«درس طب در روایات»
استاد تبریزیان
96/02/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادامه بحث غذاهای وارد شده در روایات(غذاهای گیاهی) – معرفی بیماری سکتهی مغزی
صحبت راجع به غذاهای گیاهی است و به بحث «نان» رسیدیم. از قدیم تا امروز، نان مهمترین غذای مردم جهان است. بیشتر وعده از نان استفاده میکنند.
نان غذای اساسی و مورد تاکید است. از ما خواسته شده است که به نان اهمیت بدهیم و آن را تعظیم کنیم.
در روایت آمده است:
أَكْرِمُوا الْخُبْزَ فَإِنَّهُ قَدْ عَمِلَ فِيهِ مَا بَيْنَ الْعَرْشِ إِلَى الْأَرْضِ وَ مَا فِيهَا مِنْ كَثِيرٍ مِنْ خَلْقِه[1]
یعنی نان را اکرام کنید زیرا ما بین عرش و زمین در ساخت آن کمک کرده اند و شمار زیادی از مخلوقات هم در ساخت آن نقش داشته اند.
البته باید بررسی شود که چه عواملی در تولید نان نقش دارند. ملائکه و نیروهای خیر جهان مانند جاذبهی زمین و ستارگان و مانند آن در به عمل آمدن نان نقش دارند.
سعدی گفته است:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
یعنی نان به قدری اهمیت دارد که ماه و خورشید و فلک یعنی ستارگان و گردش ستارگان در تولید نان نقش دارند.
کار خود بشر و کار باکتریهای مفیدی که باعث به عمل آمدن خمیر هستند و پختن نانوا و آتش و آب همه وجود دارد.
انسان نباید نان را سبک بشمارد و اهمیت ندهد و به نان بی احترامی کند.
«ثَرثار» به معنای رود فرات است. اهل ثرثار از بنی اسرائیل بودند و در شمال عراق زندگی میکردند. این افراد برای «استنجاء» و تمییز کردن خود بعد از قضاء حاجت از سنگ استفاده میکردند. چون سنگ زبر بود و بدن آن ها زخم میشد از نان برای این کار استفاده کردند. آن ها کنار رودخانهی فرات بودند و گندم زیاد داشتند. نان های کوچک برای تمییز کردن خود ساختند
خداوند پیامبری برای نهی از این کار برای آن ها پیامبری فرستاد. آن ها گفتند ما تهدید نکنید زیرا تا وقتی رودخانهی فرات جاری است ما ترسی نداریم.
خداوند غضبناک شد و آن ها دچار بیماری یا گرسنگی شدند به طوری که مجبور شدند تمام نان هایی را که با استنجاء کرده بودند را تمییز کنند و بخورند.
این داشتان نشان میدهد که نان برای خداوند خیلی اهمیت دارد. انسان با نان قوت عبادت پیدا میکند.
سفارش شده است که نان را در جای مناسب قرار بدهیم. زیر سفره یا زیر بشقاب جای مناسبی برای نان نیست. بعضی را مشاهده کردم که برای اینکه ظرف داغ روی سفره نباشد زیر آن نان میگذارند که این بی احترامی به حساب میآید.
روایت داریم که تکه نان حتی روی زمین هم نباید باشد و اگر کسی تکه نانی روی زمین دید باید آن را بردارد و اگر نیاز به تمییز کردن دارد، آن را تمییز کند و آن را بخورد.
در روایت آمده است:
مَنْ وَجَدَ كِسْرَةً أَوْ تَمْرَةً مُلْقَاةً فَأَكَلَهَا لَمْ تَقِرَّ فِي جَوْفِهِ حَتَّى يَغْفِرَ اللَّهُ لَه[2]
یعنی کسی که روی تکه نانی یا زمین خرمایی پیدا کند و آن را بردارد و بخورد هنوز به معده نرسیده باشد خداوند گناهان او را میبخشد.
