ فِيهِ الْحَمْدَ أَرْبَعِينَ مَرَّةً ثُمَّ صُبَّهُ عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ يَشْفِيهِ فَفَعَلَ ذَلِكَ فَكَأَنَّمَا أُنْشِطَ مِنْ عِقَال[3]
یعنی امام حسین(ع) بیمار شد و بیماری او شدت گرفت حضرت فاطمه(س) او را نزد پیامبر آورد و فرمود ای رسول خدا برای فرزند خود دعاء کند که خوب بشود پیامبر فرمود ای فرزندم خداوند او را به شما هدیه داده است و او بر درمان او قادر است جبرئیل نازل شد و عرض کرد یک لیوان آب بیاورند و 40 مرتبه سوره حمد بر آن بخوان و از آن روی حسین بریز زیرا خداوند او را درمان میکند و پیامبر این کار را انجام داد و او خوب شود.
اولین قدم این است که بدانیم خداوند این فرزند را به شما هدیه داده است. اولین فکر مسلمان باید این باشد که خداوند به شما حیات داده است و او توانا بر درمان شما است. وقتی انسان متوجه بشود که امور دست خداوند متعال است دیگر ناامید نمیشود.
تلقین طب امروز بر درمان نداشتن بیماری، کشنده است. بلکه عمر دست خداوند است.
اولین سخن پیامبر این بود که خداوند فرزند را به شما داد و او توانا بر درمان آن است. این سبب امید میشود.
پیامبر امر را به خداوند موکول کرد و خداوند جبرئیل را نازل فرمود بنابراین اگر ما درمان را به خداوند موکول کنیم خداوند هم درمان را نازل میکند.
علم بشر به این نمیرسد که چگونه پاشیدن آب درمان است. آب درمان نیست ولی وقتی 40 مرتبه به آن سوره حمد بخواند درمان میشود. دانشمند ژاپنی تاثیر کلام زیبا بر مولکول های آب را اثبات کرده است.
آب با خواندن سوره حمد تبدیل به دارو میشود. چیزی که دارو نیست میتواند با امواج کلام تبدیل به دارو بشود. اگر حمد نیازی نبود جبرئیل نمیفرمود که حمد بخوان. این گونه درمان ها یک سنخ دارو و درمانی است که در دنیا هنوز شناخته شده نیست.
روایتی از حضرت امیر (ع) داریم:
أَنَّ رَجُلًا شَكَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَجَعاً يَجِدُهُ فِي جَوْفِهِ فَقَالَ خُذْ شَرْبَةَ عَسَلٍ وَ أَلْقِ فِيهَا ثَلَاثَ حَبَّاتِ شُونِيزٍ أَوْ خَمْساً أَوْ سَبْعاً وَ اشْرَبْهُ تَبْرَأْ بِإِذْنِ اللَّهِ فَفَعَلَ ذَلِكَ الرَّجُلُ فَبَرَأَ [4]
یعنی مردی به رسول خدا از درد دل شکایت کرد فرمود یک قاشق عسل بردار و سه دانه یا پنج یا هفت دانه سیاهدانه در آن بریز و آن را بنوش به اذن خداوند خوب میشوی و این کار را انجام داد و خوب شد.
پیامبر با این همه قدرت فرمود به اذن خداوند خوب میشوی بنابراین دکترهای ما نیز باید همین گونه رفتار کنند و درمان را به خداوند متعال نسبت بدهند.
روایت دیگر میفرماید:
كُلُوا مَا يَسْقُطُ مِنَ الْخِوَانِ فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ بِإِذْنِ اللَّهِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يَسْتَشْفِيَ بِه[5]
یعنی آچه از ظرف غذا بیرون میریزد را بخورید زیرا در آن درمان از همه بیماری ها است به اذن خداوند متعال برای کسی که از آن درمان اراده کند.
همه چیز باید موکول به اذن خداوند بشود.
كُلُوا الْكُمَّثْرَى فَإِنَّهُ يَجْلُو الْقَلْبَ وَ يُسَكِّنُ أَوْجَاعَ الْجَوْفِ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى[6]
یعنی گلابی بخورید زیرا قلب را جلا میبخشد و دردهای درون را ساکن میکند به اذن خداوند متعال.
روایت دیگر میفرماید:
إِنَّ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ ع قَالَ دَاوَيْتُ الْمَرْضَى فَشَفَيْتُهُمْ بِإِذْنِ اللَّه[7]
یعنی حضرت عیسی فرمود بیماران را درمان کردم و آن ها را شفاء دادم به اذن خداوند متعال.
در روایت دیگر آمده است:
اشْفِنِي يَا شَافِي لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُكَ شِفَاءً[8]
یعنی من را درمان کن ای درمان کننده و درمانی نیست مگر درمان تو
بنابراین کس دیگر کاری انجام نمیدهد. و همه چیز به اذن خداوند است.
یک سری چیزها با جعل خداوند درمان میشوند
تعبیر دیگری در روایات ما وجود دارد مبنی بر اینکه چیزی که دارو نیست را خداوند دارو قرار میدهد:
أَبْوَالُ الْإِبِلِ خَيْرٌ مِنْ أَلْبَانِهَا وَ يَجْعَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الشِّفَاءَ فِي أَلْبَانِهَا[9]
یعنی بول های شتر بهتر از شیر شتر است و خداوند درمان را در شیر آن ها قرار میدهد.
یعنی شیری که درمان و دارو نیست خداوند در آن شفاء قرار میدهد. به نظر میرسد «جعل مرکب» است که به نحو «کان ناقصه» است یعنی شیری که خلق شده است به گونه ای که شفاء نیست، شفاء به آن ضمیمه میشود. شفاء به نحو «کان تامه» نیست یعنی شیر شتر از ابتدا «درمان کننده» خلق نشده است بلکه بعدا به واسطه «جعل» خداوند درمان شده است.
در روایت دیگر میفرماید:
يَا بَشِيرُ بِأَيِّ شَيْءٍ تُدَاوُونَ مَرْضَاكُمْ قَالَ بِهَذِهِ الْأَدْوِيَةِ الْمِرَارِ قَالَ لَا إِذَا مَرِضَ أَحَدُكُمْ فَخُذِ السُّكَّرَ الْأَبْيَضَ فَدُقَّهُ ثُمَّ صُبَّ عَلَيْهِ الْمَاءَ الْبَارِدَ وَ اسْقِهِ إِيَّاهُ فَإِنَّ الَّذِي جَعَلَ الشِّفَاءَ فِي الْمِرَارِ قَادِرٌ أَنْ يَجْعَلَهُ فِي الْحَلَاوَة[10]
یعنی ای بشیر بیماران را با چه درمان میکنید؟ عرض کرد با این داروهای تلخ فرمود این کار را نکنید بلکه شکر سفید را آسیاب کنید سپس آب سرد روی آن بریز و به بیمار بنوشان زیرا خداوندی که در تلخ شفاء قرار داده است میتواند در شیرین قرار بدهد.
چون فعل مضارع آورده است به این معنا است که چیزی که قبلا شفاء نبوده به شفاء تبدیل میشود.
گام دوم در درمان (اعتقاد داشتن به پیامبر و ائمه)
گام دوم در بیمارستان و فضای اعتقادیِ اسلامی اعتقاد به پیامبر (ص) است. زیرا پیامبر خودش از خداوند نسخه ها را میگرفت. اگر انسان به طبیب اعتقاد نداشته باشد درمان نمیشود. کل داروها نیازمند اعتقاد است اما در داروهای اسلامی بیشتر این مسئله اهمیت دارد.
روایتی میفرماید:
أَنَّهُ حَضَرَ يَوْماً عِنْدَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ أَمِيرِ الْمَدِينَةِ فَشَكَا مُحَمَّدٌ إِلَيْهِ وَجَعاً يَجِدُهُ فِي جَوْفِهِ فَقَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّ رَجُلًا شَكَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَجَعاً يَجِدُهُ فِي جَوْفِهِ فَقَالَ خُذْ شَرْبَةَ عَسَلٍ وَ أَلْقِ فِيهَا ثَلَاثَ حَبَّاتِ شُونِيزٍ أَوْ خَمْساً أَوْ سَبْعاً وَ اشْرَبْهُ تَبْرَأْ بِإِذْنِ اللَّهِ فَفَعَلَ ذَلِكَ الرَّجُلُ فَبَرَأَ فَخُذْ أَنْتَ ذَلِكَ فَاعْتَرَضَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ كَانَ حَاضِراً فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَدْ بَلَغَنَا هَذَا وَ فَعَلْنَاهُ فَلَمْ يَنْفَعْنَا فَغَضِبَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ قَالَ إِنَّمَا يَنْفَعُ اللَّهُ بِهَذَا أَهْلَ الْإِيمَانِ بِهِ وَ التَّصْدِيقِ لِرَسُولِهِ وَ لَا يَنْتَفِعُ بِهِ أَهْلُ النِّفَاقِ وَ مَنْ أَخَذَهُ عَلَى غَيْرِ تَصْدِيقٍ مِنْهُ لِلرَّسُولِ فَأَطْرَقَ الرَّجُل[11]
یعنی روزی امام باقر نزد امیر مدینه در زمان اموی ها بوده حاضر میشود پس محمد از درد دل شکایت کرد فرمود یک قاشق مربا خوری عسل بردار و در آن سه دانه یا پنج و یا هفت دانه سیاهدانه بریز و بنوش به اذن خداوند خوب میشوی یک نفر از اهل مدینه اعتراض کرد که این روایت از پیامبر به ما رسیده اما برای ما فائده ای نداشت امام باقر (ع) غضب ناک شد و فرمود همانا خداوند به وسیله این دارو به اهل ایمان و تصدیق کنندگان پیامبر نفع میرساند. و این دارو برای اهل نفاق مفید نیست پس آن مرد سرش را پایین انداخت.