در روایت دیگر آمده است:
مَنْ وَجَدَ كِسْرَةً فَأَكَلَهَا كَانَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ مَنْ وَجَدَهَا فِي قَذَرٍ فَغَسَلَهَا ثُمَّ رَفَعَهَا كَانَتْ لَهُ سَبْعُونَ حَسَنَة[3]
یعنی کسی که تکه نانی پیدا کند و بخورد برای او حسنه محسوب میشود و اگر نانی در جای کثیف پیدا کند و بشوید و بخورد هفتاد حسنه دارد.
در روایت دیگر آمده است که پیامبر(ص) تکه نانی داخل دستشویی پیدا کرد و به غلام داد و فرمود این را نگه دار تا برگردم، غلام آن نان را خورد و پیامبر(ص) او را آزاد کرد و فرمود او اهل بهشت است و نباید برده بماند.
در روایت دیگر آمده است:
دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى عَائِشَةَ فَرَأَى كِسْرَةً كَادَ أَنْ يَطَأَهَا فَأَخَذَهَا فَأَكَلَهَا وَ قَالَ يَا حُمَيْرَاءُ أَكْرِمِي جِوَارَ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَيْكَ فَإِنَّهَا لَمْ تَنْفِرْ عَنْ قَوْمٍ فَكَادَتْ تَعُودُ إِلَيْهِم[4]
یعنی پیامبر (ص) وارد بر عائشه شد و تکه نانی دید که نزدیک بود روی آن پا بگذارد آن را گرفت و خورد و فرمود ای حمیراء در اختیار داشتن نعمت های الاهی را اکرام کن زیرا نعمت های خداوند از قومی نمیرود مگر اینکه به سختی باز گردد.
یکی از مصادیق احترام به نان، پا نگذاردن روی نان است.
در روایت آمده است:
أَكْرِمُوا الْخُبْزَ وَ عَظِّمُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ لَهُ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ أَخْرَجَ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ مِنْ كَرَامَتِهِ أَنْ لَا يُقْطَعَ وَ لَا يُوطَأَ[5]
یعنی نان را اکرام و تعظیم کنید ... و از کرامت نان این است که تکه نشود روی آن پا گذارده نشود.
در روایت آمده است:
لَا تَقْطَعُوا الْخُبْزَ بِالسِّكِّينِ وَ لَكِنِ اكْسِرُوهُ بِالْيَدِ وَ لْيُكْسَرْ لَكُمْ خَالِفُوا الْعَجَم[6]
یعنی نان را با چاقو نبرید بلکه با دست آن را بشکنید یا برای شما آن را خرد کنند و با عجم مخالفت کنید
روایتی که خواندیم مطلق است و پاره کردن نان در هر حال را شامل میشود و روایتی که فرموده است نان را سر سفره با چاقو تکه نکنید با این روایت منافاتی ندارد زیرا هر دو «مثبتین» هستند.
اگر غذا به تنهایی نان باشد، نان حکم خورشت میگیرد و فقط در اینصورت جواز قطع نان با چاقو صادر شده است.
در روایت آمده است:
كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِذَا لَمْ يَكُنْ لَهُ أُدْمٌ قَطَعَ الْخُبْزَ بِالسِّكِّينِ[7]
یعنی هنگامی که برای حضرت امیر(ع) خورشتی نبود نان را با چاقو قطع میکند.
در روایت دیگر آمده است:
أَدْنَى الْأُدْمِ قَطْعُ الْخُبْزِ بِالسِّكِّين[8]
یعنی پست ترین خورشت قطع کردن نان با چاقو است.
روایتی داریم که حضرت امیر(ع) با دو دست و با زانو نان را تکه میکرد ولی اینجا نان به عنوان خورشت مطرح است.
قطع کردن نان با چاقو، یک نوع «ادام» است که طعم دهنده است. صاحب کفایه رحمه الله علیه گفته است ما کان ادامی مع الخبز الا حرارته یعنی برای خوردن، غیر از نان چیزی جز حرارت نان نداشتم و مقید بودم نان گرم بخورم. گرمی نان را یک خورشت محسوب کرده است و اینجا هم شاید قطعه کردن نان با چاقو یک نوع خورشت محسوب شود.
سفارش شده است بعد از خوردن «تلیت» انگشتان را بلیسید و باقیماندهی غذا را با پارچه مسح نکنید زیرا بی احترامی به نان است.
سفارش شده است که نان را بو نکنید زیرا بو کردن غذا کار درندگان است:
إِيَّاكُمْ أَنْ تَشَمُّوا الْخُبْزَ كَمَا تَشَمُّهُ السِّبَاعُ فَإِنَّ الْخُبْزَ مُبَارَكٌ أَرْسَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ السَّمَاءَ مِدْرَاراً وَ لَهُ أَنْبَتَ اللَّهُ الْمَرْعَى وَ بِهِ صَلَّيْتُمْ وَ بِهِ صُمْتُمْ وَ بِهِ حَجَجْتُمْ بَيْتَ رَبِّكُم[9]
یعنی مبادا نان را بو کنید همانطور که درندگان نان را بو میکشند زیرا نان مبارک است و خداوند از آسمان برکت را به صورت زیاد به خاطر نان فرستاده است و خداوند به خاطر نان گیاهان را در بیابان رویانیده و به وسیلهی نان نماز خوانده اید و روزه گرفته اید و حج خانهی خدا انجام داده اید.
بله شاید برای تشخیص کپک نان بو کردن نان مشکلی نداشته باشد زیرا به نظر میرسد مسئله احترام به نان است و بو کردن برای تشخیص سلامتی نان بی احترامی نباشد.
گندم و جو و آرد آن ها و اجزاء آن ها را باید احترام گذاشت.
سفارش شده است که سر سفره اگر گوشت و نان با هم باشد، اول نان خورده بشود. در روایت آمده است که منافذ گرسنگی را به وسیلهی نان خوردن ببندید و مهار کنید. شاید اگر گوشت قبل از نان مستقیم وارد معده بشود مشکلی مانند ترش کردن به وجود بیاورد.
در روایت آمده است:
إِذَا أُوتِيتُمْ بِالْخُبْزِ وَ اللَّحْمِ فَابْدَءُوا بِالْخُبْزِ فَسُدُّوا بِهِ خِلَالَ الْجُوعِ ثُمَّ كُلُوا اللَّحْمَ[10]
یعنی هنگامی که برای شما نان و گوشت آورده شد با نان شروع کنید و منافذ گرسنگی را پر کنید و بعد گوشت بخورید.
به نظر میرسد این مسئله مربوط به اقتصاد و سرفه جوئی است که اگر انسان میخواهد گوشت مصرف کند شاید با یک یا دو کیلو سیر نشود ولی اگر نان بخورد شاید با مقدار کمی سیر بشود.
امکان دارد تقدم نان بر دیگر غذاها هم یک نوع تعظیم و احترام برای نان باشد.
احتمال هم دارد یک مسئلهی بهداشتی باشد و مرتبط با سلامت انسان شود.
دلیل نداریم که بیشتر غذای انسان نان باشد. شخص چاقی نزد پیامبر آمد و گفت در سرزمین ما حبوبات نیست و ما فقط گوشت و شیر میخوریم، پیامبر(ص) فرمود بین دو گوشت را جمع کرده ای.
سفارش شده است که قرص نان را کوچک درست کنید زیرا هر نان یک برکت دارد. اگر یک نان بزرگ را چهار یا پنج نان درست کنید، برکت آن چند برابر میشود.
شاید کوچک کردن نان سبب کم خوردن غذا بشود.