در این روایت حصر آمده است. یعنی با اینکه عسل و سیاهدانه هرکدام درمان همه بیماری ها است و در قرآن آمده است:
﴿فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاس﴾[12] یعنی عسل درمان برای همه مردم است.
اما در این جا قید زده است و اعتقاد را شرط کرده است.
بنابراین درمان و داروی اسلامی باید تبلیغ بشود و در این باره ایمان مردم تقویت بشود و متوجه روایات طب اسلامی باشد. باید بداند که داروهای طب اسلامی داروهایی است که پیامبر از طریق جبرئیل از خداوند متعال معرفی کرده است. در این صورت ما نیازمند هیچ طب دیگر و داروی دیگری نخواهیم بود.
ایجاد اعتقاد نیازمند تبلیغ و جوشش دارد. چون ما مخالف و دشمن داریم و آن ها سالیان سال تبلیغ کردند به گونه ای که مردم تمام اصطلاحات پزشکی را میدانند و اسم داروهای شیمیایی را بلد هستند.
باید زیاد کار انجام بدهیم تا این اصطلاحات با اصطلاحات اسلامی جایگزین بشود. باید مردم بدانند که این اصطلاحات برای آن ها مضر است. با وجود این همه اصطلاحات و داروها بیماری ها بیشتر شده است. هر بلائی که خواستند بر سر مردم آورده اند. خواستند بیمار بشویم و ما بیمار شدیم. هم اموال ما را گرفتند و هم فرزندان ما و هم سلامتی ما را گرفتند.
بعض علماء بعد از نوشتن این کتاب گفتند مگر رسول الله طبیب بوده است و مگر اسلام طب دارد؟ بنده ناراحت میشدم و گفتم علم تمامی پیامبران طب داشته است و مگر حضرت عیسی طبیب نبوده است؟ یازده هزار روایتی که جمع شده است را به آن ها نشان میدادم. هنوز بعض علماء به این مسئله باور ندارد.
اعتقاد به اهل بیت نیز باید داشته باشیم که آن ها نیز طبیب هستند.
سوال: درمان زخم بستر درجه سه که نزدیک به چهار است چیست؟
جواب: در طب شیمیایی توصیه هایی دارند. اما داروی جامع نسبت به زخم معجزه است و حتی بدترین زخم های دیابتی را درمان میکند. با چشم خودم دیدم پایی که باید قطع میشد را درمان کرد. جامع را با آب عسل حل کنند و روی زخم بمالند.
سوال: عواملی که باعث سقط جنین میشود چیست و آیا شل بودن رحم نیز باعث آن میشود؟
جواب: کامل تشکیل نشدن جنین باعث سقط میشود و خانم هایی که دو سه مرتبه سقط میکنند به عللی، رحم شل میشود. دریچه رحم به هر علتی حتی مادر زادی میتواند شل بشود. درمان آن اندازه یک عدس به مدت سه شب بریفیون با قرص خون مصرف کنند.
سوال: شعار جهانی سال 2015 این است که هر روز یک تخم مرغ خورده بشود آیا درست است؟
جواب: مستفاد از روایات زیاد خوردن تخم مرغ ممنوع است. مستفاد از روایات این است که انسان در هر روز نصف یک تخم مرغ مجاز به مصرف است. و خوردن زیاد آن سبب تنگی نفس و گرفتگی رگ قلب میشود. البته روایاتی داریم که تخم مرغ با پیاز خورده بشود شاید این مورد استثناء باشد.
سوال: سفارش به حجامت و نهی از حجامت کردن به عنوان شغل چگونه جمع میشود؟
جواب: نهی از حجامت به عنوان شغل شده است. شاید این شخص دعاء کنند که مردم بیمار بشوند تا کار او رونق پیدا کند. علی ای حال از جمله کارهای مکروه است ولی اصل حجامت کار خوبی است. اگر کسی حجامت میکند اما پولی نمیگیرد اشکالی ندارد. چون مسائل پزشکی و مسائل عروسی جزو نقاط ضعف انسان ها است خداوند فرموده در این دو جا شرط نباشد. چون مردم در این دو مورد مجبور هستند که پول بپردازند خداوند فرموده نباید پول گرفته بشود.