در روایت آمده است:
صَغِّرُوا رُغْفَانَكُمْ فَإِنَّ مَعَ كُلِّ رَغِيفٍ بَرَكَةً وَ قَالَ يَعْقُوبُ بْنُ يَقْطِينٍ رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ يَعْنِي الرِّضَا ع يَكْسِرُ الرَّغِيفَ إِلَى فَوْقُ[11]
یعنی قرص های نان خود را کوچک کنید زیرا با هر قرص نان برکتی دارد ...
باید به خمیر اجازهی ور آمدن داد و خمیر باید زیاد بشود زیرا برکت آن بیشتر میشود.
در روایت آمده است:
أَنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلَامُ كَانَ يُعَاتِبُ خَدَمَهُ فِي تَخْمِيرِ الْخَمِيرِ فَيَقُولُ: «أَكْثَرُ لِلْخُبُزِ»[12]
یعنی امام علی(ع) غلام ها را در تخمیر کردن خمیر سرزنش میکرد و میفرمود نان بیشتر میشود.
مایهی خمیر ترش است و بیشتر خمیر ترش است. خمیر را کنار بگذارید تا ترش بشود.
نان جو بهتر از نان گندم است. غذای پیامبران و پیامبر اسلام(ص) نان جو است و شاید ادلهی زیادی داشته باشد.
در روایت آمده است:
فَضْلُ خُبْزِ الشَّعِيرِ عَلَى الْبُرِّ كَفَضْلِنَا عَلَى النَّاسِ وَ مَا مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا وَ قَدْ دَعَا لِأَكْلِ الشَّعِيرِ وَ بَارَكَ عَلَيْهِ وَ مَا دَخَلَ جَوْفاً إِلَّا وَ أَخْرَجَ كُلَّ دَاءٍ فِيهِ وَ هُوَ قُوتُ الْأَنْبِيَاءِ وَ طَعَامُ الْأَبْرَارِ أَبَى اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يَجْعَلَ قُوتَ أَنْبِيَائِهِ إِلَّا شَعِيراً[13]
یعنی برتری نان جو بر نان گندم مانند برتری ما بر دیگر مردمان است و تمام پیامبران برای خوردندهی نان جو دعا کرده اند و برکت را برای او خواسته اند و نان جو وارد درونی نمیشود مگر اینکه همهی بیماری ها را خارج میکند و غذای همیشگی پیامبران و غذای نیکان است خداوند راضی نشده است غذای انبیاء را غیر از جو قرار بدهد.
نان برنجی هم جزء درمان ها است و درمان اسهال است.
در روایت آمده است:
أَطْعِمُوا الْمَبْطُونَ خُبْزَ الْأَرُزِّ فَمَا دَخَلَ جَوْفَ الْمَبْطُونِ شَيْءٌ أَنْفَعُ مِنْهُ أَمَا إِنَّهُ يَدْبُغُ الْمَعِدَةَ وَ يَسُلُّ الدَّاءَ سَلًّا[14]
یعنی به کسی که اسهال دارد نان برنج بدهید زیرا بهتر از آن درون مبتلا به اسهال نشده است آگاه باشید معده را دباغی میکند و بیماری را از بدن به شدت خارج میکند.
دباغی معده، تقویت کردن معده است. مانند پوست چرم که قبل از دباغی قابل استفاده نیست ولی بعد از دباغی محکم و نازک و نرم میشود و کارآیی آن بالاتر میرود. دباغی کردن معده هم تقویت معده و محکم کردن معده و گرفتن رطوبت معده است و باعث میشود کارآیی معده بهتر بشود.
سویق برنج هم برای اسهال خوب است.
نان جو به جهت طعمش نشانهی زهد است و در قدیم از نان گندم ارزان تر بوده است چون جو حتی در شوره زار هم رشد میکند و زود میرسد.
نان برنجی صبح تا شب درون شکم باقی میماند:
لَيْسَ يَبْقَى فِي الْجَوْفِ مِنْ غُدْوَةٍ إِلَى اللَّيْلِ إِلَّا خُبْزُ الْأَرُزِّ[15]
چیزی جز نان برنج از صبح تا شب در درون باقی نمیماند.
افرادی هستند که غذای آن ها زود هضم میشود و رودهی مستقیم دارند و نیم ساعته تخلیه حاصل میشود. این افراد دائما گرسنه و در ضعف هستند. درمان این افراد نان برنجی است.
نان برنجی مانند باقی برنج ها آسیاب میشود و با خمیر ترش به شکل خمیر درست میشود. برنج به تنور میچسبد و چسبندگی آن از آرد گندم بیشتر است. نان جو هم چسبندگی خیلی پایینی دارد و مجبور هستند به آن گندم اضافه کنند که فایدهی آن کمتر میشود.
شیرینی های نان برنجی که الان مرسوم است چون شکر دارد خوب نیست ولی برنج آن خوب است.
افرادی که لاغر هستند و دوست دارند چاق بشوند خوب است که نان برنجی بخورند.
در روایت آمده است:
مَا دَخَلَ جَوْفَ الْمَسْلُولِ شَيْءٌ أَنْفَعُ لَهُ مِنْ خُبْزِ الْأَرُزِّ[16]
یعنی نافع تر از نان برنجی وارد بدن شخص لاغر و مبتلا به بیماری سل نشده است.
در روایت دیگر آمده است:
مَا دَخَلَ جَوْفَ الْمَسْلُولِ مِثْلَهُ إِنَّهُ يَسُلُ الدَّاءَ سَلًّا[17]
یعنی ... نان برنجی بیماری را بشدت خارج میکند.
قرض دادن نان را نباید تعطیل کنید. اگر نان قرض ندهید مبتلا به فقر میشوید.
در روایت آمده است:
لَا تُمَانِعُوا قَرْضَ الْخَمِيرِ وَ الْخُبْزِ وَ اقْتِبَاسَ النَّارِ فَإِنَّهُ يَجْلِبُ الرِّزْقَ عَلَى أَهْلِ الْبَيْتِ مَعَ مَا فِيهِ مِنْ مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ[18]
یعنی از قرض دادن خمیر و نان و قطعه آتش ممانعت نکنید زیرا برای اهل خانه روزی میآورد علاوه بر آن از اخلاق نیکو است.
در روایت آمده است:
لَا تُمَانِعُوا قَرْضَ الْخَمِيرِ فَإِنَّ مَنْعَهُ يُورِثُ الْفَقْر[19]
یعنی از قرض دادن خمیر ممانعت نکنید زیرا موجب فقر میشود.
نانی که در تنور خشک میشود که به آن دو آتشه میگویند، هضم کنندهی «اترج» است. کسی که زیاد بالنگ خورده است و یا با پوست خورده است و بر معدهی او سنگینی کرده است، نان خشک تنوری آن را هضم میکند.
پیامبر(ص) فرمود به نان اهمیت بدهید، عرض شد چگونه اهمیت بدهیم؟ فرمود وقتی نان آورده شد منتظر چیز دیگری نباشید.
در روایت آمده است:
أَكْرِمُوا الْخُبْزَ قِيلَ وَ مَا إِكْرَامُهُ قَالَ إِذَا وُضِعَ لَا يُنْتَظَرُ بِهِ غَيْرُهُ[20]
یعنی نان را اکرام کنید عرض شد چگونه فرمود هنگامی که نان قرار داده شد منتظر غیر آن نباشید.
شاید صاحب خانه فقط نان در خانه داشته است.
سویق
سویق هم خیلی تاکید شده است و باید این سنت از بین رفته را احیاء کنیم. استفاده از سویق نجات دهندهی مردم است و فوائد و منافع زیادی دارد و درمان خیلی از بیماری ها است. از بیماری های زیادی پیشگیری میکند و جلوی معلولیت فرزندان را میگیرد.
امروزه یک سوم فرزندان معلول هستند. اگر مردم همین سویق را احیاء کنند معلول وجود نخواهد داشت.
ائمه(ع) ضمانت دادند که اگر کسی سویق مصرف کند فرزند معلولی برای او نخواهد بود.
در روایت آمده است:
إِنَّمَا أُنْزِلَ السَّوِيقُ بِالْوَحْيِ مِنَ السَّمَاءِ[21]
یعنی همانا سویق با وحی از آسمان نازل شده است.
سویق غذای مرسلین و انبیاء است.
از فوائد سویق سیر کردن گرسنه است و جلوی گرسنگی را میگیرد. افرادی که در ماه مبارک رمضان احساس ضعف و گرسنگی میکنند در سحری سویق بخورند. در اینصورت تا شب سیر و توانمند خواهند بود.
سحری پیامبر(ص) سویق و خرما بوده است. سویق بهترین سحری است.
سویق را میتوان با خرما یا عسل بخورند.
انسان سیر اگر سویق بخورد غذای او هضم میشود و اگر گرسنه باشد سیر میشود. انار هم این خصوصیت را دارد.
در روایت صحیح السند آمده است:
نِعْمَ الْقُوتُ السَّوِيقُ إِنْ كُنْتَ جَائِعاً أَمْسَكَ وَ إِنْ كُنْتَ شَبْعَاناً [شَبْعَانَ] هَضَمَ طَعَامَكَ[22]
یعنی سویق چه خوب غذایی است اگر گرسنه باشی تو را نگه میدارد و اگر سیر باشی غذایت را هضم میکند.
بنابراین خوردن غذا بعد از سیری خوب نیست ولی خوردن سویق و انار بعد از غذا خوب است زیرا غذا را هضم میکند.
سویق انسان را چاق میکند و گوشت بدن را زیاد میکند.
در روایت آمده است:
السَّوِيقُ يُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ يَشُدُّ الْعَظْمَ[23]
یعنی سویق گوشت میرویاند و استخوان را محکم میکند.
سویق تقویت کنندهی دو کتف است.
در روایت آمده است:
مَنْ شَرِبَ السَّوِيقَ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً امْتَلَأَ كَتِفَاهُ قُوَّةً[24]
یعنی کسی که چهل صباح سویق بنوشد دو کتفش پر از نیرو میشود.
بنابراین افرادی که ضعف کتف و درد کتف دارند، سویق برای آن ها دارو است. چهل روز سویق مصرف کنند درد و ضعف کتف را برطرف میکند و به دنبال آن درد گردن را نیز برطرف میکند.
سویق جو درمان چاقی نیست، طبع جو این است که بدن را تقویت میکند ولی چاق نمیکند. جو جلوی چاقی را نمیگیرد ولی چاق هم نمیکند.
برای افرادی که نیازمند سویق هستند ولی نمیخواهند چاق بشوند، سویق جو تجویز میکنیم و برای افرادی که چاق هم میخواهند بشوند باید سویق گندم مصرف کنند.
روایت دیگر سویق صبح را به ناشتا قید زده است.
سویق معده را پاک سازی میکند.
در روایت آمده است:
السَّوِيقُ يَجْرُدُ الْمِرَّةَ وَ الْبَلْغَمَ مِنَ الْمَعِدَةِ جَرْداً وَ يَدْفَعُ سَبْعِينَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ[25]
یعنی سویق مره(صفراء و سوداء) و بلغم را از معده شدیدا جارو میکند ...
مایعاتی که در معده رسوب کرده است و تبدیل به مادهی تلخ شده است و یا تبدیل به خلط شده است را فقط سویق بیرون میآورد.
سویق از خیلی از بیماری ها به خصوص از تب پیشگیری میکند.
در روایت آمده است:
السَّوِيقُ يَجْرُدُ الْمِرَّةَ وَ الْبَلْغَمَ مِنَ الْمَعِدَةِ جَرْداً وَ يَدْفَعُ سَبْعِينَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ[26]
یعنی .... سویق هفتاد نوع از انواع بلاء را جلوگیری میکند.
ممکن است هرکدام از این انواع، شامل انواعی باشد بنابراین سویق حداقل هفتاد نوع بلاء را دفع میکند.
خواهیم خواند که مقدار مصرف سویق دو کف است.
معرفی بیماری سکتهی مغزی
سکتهی مغزی انهدام نسوج مغز است. یک قسمتی از مغز بر اثر ترک خوردن رگ مغز و خونریزی شریان های مغزی بر اثر فشار خون بالا یا به خاطر لختهی خونی که جلوی خونرسانی به قسمتی از مغز را گرفته است و یا به خاطر نارسایی عروق از کار میافتد و تقریبا تلف میشود.
علت اصلی سکتهی مغزی دم یا صفراء است. صفراء به خاطر گرمایی که دارد جریان خون را در بدن افزایش میدهد و این جریان شدید خون ممکن است موجب ترک خوردن رگ بشود.
علائم
گیجی، سرگیجه، تهوع، استفراغ، ضعف عضلانی در یک طرف بدن، یک طرف بدن از کار میافتد و شل میشود، مرحلهی بعدی تشنج و اغماء است، فرد داخل کما میرود. افرادی که سکتهی مغزی میکنند اغلب یک مدتی به کما میروند.
درمان
بهترین درمان سکتهی مغزی قطرهی مرزنجوش جامع است. اندازهی دو دانه جو داروی جامع امام رضا(ع) را با آب مرزنجوش حل کنید و یک دفعه در بینی ریخته بشود.
مرزنجوش جوشیده میشود و صاف میشود و جامع را در آن حل میکنند و در بینی راست دو قطره و در بینی چپ دو قطره میریزند.
همینکه آب مرزنجوش صدق کند برای وزن مرزنجوش کافی است.
لازم نیست خیلی آب مرزنجوش غلیظ باشد و باید رقیق باشد که به سینوس ها برسد.
قطرهی مرزنجوش جامع را تا موقعی که از حالت کما خارج بشود و برطرف شدن شلی یک طرف بدن ادامه بدهند.
استفاده از قطرهی مرزنجوش جامع برای زن باردار مشکلی ندارد.
استفاده از روغن بنفشه در اینجا خطرناک است.
درمان بعدی شافیهی دوازده ماهه با آب مرزنجوش است و پا ها را با روغن زیتون و نمک مالیده بشود.
در روایت مقدار داروی شافیه مشخص نشده است ولی قانون استفاده از داروی شافیه یک نخود است و نهایتا یک فندق از داروی شافیه با آب مرزنجوش را بخورند و بعد از آن پا ها را با روغن زیتون و نمک بمالند.
داروی بعدی داروی لختهی خون است که اگر لختگی خون وجود دارد برطرف بشود.
قرص خون هم به جهت احتمال پارگی رگ، برای ترمیم پارگی باید مصرف بشود.
امروزه با عکس و وسائل پزشکی وجود لختهی خون را تشخیص میدهند ولی علل در عوارض متفاوت هستند و نشانههایی دارند.
اگر صرفا گرفتگی رگ باشد آن شدت را ندارد و صرفا گیجی و سرگیجه میآورد ولی اگر پارگی اتفاق بیفتد تمام علائم را مانند تهوع و استفراغ و کما رفتن میآورد.
اگر صرفا خون به قسمتی از مغز نرسد عمل کرد مغز کمتر میشود و انسان فراموش کار میشود و حالت گیجی پیدا میکند و خمار میشود.
به نظر میرسد حجامت هم خوب باشد.
داروی بعدی استفاده از داروی فشار خون و حجامت است که کار را برای مغز راحت تر میکند و سنگینی را برطرف میکند. حجامت سر از همه بهتر است و حجامت عام هم همین اثر را دارد.